Logo
دانلود فایل متنی

إضاءة من بين يدي العذاب

روشنگری پیش از وقوع عذاب

 

الرسول بين يدي العذاب الإلهي رحمة إلهية، فكيف تميز هذه الرحمة، كيف يعرف الرسول بين دعوات كثيرة باطلة، كيف يعرف الحق ؟!

فرستاده پیش از عذاب خداوندی، رحمتی الهی است. حال چگونه این رحمت تشخیص داده می‌شود و چگونه این فرستاده از میان دعوت‌هایِ باطلِ بسیار، شناخته می‌شود و چگونه حق شناخته می‌شود؟!

 

كيف ميز المسلمون محمداً (صلی الله علیه وآله وسلّم) واتبعوه دون مسيلمة أو سجاح أو الأسود العنسي وغيرهم من علماء النصارى أو علماء اليهود أو علماء الأحناف، هل كان هؤلاء سذجاً، ولم تكن لديهم الحجج والأعذار ليعتذروا بها عن إتباع الحق الذي مع محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم)، وليحتجوا على الناس أن الحق مع دعواتهم الباطلة المحرفة ؟! ألم يكن النصارى يستندون إلى رسالة جاء بها نبي يعترف به محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) وهو عيسى ع ؟! ألم يكن اليهود يدعون اتباع موسى، والأحناف اتباع إبراهيم ؟! ألم يقل أتباع علماء الأحناف واليهود والنصارى: ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ(الزخرف:۲۳.)، ﴿بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُونَ(البقرة:۱۷۰.) ؟!

چطور مسلمانان، محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) را تمایز قائل شدند و از او پیروی کردند؛ نه از مُسَیلمه یا سَجّاح یا اَسوَد عنسی، و سایر علمای نصارا، علمای یهود یا علمای اَحناف؟ آیا اینها افرادی ساده‌دل بودند و استدلال‌ها و عذرهایی نداشتند تا از پیروی از حقی که همراه با محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) بود، بهانه بیاورند و بر مردم استدلال کنند که حق با دعوت‌های باطلِ تحریف شده‌ی آنان می‌باشد؟! آیا نصارا به رسالتی که یک پیامبر ـ‌یعنی حضرت عیسی ع‌ـ آورده بود استناد نمی‌کردند و محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) به آن اعتراف و آن را تصدیق نمی‌کرد؟! آیا یهود مدعی پیروی از موسی نبودند؟! و همچنین احناف مدعی دنباله‌روی از ابراهیم؟! آیا پیروان علمای احناف و یهود و نصارا نمی‌گفتند: «(ما پدرانمان را بر آيينی یافتیم و به اعمال آنها اقتدا می‌کنيم)»  و «(نه، بلکه ما به همان راهی می‌رويم که پدرانمان می‌رفتند؛ حتی اگر پدرانشان هیچ خِردی نداشته و گمراه بوده باشند)».

 

ألم يقولوا عصفور في اليد خير من عشرة على الشجرة، بل لم يكونوا يرون على الشجرة شيئاً، فهم في ريبهم يترددون، وهل كان في أيديهم عصفور أم أنه مجرد وهم وخدعة خدعهم بها الشيطان ؟ ألم يواجهوا محمداً (صلی الله علیه وآله وسلّم) بتلك الكلمات: مجنون، به جنة، ساحر، كاهن، كذاب، جاهل، وغيرها. كيف يستدل على أن الحق مع المرسلين ؟!

آیا نگفتند «یک گنجشگ در دست، بهتر از ده گنجشگ بر درخت است» و حتی روی درخت چیزی نمی‌دیدند و در شک خودشان در تردید به سر می‌بردند. آیا در دستانشان گنجشگی وجود داشت یا فقط توهّم و فریبی بود که شیطان به واسطه‌ی آن، ایشان را فریفته بود؟ آیا با محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) با این سخنان برخورد نکردند: دیوانه، جن‌زده، جادوگر، پیشگو، دروغ‌گو، نادان و چیزهای دیگر. چطور استدلال می‌شود که حق با فرستادگان نیست؟!

 

١-مجنون يتكلم الحكمة !!

۱- دیوانه‌ای است که با حکمت سخن می‌گوید!!

 

 

٢-ممسوس بالجن يخرج الشياطين من الناس بكلمة من الله وتهرب منه الجن الكفرة والشياطين !!

۲- فردی است جن‌زده با کلامی از سوی خداوند، شیاطین را از بین مردم بیرون می‌آورد و جن‌های کافر و شیاطین از او فرار می‌ کنند!!

 

 

٣-كاهن يقضي وقته في الصلاة والعبادة !!

۳- پیشگو و کاهنی است که روزگارش را در نماز و عبادت صرف می‌کند!!

 

 

٤-كذاب كان يعرف بالصادق الأمين !!

۴- دروغ‌گویی که با صفت راست‌گویِ امانت‌دار بودن شناخته می‌شود!!

 

 

٥-جاهل يتحدى العلماء ويأتي بعلم يفوقهم ولا يجدون لرده إلا السفسطة والمغالطة والافتراء !!

۵- نادانی که با علما مبارزه‌طلبی می‌کند و علمی آورده است که برتر از علم آنان می‌باشد و برای پاسخ دادن به او، جز سفسطه و مغالطه و اِفترا، چیز دیگری ندارند!!

 

 

أظن أن هذه التناقضات كافية لمعرفة أن الحق مع الرسول المتهم، ثم الجن هؤلاء المخلوقات الضعيفة المسكينة حتى أشرارهم مساكين أمام أشرار بني آدم، يصورهم علماء الضلالة الذين يحاربون الأنبياء، بأنهم مخلوقات مخيفة ولها قدرات عظيمة، فهم يعلمون أن الشياطين منهم لا يصمدون أمام آية من آيات الله أو كلمة من كلمات الله سبحانه ﴿وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَايسْتَطِيعُونَ * إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ(الشعراء:۲۱۰-۲۱۲.).

گمان می‌کنم این تناقضات برای شناختن اینکه حق با فرستاده‌ی مورد اِتهام می‌باشد، کافی باشد. به علاوه، جنّ، آفریده‌ای ضعیف و بیچاره است، حتی شرورترین آنان در مقابل شرورترین فرزندان آدم، نیازمند و بیچاره هستند. علمای گمراهی که با پیامبران می‌جنگند برای آنان چنین تصوری ایجاد می‌کنند که آنان آفریده‌هایی ترسناک‌اند و نیروهای بسیاری دارند؛ در حالی که خود می‌‌دانند برخی از شیاطین در مقابل آیه‌ای از آیات خداوند یا کلمه‌ای از کلمات خداوند سبحان تاب مقاومت نمی‌آورند. «(و اين قرآن را شياطين نازل نکرده‌اند * آنان نه در خورِ اين کارند و نه توان آن دارند * شياطين از شنيدن وحی معزول داشته شده‌اند)».

 

ثم انهم يعلمون أنه صادق عابد ناسك، ويقولون تتنـزل عليه الشياطين. فيرد عليهم الله سبحانه الذي خلق الجن والشياطين: ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ(الشعراء:۲۲۱-۲۲۳.).

علاوه بر این، آنان خود می‌دانند که او راست‌گو، عابد و پرهیزگار است و در عین حال می‌گویند شیاطین بر او فرود می‌آیند! ولی خداوند سبحان که جن و شیاطین را آفریده است، پاسخ‌شان را اینگونه می‌دهد: «(آيا شما را آگاه کنم که شياطين بر چه کسی نازل می‌شوند؟ * بر هر بسيار دروغ‌گوی گنه‌کار نازل می‌شوند * القا می‌کنند در حالی که بيشترشان دروغ‌گويانند)».

 

ومع ذلك فإن أكثر الناس يتّبعون علماء الضلالة أعداء الأنبياء والمرسلين، فيغوونهم ويضلونهم عن الحق الذي جاء به المرسلون، ﴿والشعراء يتبعهم الغاوون﴾، الشعراء: أي العلماء الضالون، هذا ما فسَّره أهل البيت (علیهم السلام) ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ(الشعراء:۲۲۵.). (واد منخفض وسقوط في الهاوية والضلالة والانحراف عن الحق، وأنهم يقولون ما لا يفعلون).

ولی با این حال بیشتر مردم از علمای گمراهی که دشمنان پیامبران و فرستادگان هستند، پیروی می‌کنند. آنها نیز اغوایشان می‌کنند و از حقیقتی که فرستادگان آوردند، گمراهشان می‌نمایند: «(و گمراهان از پیِ شاعران می‌روند)» ؛ منظور از شاعران همان علمای گمراهی می‌باشد، و این مطلبی است که اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر نموده‌اند. «(آیا ندید که آنان در هر وادی سرگردانند؟)» ؛ دره‌ای عمیق، و سقوط در هاویه‌ی جهنم، و گمراهی و انحراف از حقیقت، و آنان سخنانی را بر زبان می‌رانند که انجام نمی‌دهند!

 

دائماً تجد العالم غير العامل الضال يدعو الناس إلى الخير وترك الشر، ولكن لا تجده يعمل الخير، بل هو يأكل مال اليتيم والأرملة ويستغل الضعفاء ولا يجاهد في سبيل الله، ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ(البقرة:۹۶.).

همواره می‌بینیم که عالم بی‌عملِ گمراه مردم را به خوبی و ترک بدی دعوت می‌کند؛ ولی در عین حال، خود به نیکی عمل نمی‌کند؛ بلکه مال یتیم و زن‌های بی‌سرپرست را می‌خورد و از ضعیفان سوء استفاده و بهره‌کشی می‌کند و در راه خداوند جهاد نمی‌کند: «(آنان را از مردم ديگر، حتی از مشرکان به زندگی اين جهانی حريص‌تر خواهی يافت، و بعضی از کافران دوست دارند که هزار سال در اين دنيا زيست کنند، در حالی که عمر طولانی، عذاب خدا را از آنان دور نخواهد ساخت، که خدا به اعمالشان بينا است)».

 

وفي النهاية إذا جاء العذاب تبرأ الذين اتُبعوا من الذين اتَبعوا، ولكن هيهات لقد حقت الكلمة و ﴿يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً، يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً، لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولاً(الفرقان:۲۷-۲۹.).

در نهایت، هنگامی که عذاب می‌آید، افرادی که پیروی می‌شدند، از کسانی که آنها را پیروی می‌کردند، بیزاری می‌جویند؛ ولی هیهات که کلمه و سخن به حقیقت پیوست: «(روزی که ظالم دستان خود را به دندان گزد و گويد: ای کاش راهی را که رسول در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم * وای بر من، کاش فلانی را دوست نمی‌گرفتم * پس از آنکه قرآن برای من نازل شده بود، مرا از پيرويش بازمی‌داشت و اين شيطان همواره آدمی را تنها می‌گذارد)».

 

ومن قبل ﴿قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ(النمل:۴۷.)، و﴿قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ(النمل:۵۶.).

وينتهي الأمر بالعذاب ..

در حالی که پیش‌تر: «(گفتند: ما تو و يارانت را به فال بد گرفته‌ايم. گفت: فال نیک و بد شما نزد خدا است؛ بلکه اينَک شما مردمی فريب خورده هستيد)»  و «(خاندان لوط را از قريه‌ی خود بيرون کنيد که آنان دعوی پاکی می‌کنند)».

و وضعیت با عذاب به پایان می‌رسد....

 

﴿فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ * مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ(العنكبوت:۴۰-۴۱.).

«(همه را به گناهشان فرو گرفتيم: بر بعضی بادهای ريگ‌بار فرستاديم، بعضی را فرياد سهمناک فرو گرفت، بعضی را در زمين فرو برديم، بعضی را غرقه ساختيم در حالی که خداوند به آنها ستم نمی‌کرد، آنها خود به خويشتن ستم کرده بودند * مَثَل آنان که سوای خدا را دوستان می‌گيرند، مَثَل عنکبوت است که خانه‌ای بساخت و کاش می‌دانستند هر آينه، سست‌ترين خانه‌ها، خانه‌ی عنکبوت است)».

 

العنكبوت: علماء الضلالة الخونة، ونسجهم مجادلتهم للمرسلين، وسفسطتهم واهنة ضعيفة، فهل من متذكر فيخلص نفسه من شباكهم الضعيفة، ويستفيق من لدغة العنكبوت، والمخدر الذي دفعته في جسمه، ويلتفت إلى الله فيتبع الحق ويعرض عن الباطل وأهله ويلتفت أن القوة بيد الله جميعاً.                              

عنکبوت، علمای گمراهی خیانت‌کار می‌باشد و تار و پودشان همان جدال‌شان با فرستادگان و سفسطه‌ی سست و ضعیف آنان است. آیا کسی هست که پند گیرد و خود را از دام ضعیف آنان برهاند و از نیش عنکبوت و مُخدّری که وارد جسمش کرده است، رها گردد، متوجه خداوند شود، حق را پیروی کند و از باطل و اهلش روی گرداند و متوجه شود که همه‌ی نیروها از آنِ خداوند است و به دست او می‌باشد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

إضاءة من بين يدي العذاب روشنگری پیش از وقوع عذاب

سرفصل ها

همه