Logo
دانلود فایل متنی

 

الوحـدة:  

وحدت:


 

الوحدة ضرورية لأي مجتمع قتالي وإلاّ فإنّ الفرقة في المجتمع القتالي نتيجتها الهزيمة لا محالة ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُـولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّـابِرِينَ﴾()، وخصوصاً إذا كانت المواجهة مع عدو متفوق بالعدّة والعدد، ولكن هذه الوحدة لم تتحقق فيما مضى، فلم يكن بنو إسرائيل مع موسى أو مع يوشع أو داوود وسليمان متحدين، بل يوجد كثير وكثير جداً من المنافقين الذين لا يسلم موسى نفسه ع من ألسنتهم فضلاً عن غيره: 

وحدت و همبستگی برای هر جامعه‌ی مبارزی، لازم و ضروری است؛ که در غیر این صورت، نتیجه‌ی قطعی تفرقه و جدایی در جامعه‌ی مبارز، جز شکست نخواهد بود: ﴿(از خدا و فرستاده‌اش اطاعت کنيد و با يکديگر به نزاع برمخيزيد که ناتوان شويد و مهابت و قوت شما برود، صبر پيشه کنید که قطعاً خدا با صابران است)﴾() ، به خصوص در رویارویی با دشمنی که از نظر امکانات و تعداد نفرات برتر می‌باشد. این وحدت در گذشته محقق نشد؛ بنی اسرائیل همراه با موسی، یوشع، داوود یا سلیمان متحد و یکپارچه نبودند بلکه در بین آنها چه بسیار و بسیار از منافقینی که شخص موسی ع از نیش زبان‌هایشان آسوده نبود، وجود داشتند، چه رسد به دیگران:


 

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴾().

﴿(و آنگاه که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزارم می‌دهید، و حال آنکه می‌دانيد من فرستاده‌ی خدا به سوی شما هستم؟ چون روي‌گردان شدند خداوند نيز دل‌هاشان را بگردانيد، و خدا مردمان فاسق و نافرمان را هدايت نمی‌کند)﴾().


 

ومع ذلك لم يتوانَ هؤلاء الأنبياء عن الجهاد والقتال في سبيل الله، وكان المسلمون مع رسول الله ص غير متحدين بل هذا غير راضٍ عن هذا وهذا ينافق على هذا، وهم يقاتلون مع رسول الله ص حتى ورد عن الإمام الصادق ع في قراءة هذه الآية هكذا: 

با این وجود انبیا از جهاد و پیکار در راه خدا کوتاهی نمی‌کردند. مسلمانانی که همراه رسول خدا ص بودند نیز متحد نبودند؛ این یکی از آن دیگری راضی نبود و آن یکی با دیگری نفاق پیشه می‌کرد، در حالی که آنها همراه با رسول خدا ص پیکار می‌کردند، تا آنجا که از امام صادق ع در قرائت این آیه، اینچنین روایت شده است:


 

﴿ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ بالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴾،

﴿(ای پيامبر! با کافران به وسیله‌ی منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، جايگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی است)﴾  


 

 وقال تعالى: ﴿ وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾()

و حق تعالی می‌فرماید: ﴿(برخی از عرب‌های باديه‌نشين که گِرد شما را گرفته‌اند منافق‌اند و گروهی از شهرنشينان نيز در نفاق اصرار می‌ورزند؛ تو آنها را نمی‌شناسی، ما می‌شناسيم‌شان، و دو بار عذاب‌شان خواهيم کرد؛ سپس به عذاب بزرگ بازگردانیده می‌شوند)﴾().


 

ومع علي بن أبي طالب ع أمر الفرقة والتشتت أبين من الشمس، حتى حملوه ع آلاماً ملأت كبده قيحاً، ومرّات ردّد هذا المعنى: (عَجَبتُ مِنْ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ)()، وقال ع عندما ضربه بن ملجم لعنه الله: (فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ)، ولم يكن فقط فوزاً برضا الله سبحانه وتعالى والجنة، بل أيضاً كان فوزاً بالخلاص من أولئك القوم الذين كانوا يدّعون أنهم شيعة وجرّعوه الغصص نتيجة اختلافهم وتشتت آرائهم وعدم توحدهم على كلمة إمامهم. 

موضوع تفرقه و جداییِ همراه با علی ابن ابی طالب ع از روز هم روشن‌تر است، تا آنجا که وی ع را متحمل دردهایی کردند که جگرش را می‌سوزاند، و ایشان ع بارها چنین معنایی را تکرار می‌فرمود: «(در اتحاد این قوم در باطل‌شان و تفرقه‌ی شما در حق‌تان، در عَجَبَم()  و هنگامی که ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد بر او ضربت وارد کرد امام ع فرمود: «(به خدای کعبه رستگار شدم)»  و این فوز و رستگاری فقط رستگاری برای رضای خداوند سبحان و متعال و بهشت نبود، بلکه فوز و رستگاری و نجات یافتن با خلاص شدن از آن قومی بود که ادعای شیعه بودن داشتند و در عین حال در نتیجه‌ی اختلافات‌شان، پراکندگی نظرات‌شان و عدم اتحادشان بر کلام امام‌شان، غم و غصه‌های بسیاری به او نوشانیدند.


 

فالنتيجة الوحدة بشكل كامل غير متحصلة في الماضي، فالمطلوب إذاً وحدة مجموعة معتد بها والتفافهم حول الحق على أن تكون لهذه المجموعة العدّة والعدد للجهاد والقتال في سبيل الله، ولو بانضمام جماعة من المنافقين فيما بعد، أي الذين دخلوا في الاسلام ولم يدخل الايمان في قلوبهم  

نتیجه اینکه در گذشته وحدت به طور کامل حاصل نشد؛ بنابراین آنچه خواسته شده است وحدت و یکپارچگی مجموعه‌ای آماده و تفاهم‌شان حول محور حق می‌باشد تا در این مجموعه تعداد و آمادگی لازم برای جهاد و پیکار در راه خدا مُهیا گردد، حتی اگر به همراه جماعتی از منافقین باشند؛ یعنی کسانی که در اسلام وارد شده‌اند ولی ایمان در دل‌هایشان وارد نشده است:


 

   ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْأِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾().

﴿(اعراب گفتند: ايمان آورديم. بگو: شما ايمان نياورده‌ايد، بلکه بگوييد: اسلام آوردیم، و هنوز ايمان در دل‌هايتان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد از پاداش اعمال شما کاسته نمی‌شود، زيرا خدا آمرزنده‌ی مهربان است)﴾().


 

 

وحدت:

سرفصل ها

همه