Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

التيه في الأمة الإسلامية


سرگردانی در امت اسلام

 

 

ضيع المسلمون الطريق بعد وفاة رسول الله محمد بن عبد الله 

، حيث قفز أبو بكر وجماعة من المنافقين إلى السلطة واغتصب خلافة رسول الله 

، وتخاذل معظم الصحابة عن نصرة وصي رسول الله 

 المعيّن من الله علي بن أبي طالب (ع)، حيث نصبه رسول الله 

 بأمر من الله أميراً للمؤمنين وخليفة لرسول رب العالمين 

 من بعده في غدير خم في حجة الوداع، ولم يكتفوا باغتصاب حق الإمام علي (ع) وحق الإنسانية بأن تصل لها كلمة لا إله إلاّ الله محمد رسول الله 

، بل تجاوز الأمر إلى محاولة عمر بن الخطاب وجماعة من المنافقين إحراق بيت فاطمة الزهراء 

 وهي بنت رسول الله 

 الوحيدة من صلبه، وهي والحسن والحسين وعلي 

 من فرض الله مودتهم في القرآن، قال تعالى:

﴿قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴾([13]).

پس از رحلت پیامبر خدا محمد‌بن عبدالله (ص) امت اسلام راه را گم کردند؛ از هنگامی‌که ابوبکر و گروهی از منافقین اقدام به تسلط و غصب جانشینی رسول خدا (ص) نمودند و بیشتر صحابه از یاری وصی و جانشین پیامبر (ص) و برگزیدۀ خداوند یعنی حضرت علی‌بن ابی‌طالب (ع)، شانه خالی کردند. کسی که رسول خدا (ص) به امر خداوند، در غدیر خم-در آخرین حج (حجة‌الوداع)- او را امیری برای مؤمنین و خلیفه‌ای برای بعد از فرستادۀ پروردگار جهانیان منصوب نمود. آن‌ها نه‌تنها حق مسلّم امام علی (ع) و حق انسانیت برای رسیدن پیام (لا اله الا الله محمد رسول‌الله) را به‌جا نیاوردند، بلکه گستاخی را از این هم فراتر بردند تا آنجا که عمر‌بن خطاب و گروهی از منافقین اقدام به آتش زدن خانۀ حضرت فاطمۀ زهرا h آن یگانه دُخت پیامبر اسلام (ص) نمودند؛ درحالی‌که خداوند، دوستی با او و همچنین با امام حسن و حسین و امام علی(ع) را در قرآن واجب دانسته است. خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿بگو بر اين رسالت، مزدی از شما نمی‌خواهم، جز دوست داشتن نزديکانم﴾؛(1).

 

ولما لم تنفع هذه المحاولة لإخراج الإمـام (ع) لبيعة أبي بكر كرها اقتحموا الدار على الزهراء 

 وكسروا ضلعها واسقطوا جنينها ونبت المسمار في صدرها، وهي التي قال فيها رسول الله 

: (أم أبيها وبضعة مني ويرضى الله لرضاها ويغضب لغضبها وسيدة نساء العالمين من الأولين والآخرين) ([14]).

چون تلاش عمر برای خارج کردن حضرت علی (ع) از منزل به جهت بیعت اجباری با ابوبکر به‌جایی نرسید، به خانۀ حضرت زهرا h هجوم بردند، پهلویش را شکستند، جنینش را ساقط نمودند و میخ در سینه‌اش فرو رفت؛ درحالی‌که او شخصیتی است که پیامبر اسلام (ص) در‌باره‌اش فرموده است: (او مادر پدرش و پارۀ تن من است. خداوند با رضایتش راضی و با خشمش، خشمگین می‌شود. او سرور زنان جهانیان است، از اولین تا آخرینشان)؛(1).

 

فلم يكن المسلمون ليخطئوا التيه أو ليخطئهم بعد أن ساروا على نفس طريق بني إسرائيل حذو النعل بالنعل، قال رسول الله 

: (والذي نفسي بيده لتركبن سنن من كان قبلكم حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة حتى لا تخطئون طريقهم ولا يخطئكم سنة بني إسرائيل)([15]).

مسلمانان بعدازاین‌که گام‌به‌گام در همان مسیر بنی‌اسرائیل شروع به حرکت نمودند، قدم در مسیر سرگردانی یا همان مسیر یهود نهادند. رسول خدا (ص) فرمود: (قسم به آنکه جانم در دست اوست، قدم‌به‌قدم و بدون هیچ انحرافی دنباله‌روی سنت‌های پیش از خود خواهید بود؛ از راه و روش آن‌ها جدا نمی‌شوید و سنت‌های بنی‌اسرائیل نیز از شما جدا نمی‌گردد)؛(2).

 

وضيعت هذه الأمة حظها ووالت عدوها وعادت وليها وإمامها وأغضبت ربها، فبدأت تدخل في التيه والضياع منذ ذلك الوقت حتى استقرت اليوم في قلب الصحراء، فمن معاوية وزياد إلى يزيد وابن زياد ومسلم ابن عقبة إلى مروان وعبد الملك وأولاده والحجاج إلى بني العباس السفاح والمنصور الدوانيقي والهادي والمهدي والرشيد الضالين إلى الأمين والمأمون غير المأمونين إلى المتوكل على الشيطان إلى...إلى.... رحلة رهيبة مرّت بها هذه الأمة، فكم من مدينة هتكت حرمتها وقُتل خيارها واعتدي على أعراض نسائها ولم تسلم حتى مدينة رسول الله 

 والكعبة المكرمة ( أرسل يزيد لعنه الله مسلم بن عقبة - والأولى أن يسمى مجرماً - فقتل في المدينة أكثر من عشرة آلاف مسلم فيهم سبعمائة صحابي، واعتدي على أكثر من ألف بكر، ولم يكتفِ بهذا حتى قصد الكعبة المشرفة ولكن الله أهلكه كما أهلك أصحاب الفيل ) ([16]).

از زمانی که این امت بهرۀ خود را از دست داد، با دشمنش هم‌پیمان شد و با امام و پیشوای خود دشمنی کرد و پروردگار خود را خشمگین ساخت، رفته‌رفته به‌سوی سرگردانی و خسران رهسپار شد تا امروز که در دل بیابان جای گرفته است. گذری از معاویه و زیاد تا به یزید و ابن زیاد و از مسلم‌بن عقبه تا مروان و عبد‌الملک و فرزندانش و از حجّاج تا بنی‌عباس خون‌خوار و منصور دوانقی و هادی و مهدی و رشید گمراه و تا امین و مأمون و غیر مأمون و تا به متوکل بر شیطان و غیره و غیره. چه سفر هولناکی است که امت اسلام پشت سر نهاد! در این فاصله، چه بسیار شهرهایی که هتک حرمت شدند و عزیزانی که به قتل رسیدند و چه بسیار زنانی که عفت و نجابتشان پایمال شد! در این میان، حتی شهر رسول خدا (ص) و کعبۀ مکرمه از دست این متجاوزان در امان نبود (یزید ملعون، مسلمبن عقبه -این جنایت‌کار خونخوار- را به مدینه فرستاد و بیش از ده‌ها هزار مسلمان را از دم تیغ گذراند که در میان آن‌ها هفتصد صحابی بود. بیش از هزار دوشیزه را مورد تجاوز قرار داد؛ اما به این‌همه جنایت بسنده نکرد؛ پس‌ازآن به‌قصد کعبۀ شریف به‌سوی مکه حرکت کرد که در راه، به سرنوشت اصحاب فیل دچار شد و خداوند او را از بین برد).(1)

 

وكم عُذّب الأحرار وقُتل الأبرار وكم قضى منهم في السجون والدهاليز المظلمة التي لا يُعرف فيها الليل من النهار، ولو اطلعت على ما فعله بنو أمية وبنو العباس بالمسلمين لملئت رعباً، ولو علمت فجورهم وكفرهم وخروجهم عن الدين لازددت عجباً.

چه بسیار آزاد‌مردانی که شکنجه شدند و نیک ‌مردانی که به قتل رسیدند و چه بسیاری از آنان که در زندان‌ها و سرداب‌های تنگ و تاریک که شب و روزش مشخص نبود، روزگار گذرانیدند. آنچه بنی‌امیّه و بنی‌عباس بر سر مسلمانان آوردند، آکنده است از رعب و وحشت و داستان فسق و فجور و کفر و خروجشان از دین، بسیار حیرت‌آور است!

 

يقول المسعودي في أحدهم، وهو الوليد بن يزيد بن عبد الملك في مروج الذهب: (غناه ابن عائشة صوتاً فطرب فقال له الوليد أحسنت والله يا امرئ أعد بحق عبد شمس فأعاد فقال: أعد بحق أمية فأعاد .. فقال الوليد إلى المغني فأكب ولم يبق عضو من أعضائه إلاّ قبله، وأهوى إلى إحليله ليقبله فضمه المغني بين فخذيه فقال له الوليد لا والله حتى أقبله, وما زال به حتى قبله, وأعطاه ألف دينار وأركبه بغلة وقال: مر بها على بساطي ففعل ووضع حوضا في بستان وملأه خمراً, فكان يسبح فيه مع الفواحش ويشرب منه حتى يبين فيه النقص ونزل يوماً على ابنته وقال من راقب الناس مات غماً) ([17]).

مسعودی دربارۀ یکی از آن‌ها یعنی ولید‌بن یزید‌بن عبد‌الملک که جامه‌های طلا به تن می‌کرد، می‌گوید: (در مجلسی، پسر عایشه با صدای خوش برایش آواز می‌خواند. چون ولید از خوشی سرمست شد و به وجد آمد به او گفت: احسنت! ای مرد، تو را به عبد شمس قسم می‌دهم که یک بار دیگر برایم بخوان؛ و چون تکرار کرد گفت: تو را به امیّه قسم، تکرار کن. او نیز تکرار کرد... سپس ولید به ترانه‌خوان گفت: دراز بکش؛ و هیچ عضوی بر بدنش نماند که بر او بوسه نزده باشد تا رسید به عورتش که آن مرد آن را میان دو رانش مخفی کرد؛ لیکن ولید به او گفت: نه به خدا قسم مگر آنکه بر آن بوسه بزنم؛ و آن‌قدر اصرار کرد تا اینکه بر آن بوسه زد و به او هزار دینار بخشید و بر قاطری سوار کرد و گفت: از روی فرش من رد شو؛ و او چنین کرد. ولید در میان باغ حوضی ساخت و آن را پر از شراب نمود و در آن، با فاحشه‌ها شنا می‌کرد و آن‌قدر می‌نوشید تا عقلش را از دست می‌داد تا جایی که روزی به‌سوی دخترش رفت و گفت: کسی که از مردم بترسد، با اندوه مرده است). (1)

 

وقال السيد المرتضى في الأمالي: (أخبرنا أبو عبيد الله المزرباني قال: حدثني أحمد بن كامل قال: كان الوليد بن يزيد زنديقاً، وإنه افتتح المصحف يوما فرأى فيه (واستفتحوا وخاب كل جبار عنيد) ([18]) فاتخذ المصحف غرضاً ورماه حتى مزقه بالنبل وهو يقول:

 أتوعد كل جـبار عنـيد ... فها أنا ذاك جـبار عنيد

 فإن لاقيت ربك يوم حشر ... فقل يا رب خرقني الوليد) ([19]).

سید مرتضی در امالی گفته است: ابوعبید‌الله مرزبانی از احمد‌بن کامل روایت کرد که گفت: یزید‌بن ولید، زندیق (بی‌دین) بود. روزی قرآن را باز کرد و این آیه را دید: ﴿پيروزی خواستند و هر جبار کینه‌توزی ناامید شد؛(2). مصحف (قرآن) را هدف قرار داد و به آن تیر زد تا آن را پاره‌پاره کرد درحالی‌که این اشعار را می‌گفت:

آیا هر گردنکش منحرفی را وعده می‌دهی/ پس من همان گردنکش منحرفم

چون روز قیامت به‌پیش پروردگارت شدی/ بگو که ولید مرا پاره‌پاره کرد).(1)

 

وإني لآسف أن أنقل تاريخ مثل هذه القذارات، وما ذكرت غيضاً من فيض ولو لم يكن إلاّ قتل هؤلاء الحكام الظلمة لذرية رسول الله 

 وتشريدهم إلى أقاصي البلاد؛ حيث نجد اليوم ذرية رسول الله 

 يعيشون في إيران وأفغانستان والهند والبلاد البعيدة عن مدينة جدهم 

 ؛ لكفى به دليلاً على خروجهم عن الدين ومحاربتهم الإسلام، ولكفى به دليلاً على حقدهم على رسول الله 

.

ذکر این وقایع بسیار تأسف‌آور است و آنچه ذکر شد، تنها گوشه‌ای از اعمال ننگین آن‌هاست. کشتن فرزندان پیامبر (ص) و راندن آن‌ها به دورترین نقاط، در صدر برنامه‌های ننگین این ستمگران بوده است؛ به‌طوری‌که امروزه شاهد پراکندگی فرزندان پیامبر (ص) در کشورهای ایران، افغانستان، هندوستان و سرزمین‌های دور از سرزمین جدشان پیامبر اسلام (ص) هستیم. این خود دلیلی کافی و محکم بر انحراف و خروج آن‌ها از دین و دشمنی آن‌ها با اسلام است؛ همچنین دلیل محکمی بر کینه‌توزی آن‌ها به پیامبر اسلام (ص) می‌باشد.

 

واستمر هذا الظلم والفساد حتى يومنا هذا؛ ثرواتنا بيد طواغيت يعيثون بها فساداً في البلاد والعباد ويغدقون على من يعبدهم من دون الله، سجونهم لم يعرف لها التاريخ مثيلاً ، فيها من أساليب التعذيب ما تقشعر له الأبدان، وجيوشهم مزودة بكل أنواع الأسلحة، لا للدفاع عن البلاد الإسلامية بل لقمع الشعوب الإسلامية، وكل من يعلو صوته بكلمة لا إله إلاّ الله ويدعو المسلمين إلى الحكم بما أنزل الله يلقى في تلك الدهاليز المظلمة أو يقتل، ولا نعلم متى سينتهي هذا التيه والضياع ومتى سيعود الإسلام ليحكم المسلمين كما كان في عهد رسول الله 

 وينشر العدل في البلاد الإسلامـية وبالتالي في كل الأرض، لكننا نعلم يقيناً أنه سيعود؛ لأنّ رسول الله 

 وعدنا وأخبرنا أنّ الإسلام يعود غضاً طرياً في آخر الزمان على يدي ولده المهدي (ع).

این ظلم و فساد تا به امروز نیز ادامه دارد. ثروت‌هایمان در دست ستمگرانی است که گسترش فساد در سرزمین‌ها و بین بندگان در اولویت کار آن‌هاست و از این ثروت‌ها در این جهت که مردم آن‌ها را به‌جای خدا بپرستند، استفاده می‌نمایند. زندان‌هایشان در تاریخ، مشابهی ندارد؛ آکنده از انواع شکنجه‌ها که مو بر بدن راست می‌کند. لشکریانشان تا بُن دندان مسلح؛ نه برای دفاع از سرزمین‌های اسلامی بلکه برای از بین بردن ملت‌های مسلمان؛ و هرکسی که بانگ (لا اله إلا الله) را فریاد بزند و مسلمانان را به‌حکم خدا و آنچه خداوند نازل فرموده است دعوت کند، فرجامش دهلیزهای تنگ و تاریک و یا مرگ خواهد بود. نمی‌دانیم چه وقت این سرگردانی و گمراهی پایان می‌پذیرد و چه وقت اسلام بازخواهد گشت تا همچون زمان پیامبر (ص)بر مسلمین حکم براند و عدل و داد در سرزمین‌های اسلامی و درنهایت در کل زمین، گسترش یابد؛ اما به‌هرحال یقین داریم که بازخواهد گشت؛ زیرا رسول خدا (ص) به ما وعده و خبر داده است که اسلام، تروتازه، در آخر‌الزمان به دست فرزند موعودم مهدی (ع) باز خواهد گشت.

 

وهذا الظهور المبارك لهذا المصلح الكبير لن يتحقق حتى ترتفع أسباب غيبته وينشأ جيل في هذه الأمة مهيئا لحمل الرسالة الإلهية إلى أهل الأرض جميعاً ليتحقق الوعد الإلهي بظهور هذا الدين على الدين كلّه، فإذا كنا فعلاً نريد أن يتحقق العدل على الأرض ونريد أن نخرج من هذه الصحراء وهذا التيه ونريد ظهور الإمام المهدي (ع) فعلينا أن نعود إلى الإسلام الذي يريده الله لا الذي يريده الطواغيت، قال تعالى:

﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾([20]).

این ظهور مبارکِ آن اصلاح‌کنندۀ بزرگ محقق نمی‌شود، مگر این‌که اسباب غیبتش برطرف شود و نسلی در این امت پدید آید که آمادگی لازم برای بر دوش کشیدن رسالت الهی برای کل اهل زمین را داشته باشد تا وعدۀ الهی برای ظهور این دین بر تمام ادیان دیگر، جامۀ عمل بپوشد. اگر واقعاً و به‌طور عملی خواستار گسترش عدالت بر زمین باشیم و بخواهیم از این صحرا و این سرگردانی خارج شویم و اگر واقعاً خواستار ظهور امام مهدی (ع) باشیم، بر ماست که به مسیر اسلامی که مورد رضایت خداوند است بازگردیم، نه اسلامی که خواست طاغوت‌هاست. خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿ميان هر امتی، پيامبری مبعوث کرديم تا خدا را بپرستند و از طاغوت، دوری جويند. بعضی‌ از آن‌ها را خدا هدايت کرد و بر بعضی، گمراهی مقرر داشت؛ پس در زمين بگرديد و بنگريد که عاقبت کار تکذیب‌کنندگان، چگونه بوده است﴾؛(1).

 

إنّ الطواغيت الذين تسلطوا على هذه الأمة اليوم بمساعدة أمريكا - وإن كانوا يظهرون العداء لها؛ ليتموا فصول هذه المسرحية المقيتة - يريدون تهميش الإسلام وجعل المسلم قلباً فارغاً من الأيمان بالله مغلفاً بقشور دينيه لا حقيقة لها، ولو استطاعوا نبذ هذه القشور ومحاربتها لما تورعوا، كما فعلوا في تركيا اليوم. ومن كان يشك في عمالتهم لأمريكا والصهيونية - وخصوصاً الذين يدعون أنهم أعداء لها - فليراجع تاريخهم الأسود وسيجدهم في كل يوم يبقون في السلطة يخدمون أسيادهم الأمريكان والصهاينة بحروب يشنونها على المسلمين والعرب، وبقمع كل حركة إسلامية وصحوة دينية، ومن كان يريد دليلاً أكثر من هذا فليراجع التوراة سفر دانيال، وسيجد أنّ في منطقة الشرق الأوسط عشرة ملوك عملاء لأمريكا أو كما يرمز لها بمملكة حديدية تأكل وتدوس كل الممالك على الأرض ولكن سيدوسها إنشاء الله مهدي هذه الأمة (ع) كما جاء في سفر دانيال نفسه.

طاغوت‌هایی که امروزه با کمک آمریکا بر این امت مسلط شده‌اند، درحالی‌که آشکارا دشمنی خود را اظهار می‌کنند تا آخرین پرده‌های نمایش زشت و کَریهشان را به اتمام برسانند، هدفی ندارند جز از صحنه خارج کردن اسلام و خالی نمودن قلب مسلمان از ایمان به خدا و غافل نمودن او تنها در حد پوسته‌ای از دین بدون هیچ‌گونه حقیقتی؛ حتی اگر بتوانند، حذف همین پوسته و جنگ با آن تا جایی که به‌طور کامل از بین برود را نیز در سر دارند، چنانچه امروزه در ترکیه شاهد هستیم. هر‌کس که در نوکری آن‌ها برای آمریکا و اسرائیل شک دارد به‌خصوص کسانی که ادعا می‌کنند که آن‌ها دشمن آمریکا و اسرائیل هستند، به تاریخ سیاهشان مراجعه نمایند؛ خواهند دید که هر لحظه برای حفظ قدرت خود، با افروختن آتش جنگ با مسلمین و ملت عرب از یک‌سو و قلع‌وقمع هر حرکت اسلامی و بیدارگر دینی از سویی دیگر، به اربابانشان، آمریکا و اسرائیل، خدمت می‌کنند. کسی که خواهان اسناد و مدارک بیشتر است می‌تواند به سِفر دانیال در تورات مراجعه نماید؛ خواهد دید که در منطقۀ خاورمیانه، ده پادشاه مزدور آمریکا (‌‌یا آن‌طور که در آن ذکر شده است، مملکت آهنین‌) وجود دارد؛ مملکتی که دیگر ممالک روی زمین را پایمال و به کام خود می‌کشد؛ اما ان‌شاء‌الله به دست مهدی این امت لگدکوب خواهد شد، همان‌گونه که در سِفر دانیال آمده است.

 

ثم إنّ الطاغية لا يهمّه إلاّ نفسه وما يبقيه في السلطة، ولا يقوم عرشه إلاّ على الدماء والأشلاء فيقتل كل من يرفض ولايته وتسلطه ويشغل الشعب بالأزمات التي لا تنتهي إلاّ بانتهاء حكمه فيشهر الحروب وينشر بين القبائل العصبية والنعرات الشيطانية، بل ويمنع حتى الرغيف عن الشعب ليشغلهم بتحصيله، إنّ الحياة تحت ظل الطاغوت ذل، بل هي الموت في الحياة؛ إنها خسران الدنيا والآخرة.

برای حکومت طاغوت هیچ‌چیز دیگری جز خودش، ارزشمند نیست و پایه‌های تخت حکومتش بر خون و پیکرهای مردم استوار شده است. هرکسی که ولایت و سلطه‌اش را نپذیرد، به قتل می‌رسد. همواره ملت را در بحران‌های بی‌انتها قرار می‌دهد مگر این‌که پایانش، حکم خودش باشد. آتش جنگ را برمی‌افروزد و میان قبایل، تعصب و نعره‌های شیطان را رواج می‌دهد؛ حتی قرص نانی را از ملت منع می‌کند تا همواره سرگرمِ به دست آوردن آن باشند. زندگی در زیر یوغ طاغوت، جز ذلت نیست، حتی مرگی است در قالب زندگی؛ خسران دنیا و آخرت!

 

يقول الفيلسوف اليوناني أفلاطون في وصف حكومة الطاغوت وتكوينها: (ويبرز بين دعاة الديمقراطية وحماة الشعب أشدهم عنفاً وأكثرهم دهاء، فينفي الأغنياء أو يعدمهم و يلغي الديون ويقسم الأراضي ويؤلف لنفسه حامية يتقي بها شر المؤامرات، فيغتبط به الشعب ويستأثر هو بالسلطة، ولكي يمكّن لنفسه ويشغل الشعب عنه ويديم الحاجة إليه يشهر الحرب على جيرانه بعد أن كان سالمهم؛ ليفرغ إلى تحقيق أمنيته في الداخل ويقطع رأس كل منافس أو ناقد ويقصي عنه كل رجل فاضل ويقرب إليه جماعة من المرتزقة والعتقاء ويجزل العطاء للشعراء الذين نفيناهم من مدينتنا فيكيلون له المديح كيلاً، وينهب الهياكل ويعتصر الشعب ليطعم حرّاسه وأعوانه، فيدرك الشعب أنّه انتقل من الحرية إلى الطغيان وهذه هي الحكومة الأخيرة).

افلاطون، فیلسوف یونانی، در وصف حکومت طاغوت و نحوۀ شکل‌گیری آن می‌گوید: (مدعیان دموکراسی و حمایت از مردم، از خشن‌ترین و حیله‌گرترین افراد هستند؛ (دموکراسی) ثروتمندان را تبعید یا اعدام می‌کند، بدهی‌های مردم را می‌بخشد و زمین را بین رعیت تقسیم می‌کند و برای خود طرفدارانی جمع می‌کند تا پیش‌مرگ دسیسه‌های مخالفان باشند. ملت آرزویش را می‌کنند و سرانجام بر مسند قدرت می‌نشیند. آتش جنگ میان کشورهای همسایه پس‌ازآنکه دست دوستی به آن‌ها دراز کرده بود را برمی‌افروزد تا پایه‌های خود را محکم و اذهان مردم را از خود دور کند و همراه دائمی نیاز آن‌ها باشد؛ و در این میان، فرصتی برای ایجاد فضایی امن برای خود در داخل کشور باشد و رقیبان و منتقدان را از دمِ تیغ بگذراند. افراد لایق و اهل فضیلت از او دور می‌شوند و مزدوران و جیره‌خواران جذبش می‌گردند. به شاعرانی که ما را از مدینۀ فاضله‌‌مان دور می‌کنند عطای بسیار می‌بخشد و آن‌ها نیز از مدح و ثنا، کلمه‌ای فروگذار نمی‌کنند. عبادتگاه‌ها را غارت می‌کند و ملت را می‌دوشد تا شکم نگهبانان و طرفدارانش سیر شود. سرانجام ملت خواهد فهمید که از آزادی به طغیان منتقل شده است؛ و این، فرجام این حکومت است). (1)

 

أمّا عبيد الطاغوت ومرتزقته فيتوهمون أنهم آمنون وحياتهم مستقرة وادعة، فهم ماداموا في خدمة الطاغية لن يمسهم سوء، فسيدهم قوي يقطع الرقاب والشعب خاضع واستسلم للظلم.

اما بندگان طاغوت و جیره‌خوارانشان گمان می‌برند که در امنیت کامل به سر می‌بردند و به یک زندگی آرام و بی‌دغدغه دست پیدا کرده‌اند و تا زمانی که در خدمت طاغوت باشند، به آن‌ها آسیبی نمی‌رسد؛ چراکه سرورشان با قدرت، مخالفان را گردن می‌زند و ملت در برابر ظلم و ستمش زانو می‌زنند و تسلیم می‌شوند؛

 

وهذا وهم؛ لأنّ النار تبقى تحت الرماد، قال تعالى:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴾([21]).

این، توهمی بیش نیست، زیرا آتش همچنان زیر خاکستر باقی می‌ماند. خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿مَثَل آنان که به‌جز خدا را دوست می‌گيرند، مَثَل عنکبوت است که خانه‌ای ساخت و کاش می‌دانستند که هرآینه سست‌ترين خانه‌ها، خانۀ عنکبوت است﴾؛(1).

 

والحق ما يعرفه كل من تتبع تاريخ الأمم والشعوب حيث تكون نهاية كل طاغية ومرتزقته بثورة المستضعفين والمظلومين وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

برای دانستن حقیقت کافی است به تاریخ ملت‌ها نگاهی بیفکنیم تا ببینیم که پایان تمامی حکومت‌های طاغوت و جیره‌ خواران‌شان، به دست مستضعفین و مظلومین بوده است؛ ﴿و آن‌ها که ستم کردند به‌زودی خواهند فهمید‏ که بازگشتشان به کجاست﴾.

 

أمّا الذين استسلموا للطواغيت وخضعوا لهم وهم يزعمون أنّهم مسلمون فهم خارجون من ولاية الله ولكنهم لا يعلمون، قال تعالى:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً﴾([22]).

اما کسانی که تسلیم طاغوت‌ها شدند و در برابر آن‌ها سر فرود آوردند، هرچند که ادعای مسلمانی کنند، از ولایت خداوند خارج گشته‌اند، درحالی‌که خود نمی‌دانند. خداوند می‌فرمایند:

 ﴿آيا آنان را نمی‌بينی که می‌پندارند به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان آورده‌اند؛ ولی می‌خواهند که طاغوت را حَکَم قرار دهند، درحالی‌که به آنان فرمان داده شده است که طاغوت را انکار کنند. شيطان می‌خواهد گمراهشان سازد، گمراهی بسیار دوردست﴾؛(2).

 

ويزج بهم الطواغيت في حروب مع الشعوب الإسلامية ولا يتورعون عن معاونتهم خوفاً منهم، ويقاتلون أولياء الله وينتهكون حرمات المؤمنين، فأي حال أسوء من حالهم وأي كفر أعظم من كفرهم وهم ينصرون أعداء الله؟!

طاغوت آن‌ها را به جنگ با ملت‌های اسلامی وادار می‌کند و آن‌ها نیز از ترس مجبور به همکاری می‌شوند و به جنگ اولیای خدا می‌روند و حرمت مؤمنان را پایمان می‌کنند؛ چه حالی بدتر از این حال و چه کفری بالاتر این‌که به یاری دشمنان خدا برخواسته‌اند!

 

قال تعالى: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً﴾([23]).

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿آنان که ايمان آورده‌اند، در راه خدا می‌جنگند و آنان که کافر شده‌اند، در راه شيطان؛ پس با هواداران شيطان نبرد کنيد که مکر شيطان، ضعیف است﴾؛(1).

 

ولعل بعضهم يتعذّر بأنه يخاف من الطواغيت ويخاف من القتل، ولكنه عذر قبيح غير مقبول فإذا كان لابد من حمل السلاح فلنحمله بوجه الطواغيت لا لنصرتهم، قال تعالى:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً([24]).

برخی از آنان ترس از طاغوت‌ها و کشته شدن را بهانه می‌کنند؛ این عذر بدتر از گناه است و قابل‌قبول نیست؛ اگر چاره‌ای جز بر دوش گرفتن سلاح نباشد باید آن را به روی طاغوت نشانه گرفت، نه در جهت یاری او! خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿کسانی هستند که فرشتگان جانشان را می‌ستانند درحالی‌که بر خويشتن ستم کرده بودند. از آن‌ها می‌پرسند: در چه کاری بوديد؟ گويند: ما در روی زمين مستضعف بودیم. فرشتگان گويند: آيا زمين خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنيد؟ جایگاه اينان دوزخ است و بد سرانجامی دارند﴾؛(2).

 

وقال تعالى: ﴿قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ ۞ وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَاداً وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾([25]).

همچنین می‌فرماید: ﴿مستکبران به مستضعفان می‌گويند: آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبي دريافتيد)؟! بلکه شما خود مجرم بوديد! مستضعفان به مستکبران مي‌گويند: وسوسه‌هاي فريبکارانۀ شما در شب‌و‌روز [مايۀ گمراهي ما شد]، هنگامي که به ما دستور مي‌داديد که به خداوند کافر شويم و همتاياني براي او قرار دهيم!» و آنان هنگامي که عذاب را مي‌بينند پشيماني خود را پنهان مي‌کنند؛ و ما غل و زنجيرها در گردن کافران مي‌نهيم؛ آيا جز آنچه عمل مي‌کردند به آنها جزا داده مي‌شود؟!﴾؛(1).

 

وكما أنّ معاونة الطواغيت والركون إليهم محرمة كذلك، فإنّ ترك الجهاد وترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر محرمة، فإنّ الابتعاد عن حياة المسلمين لا يسقط التكليف، ومن بات لا يهتم بأمور المسلمين فليس منهم، وإن كان فقيهاً يدعي النيابة العامة عن الإمام (ع). ولينظر كل إنسان مسلم إلى قلبه وما فيه؛ أخشية الله أم خشية الطاغوت؟ والخوفان لا يجتمعان في قلب المؤمن فإنّ الخوف من الله يصير الطواغيت في عين المؤمن أحقر من البعوض فلا يكون لهم أي تأثير عليه أو على قراراته إلاّ في حدود التقية الواجبة، قال تعالى:

همان‌طور که یاری‌نمودن و همکاری با طاغوت‌ها حرام است، ترک جهاد و امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر نیز حرام است. دوری گزیدن از مسلمانان، تکلیف را ساقط نمی‌کند. کسی که روز را به شب برساند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست حتی اگر فقیهی باشد که ادعای نیابت عامۀ امام زمان (ع) را داشته باشد. هر فرد مسلمان باید به قلب خویش و آنچه در آن است، رجوع کند؛ آیا از ترس از خدا آکنده است یا ترس از طاغوت؟ این دو در قلب مؤمن جمع نمی‌شوند؛ ترس از خدا، طاغوت‌ها را در نظر مؤمن از حشره‌ای هم کوچک‌تر و حقیرتر می‌نماید و هیچ‌گونه تأثیری بر او و تصمیم‌هایش ندارد، مگر هنگامی‌که تقیۀ واجب پیش آید. خداوند متعال می‌فرماید:

 

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً﴾([26]).

﴿آيا نديدی کسانی را که به آن‌ها گفته شد، اکنون از جنگ باز ايستيد و نماز بخوانيد و زکات بدهيد، اما هنگامی‌که جنگيدن بر آنان مقرر شد، گروهی چنان از مردم ترسيدند که بايد از خدا می‌ترسيدند؟ حتی ترسی بيشتر از ترس خدا و گفتند: ای پروردگار ما، چرا جنگ را بر ما واجب کرده‌ای و ما را مهلت نمی‌دهی تا به مرگ خود که نزديک است، بميريم‌؟ بگو: متاع دنیا اندک و آخرت که برتر است، از آنِ پرهيزگاران است و به شما حتی به‌قدر رشته‌ای که در ميان هستۀ خرماست، ستم نمی‌شود﴾؛().

 

والحمد لله أنّ الأمة الإسلامية اليوم بدأت في طريق العودة إلى الله، وفي طريق الصحوة الدينية الإسلامية التي نراها كل يوم تتسع لتشمل البلاد الإسلامية كلها، وتهدّد عروش الطغاة الذين تسلطوا على هذه الأمة واستفرغوا كل ما بوسعهم لإغراق الشباب المسلم في الشهوات المادية والجنسية، ونشروا الملاهي والخمور والفجور في البلاد الإسلامية وبثّوا من خلال التلفزيون وغيره كل ما حرّم الله من الأغاني ونساء عاريات وقصص عن حياة الغربيين، الهدف منها تفكيك الأسرة الإسلامية ولكن الله أفشل خططهم وأتى بنيانهم من القواعد، وسيخر السقف على رؤوسهم قريباً إن شاء الله.

خدا را سپاس که امروز امت اسلام راه بازگشت به‌سوی خداوند و راه بیداری دینی اسلامی را آغاز کرده است و می‌بینیم که هرروز گسترش بیشتری می‌یابد تا کلیۀ سرزمین‌های اسلامی را در برگیرد؛ و پایه‌های سلطنت طاغوتیانی که بر این امت مسلط بودند، به لرزه درآمده است؛ طغیانگرانی که تا حد ممکن سرمایه‌های آن را به تاراج بردند تا جوانان مسلمان را در منجلاب شهوت‌ها و لذت‌های مادی و جنسی فرو ببرند، عشرتکده‌های فساد و بساط شراب‌خواری و فسق و فجور را در کشورهای مسلمان به پا کردند، آنچه خداوند حرام فرموده است از رقص و موسیقی و آواز تا صحنه‌های زنان عریان و داستان‌های زندگی غرب که هدفی جز از هم گسیختن خانواده‌های اسلامی ندارد، از شبکه‌های تلویزیونی پخش کردند؛ اما خداوند تمام نقشه‌هایشان را نقش بر آب کرد و پایه‌هایشان را از بن درهم کوبید و إن‌شاء‌الله دیری نخواهد پایید که سقف حکومتشان بر سرشان خراب خواهد شد.

 

لقد توهّم هؤلاء الطغاة كما توهم من سبقهم إنّهم يستطيعون طمس معالم دين التوحيد الحقيقية، ومسخ الإسلام وقتل العقائد الصحيحة فيه التي تهدّد عروشهم وخصوصاً عقيدة انتظار المهدي (ع)، ولكن أنى لهم ذلك والقرآن بين أيدينا يهتف في أسماعنا:

این طاغوتیان همانند نیاکان خود متوهم شدند که قادرند آثار دین توحیدی حقیقی را محو و نابود کنند، اسلام را دگرگون نمایند و نیز عقاید حقی که در آن است و پایه‌های حکومت آن‌ها را تهدید می‌کند- به‌خصوص عقیدۀ انتظار مهدی (ع)- را نابود سازند؛ اما چگونه چنین چیزی ممکن است درحالی‌که قرآن پیش روی ماست و در گوش‌های ما این‌گونه ندا می‌دهد:

 

 

﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴾([27]).

﴿ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم؛ و حکومتشان را در زمين پابرجا سازيم؛ و به فرعون و هامان و لشکريانشان، آنچه را از آن‌ها بيم داشتند نشان دهيم﴾؛(1).

 

﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ۞ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴾([28]).

﴿در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتيم: بندگان شايسته‌ام وارث زمين خواهند شد؛ و در اين، ابلاغ روشني است براي جمعيت عبادت‌کنندگان﴾؛(1).

 

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾([29]).

﴿خدا به کسانی از شما که ايمان آورده و کارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده داد که در روی زمين جانشینشان کند، همچنان که مردمی را که پيش از آن‌ها بودند جانشين نمود و دينشان را که خود برايشان پسنديده است استوار سازد و وحشتشان را به ايمنی بدل کند؛ آن‌ها مرا می‌پرستند و هیچ‌چیزی را با من شريک نمی‌کنند و آن‌ها که ازاین‌پس ناسپاسی کنند، فاسق‌اند﴾؛(2).

 

ولا تزال المعاني التي أطلقها رسول الله 

 تهتف في آذاننا: (لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم لخرج من ولدي من يملئها قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً) ([30]).

این توهم هرگز به حقیقت نخواهد پیوست تا زمانی که کلام رسول خدا (ص) در گوشمان چنین طنین‌انداز است: (اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی باشد، در آن روز یکی از فرزندانم قیام خواهد کرد و آن را لبریز از عدل و داد خواهد کرد، پس‌ازآنکه آکنده از ظلم و جور شده بود).(3).

 

والمهدي (ع) بيننا ينتفع به المسلمون كما تنتفع الأرض ومن عليها بالشمس إذا غيبها السحاب ([31]).

امام مهدی (ع) در میان ماست و همچنان که زمین و اهل زمین از خورشید پشت ابر بهره می‌جویند، مسلمانان نیز از او بهره‌مند هستند.(1)

 

أيّها المسلمون والمسلمات، أيّها الأحبة آمنوا بالله واكفروا بالطاغوت وتمسكوا بالعروة الوثقى حجة الله في أرضه المهدي (ع)، واعلموا أنّ الإيمان بالله ملازم للكفر بالطاغوت، وهما شيء واحد كذهاب الظلمة وبزوغ النور فلا يمكن أن يفهم شيء من ذهاب الظلمة غير بزوغ النور.

ای برادران و خواهران مسلمان! ای عزیزان! به خدا ایمان آورید و به طاغوت کفر بورزید و به عروة الوثقی، حجت خدا بر زمینش، مهدی موعود (ع) تمسک جویید و بدانید که لازمۀ ایمان به خدا، کفر به طاغوت است؛ و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ همانند رفتن تاریکی و برآمدن نور؛ هرگز نمی‌توان رفتن تاریکی را درک کرد، مگر با آمدن نور و روشنایی.

 

قال تعالى: ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾([32]).

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قطعاً هدايت از گمراهی مشخص شده است؛ پس هر‌کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به چنان رشتۀ استواری چنگ زده است که گسستنش نباشد؛ و خداوند شنوا و داناست﴾؛ (2).

 

خافوا الشيطان وهوى النفس واتبعوا ما جاءكم به رسول الله صلى الله عليه وآله الأطهار عن الله سبحانه إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً لكنه لا يغفر أن يشرك به.

از شیطان و هوای نفسانی بر حذر باشید و ازآنچه رسول خدا (ص) از جانب خداوند سبحان برایتان به ارمغان آورده است پیروی کنید. خداوند تمامی گناهان را می‌آمرزد، اما از گناه شرک درنمی‌گذرد.

 

قال تعالى: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً﴾([33]).

خداوند می‌فرماید: ﴿همانا خدا گناه کسانی که به او شرک آورند را نمی‌آمرزد، و گناهان ديگر را برای هر‌که بخواهد می‌آمرزد و هر‌که به خدا شرک آورد، دروغی ساخته و گناهی بزرگ مرتکب شده است﴾؛ (1).

 

والإيمان بالطاغوت والتحاكم إليه ومعاونته والركون والخضوع والاستسلام له كلّها شرك بالله وضلال عن طريق الله المستقيم، وأي ضلال هل ترون أنّ كافراً بالله أو مشركاً به إذا صام وصلى تقبل صلاته وصومه ؟ إنّ العبادات جعلت ليثبت العبد من خلالها طاعة الله فإذا كان طائعاً للطاغوت وهو عدو لله فأي معنى بقي للعبادات، إنّ اللحظة التي ينصاع فيها الإنسان لأوامر الطاغوت وقوانينه هي لحظة كفر بالله وخروج من ولايته إلى ولاية الطاغوت، ومن النور إلى الظلمات.

ایمان به طاغوت، قبول حکومتش، یاری، خضوع و تسلیم شدن در برابرش همگی مصداق شرک به خدا و گمراهی از راه راست خداوند است؛ و چه گمراهی بدی! آیا تابه‌حال شنیده‌اید نماز و روزۀ کسی که به خدا کفر و یا شرک بورزد موردپذیرش قرار گرفته باشد؟ عبادت‌ها برای ثابت‌قدم شدن بنده بر اطاعت خداوند است؛ حال اگر طاعتشان برای طاغوت باشد درحالی‌که او دشمن خداوند است، بقیۀ عبادت‌ها چه معنایی دارد؟ لحظه‌ای که انسان در برابر دستورات و قوانین طاغوت سر تعظیم فرود آورد، لحظۀ کفر به خداوند و خروج از ولایت او و رفتن زیر ولایت طاغوت و یا همان عبور از نور به ظلمت است.

 

قال تعالى: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً﴾([34]).

خداوند می‌فرماید: ﴿آيا آنان را نمی‌بينی که می‌پندارند به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان آورده‌اند؛ ولی می‌خواهند که طاغوت را حَکَم قرار دهند، درحالی‌که به آنان فرمان داده شده است که طاغوت را انکار کنند. شيطان می‌خواهد گمراهشان سازد، گمراهی بسیار دوردست﴾؛ (2).

 

فطريق العودة إلى الله وولايته هو نفسه طريق الكفر بالطاغوت والخروج من ولايته، وكلاهما طريق واحد في الحقيقة، وهو الصراط المستقيم الذي تقبل به الأعمال؛ لأنّها لله الواحد الأحد، فإذا كنا نريد العودة الحقيقية إلى الإسلام المحمدي الأصيل فعلينا أن نؤمن بكل ما جاء به محمد بن عبد الله 

، علينا أن نؤمن بكل الإسلام وأحكامه لا أن نؤمن بما يوافق أهواءنا منها ونترك الباقي، علينا أن نلازم الطريق الذي رسمه أوصياء محمد 

، فهم سفن النجاة والمتقدّم عليهم مارق والمتأخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق.

راه بازگشت به‌سوی خدا و ولایتش همان راه کفر به طاغوت و خروج از ولایت اوست و در واقع، هر دو یک راه هستند؛ همان صراط مستقیمی است که با آن اعمال پذیرفته می‌شود؛ زیرا این راه، راه خداوند یکتا و یگانه است. اگر خواستار بازگشت واقعی به اسلام ناب محمدی هستیم، باید به هر آنچه محمد‌بن عبدالله (ص) برایمان به ارمغان آورده است ایمان بیاوریم، به تمام اسلام و احکام آن، نه اینکه تنها به احکامی که موافق با خواسته‌هایمان است ایمان آوریم و دیگر احکام را واگذاریم. بر ما واجب است از راهی که اوصیای محمد(ع) برایمان ترسیم کردند تبعیت کنیم، چراکه آن‌ها کشتی نجات‌اند و کسی‌که از آنان پیشی بگیرد، گمراه و کسی‌که از آن‌ها عقب بیفتد فنا و نابود می‌شود و کسی که همراه آن‌ها باشد، (به حق) ملحق می‌شود؛

 

أمّا الذين يكفرون ببعض الكتاب ويؤمنون ببعض فسيجدون أنفسهم في النهاية يلهثون وراء سراب في الصحراء، وليكن لنا - كمؤمنين - في السحرة الذين آمنوا بموسى (ع) قدوة، ومثل هؤلاء المؤمنين كانوا بعيدين عن المنهج الرباني الإلهي، بل كانوا أولياء للطاغوت ووقفوا مع فرعون لعنه الله في بادئ الأمر ليحاجوا موسى (ع)، ولكنهم عندما خالفوا أهواءهم تبيّن لهم الحق فأمنوا بالله وكفروا بفرعون، وأشرق نور الحق في قلوبهم وانجلت ظلمة الطاغوت عن بصائرهم ووقفوا هذه المرّة مع موسى (ع) ليجاهدوا في سبيل الله ويقارعوا فرعون لعنه الله وليبيّنوا للناس كذبه وهوانه وضعفه.

اما کسانی که به بخشی از کتاب (قرآن) کفر بورزند و به بخشی از آن ایمان بیاورند، سرانجام متوجه خواهند شد که به دنبال سراب در صحرا لَه‌لَه می‌زدند. برای ما و برای همۀ مؤمنین، در جادوگرانی که به حضرت موسی (ع) ایمان آوردند، هدایتی وجود دارد؛ همچنین در مؤمنینی که از روش الهی به دور، و حتی از یاران طاغوت بودند و در ابتدا در کنار فرعون ملعون، با حضرت موسى (ع) معارضه می‌کردند، ولی هنگامی‌که با هوای نفس خویش مخالفت کردند، حق بر آن‌ها آشکار گردید، به خداوند ایمان آوردند و به فرعون کفر ورزیدند و نور ایمان در دل‌هایشان پرتو‌افشان شد و سیاهی طاغوت از دیدگانشان کنار رفت و این بار در کنار حضرت موسی‌ (ع) ایستادند تا در راه خدا جهاد کنند و با فرعون نزاع کردند تا اینکه دروغ، سستی و ضعفش را برای مردم آشکار نمودند.

 

قال تعالى: ﴿فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى * قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَاباً وَأَبْقَى ۞ قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾([35]).

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ساحران به سجده افتادند. گفتند: به پروردگار هارون و موسی ايمان، آورديم * فرعون گفت: آيا پيش از آنکه شما را رخصت دهم به او ايمان آورديد؟ او بزرگ شماست و به شما جادوگری آموخته است. دست‌ها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مي‌کنم و شما را از تنه‌هاي نخل به دار مي‌آويزم؛ تا بدانيد که عذاب کدام‌یک از ما سخت‌تر و پاينده‌تر است * گفتند: سوگند به آن کسي که ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشني که براي ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حکمي مي‌خواهي بکن؛ تو تنها در اين زندگي دنيا مي‌تواني حکم کني!﴾؛ (1).

 

إنّ هؤلاء العباد المؤمنين هانت الدنيا في أعينهم غاية الهوان فلم يكن لتهديد فرعون لعنه الله بأن يقطع أيديهم وأرجلهم ويصلبهم أي تأثير على قرارهم بإتباع الحق، ولم يؤثروا الحياة بل اتضحت لهم حقيقة الدنيا وهذا العالم المادي الذي يتكالب عليه فرعون وهامان وقارون وأمثالهم، ونجح السحرة في الامتحان واجتازوا العقبة ففازوا برضا الله فطوبى لهم وحسن مآب.

دنیا در دیدگان این بندگان مؤمن خوار و ذلیل شد، نهایت خوار شدن؛ و تهدیدهای فرعون که لعنت خدا بر او باد، بر بریدن دست‌ها و پاهایشان و به صلیب کشیدنشان هیچ تأثیری بر اقرارشان به پیروی از راه حق و حقیقت نداشت. دل‌بستگی‌هایشان به این دنیا از بین رفت و حقیقت این دنیا که فرعون و هامان و قارون و امثال آن‌ها بر سر آن می‌جنگیدند، برایشان آشکار شد. آن جادوگران در این امتحان سربلند بیرون آمدند، سرای عقبی را پاداش گرفتند و به رضای الهی رستگار شدند؛ پس خوشا به سعادتشان، چه خوب بازگشتی داشتند!

 

قال ذبيح آل محمد الحسين (ع):

    إذا كانت الدنيا تـعد نفيسـة . . . فـدار ثواب الله أعلى وأنـبـلُ

    وإن كانت الأرزاق قسماً مقدراً . . . فقِلَة حرص المرء بالكسب أجملُ

    وإن كانت الأموال للترك جمعـها . . . فما بال متروك بـه المرء يبخلُ

وإن كانت الأبدان للموت أنشئت . . فقتل امرئ بالسيف في الله أفضلُ ([36]).

کشتۀ آل محمد، حسین (ع) فرمود:

اگر این دنیا باارزش به نظر می‌رسد، سرای ثواب خداوند برتر و گران‌بهاتر است؛

و اگر روزی، تقسیم‌شده و مقدّر است، پس برای مرد، حرص کمتر برای کسب درآمد زیبنده‌تر است و اگر همۀ اموال برای ترک گفتن است، پس چرا مرد برای آنچه باید ترک نماید، بخل بورزد؟ و اگر بدن‌ها برای مرگ خلق شده‌اند، پس برای مرد، کشته شدن با شمشیر در راه خدا برتر است. (1)

 

وحري بنا أن نتساءل: أما آن لقلوبنا أن تخشع لذكر الله ونتوب إلى الله توبة حقيقية فنوالي أولياء الله ونعادي أعداء الله، ونجعل الإسلام دستوراً ومنهاجاً لحياتنا، والقرآن شعاراً لنا، وكلمة لا آلة إلاّ الله ملجأً وحصناً لنا!!

شایسته است که خود را مخاطب قرار دهیم:

- باید که دل‌هایمان در برابر ذکر خداوند خشوع کند، به‌سوی او توبۀ واقعی کنیم و برای اولیای خدا یاور و برای دشمنانشان دشمن باشیم، اسلام را دستور و روش زندگی‌مان قرار دهیم و قرآن، شعارمان و کلمۀ لا اله الا الله پناهگاه و حصار ما باشد.

 

أما آن لنا أن نقول للطاغوت اقض ما أنت قاض إنما تقضي هذه الحياة الدنيا!!

- وقت آن رسیده است که به طاغوت بگوییم هر چه می‌خواهی حکم کن، تو فقط می‌توانی برای این زندگانی دنیوی حکم کنی.

 

أما آن لنا أن نختار حكم الإسلام وننبذ حكم الجاهلية!!

- وقت آن رسیده است که حکم اسلام را برگزینیم و حکم جاهلیت را وانهیم.

 

أما آن لقلوبنا أن تشرق بنور الحق؛ لتنجلي عنها ظلمة الطاغوت!!

- وقت آن رسیده است که در قلب‌هایمان نور حق بدرخشد تا با درخشش آن سیاهی طاغوت از بین برود.

 

هل سنبقى في هذا التيه، وفي هذه الصحراء نلهث وراء سراب، والخروج بأيدينا، والماء قريب منّا ؟

آیا در این سرگردانی باقی خواهیم ماند؟ و در این صحرا به دنبال سراب، لَه‌لَه خواهیم زد؟ درحالی‌که خروج در دستان ماست و آب در نزدیکی‌مان؟

 

قال تعالى: ﴿وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ﴾([37]).    

خداوند می‌فرماید: ﴿تو هدایت‌کنندۀ نابينايان از گمراهی‌شان نيستی. تو صدايت را تنها به گوش کسانی می‌رسانی که به آيات ما ايمان آورده‌اند و تسليم شده‌اند﴾؛ (1).

 

سرگردانی در امت اسلام

سرفصل ها

همه