Logo
دانلود فایل متنی

استخفاف السفهاء برؤيا الحكماء:


 

کوچک شمردن رؤیای حکیمان توسط سفیهان :


 


 

الرؤيا في دين الله سبحانه وتعالى تمثّل طريقاً للوحي،

 والرؤيا تنقسم إلى:

 رؤيا في النوم ورؤيا في اليقظة،

 أو كما تسمّى عرفاً عند الناس بالكشف في اليقظة (أو الوحي)،

 أي بمعنى أنّ الإنسان كشف عنه الغطاء فأصبح يرى ما لا يراه الناس،

 وكلاهما تمثلان عملية تواصل بين الإنسان والعوالم العلوية،

 ووحي الأنبياء يتم بهذين الطريقين،

 فهو إما رؤيا في النوم أو رؤيا في اليقظة.


 

رؤیا در دین خدای سبحان طریقی برای وحی محسوب می‌شود ،

 رؤیا به دو قسم تقسیم می‌گردد:

 رؤیا در خواب و رؤیا در بیداری ،

 که در اصطلاح عرف به کشف در بیداری (یا وحی) یاد می‌شود،

 به این معنا که انسان پرده از چشمش برداشته شده و چیزی را که مردم نمی‌بینند او می‌بیند ،

 هر دو قسم رؤیا به عنوان روند اتصال انسان با عوالم بالا محسوب می‌شوند ،

 وحی انبیاء  نیز به همین دو طریق انجام می‌شود،

 یعنی یا رؤیا در خواب است یا رؤیا در بیداری.


 


 

يبقى أنّ المقابل في الرؤيا يحدد شأن الرؤيا،

 فالرؤيا يمكن أنْ تكون وحياً مباشراً من الله من وراء حجاب،

 أو تكون وحياً من رسول يرسله الله،

 ويمكن أنْ يكون هذا الرسول ملك عظيم كجبرائيل أو أحد ملائكة الرؤيا،

 أو يكون من أرواح الأنبياء السابقين (عليهم السلام). 


 

در این میان یک مطلب باقی می‌ماند که شخص مقابل در رؤیا، خودش شأن رؤیا را تعیین و محدود می‌کند؛

 رؤیا ممکن است وحی مستقیم از خدا از پسِ حجاب باشد،

 یا وحی از رسولی باشد که خداوند می‌فرستد،

 و ممکن است این فرستاده فرشته بزرگی مانند جبرئیل  یا یکی از ملائکه رؤیا باشد،

 یا از ارواح انبیای گذشته ع باشد. 


 


 

كما أنّ ماهية الرؤيا تحدد هل إنّ هذه الرؤيا وحي تبليغي كما هو حال الأنبياء والأوصياء،

 أم أنها شهادة إلهية عند الإنسان كما هو حال المكلفين بالإيمان بالأنبياء والرسل عندما يشهد لهم الله سبحانه وتعالى،

 أو إخبار بأمر غيبي يحدث بعد حين كما هو حال الأنبياء وغير الأنبياء.  


 

همچنان‌که ماهیت رؤیا معین می‌کند که آیا این رؤیا وحی تبلیغی است همچنان‌که حال انبیاء و اوصیاء  بوده ،

 یا شهادتی الهی برای انسان است همچنان‌که حال مکلفان به ایمان به انبیاء و رسولان که خداوند برای آن‌ها به حقانیت رسول و نبی شهادت می‌دهد،

 یا اخبار به امری غیبی است که بعد از مدتی پیش می‌آید، همچنان‌که در مورد حال انبیاء و غیر انبیاء صادق است.


 


 

فمحاولة بعض السفهاء الاستخفاف بالرؤيا التي يشهد بها الله لخليفته في أرضه، هي إنكار لوحي الله وجحود لشهادة الله سبحانه وتعالى،

 بل هي كفر بالقرآن الذي عرض الله فيه نفسه كشاهد لكل الناس،

 وهل هناك وسيلة اتصال بين الله وبين كل الناس أوضح من الرؤيا التي يستهزئ بها هؤلاء السفهاء؟!!!


 

پس تلاش برخی سفیهان برای سبک شمردن رؤیایی که خداوند در آن رؤیا برای خلیفه‌اش شهادت می‌دهد، انکار وحی خدا و شهادت پروردگار است،

 بلکه کفر به قرآنی است که در آن خدا را به عنوان شاهدی برای همه مردم معرفی کرده‌است ،

 و آیا وسیله اتصالی بین خدا و همه مردم وجود دارد که واضح‌تر از رؤیا که این سفیهان آن را به تمسخر می‌گیرند باشد ؟!!!


 


 

فالرؤيا التي تشهد لخليفة الله في أرضه عبارة عن كلام الله ووحي الله وشهادة الله ونص الله،

 فمن يستخف بنص الله وبشهادة الله ووحي الله لأجل أنْ يرضي هواه ماذا يمكن أنْ يوصف؟! غير أنه - في الحقيقة - كافر بالله،

 وأنّ ما يدّعيه من إيمان هو مجرد إيمان ظاهري،

 وإلا فهل من يستخف بكلام إنسان ويستهزئ به يمكن وصفه بأنه مؤمن بهذا الإنسان أو على الأقل يحترمه؟!

 أم أنه كافر به ومستخف به ولهذا يسخر من كلامه،

 كذا مَنْ يسخرون مِنَ الرؤيا التي تكون شهادة الله لخليفته في أرضه؛

 فهم يسخرون من كلام الله سبحانه وتعالى الذي أوحاه لعباده بالرؤيا مباشرة منه سبحانه أو بتوسط الملائكة والأرواح. وبهذا فحقائق هؤلاء وأرواحهم كافرة بالله،

 لذا لا يجدون حرجاً من الاستهزاء بكلام الله والضحك عليه من على المنابر وأمام الناس،

 وللأسف فمن لا ينكر عليهم فهو منهم ومؤمن بباطلهم،

 ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ [العنكبوت: ٥٢].


 

بنابراین رؤیایی که به حقانیّت خلیفه خدا در زمین شهادت می‌دهد، عبارت از کلام و وحی و شهادت و نصّ خداوند است ،

 آن کسی‌که نص و شهادت و وحی خدا را به خاطر رضای هوای نفسش سبک بشمارد، به چه چیز ممکن است وصف شود؟! جز این‌که در حقیقت کافر به خداست ،

 و ایمانی که ادعا می‌کند صرفاً یک ایمان ظاهری است،

 و الا آیا ممکن است کسی‌که کلام شخصی را سبک بشمارد و او را مورد تمسخر قرار دهد او را مؤمن به آن انسان یا حداقل این‌که به آن شخص احترام می‌گذارد وصف کنیم؟!

 یا این‌که او در حقیقت کافر به آن شخص است و او را سبک می‌شمارد ،

 و به همین سبب کلام او را مسخره می‌کند. کسانی‌که رؤیا را که شهادت خداوند برای حقانیت خلیفه اوست مورد تمسخر قرار می‌دهند دقیقاً این‌گونه‌اند،

 یعنی کلام خداوند که به بندگانش از طریق رؤیای مستقیم یا با واسطه ملائکه و ارواح طیبه وحی کرده را مسخره می‌کنند و در نتیجه حقایق و باطن و ارواح این افراد کافر به خداست ،

 به همین خاطر چاره‌ای ندارند جز این‌که کلام خدا را بر فراز منابر و پیش روی مردم مورد ریش‌خند قرار دهند مسخره کنند و به آن بخندند ،

 و متأسفانه کسانی که اعتراضی به آن‌ها نمی‌کنند نیز جزو آن‌ها و مؤمن به عقیده و مذهب باطل آن‌ها شمرده می‌شوند:

(بگو بس است خدا میان من و شما گواه داند آنچه را در آسمانها و زمین است و آنان که ایمان آرند به باطل و کفر ورزند به خدا آنانند زیانکاران)‌ ﴿العنكبوت٥٢﴾


 


 

إذا كانت شهادة الله لخليفته عند عباده بالوحي في الرؤيا،

 فمن يكون الباطل في الآية المقابل لشهادة الله

 ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً.... وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ...﴾؟! 

أليس واضح أن الباطل هم هؤلاء الذين يسخرون من الرؤيا،

 وبالتالي يسخرون من شهادة الله؟!


 

وقتی که شهادت خداوند بر حقانیت خلیفه‌اش برای بندگان به‌وسیله وحی از طریق رؤیاست،

 پس آن «باطل» که در آیه شریفه ذکر شده و مقابله با شهادت خدا می‌کند، چه کسی است؟

 (بگو بس است خدا میان من و شما گواه .... و آنان که ایمان آرند به باطل ...) ﴿٥٢﴾

 آیا واضح نیست که منظور از این باطل همان کسانی هستند که رؤیا را مورد ریش‌خند قرار داده ،

 و بالتبع شهادت خداوند را مسخره می‌کنند؟!


 


 

فاقرأوا وصف الله لمن يسمع لهم ويقبل قولهم واستهزاءهم بالرؤيا التي تكون شهادة الله لخليفته في أرضه:

 ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾.


 

بخوانید که خداوند کسانی‌که به اهل این باطل گوش داده و سخنشان و استهزائشان به رؤیایی که شهادت خداوند در حق خلیفه است را قبول می‌کنند، چطور وصف می‌کند:

  (و آنان که ایمان آرند به باطل و کفر ورزند به خدا آنانند زیانکاران)‌ ﴿٥٢﴾


 


 

ثم تدبّروا آيات الله قبل هذه الآية في سورة العنكبوت:

 ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ * أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ * قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ [العنكبوت: ٥٠ - ٥٢].


 

سپس در آیات قبلی همین سوره عنکبوت تدبّر کنید:

 (و گفتند چرا فرستاده نشد بر او آیتهائی از پروردگارش بگو جز این نیست که آیتها نزد خدا است و جز این نیست که منم ترساننده آشکار ﴿٥٠﴾ آیا پس كفايت نشد ایشان را که فرستادیم بر تو کتاب را خوانده می‌شود بر ایشان همانا در این است رحمت و یادآوردنی برای گروهی که ایمان آرند ﴿٥١﴾ بگو بس است خدا میان من و شما گواه داند آنچه را در آسمانها و زمین است و آنان که ایمان آرند به باطل و کفر ورزند به خدا آنانند زیانکاران)‌ ﴿٥٢﴾(العنكبوت)


 


 

 فقهاء الضلال الذين يواجهون الأنبياء دائماً يقولون نفس القول: لا نؤمن إلا بالمعجزة المادية،

 بل ويريدونها قاهرة وكل منهم يريد رؤيتها بعينه، ولا يقبل شهادة المؤمنين الذين رأوها، 

﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ﴾.


 

فقهای گمراه که مقابل انبیاء بودند همیشه همین حرف را می‌زدند که ما فقط به معجزه مادی ایمان می‌آوریم،

 بلکه می‌خواهند که حتماً آن معجزه مادی قاهری باشد که با دیدن آن امکان انکار رسالت رسول را نداشته باشند و هر یک از آن‌ها می‌خواهد که آن معجزه مادی قاهر را ببیند و شهادت مؤمنانی که آن را دیده‌اند را قبول نمی‌کنند: (گفتند چرا فرود نیامده است بر او آیتی از پروردگارش ..)﴿الانعام ٣٧﴾ 


 


 

والرد القرآني هو: ﴿قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴾،

 أي أنّ الآيات ينزلها الله عندما يريد ومتى يريد وبالكيفية التي يريد والتي توافق الحكمة والعدالة،

 بحيث لا تقهر أحداً على الإيمان،

 فإذا كانت قاهرة كانت للمؤمنين،

 وبالتالي لم تكن قاهرة لهم على الإيمان وإنما تزيدهم يقيناً وثباتاً على الحق،

 فهم مؤمنون أصلاً. 

وإذا كانت لغير المؤمنين أو للكفار والجاحدين كانت من الآيات التي يمكن تأويلها لتبقي مساحة للإيمان بالغيب،

 ﴿فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ﴾ [القصص: ٤٨].


 

پاسخ قرآنی این است که: (بگو جز این نیست که آیتها نزد خدا است و جز این نیست که منم ترساننده آشکار) ﴿العنكبوت٥٠﴾،

 معنای آیه این است که خداوند آن معجزات را برای هر کسی‌که بخواهد و هرگاه که بخواهد و به هر کیفیتی که بخواهد و موافق حکمت و عدل او باشد می‌فرستد،

 به گونه‌ای که کسی را مجبور بر ایمان نکند ،

 و هنگامی‌که یک معجزه قاهری باشد فقط برای مؤمنین خواهد بود ،

 و در نتیجه آن‌ها را نیز به ایمان وادار نمی‌کند، بلکه بر یقین و استواری آن‌ها بر حق می‌افزاید،

 چون آن‌ها اساساً مؤمن هستند .

و اگر برای غیر مؤمنان یا کفار و منکران باشد، معجزه از آن نوع معجزاتی خواهد بود که امکان تأویل دارد تا مجالی برای ایمان به غیب آن‌ها باقی بماند:

(و هنگامی که بیامدشان حقّ از نزد ما گفتند چرا داده نشد مانند آنچه داده شد موسی آیا کفر نورزیدند بدانچه داده شد موسی از پیش گفتند دو جادویند پشتیبان همدیگر و گفتند هرآینه مائیم به هر کدام کافران)‌ ﴿القصص ٤٨﴾


 


 

﴿أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾:

 أي لماذا هم يطلبون آيات،

 ألا يكفيهم كتاب الله والعلم والحكمة التي جئتهم بها يا محمد (صلى الله عليه وآله)،

 والتي أنزلها الله رحمة بهم لعلهم يتذكرون؟!!


 

(آیا پس كفايت نشد ایشان را که فرستادیم بر تو کتاب را خوانده می‌شود بر ایشان همانا در این است رحمت و یادآوردنی برای گروهی که ایمان آرند) ﴿العنكبوت٥١﴾

يعني چرا ايشان آيات رأي طلب ميكنند ،

آيا كتاب الله و علم و حكمتي كه يا محمد ص برايشان آوردي برايشان كفايت نميكند ؟!!

(یعنی چرا نشانه ها را طلب می‌کنند .آيا كتاب خدا وعلم وحکمتی که تو ای محمد که خداوند از جهت رحمت به آن‌ها که شاید متذکر شوند نازل کرده ، آورده‌ای کفایت نمی‌کند؟).


 


 

﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾:

 أي أنّ كل ما تقدم من طلبكم للآية المعجزة المادية القاهرة

 ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ﴾،


 

(بگو بس است خدا میان من و شما گواه داند آنچه را در آسمانها و زمین است و آنان که ایمان آرند به باطل و کفر ورزند به خدا آنانند زیانکاران)‌ ﴿العنكبوت ٥٢﴾ :

 یعنی همه آن‌چه که گذشت اعم از طلب کردن معجزه مادی قاهر

 (گفتند چرا فرود نیامده است بر او آیتی از پروردگارش ..)﴿الانعام ٣٧﴾ ،


 


 

 وكذا الآية العلمية التي أعطاكم الله لرحمته بكم

 ﴿أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ﴾

 إنما هي زائدة على ما جاءكم به المرسل من الأساس وفي البدء؛ 

وهو شهادة الله له عندكم بالوحي في الرؤيا والكشف

 ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً﴾،

 الله الشاهد على كل شيء وعلى أعمال العباد هو الشاهد لكم،

 الله الذي يعلم ما في السماوات والأرض،

 وليس للشيطان أي سلطان على ملكوته لكي يوهمكم السفهاء أنّ هذه الرؤى الملكوتية من الشيطان،

 ﴿يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾.


 

و همچنین نشانه علمی که خداوند به ‌سبب رحمتش به شما عنایت کرد

 (آیا پس كفايت نشد ایشان را که فرستادیم بر تو کتاب را خوانده می‌شود بر ایشان ..) ﴿العنكبوت٥١﴾،

 صرفاً افزونه و مکمّلی بر آن چیزی است که رسول در آغاز و اساس برای شما آورد ؛

که همان شهادت خداوند بر حقانیت او نزد شما به‌وسیله وحی در رؤیا و کشف بود:

 (بگو بس است خدا میان من و شما گواه ..)‌ ﴿العنكبوت ٥٢﴾

خدایی که شاهد بر همه چیز و بر اعمال بندگان است، همان کسی است که برای شما گواهی می‌دهد، همان خدایی که هرچه در آسمان‌ها و زمین است را می‌داند؛ و شیطان هیچ تسلّطی بر ملکوت خدا ندارد تا سفیهان به شما این توهم را القاء کنند که این رؤیاهای ملکوتی از شیطان است:

( داند آنچه را در آسمانها و زمین است ).


 


 

انتبهوا أيها الناس؛ الرؤى من الملكوت 

﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ [الأنعام: ٧٥]، 

والملكوت ملكوت الله

 ﴿قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [المؤمنون: ٨٨]،

 وليس للشيطان تسلط على ملكوت الله

 ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ [يس: ٨٣].


 

ای مردم بیدار شوید؛ به ‌درستی که رؤیاها از ملکوت هستند:

(و بدینسان بنمایانیم به ابراهیم پادشاهیهای آسمانها و زمین را و تا بگردد از یقین‌دارندگان)‌ ﴿الانعام ٧٥﴾

و ملکوت، ملکوتِ خداست:

(بگو کیست که به دست او است پادشاهیهای همه چیز و او پناه دهد و بر او پناه داده نشود اگر می‌دانید)﴿المؤمنون ٨٨﴾

و شیطان تسلطی بر ملکوت خدا ندارد:

(پس منزّه است آنکه به دستش پادشاهیهای همه چیز است و بسوی او بازگردانیده شوید)﴿يس ٨٣﴾


 


 


 

فلا يخدعكم الباطل وإنْ تشبَّه برسول الله (صلى الله عليه وآله) وارتقى منبر الرسول (صلى الله عليه وآله) أو منبر الحسين (عليه السلام)،

 ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾. 


 

پس باطل شما را فریب ندهد، هرچند به رسول خدا ص شبیه باشد و از منبر رسول خدا ص یا امام حسین ع بالا برود:

 (و آنان که ایمان آرند به باطل و کفر ورزند به خدا آنانند زیانکاران)‌ ﴿٥٢﴾(العنكبوت)


 


 

ألم يخبركم الرسول محمد (صلى الله عليه وآله) أنهم سينزون على منبره كالقرود؟ 

فإذا كانوا قد نزوا على منبر محمد (صلى الله عليه وآله) وهو خير خلق الله كالقرود، هل تظنون أنهم لا ينزون اليوم على منبر الحسين (عليه السلام) كالقرود

 ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً﴾ [الإسراء: ٦٠]. 


 

آیا رسول خدا ص خبر نداده که به‌زودی مانند بوزینه بر منبرش می‌جهند؟ 

وقتی‌که بر منبر محمد ص که برترین خلق خداست مانند بوزینه جهیدند، آیا گمان می‌کنید هم‌چون بوزینه امروز هم بر منبر حسین ع نمی‌جهند؟

(و هنگامی که گفتیم تو را که پروردگار تو فراگرفته است بر مردم و نگردانیدیم خوابی را که نمودیمت جز آزمایشی برای مردم و آن درخت لعنت شده را در قرآن و می‌ترسانیمشان پس نیفزایدشان مگر سرکشی بزرگ)‌ ﴿الإسراء ٦٠﴾


 


 


 

لقد أفتوا بضلال الحسين (عليه السلام) من على منبر رسول الله (صلى الله عليه وآله)،

 وضللوا الناس وجعلوهم يقاتلون الحسين (عليه السلام)،

 فهل تظنون أن نظراءهم اليوم لا يفتون بضلال المهدي (عليه السلام) من على منبر الحسين (عليه السلام)،

 ويضللون الناس ويجعلونهم يقاتلون المهدي؟ 

انتبهوا يرحمكم الله،

 انتبهوا واقرأوا وتعلموا ولا تتركوا أحداً يخدعكم وتعاد الكرة مرة أخرى .


 

آن‌ها بر روی منبر رسول خدا ص به گمراهی حسین ع فتوا دادند ،

 و مردم را گمراه کردند و کاری کردند که مردم با حسین ع بجنگند ،

 آیا گمان می‌کنید که امثال آن‌ها امروز بر منبر حسین ع فتوا به گمراه بودن مهدی ع نمی‌دهند ،

 و مردم را گمراه نمی‌کنند و کاری نمی‌کنند که مردم با مهدی بجنگند؟! 

بیدار شوید خدا شما را رحمت کند؛

 بیدار شوید و بخوانید و بیاموزید و نگذارید کسی شما را فریب دهد و آن اتفاق دوباره تکرار شود؟ 


 


 

هلا انتبهتم أين يتاه بكم،

 وإلى أين يريد أنْ يقودكم هؤلاء السفهاء الذين يخبطون خبط العشواء ويسفهون الرؤى ويسفهون ملكوت السماوات،

 هلا انتبهتم وقلتم لهم: هذا القرآن بين أيدينا والله يقول فيه إنه يشهد لخليفته عند الناس وينص عليه:

 ﴿وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيداً﴾،

 فكيف تكون شهادة الله لعامة الناس مؤمنهم وكافرهم صالحهم وطالحهم أليس بالوحي،

 وأي طريق للوحي مفتوح بين الله وبين عامة الناس غير الرؤيا؟!!!


 

آیا متوجه نشدید که شما را کجا می‌برند؟

 و این سفیهان که بی‌حساب اشتباه می‌کنند و رؤیاها و ملکوت آسمان‌ها را سفیهانه می‌خوانند، شما را کجا می‌خواهند ببرند؟

 آیا هشیار نمی‌شوید تا به آن‌ها بگویید: این قرآن در دستان ماست و خداوند در آن می‌گوید که خدا برای مردم به حقانیت خلیفه خودش شهادت داده و نصّ می‌کند:

(...و فرستادیم تو را برای مردم پیمبری و بس است خداوند گواه)‌﴿النساء ٧٩﴾

شهادت خدا برای عامه مردم (مؤمن و کافر و صالح و طالح آن‌ها) چگونه خواهد بود؟ آیا از طریق وحی نیست؟

 و کدام طریق وحی غیر از رؤیا ، بین خدا و عموم مردم گشوده شده‌است؟!

کوچک شمردن رؤیای حکیمان توسط سفیهان

سرفصل ها

همه