Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

۲) الرجعة امتحان آخر:

۲- رجعت، امتحان دیگری است

 

بعد أن توضح أنّ الرجعة يوم من أيام الله الثلاثة، إذن فهي عالم آخر وامتحان آخر يخوضه بعض الخلق ممن محض الايمان محضاً أو محض الكفر محضاً.

پس‌ازاینکه واضح شد ‌که رجعت روزی از روزهای سه‌گانۀ خداوند است، بنابراین رجعت متعلق به عالمی دیگر و امتحانی دیگر است که در آن برخی از خلایق که ایمان محض و ‌کفر محض داشته‌اند، آزموده می‌شوند.

 

عن المفضل، عن أبي عبد الله (ع)  فيقوله: ﴿َيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً﴾، قال: (ليس أحد من المؤمنين قتل إلا يرجع حتى يموت، ولا يرجع إلا من محض الإيمان محضاً أو محض الكفر محضاً) ([69]).

از مفضل از اباعبدالله امام صادق (ع) روایت شده است که حضرت در مورد فرمودۀ حق‌تعالی ﴿روزی که از هر ملتی، گروهی گرد می‌آوريم﴾؛([70]) ؛ فرمود: «هیچ‌ مؤمنی کشته نشد، مگر اینکه به دنیا بازگردد تا بمیرد؛ و  جز ‌کسانی که ایمان محض آوردند یا ‌کفر محض داشتند، بازنمی‌گردند».([71])

 

وهو عالم له قوانينه الخاصة به:

رجعت عالمی است که دارای قوانین خاص خود می‌باشد:

 

قال الامام الصادق (ع) بعد أن ذكر مقتل ابليس على يد رسول الله  في الرجعة: (.. فعند ذلك يعبد الله عز وجل ولا يشرك به شيئاً، ويملك أمير المؤمنين (ع) أربعاً وأربعين ألف سنة حتى يلد الرجل من شيعة علي (ع) ألف ولد من صلبه ذكراً، وعند ذلك تظهر الجنتان المدهامتان عند مسجد الكوفة وما حوله بما شاء الله) ([72])

امام صادق (ع) بعدازاینکه کشته شدن ابلیس به دست رسول خدا (ص) در عالم رجعت را بیان نمود، فرمود: «...در آن زمان، فقط خدای عزوجل عبادت می‌شود و به او شرک ورزیده نمی‌شود و امیرالمؤمنین (ع) به مدت چهل‌وچهار هزار سال حکومت می‌کند تا آنجا که از هر مرد شیعه و پیرو علی (ع) هزار فرزند پسر به وجود می‌آید و در این هنگام دو باغ سرسبز سیاه‌فام (الجنتان مدهامتان) در کنار مسجد کوفه و اطرافش آن‌گونه که خدا بخواهد پدیدار می‌گردد».([73])

 

وواضح أنّ ولادة ألف ولد ذكر للرجل الواحد سوى الأناث أمر لا يمكن عادة أن يكون ضمن هذا العالم الجسماني بقوانينه الحاكمة فيه ([74]). كما أنّ المدد الزمنية التي ذكرتها الروايات لحكم خلفاء الله في الرجعة تدل هي الأخرى على أنّ الرجعة عالم آخر له قوانينه الخاصة به، وهي مختلفة عن قوانين هذا العالم.

روشن است که ولادت هزار فرزند پسر برای یک مرد ـ‌به غیر از فرزندان دختر‌ـ امری است غیرطبیعی و نمی‌تواند در این عالم جسمانی‌ ـ‌که قوانین خاصی بر آن حاکم است‌ـ تحقق یابد؛([75]) همان‌طور ‌که مدت‌زمانی که روایات برای حکومت خلفای الهی در رجعت بیان ‌کرده‌اند، دلالت بر این دارد که رجعت عالمی دیگر‌ است که قوانین خاص خود را دارد ‌و با قوانین این عالم متفاوت است.

 

يقول السيد أحمد الحسن (ع): [إنّ عالم الرجعة عالم آخر غير هذا العالم الذي نعيشه، وهذا واضح من خلال الروايات، فمثلاً: الروايات الدالة على أنه عالم آخر من خلال منافاة صفات عالم الرجعة لهذا العالم كأن يعيش الانسان مدة طويلة أو يولد له عدد كبير، وأيضاً النص القرآني في الرجعة وأنها حياة بعد موت، فكيف ستكون الحال والناس ترى أنّ هناك من يخرجون من القبور أمام أعينهم وبأعداد كبيرة، فأين الامتحان ولماذا إذن يتمرد بعض الناس ؟!].

سید احمد‌الحسن (ع) می‌فرماید: «عالَم رجعت، غیر از این عالمی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و این مطلب از روایات روشن و آشکار است؛ مثلاً روایاتی که دلالت بر این مطلب دارند که رجعت جهانی دیگر است، صفاتی را برای عالم رجعت بیان می‌کنند که با صفات این عالم منافات دارد؛ مثلاً اینکه انسان در آن عمر طولانی دارد و فرزندان بسیاری برای او خواهد بود؛ علاوه بر آن، آیاتی که از قرآن دلالت بر رجعت دارد و می‌گوید رجعت، زندگانی بعد از مرگ است؛ حال وضعیت چگونه خواهد بود، اگر مردم در آن هنگام ببینند که مردگان بسیاری از گورها سر بر بیاورند؛ در این صورت امتحان و آزمایش کجا خواهد بود و چرا برخی از مردم سرپیچی و نافرمانی کنند؟».

 

ويقول أيضاً: [سألفت انتباهك إلى مسألة في الرجعة، فالعاقل عندما يطلع على روايات الرجعة وكيف تكون الحياة فيها، وكم يولد للشخص الواحد ... الخ، يحكم بأنها عالم آخر، فالعقل والواقع لا يقبل أنّ هذا يكون في هذه الدنيا بحدودها هذه، وهذا الفهم غير مقبول عند العقلاء ولكن ماذا نفعل لهؤلاء الذين لا يكادون يفقهون قولاً !!].

و نیز می‌فرماید: «توجه شما را به مسئله‌ای در مورد رجعت جلب می‌کنم؛ عاقل وقتی از روایات رجعت و چگونگی زندگی در آن و اینکه چه تعداد فرزند برای هر شخص به دنیا می‌آید و... اطلاع پیدا می‌کند نتیجه می‌گیرد ‌که رجعت عالَمی دیگر است. عقل و واقعیت این را نمی‌پذیرند که این موارد متعلق به این دنیا با این محدودیت‌هایی که دارد، باشند و این برداشت از نظر خردمندان غیرقابل‌قبول است، اما با ‌کسانی‌که هیچ سخنی را درک نمی‌کنند چه ‌کنیم؟!».

 

وفي توضيح مثل هذا الفهم البدائي السقيم للروايات الذي مارسه بعض المدعين للعلم سواء كان ما يتصل بالرجعة أو غيرها من العقائد، يقول (ع):

و در توضیح چنین مفهوم ابتدایی ناصحیح از روایات که برخی از مدعیان علم به آن دست یافتند‌ ـ‌چه در مورد رجعت باشد چه سایر موارد عقایدیـ ایشان (ع) می‌فرماید:

 

[مثل هذا الفهم البدائي للروايات نراه في تصوير بعضهم أنّ الدجال شخص رغم أنّ خطوة حماره مسافة بعيدة جداً وبين أُذني حماره أربعون ذراعاً أو سبعون ذراعاً في بعض الروايات، ورغم أنّ معه جبل من طعام وجبل من نار كما ورد في الرواية، كيف يعني حمار طول أُذنه ثلاثون ذراعاً أو بين أُذنيه أربعون ذراعاً ؟! وكيف يكون جبل من نار وجبل من طعام ؟! هل يقبل العقل أو الإنسان السوي أنّ هذا الحديث كما هو وليس فيه رمز أو شفرة؟!! هم بهذا التفسير الساذج للأحاديث يجعلون الناس تعيش في خيال وأوهام بعيدة عن الواقع.

«در تصورات برخی از آن‌ها همانندِ چنین درک و فهم ابتدایی و اولیه‌ای را از روایات مشاهده می‌کنیم؛ اینکه دجال یک شخص است، علی‌رغم اینکه طول گام‌های قاطر او مسافتی بسیار طولانی است و در برخی روایات آمده که فاصلۀ بین دو گوش او چهل یا هفتاد ذراع است و علی‌رغم اینکه در روایات آمده که همراه او ‌کوهی از طعام و ‌کوهی از آتش است، چگونه می‌تواند معنای حِمار (الاغی) را تداعی کند که طول گوش‌هایش سی ذراع یا فاصلۀ بین آن‌دو چهل ذراع باشد؟! و وجود کوهی از آتش و ‌کوهی از طعام چگونه خواهد بود؟ آیا عقل یا انسان خردمند، این حدیث را به همان صورت که هست می‌پذیرد؟ بدون اینکه هیچ رمز و نشانه‌ای در آن باشد؟! آن‌ها با این تفاسیر ساده‌لوحانۀ خویش از احادیث، مردم را در دنیایی از توهم و خیال‌پردازی ـ‌به دور از واقعیت‌ـ قرار می‌دهند.

 

فمثلاً: بحسب فهم هؤلاء الساذج للروايات فإنّ أصحاب المهدي يُفقدون من فرشهم ويجتمعون بمكة هكذا دون مقدمات، كأنه فلم كارتون للأطفال، هكذا بدون تهيئة عقائدية، وبدون أن يُسلِّحهم المهدي بالعلم، هكذا يصورون للناس أنه في ليلة يطيرون أصحاب المهدي بالهواء ويجدون أنفسهم في الكعبة وفقط المهدي ومعه ثلاث مائة وثلاثة عشر  يجدون أنفسهم في مكة محاطين بمئات آلاف الوهابية.

به‌عنوان‌مثال: برحسب این درک و فهم ضعیف آنان از روایات، اصحاب مهدی (ع) از بستر خود مفقود می‌شوند و بدون هیچ زمینه‌سازی و مقدمه‌ای در مکه گرد می‌آیند! گویی فیلمی کارتونی برای کودکان است! این‌چنین بدون هیچ زمینه‌سازی عقایدی و بدون اینکه امام مهدی (ع) آنان را با علم مسلّح سازد! ‌چنین تصوری برای مردم ایجاد می‌کنند که اصحاب مهدی (ع) در شبی از شب‌ها در هوا به پرواز درآمده، خود را در ‌کعبه می‌یابند و امام مهدی (ع) تنها به همراه سیصد‌و‌سیزده نفر از اصحاب، خود را در مکه، احاطه شده با هزاران وهابی می‌بیند!

 

هذا الفهم أقرب للسفه، وهكذا هم يخدّرون الناس ويمنعونهم من نصرة المهدي بحجة أنه سيظهر هو وأصحابه الثلاث مائة وثلاثة عشر في مكة وينتصرون، وأنتم انتظروا ظهوره وانتصاره ولا تفعلوا شيئاً !! طيب، كيف سينتصر على مئات آلاف الوهابيين إن حاربوه في مكة ؟! كيف سيسيطر على الحجاز ؟! هل ببضع مئات فقط، أم بالمعجزات القاهرة ؟ وإذا كانت المسألة مسألة معجزات وإهلاك الناس فقط إذن لا داعي للمهدي والله سبحانه هو من يهلك الناس وينتصر عليهم بالمعجزات ويجعلهم يؤمنون بالقهر وينتهي الأمر !!

چنین درک و فهمی به سفاهت و بی‌خردی نزدیک‌تر است و آنان با این حجت و دلیل که ایشان و سیصد‌و‌سیزده تن از اصحابش در مکه ظهور خواهند کرد و پیروز می‌شوند و شما منتظر ظهور و پیروزی ایشان باشید و هیچ کاری انجام ندهید، مردم را تخدیر می‌کنند و از نصرت و یاری امام مهدی (ع) بازمی‌دارند! بسیار خوب (در این صورت) چگونه بر صدها هزار وهابی ـ‌اگر در مکه با او مبارزه کنند‌ـ پیروز خواهد شد؟! چگونه بر حجاز مسلط خواهد شد؟! تنها با صدها نفر یا با معجزات قاهر و کوبنده؟ و اگر مسئله، فقط معجزات و هلاکت مردم بوده باشد، دیگر نیازی به امام مهدی (ع) نخواهد بود؛ بلکه خداوند سبحان کسی است که مردم را هلاک می‌کند و با معجزات بر آن‌ها پیروز می‌شود و با قهر و غلبه، آن‌ها را وادار به ایمان می‌کند و (به‌این‌ترتیب) امر به پایان خواهد رسید!

 

إنّ هذا الفهم الساذج للمسائل العقائدية سواء المرتبطة منها بالمهدي (ع) أم الرجعة يُبيِّن سفاهة من يتبنونه ومدى ضعف إدراكهم، ولابد من تبيين ذلك ليعرف من يسمعهم مستواهم الفكري والعلمي ولا ينخدع بهم].

چنین فهم ساده‌لوحانه‌ای از مسائل اعتقادی ـ‌چه مرتبط با امام مهدی (ع) باشد و چه رجعت‌ـ بیانگر سفاهت و بی‌خردی و میزان ضعف ادراک کسانی است که مطرحش می‌کنند؛ و باید این موارد روشن شود تا کسی‌که از آنان می‌شنود و‌ به آنان گوش فرا می‌دهد، سطح فکری و علمی آن‌ها را بداند و توسط آن‌ها فریب نخورد».

 

هذا، وربما وردت روايات متشابهة ويبدو من ظاهرها أنّ الرجعة جزء من هذا العالم الجسماني، وكمثال: روى الشيخ الصدوق رحمه الله سؤال المأمون العباسي للإمام الرضا (ع) في حديث طويل، ورد فيه: (... فقال المأمون: يا أبا الحسن فما تقول في الرجعة ؟ فقال الرضا (ع): إنها لحق قد كانت في الأمم السالفة ونطق به القرآن وقد قال رسول الله  يكون في هذه الأمة كل ما كان في الأمم السالفة حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة ..) ([76]).

چه‌بسا روایات متشابهی وارد شده باشند که به‌ظاهر بیانگر این مطلب باشند که رجعت جزئی از این عالم جسمانی است؛ به‌عنوان‌مثال: شیخ صدوقe در پاسخ به پرسش مأمون عباسی از امام رضا (ع) در حدیثی طولانی روایت می‌کند که در آن آمده است: ...مأمون گفت: ای ابا‌الحسن! در مورد رجعت چه می‌گویی؟ حضرت (ع) فرمود: «رجعت بی‌تردید حقی است که در میان امت‌های پیشین بوده و قرآن از آن سخن به میان آورده است و رسول خدا (ص) فرموده است: در این امت هر آنچه در امت‌های پیشین رخ داده است، قدم‌به‌قدم و بی‌کم‌وکاست رخ خواهد داد».([77])

 

وعن هذا الحديث سُئل السيد أحمد الحسن (ع): عن أي رجعة هنا يتحدث الإمام الرضا (ع) ؟

در مورد این حدیث از سید احمد‌الحسن (ع) پرسیده شد: اینکه امام رضا (ع) در مورد کدام رجعت می‌فرماید؟

 

فأجاب: [الرجعة عموماً سواء كانت عالماً آخر كما قلنا، أو لم تكن كما يدعي بعض المخالفين فهي بالنتيجة إحياء بعد موت كما تعلم، وبالتالي يصح أن يُضرب لها مثلاً ما حصل من إحياء بعض الأموات في السابق؛ لأنه حدث يقره المخالف للقول بالرجعة.

ایشان (ع) در پاسخ فرمود: «رجعت به‌طورکلی ـ‌چه همان‌طور که گفتیم در عالمی دیگر باشد و چه همان‌گونه‌ که برخی از مخالفان ادعا می‌کنند، نباشد‌ـ همان‌طور که شما می‌دانی درنتیجۀ زنده شدنِ پس از مرگ است و درنتیجه می‌توان برای آن مثالِ زنده شدن مردگان در ‌گذشته را بیان نمود، زیرا واقعه‌ای است که شخصِ مخالف، در مورد عقیدۀ رجعت به آن معترف است.

 

فالمأمون مخالف، وبالتالي فبما يمكن أن تحتج عليه ؟ أليس بما يقره ؟ والمأمون مخالف للرضا (ع) وبالتالي فالإمام يحتج عليه بما يقولون به هم من إحياء بعض الموتى بعد الموت في الأمم السابقة].

مأمون مخالف بود و درنتیجه با چه چیز دیگری می‌توانستی بر او احتجاج کنی؟ آیا به آن چیزی‌ که به آن اقرار دارد احتجاج نمی‌کنی؟ درحالی‌که مأمون مخالف امام رضا (ع) بود و درنتیجه امام (ع) براساس‌گفته‌های خودشان در مورد زنده شدن برخی مردگان پس از مرگ در امت‌های پیشین ـ‌که به آن اقرار دارند‌ـ بر او احتجاج نمود».

 


 


 


 

[69]. تفسير القمي: ج2 ص131، بحار الأنوار: ج53 ص53.

1- نمل: 83.

[71]- تفسیر قمی: ج 2، ص 131؛ بحارالانوار: ج 53، ص 53.

[72]. مختصر بصائر الدرجات: ص27.

[73]- مختصر بصائر الدرجات: ص 27.

[74]. هو ليس مستحيلاً عقلاً وإن كان غير ممكن عادة، والظاهر من الرواية أنها تصور حصول هذا الأمر على نحو المعتاد والطبيعي وليس المعجز والاستثنائي، فهي عبّرت بصورة الرجل من شيعة علي u، وواضح أنّ هذا المعتاد لا يتناسب مع عالمنا الجسماني، بل هو فيه معجز خارق.

[75]- از نظر عقلی غیرممکن نیست، هرچند که به‌طورمعمول غیرممکن است و ظاهر روایت نشانگر این است که این مورد به‌صورت عادی و طبیعی صورت می‌گیرد، نه به‌صورت معجزه و استثنایی. روایت، هر مرد از شیعیان امام علی ع را یاد می‌کند و روشن است که این موضوع به‌طور طبیعی با عالم جسمانی ما تناسب ندارد، بلکه در این عالم معجزه‌ای خارق‌العاده محسوب می‌شود.

[76]. عيون أخبار الرضا u: ج1 ص218.

[77]- عیون اخبار‌الرضا ع: ج 1، ص 218.


 


 

۲- رجعت، امتحان دیگری است

سرفصل ها

همه