Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

سؤال/جواب ۱۸:

 منظور از قلب و رگ گردن 

(در آیه‌ی۱۹ انفال و ۱۶ ص)

 

سؤال/ ۱۸: قال تعالى: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ ([238]).

 وقال تعالى: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْأِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ ([239]). ما المراد من القلب وحبل الوريد في الآيتين؟!

پرسش ۱۸: منظور از قلب و رگ گردن در آیه‌ی ۱۹ انفال و ۱۶ ص.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ ای کسانی‌که ايمان آورده‌ايد، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزی فراخوانند که زندگيتان می‌بخشد، دعوتشان را اجابت کنيد و بدانيد که خدا ميان آدمی و قلبش حايل است و همه به پيشگاه او گرد آورده شويد ﴾([240]) .

و نیز می‌فرماید: ﴿ ما آدمی را آفريده‌ايم و از وسوسه‌های نفس او آگاه هستيم؛ زيرا از رگ گردن به او نزديک‌تريم ﴾([241]) .

در این دو آیه، منظور از قلب و رگ گردن چیست؟

 

الجواب: المرء أي الإنسان المؤمن بالله وبحجة الله في أرضه، وقلبه: أي الحجة على الخلق. فالقلب هو الإمام المعصوم، ومثل المعصوم بالقلب؛ لأنه مثله يدير شؤون الكون كما أنّ القلب يدير شؤون بدن الإنسان.

پاسخ: «مرء» یعنی انسان مؤمن به خدا و به حجّت خدا در زمینش، و «دل او» یعنی حجّت بر خلق. بنابراین قلب یا دل همان امام معصوم است و معصوم را به قلب تشبیه کرده است؛ زیرا همچون قلب که کارهای بدن انسان را به گردش درمی‌آورد، کارهای هستی را اداره می‌کند.

 

وحبل الوريد هو الإمام المعصوم، فهو حبل الله المتين ([242])، وهو الباب الذي يرد منه الفيض الإلهي إلى الخلق. والمعصوم هو أقرب مخلوق للإنسان المؤمن، وبه يتوسل المؤمن لقضاء الحوائج عند الله سبحانه.

رگ گردن همان امام معصوم است؛ او ریسمان استوار خداوند است (حبل الله المتین)([243]) و او همان دری است که فیض الهی به سوی خلق از آن بیرون می‌آید. معصوم، نزدیک‌ترین مخلوق به انسان مؤمن است و مؤمن برای برآورده شدن حوایج و نیازهایش توسط خدای سبحان به او متوسّل می‌شود.

 

وهذه الآيات تُبين للناس أنّ الله أقرب لكم من الأنبياء والمرسلين والأئمة ، والله يحول بينكم وبينهم إذا كنتم متوجهين لهم لقضاء حوائجكم، فأنتم بهذا تتخذونهم آلهة من دون الله، ولكن اجعلوهم وسيلة إلى الله لقضاء الحاجة والشفاعة عند الله، فهم  لا يشفعون، ولا يتكلمون إلا بإذن من الله سبحانه ﴿بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾ ([244])، فكيف يأذن الله لهم أن يشفعوا لعبدٍ أعمى لا يرى الله، (عميت عين لا تراك)، قال تعالى: ﴿مَنْ ذَا الّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ ([245])، وقال تعالى: ﴿لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾ ([246]).

این آیات برای مردم بیان می‌کند که خداوند از انبیا و فرستادگان و ائمه (ع) به شما نزدیک‌تر است و اگر شما در برآورده شدن نیازهایتان به آن‌ها روی آورید، خدا بین شما و آن‌ها حایل می‌شود زیرا شما با این‌کار، آن‌ها را به عنوان خدایانی به غیر از الله برگزیده‌‌اید؛ در‌حالی‌که آن‌ها را وسیله‌ای به سوی خداوند به جهت رفع نیازها و شفاعت نزد خداوند، قرار داده است. آن‌ها شفاعتی نمی‌کنند و سخنی نمی‌گویند مگر با اذن و اجازه‌ی خداوند سبحان ﴿ به فرمان او کار می‌کنند ﴾([247]) . چگونه خداوند به آن‌ها اجازه‌ی شفاعت برای بنده‌ای را بدهد که خدا را نمی‌بیند؟! «عمیت عین لاتراک» (کور شود دیده‌ای که تو را نبیند). خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ چه کسی جز به اذن او در نزد او شفاعت کند؟﴾([248]) و همچنین ﴿ کسی سخن نمی‌گويد مگر کسی‌که خدای رحمان به او رخصت دهد و او سخن به صواب گوید ﴾([249]) .

 

 

******

 

 


 


 

[238]- الأنفال : 24.

[239]- ق : 16.

[240]- انفال: 24.

[241]- ق: 16.

[۲۴۲]- عن عبد الله بن عباس قال : قام رسول الله  فينا خطيباً فقال في آخر خطبته: (جمع الله عز وجل لنا عشر خصال لم يجمعها لأحد قبلنا ولا تكون في أحد غيرنا: فينا الحكم والحلم والعلم والنبوة والسماحة والشجاعة والقصد والصدق والطهور والعفاف، ونحن كلمة التقوى وسبيل الهدى والمثل الأعلى والحجة العظمى والعروة الوثقى والحبل المتين، ونحن الذين أمر الله لنا بالمودة، فماذا بعد الحق إلا الضلال فأنى تصرفون) بحار الأنوار : ج26 ص244.

[243]- از عبدالله بن عباس روایت شده است: رسول خدا ص  برخاست و برایمان خطبه‌ای ایراد فرمود که در انتهایش چنین بود: «خداوند عزّوجل در ما، دَه خصلت گرد آورد که پیش از ما و پس از ما برای احدی چنین نکرده است: در بین ما است حکم، حِلم (صبر)، علم، نبوّت، سماحة (عفو و بخشش)، شجاعت، قصد، صدق، پاکی و عفاف. ما کلمه‌ی تقوی، راه هدایت، مَثَل اعلی، حجّت عظمی، عروة الوثقی (ریسمان محکم) و حبل المتین (ریسمان استوار) هستیم. ما کسانی هستیم که به دوستی‌مان امر شده است. پس از حق، چیزی جز گمراهی نیست؛ پس به کجا می‌روید؟!». بحار الانوار: ج 26 ص 244.

[244]- الأنبياء : 27.

[245]- البقرة : 255.

[246]- النبأ : 38.

[247]- انبیا: 27.

[248]- بقره: 255.

[249]- نبأ: 38.

پرسش ۱۸: منظور از قلب و رگ گردن در آیه‌ی۱۹ انفال و ۱۶ ص

سرفصل ها

همه