Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

إضاءة من علم يعقوب

روشنگری از علم یعقوب

 

يعقوب ع أو إسرائيل ع نبي مرسل ويعلمه الله ما يشاء من علم الغيب، والآن إخوة يوسف ع يريدون أخذ بنيامين أخي يوسف ع معهم إلى مصر، فإذا بيعقوب ع يقول: ﴿لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ(يوسف:۶۶.).

یعقوب ع یا اسرائیل ع پیامبری فرستاده شده بود و خداوند آنچه از عالم غیب اراده فرموده بود را به او تعلیم داده بود. اکنون برادران یوسف ع می‌خواهند بنیامین ـ‌برادر یوسف ع‌ـ را با خودشان به مصر ببرند. در اینجا که یعقوب ع می‌فرماید: «(گفت: هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا به نام خداوند با من پيمانی ببنديد که نزد منَش بازمی‌آوريد؛ مگر آنکه همه گرفتار شويد. چون با او عهدکردند، گفت: خدا بر آنچه می‌گوييم گواه است)».

 

فيعقوب كأنه يعلم أن بنيامين إذا ذهب مع إخوته لا يعود معهم، بل ما يؤكد علمه بذلك استثنائه لحالة عجزهم عن إعادة بنيامين معهم ﴿إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ﴾، بل إن يعقوب ع لما عاد إخوة يوسف ع من غير بنيامين وهم يؤكدون على براءتهم ﴿يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ(يوسف:۸۱.).

گویی یعقوب می‌دانست اگر بنیامین با برادرانش برود، با آنان بازنمی‌گردد و حتی با علم خودش آن را مورد تأکید قرار می‌دهد؛ مگر در حالت ناتوان بودنشان از بازگردانیدن بنیامین به همراه خود: «(مگر آنکه همه گرفتار شويد)». حتی یعقوب ع هنگامی که برادران یوسف ع بدون بنیامین بازگشتند و به برائت و بی‌گناهی خود تأکید می‌کردند: «(ای پدر، پسرت دزدی کرد و ما جز به آنچه می‌دانيم شهادت نمی‌دهيم و از غيب نيز آگاه نيستيم)»  

 

بل ويوجد من يشهد ببراءتهم ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ(يوسف:۸۲.)، نجده ع يقول: ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ(يوسف:۸۳.)، فيعقوب يؤكد اتهامهم، مع أنهم يؤكدون براءتهم ويوجد شهود على براءتهم في قصة بنيامين.

و حتی کسی نیز یافت می‌شود که برائت و بی‌گناهی آنان را گواهی دهد: «(از شهری که در آن بوده‌ايم و از کاروانی که همراهش آمده‌ايم بپرس، که ما راست‌گوییم)» ، می‌بینیم که ایشان ع می‌فرماید: «(نه، بلکه نفس شما کاری را در نظرتان بياراست و مرا صبر جميل بهتر است، امید است خداوند همه را به من بازگرداند که او دانا و حکيم است)». با اینکه آنها بر برائت و بی‌گناهی خود تاکید می‌ورزند و شهودی نیز بر برائت آنها در قضیه‌ی بنیامین وجود دارد، باز هم یعقوب ع اتهام آنها را مورد تاکید قرار می‌دهد.

 

فماذا أراد يعقوب ع بقوله: ﴿سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً﴾؟!!

یعقوب ع از این سخن «(بلکه نفس شما کاری را در نظرتان بياراست)»  چه چیزی را قصد نموده است؟!!

 

الحقيقة، إن يعقوب ع أراد الأمر الأول أمر يوسف ع، وكأنه يريد أن يقول هذا الحدث الجديد وهو فقد بنيامين متعلق بفقد يوسف ع والذي كان وصفه بنفس الوصف ﴿وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ(يوسف:۱۸.)، سولت لكم أنفسكم الأمارة والذئب المستعر في أنفسكم ذلك الأمر القديم أمر يوسف ع، وأمر بنيامين متعلق بأمر يوسف ع، ولذا نجده يكمل قوله ع: ﴿عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ(يوسف:۸۳.).

واقعیت این است که یعقوب، واقعه‌ی نخستین ـ‌واقعه‌ی مربوط به یوسف ع‌ـ را قصد کرده بود و گویی می‌خواهد بگوید که این رخداد جدید، یعنی از دست دادن بنیامین، به از دست رفتن یوسف ع مربوط می‌شود؛ رخدادی که آن را با همان ویژگی توصیف نموده بود: «(جامه‌اش را که به خون دروغين آغشته بود، آوردند. گفت: نفس شما، کاری را در نظرتان بياراسته است. اکنون برای من صبر جميل بهتر است و خداوند، کسی است که در آنچه شما می‌گویید، باید از او ياری خواست)» ؛ نفس امّاره‌تان در نظرتان بیاراست و گرگ شعله‌ور‌ شده‌ی موجود در نفس‌هایتان، آن ماجرای پیشین یعنی ماجرای یوسف ع را رقم زد و حادثه‌ی بنیامین نیز مرتبط با رخداد یوسف ع می‌باشد؛ از همین رو می‌بینیم که سخنش را اینگونه تکمیل می‌فرماید: «(امید است خداوند همه را به من بازگرداند که او دانا و حکيم است)».

 

ثم ها هو بعد فقده لبنيامين لا نجده يتأوه على بنيامين، بل على يوسف ع ﴿وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ(يوسف:۸۴.)، ليؤكد أن أمر بنيامين متعلق بيوسف ع.

به علاوه ایشان را پس از فقدان بنیامین، گریان و نالان بر بنیامین نمی‌بینیم؛ بلکه بر یوسف ع آه و زاری می‌کند: «(روی خود از آنها بگردانيد و گفت: ای اندوها بر يوسف! و چشمانش از غم، سپيدی گرفت و همچنان خشم خود فرومی‌خورد)»  تا تأکید کند که حادثه‌ی بنیامین مربوط به یوسف ع می‌باشد.

 

إذن، يعقوب كان يعلم بحال يوسف ع وحال بنيامين معه، ويعلم بالأذى الذي تعرض له يوسف ع وكونه ع وحيداً في مصر حمل كلمة الله ودين الله سبحانه، بل لو قرأت هذه الآيات بتمعن لوجدت يعقوب ع مطلعاً ويعلم الكثير من حال يوسف ع وبنيامين ع ﴿وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ * قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ * قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ * يَابَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ(يوسف:۸۴ -۸۷.)، فمع أن المفقود هذه المرة بنيامين، تجد يعقوب ع يقول: ﴿عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ(يوسف:۸۳.)، ﴿يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ﴾، وفي النهاية يأمرهم بالبحث عن يوسف ع ﴿اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ﴾، وكأن فقد بنيامين فتح باباً ليعود يوسف ع إلى يعقوب، وكأن يعقوب يعلم هذا، بل هو على يقين ﴿إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ(يوسف:۹۴.).

بنابراین یعقوب از وضعیت یوسف ع و وضعیت بنیامین که با او بود، آگاهی داشت و همچنین از آزاری که به یوسف ع رسیده بود و تنها بودن او ع در مصر در به دوش کشیدن کلمه‌ی الله و دین خداوند سبحان. اگر این آیات را با دقت و تانّی مطالعه کنیم، یعقوب ع را آگاه می‌بینیم و اینکه او از وضعیت یوسف ع و بنیامین ع بسیار آگاه می‌باشد: «(روی خود از آنها بگردانيد و گفت: ای اندوها بر يوسف! و چشمانش از غم، سپيدی گرفت و همچنان خشم خود فرومی‌خورد * گفتند: به خدا سوگند پيوسته يوسف را ياد می‌کنی تا بيمار گردی يا بميری * گفت: جز اين نيست که شرح اندوه خويش تنها با خدا می‌گويم؛ زيرا آنچه من از خدا می‌دانم شما نمی‌دانيد * ای پسران من، برويد و يوسف و برادرش را بجوييد و از رحمت خدا، مايوس مشويد؛ چرا که تنها کافران از رحمت خدا مايوس می‌شوند)». با اینکه این بار، بنیامین از دست رفته است، می‌بینیم یعقوب ع می‌فرماید: «(امید است خداوند همه را به من بازگرداند که او دانا و حکيم است)»  و «(ای اندوها بر يوسف)»  و در نهایت، آنان را به جست‌و‌جوی یوسف ع دستور می‌دهد: «(برويد و يوسف و برادرش را بجوييد)» ؛ گویی فقدان بنیامین، گشایشی بود تا یوسف ع به یعقوب بازگردد و گویی یعقوب این موضوع را می‌دانست و حتی به آن یقین داشت: «(اگر مرا ديوانه نخوانيد، بوی يوسف می‌شنوم)».

 


 

إضاءة من علم يعقوب ، روشنگری از علم یعقوب

سرفصل ها

همه