Logo
نویسنده: سید احمد الحسن

دانلود فایل متنی

عنوان الكتاب:التوحيد تأليف: السيد أحمد الحسن الجزء: بلا التسلسل: بلا الطبعة: الأولى سنة الإصدار: 2010 سنة الطبع: 2010

التوحيد

سرفصل ها

همه

عنوان الكتاب:التوحيد
تأليف: السيد أحمد الحسن
الجزء: بلا
التسلسل: بلا
الطبعة: الأولى
سنة الإصدار: 2010
سنة الطبع: 2010
 

فهرست

تقدیم

لماذا هذا الكتاب

چرا این کتاب؟

مقدمة

پیشگفتار

بسملة التوحيد:

بسمله توحید

﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾:

(بگو: او است خدای یکتا)

﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾:

(خدایی که در حاجت به او رو کنند)

الصَّمَدُ:

الصَّمَدُ

﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾:

(نه میزاید و نه زاده شده است)

﴿وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾:

(و نه هیچ کس همتای اوست)

الألوهـية

الوهیّت

الله في الخلق

خدا در خلق

بين الله سبحانه وتعالى ووجه الله أو الله في الخلق

بین خدای سبحان و وجه الله یا خدا در خلق

التوحيد في التسبيح لا في الوصف

توحید در تسبیح است، نه در وصف

الصلاة والتوحيد

نماز و توحید

أمر السجود الأول والتوحيد

امر سجود اول و توحید

مسيرة الإنسانية على هذه الأرض بين الشرك والكفر والتوحيد

مسیر بشریت بر این زمین بین شرک، کفر و توحید

أولاً: الإفراط في حدود التوحيد

نخست: افراط در حدود توحید

توحيد الوهابيين

وإلغاء وساطة وشفاعة الأنبياء والأوصياء

بين خوارج الأمس والوهابية

از خوارج دیروز تا وهابیت امروز

ثانياً: التَفرِيط في حدود التوحيد

دوم: تفریط در حدود توحید

هو الله سبحانه الواحد الأحد وكل من سواه خلقه

او، خداوند سبحان، یکتا و یگانه است و هر چه غیر او، جملگی مخلوق اویند

بعض الكلمات في التوراة والإنجيل

برخی عبارتهای موجود در تورات و انجیل

الكلمة:

کلمه

الله ظهر في الجسد:

خداوند در جسد ظاهر شد:

الإبن:

پسر:

نصوص التوراة والإنجيل تثبت أن الله واحد أحد

متونی از تورات و انجیل که ثابت میکند خدا، یکتای یگانه است

فصل الخطاب من الإنجيل: عيسى سلام الله عليه يجهل الساعة

فصل الخطاب از انجیل: عیسی (ع) از ساعت (رستاخیز) بیاطلاع است

الوهابيون أيضاً يفرِّطون بحدود التوحيد

وهابیون نیز در حدود توحید راه تفریط پیمودند

التوحـيد

توحید

تجلي الألوهية في الخلق للخلق

تجلی الوهیّت در خلق برای خلق

حسن الختام

حسن ختام

ملحق۱

پیوست ۱

ملحق 2

پیوست ۲

ملحق ۳

پیوست ۳

ملحق ٤

پیوست ۴

ملحق ٥

پیوست ۵

 

  


 

الإهــداء

إلى الحسين بن علي (ع) ..

وإلى كل من شهدوا ويشهدون بآلامهم وبدمائهم لحاكمية الله ..

إلى زينب بنت علي  ع

 ..

وإلى كل من شهدن للحق ..

وإلى من تعالت وتتعالى أصواتهن وهن يطالبن بحاكمية الله ..

أشهد أن شهادتكم كتبت وتكتب ..

وسيسأل أعداؤكم ومخالفوكم ..

﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ * فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ * وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ﴾      

( الأعراف : ٦ - ٩ )

خادمكم

أحمد الحسن

 

تقدیم

به حسین بن علی (ع)....

و به همه‌ی کسانی که با رنج و خون خود، بر حاکمیت خدا گواهی دادند و گواهی می‌دهند....

به زینب، دخت علی (ع)....

و به تمام بانوانی که به حق، گواهی دادند....

و به زنان مؤمنی که صدایشان در مطالبه‌ی حاکیمت خدا بلند و طنین انداز شد و می‌شود....

شهادت می‌دهم که گواهی شما نوشته شده است و نوشته می‌شود....

و دشمنان و مخالفین شما مورد بازخواست قرار خواهند گرفت....

«البته از مردمی که برایشان فرستاده‌ای ارسال شد و همچنین از فرستاده‌شدگان، سؤال خواهیم کرد * و از هر چه کرده‌اند با آگاهی تمام برایشان حکایت خواهیم کرد، زیرا ما هرگز غایب نبوده‌ایم * در آن روز، میران، حق خواهد بود؛ آنها که ترازویشان سنگین است، رستگارانند * آنان که ترازوی اعمالشان سبک گشته است کسانی هستند که به آیات ما ایمان نیاورده بودند و از این رو به خود زیان رسانیده‌اند»[1].

خدمت‌گزار شما

احمد  الحسن

 

 


 

 

لماذا هذا الكتاب

چرا این کتاب؟

 

سبحانه وتعالى أن تكون الألوهية أو الربوبية كنهه وحقيقته، بل هما صفاته سبحانه وتعالى فهو الله الذي يأله له الخلق ليكملوا ويدفعوا النقص عن صفحات وجودهم، وهو الرب الذي يفيض على خلقه الكمال ويسد نقصهم.

خداوند، منزّه و برتر از آن است که الوهیّت و ربوبیّت، کُنه و حقیقت او باشد، بلکه این دو، صفات خداوند سبحان و متعال به شمار می‌روند. او خدایی است که خلق برای تحصیل کمال و رفع نقص از صَفَحات وجودیِ خود، به او روی می‌آورند، و او پروردگاری است که بر خلقِ خود کمال افاضه می‌کند و نقص آنها را برطرف می‌سازد.

 

ولكن أبداً ليست الألوهية أو الربوبية هي كنهه وحقيقته، بل هو سبحانه وتعالى تجلى لخلقه الفقراء بالكمال المطلق ، فكان هو الإله المطلق - الله سبحانه وتعالى - الذي يألهون إليه لسد نقصهم، وتجلى لخلقه الفقراء بالربوبية، فأفاض على نقصهم الكمال ليعرفوه ويعبدوه، فالعبادة دون معرفة فارغة عن المعنى فضلا عن الحقيقة.

اما الوهیّت یا ربوبیّت، هرگز کُنه و حقیقت او نیست؛ بلکه خدای سبحان و متعال باکمال مطلق، بر خلقِ نیازمندِ خود، متجلی شده است؛ او همان اله مطلقی ـ‌خداوند سبحان‌ و متعال‌ـ می‌باشد که برای رَفعِ نقص، آهنگ او می‌کنند. خداوند با ربوبیّت بر خلق نیازمند خود جلوه‌گر شد و بر نقص آنها کمال افاضه نمود تا او را بشناسند و عبادت کنند، زیرا عبادت بدون شناخت و معرفت، پوچ و بی معنی است چه برسد به این که حقیقتی در بر داشته باشد.

 

وبما أنّ غاية معرفة الحقيقة هو: معرفة العجز عن معرفة الحقيقة، فقد تجلى سبحانه وتعالى لخلقه بالألوهية التي هي الكمال المطلق المواجه لنقصهم، والذي يحثهم على التألّه إليه، وبالتالي تحصيل المعرفة في هذه المرتبة التي تؤهلهم إلى معرفة العجز عن المعرفة في مرتبة الحقيقة.

از آنجا که غایتِ معرفت، حقیقت «او» (هو) است یعنی شناخت عجز از رسیدن به معرفت حقیقت، لذا خدای سبحان با الوهیّت که همان کمال مطلق است، بر خلق متجلی شده است تا با نقص آنها رویارو گردد و این همان چیزی است که آنها را به پرستیدن او تشویق و ترغیب می‌نماید که نتیجه‌ی آن کسب شناختی در این مرتبه است که آنها را به شناخت عجز و ناتوانی از معرفت در مرتبه‌ی حقیقت، رهنمون می‌سازد.

 

فالألوهية غنى وكمال مقابل للفقر يدفع الفقراء أن يألهون إليه ليفيض عليهم الكمال، فيعرفونه بالألوهية وهم يألهون إليه ويعرفونه بالربوبية وهو يفيض عليهم الكمال، إنّ عدم التمييز بين الألوهية وبين الحقيقة جعل الأمور تختلط على كثير ممن يدعون العلم والمعرفة، هذا فضلاً عن أنّ كثيراً من هؤلاء لا يكادون يميزون بين الألوهية والربوبية، حتى نجد اليوم وبوضوح تام عجز من يدعون أنهم علماء الإسلام طوال أكثر من ألف عام عن بيان معنى لقوله تعالى: ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ﴾([2]).

الوهیّت، بی‌نیازی و کمال در مقابل فقر، نیازمندان را به واله گشتن نسبت به او سوق می‌دهد تا او بر آنها کمال افاضه کند. به این ترتیب آنها او را به الوهیّت می‌شناسند در حالی که واله و سرگشته‌ی او می‌شوند؛ او را به ربوبیّت می‌شناسند و او کمال بر آنها افاضه می‌نماید. تمایز و تفاوت قایل نشدن بین الوهیّت و حقیقت، باعث شده است بسیاری از کسانی که ادعای علم و معرفت دارند، دچار خلط مبحث شوند؛ حال بماند که بسیاری از این افراد تقریباً تفاوتی بین الوهیّت و ربوبیّت قایل نیستند. امروزه نیز به روشنی هر چه تمام می‌بینیم، کسانی که بیش از هزار سال است که خود را علمای اسلام نامیده‌اند، از تبیین و تفسیر این آیه‌ی شریف، درمانده‌اند: «آیا اینان منتظر هستند که خداوند با فرشتگان در زیر سایبانی از ابر نزدشان بیاید و کار یکسره شود؟ حال آن که همه‌ی امور به خداوند بازگردانیده می‌شود!»[3].

 

فهم بين من يضيف كلمة للآية ويحرفها بهواه وكأنّه سبحانه كان عاجزاً تعالى علواً كبيراً عن إضافة هذه الكلمة ([4])، وبين من يقول بجواز الإتيان على الله سبحانه وتعالى ([5])، وهكذا هم كحاطب ليل لا يعلم أين يقع فأسه، فهم بين نارين نار: أن يقولوا بأن الله يأتي ويذهب، فينزلوه منزلة المخلوق المحتاج للمكان والحيز أو وسط الانتقال، وبين أن ينفوا عنه الإتيان والذهاب بتحريف الآية وإدعاء أن هناك محذوفاً فيها، وبهذا فهم يحرفون الكلم من بعد مواضعه وعن مواضعه دون خوف منه سبحانه ويا لها من جرأة.

برخی از آنها، کلمه‌ای را به آیه اضافه و آن را طبق رأی و هوای خود تحریف می‌نمایند، گویی خداوند سبحان از افزودن این کلمه ناتوان بوده است[6]؛ خداوند بسیار بلند مرتبه‌تر است (تعالی الله علواً کبیراً)! برخی نیز «آمدن» (إتیان) را برای خدای سبحان، روا می‌شمارند[7]؛ اینان، پراکنده‌گویانی هستند که گفتار خوب و بد را فرق نمی‌نهد و مانند هیزم‌شکنی هستند که در سیاهی شب، نمی‌داند تبرش را به کجا می‌زند. اینها بین آتشِ دو آتش قرار دارند: این که بگویند خداوند، می‌آید و می‌رود و به این ترتیب او را تا حدّ جایگاه مخلوقی که محتاج مکان و «حِیز» (موقعیت) یا وسیله‌ی انتقال است، تنزّل دهند، یا این که با تحریف آیه و ادعای این که چیزی در اینجا حذف شده است، آمدن و رفتن را از او منتفی شمارند؛ به این ترتیب، اینها کلام خدا را از بعد از جایگاهش و از جایگاهش منحرف می‌کنند، بدون این که از باری تعالی، ترسی به خود راه دهند؛ چقدر جری و بی‌باک‌اند!

 

أما المسيحيون، فقد جعلوا الآتي على السحاب المذكور في التوراة والإنجـيل ([8]) هو عيسـى (ع)، واعتبروا أن عيسى (ع) هو الله سبحانه وتعالى.

مسیحی‌ها معتقدند، آن کسی که با ابرهای مذکور در تورات و انجیل می‌آید، همان عیسی (ع) است[9]؛ ایشان معتقدند که عیسی (ع) همان خداوند سبحان و متعال می‌باشد.

 

وجعلوا اللاهوت المطلق تجسد بجسد في هذا العالم، وبهذا أعلنوا فقره وحاجته ونقضوا ألوهيته المطلقة تعالى الله علواً كبيراً.

اینان، برای لاهوت مطلق، جسمی در این عالم جسمانی، متصور شده و به این ترتیب فقر و احتیاج و نیاز برای او قایل شده و الوهیّت مطلقش را نقض نموده‌اند؛ خداوند بسیار بلندمرتبه‌تر از اینها است (تعالی الله علواً کبیراً)!

 

من هنا كانت ضرورة كتابة هذا الكتاب لأنّه يبين العقيدة الحقة في اللاهوت التي يرضاها الله سبحانه وتعالى، كما وأرجو من الله أن يكون هذا الكتاب سبباً لهداية كثير من خلقه بعد أن أضاعهم من يجهلون الحقيقة ويدعون أنهم علماء.

از این رو ضرورت اقتضا کرد که این کتاب به رشته‌ی تحریر درآید تا عقیده‌ی درست درباره‌ی لاهوت را که مورد رضایت خدای سبحان است، تبیین کند. از خداوند چشم امید دارم این کتاب را وسیله‌ای برای هدایت جمع زیادی از خلقش گرداند، پس از آن که کسانی که خود را عالِم می‌خوانند و از حقیقت بی‌اطلاع‌اند، آنها را به وادی گمراهی کشانده‌اند.

 

وأرجو من الله سبحانه وتعالى أن يكون في هذا الكتاب خير وبركة وزيادة في هدى ونقص من ضلال لكل من يقرأه، وأن يعم نفعه، وقد حاولت ما مكنني ربي أن أجعله مختصراً وفي متناول الجميع ولا يصعب على أحد من الناس فهمه.

أحمد الحسن

 

از خداوند سبحان مسئلت می‌نمایم که در این کتاب، برای تمام کسانی که آن را مطالعه می‌کنند، خیر و برکت و زیادت در هدایت و کاستی در گمراهی قرار دهد و عُموم را به آن منفعت بخشد. کوشیده‌ام تا آنجا که پروردگارم مرا توانایی داده است، مطالب را به طور اختصار و در دسترس همگان قرار دهم، به گونه‌ای که فهم آن بر کسی دشوار نیاید.

احمد الحسن