Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

كيف فهم علماء الشيعة الرجعة ؟

چگونگی فهم علمای شیعه از رجعت

 How do Shiite scholars understand the return 
 

يرى علماء الشيعة أنّ الرجعة تعني: إعادة إحياء في هذه الحياة الدنيا بعد الموت.

علمای شیعه معتقدند ‌که رجعت یعنی «بازگشت به زندگی دنیا پس از مرگ».

 

قال الشيخ المفيد: (القول في الرجعة: وأقول: إن الله تعالى يرد قوماً من الأموات إلى الدنيا في صورهم التي كانوا عليها فيعز منهم فريقاً ويذل فريقاً ويديل المحقين من المبطلين والمظلومين منهم من الظالمين، وذلك عند قيام مهدي آل محمد ) ([8]).

شیخ مفید می‌گوید: «سخن در باب رجعت: و می‌گویم: خداوند متعال قومی از مردگان را با چهره‌های ابتدایی‌شان ـ‌که بر آن بودند‌ـ به زندگی دنیا بازمی‌گرداند؛ پس گروهی از آنان را عزیز و ‌گروهی دیگر را ذلیل و اهل حق را بر اهل باطل و مظلومان را بر ظالمان چیره می‌گرداند؛ و در این هنگام قیام مهدی آل محمد (ع) تحقق می‌یابد».([9])

 

وقال الحر العاملي: (إعلم أنّ الرجعة هنا في الحياة بعد الموت قبل القيامة، وهو الذي يتبادر من معناها، وصرح به العلماء ..) ([10]).

حرّ عاملی می‌گوید: «بدان که رجعت به زندگی پس از مرگ و پیش از قیامت در این دنیا گفته می‌شود و این مفهومی است که از معنای آن برداشت می‌شود و علما به آن تصریح ‌کرده‌اند...».([11])

 

فواضح أنهم يرون الرجعة مقطعاً زمنياً تابعاً لهذا العالم الجسماني الذي نحن فيه، ومما يؤكد ذلك أكثر ملاحظة طبيعة الاستدلال المقام على إثبات الرجعة، وهذا بيان بعضه:

پس واضح است که آن‌ها  اعتقاد دارند، رجعت در یک مقطع زمانی مرتبط با این عالم جسمانی ـ‌که در آن هستیم‌ـ تحقق می‌یابد و آنچه بیشتر بر این مضمون تأکید می‌کند، ملاحظۀ طبیعت استدلال این جایگاه بر اثبات رجعت است. بیان برخی از آن‌ها تقدیم حضور می‌گردد:

 

أولاً: قولهم بأنّ الرجعة نوع من المعاد الجسماني، لذا فهم يستدلون عليها بنفس الدليل على المعاد في الآخرة.

اول:‌ این گفتۀ آن‌ها که رجعت نوعی از معاد جسمانی است؛ لذا آنان بر رجعت با همانند دلیلِ بر وجود معاد در آخرت استدلال می‌کنند.

 

يقول السيد المرتضى في الاستدلال على الرجعة: (.. ولا يخالف في صحة رجعة الأموات إلا خارج عن أقوال أهل التوحيد، لأن الله تعالى قادر على إيجاد الجواهر بعد إعدامها، وإذا كان عليها قادراً جاز أن يوجدها متى شاء) ([12]).

سید مرتضی در استدلال خود بر رجعت می‌گوید: «...در صحت رجعتِ اموات هیچ اختلافی وجود ندارد، مگر اینکه خارج از گفته‌های اهل توحید باشد؛ زیرا خداوند متعال بر ایجاد جوهرها پس از فنا و نیست شدنشان تواناست؛ و حال که بر این عمل تواناست، می‌تواند در هر زمان که بخواهد آن‌ها را ایجاد‌ کند».([13]‌)

 

ثانياً: استدلالهم عليها بإحياء بعض الأقوام أو الأفراد في الأمم السالفة إلى هذه الحياة بعد موتهم، وكمثال لها يذكرون إحياء عزير بعد موته، أو إحياء عيسى للموتى، وإحياء أصحاب الكهف، أو قوم من بني إسرائيل، وهكذا.

دوم: استدلال آن‌ها بر رجعت، زنده شدن برخی از اقوام یا افراد در امت‌های پیشین، به زندگی دنیا پس از مرگشان است؛ و به‌عنوان مثالی برای آن، مثالِ زنده شدن عُزَیر بعد از مرگش، یا احیای مردگان به دست حضرت عیسی (ع)، یا زنده شدن اصحاب کهف، یا قوم بنی‌اسرائیل و مواردی ازاین‌دست را ذکر می‌کنند.

 

يقول الشيخ المظفر: (إن الاعتقاد بالرجعة لا يخدش في عقيدة التوحيد، ولا في عقيدة النبوة، بل يؤكد صحة العقيدتين. إن الرجعة دليل القدرة البالغة لله تعالى كالبعث والنشور، وهي من الأمور الخارقة للعادة التي تصلح أن تكون معجزة لنبينا محمد وآل بيته ، وهي عيناً معجزة إحياء الموتى التي كانت للمسيح (ع) بل أبلغ هنا؛ لأنها بعد أن يصبح الأموات رميماً ..) ([14]).

شیخ مظفر می‌گوید: «اعتقاد به رجعت، نه عقیدۀ توحید را خدشه‌دار می‌کند و نه عقیدۀ نبوت را، بلکه بر صحت هر دو عقیده تأکید می‌کند. رجعت دلیلی بر قدرت بالغۀ خداوند متعال، همچون برانگیختن و زنده کردن است؛ و ازجمله امور خارق‌العاده‌ای است که شایستۀ بودن معجزه برای پیامبر ما محمد و آل بیت او (ع) است و درست همانند معجزۀ زنده کردن مردگان توسط عیسی مسیح (ع) و حتی بزرگ‌تر از آن است؛ چراکه این مردگان بعد از خاکستر شدن، زنده می‌شوند».([15])

 

ويقول الشيخ الطبرسي: (وقد تظاهرت الأخبار عن أئمة الهدى من آل محمد  في أنّ الله تعالى سيعيد عند قيام القائم (ع) قوماً ممن تقدم موتهم من أوليائه وشيعته ليفوزوا بثواب نصرته ومعونته، ويبتهجوا بظهور دولته، ويعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقم منهم وينالوا بعض ما يستحقونه من العقاب في الدنيا من القتل على أيدي شيعته والذل والخزي بما يشاهدون من علو كلمته، ولا يشك عاقل أن هذا مقدور لله تعالى غير مستحيل في نفسه، وقد فعل الله ذلك في الأمم الخالية ونطق القرآن بذلك في عدة مواضع مثل قصة عزير وغيره، وقد صح عن النبي  أنه قال: "سيكون في أمتي كل ما كان في بني إسرائيل حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة حتى لو أن أحدهم دخل جحر ضب لدخلتموه") ([16]).

شیخ طبرسی می‌گوید: «اخبار و روایات وارد شده از ائمۀ هدایت از آل محمد (ع)، بیان می‌دارند که خداوند متعال در هنگام قیام قائم (ع)، قومی از اولیا و شیعیانش که پیش از قیام حضرتش وفات کرده‌اند را زنده خواهد کرد تا در ثواب نصرت و یاری‌اش مشارکت جسته، فیض ببرند و با ظهور و طلوع دولتش مسرور ‌گردند؛ و همچنین قومی از دشمنانش بازمی‌گردند تا از آنان انتقام بگیرد و پاره‌ای از عقوبتی که در این دنیا مستحقش هستند ـ‌از قتل و ‌کشتار به دست شیعیانش و ذلت و خواری از بالا ‌بودن کلامش که مشاهده می‌کنند‌ـ را بر آن‌ها جاری سازد و هیچ عاقلی تردید ندارد که این عمل برای خداوند متعال، مقدور و امکان‌پذیر است؛ خداوندی که ناممکن در او راه ندارد. خداوند آن را در امت‌های پیشین عملی کرده و تحقق بخشیده است و قرآن کریم در برخی مواضع، همچون داستان عُزَیر و موارد دیگر، آن را بیان فرموده است و از سوی پیامبر اکرم (ص) نیز تصریح شده، که فرموده است: «هر آنچه در بنی‌اسرائیل بود، در امت من نیز خواهد بود، قدم‌به‌قدم و بدون هیچ انحرافی؛ تا آنجا که اگر یکی از آن‌ها وارد سوراخ سوسماری شده، شما نیز چنین خواهید کرد».([17])

 

ثالثاً: ربطهم الرجعة بعصر ظهور الإمام المهدي (ع)، كما سمعناه قبل قليل من الشيخ الطبرسي.

سوم: مرتبط ساختن رجعت به عصر ظهور امام مهدی (ع) توسط آن‌ها؛ همان‌طور که اندکی پیش‌تر، آن را از شیخ طبرسی نقل کردیم.

 

ويقول الشيخ المفيد: (قد جاءت الأخبار بذكر علامات لزمان قيام القائم المهدي (ع) وحوادث تكون أمام قيامه وآيات ودلالات، فمنها خروج السفياني .. إلى أن قال: وأموات ينشرون من القبور حتى يرجعوا إلى الدنيا فيتعارفون فيها ويتزاورون .. إلى أن قال: فيعرفون عند ذلك ظهوره بمكة، فيتوجهون نحوه لنصرته) ([18]).

شیخ مفید می‌گوید: «اخباری در خصوص علامت‌ها و نشانه‌های زمان قیام قائم، مهدی (ع) و حوادثی که پیش از قیام حضرتش رخ خواهند داد و نشانه‌ها و علامت‌های آن بیان شده‌اند، ازجملۀ آن‌ها خروج سفیانی... تا آنجا که می‌گوید: و مردگان از قبور برانگیخته می‌شوند و به دنیا بازمی‌گردند، یکدیگر را در آن می‌بینند و به ملاقات یکدیگر می‌روند... تا آنجا که می‌گوید: در آن هنگام، از ظهور امام (ع) در مکه مطلع و برای نصرت و یاری‌اش به‌سویش روانه می‌شوند».([19])

 

رابعاً: استدلالهم ببعض آيات الخلافة والتمكين على هذه الأرض بعد الاستضعاف على رجوع النبي والأئمة إلى هذه الحياة الدنيا بعد موتهم، مثل:

چهارم: استدلال آن‌ها به برخی از آیات مربوط به جانشینی و تمکین بر این زمین پس از به استضعاف کشیدن، مبنی بر بازگشت پیامبر و ائمه به این زندگی دنیا پس از وفاتشان.

 

قوله تعالى: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾([20]).

آیاتی همچون: ﴿و ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم﴾؛([21]).

 

قال الحر العاملي عن الآية بعد نقل إجماع الشيعة على رجعة النبي والأئمة : (.. ويظهر ذلك من ملاحظة ضمائر الجمع في الآية وفي كلام الطبرسي، ومن لفظ الاستخلاف والتمكين وزوال الخوف والعبادة، وما هو معلوم من وجوب الحمل على التقية، ولو حملناه على مجرد خروج المهدي (ع) لزم حمل الجميع على المجاز والتأويل البعيد من غير ضرورة ولا قرينة ..) ([22]).

حرّ عاملی پس از نقل اجماع شیعه بر رجعت و بازگشت پیامبر و ائمه (ع)، در مورد این آیه می‌گوید: «... و این مطلب، با ملاحظۀ ضمایر جمع در آیه و در کلام طبرسی روشن می‌شود؛ همچنین از لفظ خلافت و جانشینی و تمکین دادن و پایان یافتن هراس و خوف و عبادت و آنچه معلوم است، از وجوب حمل بر تقیه است و اگر ما آن را تنها به خروج مهدی (ع) تعبیر کنیم، حمل کلی بر استعاره و تأویل دور و بعید، بدون ضرورت و قرینه لازم می‌شود...».([23])

 

وقوله تعالى: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾([24]).

و این سخن حق‌تعالی که می‌فرماید: ﴿خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده‌ و کارهای شايسته کرده‌اند، وعده داد که قطعاً در روی زمين جانشینشان کند؛ همچنان که مردمی را که پيش از آن‌ها بودند جانشين نمود و قطعاً دينشان را که خود برايشان پسنديده است، استوار سازد؛ و بی‌تردید وضعیت آن‌ها را از بیم و ترس، به امن و ایمنی تبدیل نماید؛ آن‌ها (تنها) مرا می‌پرستند و هيچ چيزی را با من شريک نمی‌کنند و آن‌ها که ازاین‌پس ناسپاسی کنند (به‌حق) آن‌ها همان نافرمانان‌اند﴾؛([25]).

 

قال الحر العاملي: (وهذه أوضح مما قبلها، لأنها تدل على أن المن على الجماعة المذكورين وجعلهم أئمة وارثين، والتمكين لهم في الأرض وحذر أعدائهم منهم، كله بعد ما استضعفوا في الأرض، وهل يتصور لذلك مصداق إلا الرجعة) ([26]).

حرّ عاملی می‌گوید: «این آیه آشکارتر از آیۀ قبلی است؛ زیرا بر منّت نهادن به افرادِ مذکور و قرار دادن آن‌ها به‌عنوان پیشوایان وارث و تمکین آنان بر زمین و بر حذر داشتن دشمنانشان از آن‌ها دلالت می‌کند؛ همۀ این‌ها پس‌ازاین خواهد بود که بر زمین مستضعف بوده‌اند. آیا مصداقی جز رجعت و بازگشت برای آن وجود دارد؟».([27])

 

إنّ ما تقدم ذكره كافٍ لتأكيد الأمر الذي قلناه عنهم.

آنچه از‌ سخنان علما گفته شد، برای تأکید بر آنچه از آن‌ها بیان کردیم ‌کفایت می‌کند.

 

وهؤلاء العلماء إذ تأولوا الرجعة ورواياتها على أنها جزء من هذا العالم الجسماني، تأول بعض آخر روايات الرجعة بنحو آخر لا تكون فيه الرجعة بمعنى رجوع الأفراد وإنما بمعنى رجوع دولة الحق.

این علما اگر رجعت و روایاتش را مبنی بر اینکه جزئی از این عالم جسمانی است تأویل کرده‌اند، برخی روایات دیگر مربوط به رجعت را به گونۀ دیگری تأویل کرده‌اند که این روایات بر رجوع و بازگشت افراد دلالت نمی‌کند، بلکه به معنای رجوع و بازگشت دولت و حکومت حق می‌باشد.

 

نقل السيد المرتضى قولهم، فقال: (فأما من تأول الرجعة في أصحابنا على أن معناها رجوع الدولة والأمر والنهي، من دون رجوع الأشخاص وإحياء الأموات، فانّ قوماً من الشيعة لما عجزوا عن نصرة الرجعة، وبيان جوازها، وأنها تنافي التكليف، عولوا على هذا التأويل للأخبار الواردة بالرجعة) ([28]).

سید مرتضی گفتار آن‌ها را نقل می‌کند و می‌گوید: «اما کسانی در یاران ما که معنای رجعت را بازگشت دولت و امرونهی بدون بازگشت افراد و زنده شدن مردگان تأویل نموده‌اند [به‌این‌دلیل بوده است که] قومی از شیعه وقتی در نصرت رجعت و بیان جواز آن و اینکه با تکلیف منافات دارد دچار عجز و ناتوانی شدند، در مورد اخبار وارد شده دربارۀ رجعت، به این‌گونه تأویل‌ها پناه جستند».([29])

 

بل بعضهم ذهب بعيداً ليرى أنّ الرجعة ليست بدار تكليف لجميع الراجعين:

حتی برخی از آنان چنان دور شدند که این‌گونه دیدند که رجعت سرای تکلیفِ همۀ بازگردانده‌شدگان نیست:

 

يقول العلامة المجلسي: (.. إذ الظاهر أنّ زمان الرجعة ليس زمان تكليف فقط، بل هو واسطة بين الدنيا والآخرة، بالنسبة إلى جماعة دار تكليف وبالنسبة إلى جماعة دار جزاء) ([30]).

علامه مجلسی می‌گوید: «... در ظاهر، زمان رجعت تنها زمان تکلیف نیست، بلکه حدّ واسط دنیا و آخرت است؛ برای جماعتی سرای تکلیف و برای گروهی دیگر سرای جزا و عقوبت است».([31])

 

إنّ هذا الاختلاف في فهم الرجعة ورواياتها، لخصه الشيخ المفيد بقوله: (اتفقت الإمامية على رجعة كثير من الأموات إلى الدنيا قبل يوم القيامة، وإن كان بينهم في معنى الرجعة اختلاف) ([32]).

این اختلاف در فهم رجعت و روایاتش است که شیخ مفید در خصوص آن می‌گوید: «امامیه بر رجعت و بازگشت بسیاری از مردگان به دنیا، پیش از روز قیامت اتفاق‌نظر دارند، هرچند در معنای رجعت با هم دچار اختلاف شده‌اند».([33])

 

وعلى هذا الأساس اختلفت الكلمات في بيان الاعتقاد بالرجعة:

و بر این اساس، در بیان اعتقاد به رجعت دچار اختلاف شدند؛

 

فبعد أن اكتفى الشيخ الصدوق (وهو من المتقدمين) بالقول: (اعتقادنا في الرجعة أنها حق) ([34]).

پس بعدازاینکه شیخ صدوق (از علمای پیشین) به این گفته بسنده کرد که: «اعتقاد ما به رجعت این است که حق می‌باشد»،([35])

 

يرى الشيخ المظفر (وهو من المتأخرين) أنّ الرجعة ليست من أصول الاعتقاد التي يجب النظر فيها، قال: (والرجعة ليست من الأصول التي يجب الاعتقاد بها والنظر فيها، وإنما اعتقادنا بها كان تبعاً للآثار الصحيحة الواردة عن آل البيت  الذين ندين بعصمتهم من الكذب، وهي من الأمور الغيبية التي أخبروا عنها، ولا يمتنع وقوعها) ([36]).

شیخ مظفر (از علمای معاصر) چنین معتقد است که رجعت ازجمله اصول اعتقادی که مستلزم نظر داشتن به آن باشد نیست؛ و می‌گوید: «و رجعت از اصول نیست که اعتقاد و پایبندی به آن الزامی باشد؛ و تنها اعتقاد ما به آن، به دلیل آثار صحیح وارد شده از اهل‌بیت (ع) است ـ‌همان کسانی که به عصمت و عدم کذبشان معتقدیم‌ـ و از امور غیبی است که ما را از آن آگاه ساخته‌اند و به وقوع پیوستن آن منع نمی‌شود».([37])

 

ويعترف بعضهم أنّ تفاصيل الرجعة وكيفيتها وترتيبها موكول علمه إلى خلفاء الله:

برخی از آنان اعتراف می‌کنند که دانستن جزئیات، چگونگی و ترتیب آن به خلفای الهی موکول شده است:

 

يقول السيد عبد الله شبر: (يجب الإيمان بأصل الرجعة إجمالاً، وأنّ بعض المؤمنين وبعض الكفار يرجعون إلى الدنيا، وإيكال تفاصيلها إليهم  والأحاديث في رجعة أمير المؤمنين والحسين عليهما السلام متواترة معنى، وفي باقي الأئمة قريبة من التواتر، وكيفية رجوعهم هل هو على الترتيب أو غيره، فكل علمه إلى الله سبحانه وإلى أوليائه) ([38]).

سید عبدالله شبّر می‌گوید: «به‌طورکلی ایمان و اعتقاد به اصل رجعت الزامی است و اینکه برخی مؤمنان و برخی ‌کافران به دنیا بازمی‌گردند و جزئیات آن به ایشان (ع) موکول است و احادیث در مورد رجعت امیرالمؤمنین و امام حسین (ع) متواتر معنایی هستند و در مورد دیگر ائمه (ع) قریب به تواتر است و ‌کیفیت و چگونگی بازگشتشان و اینکه آیا برحسب ترتیب است یا چیزی دیگر، تمام علم آن در اختیار او سبحان و اولیایش می‌باشد».([39])

 

وقد راج أخيراً التعبير عن (الرجعة) أنها من أصول المذهب، وليست من أصول الدين !!

و اخیراً نیز این تعبیر رواج داده شده است که (رجعت) از اصول مذهب است و نه از اصول دین!!!

 

 


 

.

[8]. أوائل المقالات: ص78.

[9]- اوایل المقالات: ص 78.

[10]. الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص61.

[11]- الایقاظ من‌الهجعة بالبرهان علی‌الرجعة: ص 61.

[12]. رسائل الشريف المرتضى: ج3 ص135.

[13]- رسائل شریف مرتضی: ج 3، ص 135.

[14]. عقائد الامامية: ص109.

[15]- عقاید الامامیة: ص 109.

[16]. تفسير مجمع البيان: ج7 ص366.

[17]- تفسیر مجمع‌البیان: ج 7، ص 366.

[18]. الارشاد: ج2 ص368 - 370.

[19]- ارشاد شیخ مفید: ج 2، ص 368 تا 370.

[20]. القصص: 5.

[21]- قصص: 5.

[22]. الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص67.

[23]- الایقاظ من‌الهجعة بالبرهان علی‌الرجعة: ص 67.

[24]. النور: 55.

[25]- نور: 55.

[26]. الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص93.

[27]- الایقاظ من‌الهجعة بالبرهان علی‌الرجعة: ص 93.

[28]. رسائل الشريف المرتضى: ج1 ص126.

[29]- رسائل شریف مرتضی: ج 1، ص 126.

[30]. بحار الانوار: ج25 ص109.

[31]- بحارالانوار: ج 25، ص 109.

[32]. اوائل المقالات: ص46.

[33]- اوایل المقالات: ص 46.

[34]. الاعتقادات في دين الامامية: ص60.

[35]- الاعتقادات فی دین‌الامامیة: ص 60.

[36]. عقائد الامامية: ص113.

[37]- عقاید‌الامامیة: ص 113.

[38]. حق اليقين: ج2 ص35.

[39]- حق الیقین: ج 2، ص 35.

چگونگی فهم علمای شیعه از رجعت

سرفصل ها

همه