Logo
دانلود فایل متنی

التوحـيد

توحید

 

التوحيد الحقيقي لا يكون بالانتهاء عند الصفات التي يجمعها اسم الله، فلا تكون كلمة لا إله إلا الله هي نهاية التوحيد، بل بداية التوحيد ونهاية التوحيد وحقيقة التوحيد (هو)، وكما قدمت الهاء لإثبات الثابت والواو لغيبة الغائب، فهو الشاهد الغائب سبحانه وتعالى عما يشركون، ولذا كانت سورة التوحيد (قل هو) والباقي شرح وتفصيل وتوضيح، وكما بينت فالله أو مدينة الكمالات الإلهية ما هي إلا تجلٍ للحقيقة والكنه (هو)، والله وصف له سبحانه وتعالى واجه به خلقه ليُعرف وليس هو سبحانه وتعالى.

منتهی شدن به صفاتی که اسم الله جامع آنها است، توحید حقیقی نمی‌باشد. کلمه‌ی لا اله الا الله، نهایت توحید نیست بلکه سرآغاز آن است، و ابتدای توحید و نهایت توحید و توحید واقعی «هو» می‌باشد. همان‌طور که پیشتر بیان داشتم، «هاء» برای اثبات ثابت و «واو» برای غیبت غایب به کار می‌رود. خداوند سبحان و متعال شاهد غایب است و از آنچه به او شرک می‌ورزند منزّه می‌باشد. از این رو  سوره‌ی توحید «قل هو» است و باقی سوره، شرح و توضیح آن می‌باشد. همان‌طور که عرضه داشم، الله یا شهر کمالات الهی در واقع چیزی جز تجلیِ حقیقت و کُنه «هو» نیست و الله وصفی است که خداوند سبحان و متعال با آن با خلقش رویارو می‌شود تا او را بشناسند، و الله خود خداوند سبحان و متعال نیست.

 

والمطلوب من الإنسان التوحيد في هذه المرتبة، مرتبة الحقيقة والكنه؛ لأنها تمثل نفي الصفات عنه سبحانه وتمام الإخلاص له سبحانه وتعالى في العبادة الحقيقية والسجود الحقيقي، وما سوى هذه العبادة وهذا الإخلاص وهذا التوجه لا يخلو من شرك في مرتبة ما.

مطلوب آن است که آدمی به این مرتبه از توحید برسد، یعنی مرتبه‌ی حقیقت و کُنه؛ زیرا این مقام، بیانگر نفی صفات از خدای سبحان و اخلاص تام برای او سبحان و تعالی در عبادت و سجود واقعی می‌باشد. آنچه جز این عبادت و این اخلاص و این توجه می‌ماند، به هر حال خالی از مقداری شرک نیست.

 

فالألوهية وجهه سبحانه وتعالى الذي واجه به خلقه بما يناسبهم ويناسب حالهم، فهم خلق وهويتهم الفقر والنقص فالمناسب أن يواجههم سبحانه وتعالى بالكمال ليتوجهوا إليه ويألهون إليه ويسدون نقصهم ويعرفونه بمرتبة ما من خلال هذه المسيرة الأولية في المعرفة وهي معرفة الكمال المطلق من خلال سد النقص في صفحة وجود المخلوق الناقص، وبالتالي فحصر المعرفة بالألوهية هو جهل وتقصير وخسارة كبيرة، بل لابد أن يجعل الإنسان هدفه هو معرفة الحقيقة والكنه هذه المعرفة التي يمكن أن نسميها معرفة حقيقية ونهاية المعرفة الممكنة بالنسبة للمخلوق؛ لأنها تكون بمعرفة العجز عن المعرفة.

الوهیّت، وجه خدای سبحان و متعال است که با آن رو به سوی خلق کرده طبق آنچه متناسب با ایشان و مناسب حال ایشان می‌باشد؛ زیرا اینها مخلوقند و هویت‌شان فقر و نقص است و لذا مناسب است که خداوند سبحان و متعال با کمال رویاروی آنها شود تا خلایق متوجه او گردند و به سوی او روی آورند و نقص خود را برطرف ساخته، او را از خلال این مسیر ابتدایی معرفت کمابیش بشناسند، و این همان شناخت کمال مطلق از طریق سدّ نقص در صفحه‌ی وجود مخلوق ناقص است. بنابراین منحصر دانستن معرفت به الوهیّت، جهل و تقصیر و زیان‌کاری بزرگ است، بلکه انسان باید هدفش را شناختن حقیقت و کُنه قرار دهد. این همان معرفتی است که ما می‌توانیم آن را شناخت حقیقت نام نهیم، و غایت معرفت ممکن برای مخلوق است زیرا از شناخت عجز و ناتوانی از دستیابی به معرفت ناشی می‌شود.

 

*‌ * *

 

 

توحید

سرفصل ها

همه