Logo
دانلود فایل متنی

 

ملحق (3) 


 

پیوست ۳


 

حاكمية الله والتنصيب الإلهي 

 

حاكميت خدا و تنصیب الهى


 

دين الله هو حاكمية الله، بمعنى أنّ الله سبحانه هو من يختار الحاكم ويُعيِّن الخليفة الذي يجب على الناس طاعته والأخذ منه. 

دين خدا، حاكميت خداست؛ به این معنا که خدای سبحان، کسی است که حاکم را برمی‌گزیند و جانشین یا خليفه‌ای که اطاعتش و رجوع به او بر مردم واجب است را تعيين می‌کند.
 

وبعبارة أُخرى: أنّه سبحانه بيده أمر التشريع وكذلك تعيين المنفذ له، ولهذا كان الأنبياء جميعاً معيّنون من الله وليس للناس في ذلك دخل أبداً، وهذا مثال من العهد القديم يشير إلى ذلك، فعن موسى (ع) ورد: «14 متى أتيت إلى الأرض التي يعطيك الرب إلهك وامتلكتها وسكنت فيها فان قلت اجعل علي ملكاً كجميع الأمم الذين حولي 15 فانك تجعل عليك ملكاً الذي يختاره الرب إلهك من وسط اخوتك تجعل عليك ملكاً لا يحل لك أن تجعل عليك رجلاً أجنبياً ليس هو أخاك » [سفر التثنية - الأصحاح 17]. 

به‌عبارت‌دیگر، این خداوند سبحان است که تشریع می‌کند و همچنین تعیین مجری آن نیز در دست اوست. از همین رو تمامی پيامبران، تعیین شده از طرف خداوند هستند و مردم در این رابطه هیچ دخل و تصرفی ندارند. اين مثالی از عهد قديم است که به آن اشاره دارد و از موسی ع روایت می‌کند: (14 چون به زميني كه یهوَه، پروردگارت، به تو می‌دهد، داخل شوی و در آن تصرف نموده، ساكن شوی و بگويی مثل تمام امت‌هايی كه در اطرافم هستند، پادشاهی بر خود قرار دهم 15 البته پادشاهی را كه یَهُوَه پروردگارت برگزيند بر خود قرار ده. يكی از برادرانت را بر خود پادشاه بساز و مردی بيگانه را كه از برادرانت نباشد، نمی‌توانی بر خود مسلط نمايی).([سفر تثنیه: اصحاح 17.])
 

وبمثله صرّح القرآن الكريم: ﴿وَاجْعَل لِّي وَزِيراً مِّنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾ [طه: 29 - 30]. 

و همانند آن، قرآن كريم تصریح می‌فرماید: ﴿و ياوری از خاندانم برایم قرار ده * برادرم هارون را﴾([طه: آیات 29 و 30.]). 
 

وفي آيات أُخرى، قال تعالى: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ [آل عمران: 26]، وقال: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة﴾ [البقرة: 30]. 

و در آياتی ديگر، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿بگو: بار خدایا! تويی دارنده‌ی مُلک و پادشاهی. به هر که بخواهی مُلک می‌دهی و از هر که بخواهی مُلک می‌ستانی. هر‌کس را که بخواهی عزت می‌دهی و هر‌کس را که بخواهی ذلت می‌دهی. همه نيکي‌ها به دست توست و تو بر هر کاری توانايی﴾([آل عمران: آیه 26.]) و همچنین: ﴿من در زمين خليفه‌ای قرار می‌دهم﴾([بقره: آیه 30.]). 
 

كان هذا منذ اليوم الأول على هذه الأرض، ولذا رأينا أنّ الألواح والرقم الطينية تؤكد هذه الحقيقة التي كان يعتقد بها أصحاب أول حضارة عرفتها الانسانية (السومريون). 

از همان روز اول بر روى اين زمين به همین صورت بوده است؛ و از همین رو می‌بینیم که كتيبه‌ها و الواح گلين بر اين حقيقت تأکيد می‌ورزند؛ حقیقتی که اقوام نخستین تمدنی (سومريان) که انسانيت را شناختند، به آن معتقد بودند.
 

وعن القانون الذي به يُعرَف خلفاء الله كلهم، قال السيد أحمد الحسن (ع):

(.. مقتضى الحكمة الإلهية هو وضع قانون لمعرفة خليفة الله في أرضه في كل زمان، ولابد أن يكون هذا القانون وضع منذ اليوم الأول الذي جعل فيه الله سبحانه خليفة له في أرضه، فلا يمكن أن يكون هذا القانون طارئاً في إحدى رسالات السماء المتأخرة عن اليوم الأول؛ لوجود مكلفين منذ اليوم الأول، ولا أقل أن القدر المتيقن للجميع هو وجود إبليس كمكلف منذ اليوم الأول، والمكلف يحتاج هذا القانون لمعرفة صاحب الحق الإلهي، وإلا فإنه سيعتذر عن إتباع صاحب الحق الإلهي بأنه لم يكن يستطيع التمييز، ولا يوجد لديه قانون الهي لمعرفة هذا الخليفة المنصب من قبل الله سبحانه وتعالى. والقدر المتيقن للجميع حول تاريخ اليوم الأول الذي جعل فيه الله خليفة له في أرضه هو: 

در خصوص قانونی که تمامی جانشینان خداوند با آن شناخته می‌شوند، سيد احمد الحسن ع می‌فرماید:

 (... حکمت الهی اقتضا می‌کند قانونی برای شناخت خلیفه و جانشین خداوند در زمین و در هر زمان قرار داده شود و الزاماً این قانون باید از همان روز اولی که خداوند سبحان خلیفه‌اش را در زمینش قرار داده است، وضع شده باشد. امکان ندارد که این قانون، در یکی از رسالت‌های بعدی از روز اول آمده باشد؛ به این خاطر که از روز اول مکلّفینی وجود دارد. و حداقل مقدار یقینی، برای همه همان وجود ابلیس، به عنوان مکلّف از روز اول می‌باشد.

 در حالی که مکلّف برای شناخت صاحب حق الهی به این قانون نیازمند است! در غیر این صورت، او از دنباله‌روی از صاحب حق الهی معذور خواهد بود؛ چرا که قادر نبوده تا تمایزی قائل شود؛ و قانونی الهی برای شناخت این خلیفه‌ای که از سوی خداوند سبحان و متعال منصوب شده، در دست نداشته است!

آنچه همه درباره‌ی پیشینه‌ی روز اولی که خداوند خلیفه و جانشینش را در زمینش قرار داد، اتفاق‌نظر دارند، این است که: 
 

1/ إن الله نص على آدم وإنه خليفته في أرضه بمحضر الملائكة وإبليس. 

2/ بعد أن خلق الله آدم (ع) علَّمه الأسماء كلها. 

3/ ثم أمر الله من كان يعبده في ذلك الوقت الملائكة وإبليس بالسجود لآدم ..) ثم ذكر الآيات من سورة البقرة (آية 30 فما بعد) وهي توضح ذلك. انظر: [اضاءات في دعوات المرسلين/ الجزء الثالث - السيد أحمد الحسن]. 

1- خداوند در حضور فرشتگان و ابلیس به آدم ع تصریح فرمود؛ اینکه او خلیفه و جانشینش در زمین می‌باشد.

2- پس از اینکه خداوند، آدم ع را آفرید، همه‌ی نام‌ها را به او تعلیم داد.

3- سپس خداوند به همه‌ی کسانی که در آن هنگام او را می‌پرستیدند یعنی فرشتگان و ابلیس، دستور داد به آدم سجده کنند...). سپس آیاتی از سوره‌ی بقره (آیه‌ی 30 و بعد از آن) را به‌عنوان توضیحی بر آن ذکر می‌فرماید.([روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان- سید احمد الحسن : جلد سوم.]) 
 

وكمثال للنصوص المعرِّفة بخلفاء الله لدى أتباع الأديان نجد وصايا الأنبياء لمن يخلفهم أو يأتي بعدهم، وهذه الوصايا يمكننا قراءتها في الكتب السماوية بكل وضوح، هذا مثال منها: 

به‌عنوان‌مثال در متون شناخت خلفاى خدا برای پيروان هر دين، وصيت‌هايى از پيامبران را بر کسانی که جانشین‌شان می‌شوند یا پس از آن‌ها می‌آیند می‌بينيم و می‌توانیم این وصیت‌ها را به‌وضوح تمام در کتب آسمانی ملاحظه کنیم؛ به‌عنوان نمونه:
 

« وقال الرب لموسى هوذا أيامك قد قربت لكي تموت. أدع يشوع وقفا في خيمة الاجتماع لكي أوصيه. فانطلق موسى ويشوع ووقفا في خيمة الاجتماع 15 فتراءى الرب في الخيمة في عمود سحاب ووقف عمود السحاب على باب الخيمة » [التثنية - الأصحاح الواحد والثلاثين]. 

(و پروردگار به موسی گفت: اينک ايام مردن تو نزديک است؛ يوشع را طلب نما و در خيمه‌ی اجتماع حاضر شويد تا او را وصيت نمايم. پس موسی و يوشع رفته، در خيمه‌ی اجتماع حاضر شدند. ۱۵ و پروردگار در ستون ابر در خيمه ظاهر شد و ستون ابر بر درِ خيمه ايستاد).([تثنیه: اصحاح 31.])
 

قال تعالى: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ﴾ [البقرة: 132]، وهو ما فعله عيسى (ع) أيضاً لما وصّى بمحمد (ص): ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾ [الصف: 6]. 

حق تعالی می‌فرماید: ﴿ابراهيم به فرزندان خود به آن وصيت کرد (در برابر خدا تسليم شوند) و يعقوب به فرزندان خود گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما اين دين را برگزيده است، مباد بميريد بی آنکه از تسلیم‌شدگان باشيد﴾([بقره: آیه 132.])؛ و این همان چیزی است که عیسی ع نیز به حضرت محمد ص وصیت نمود: ﴿و (به ياد آوريد) هنگامي را که عيسي بن مريم گفت: اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي که تصديق‌کننده کتابي که قبل از من فرستاده شده مي‌باشم، و بشارت‌دهنده به رسولي که بعد از من مي‌آيد و نام او احمد است! هنگامي که او با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: اين سحري است آشکار!﴾([صف: آیه 6.]).
 

وفيما يتعلّق بالنص على جلجامش (بطل ملاحم سومر وأكاد)، فإننا سمعنا نصّاً في الملحمة أنه من بين الصالحين الأربعة والعشرين: 

و در مورد متنی که به گيلگمش تعلق دارد (قهرمان حماسه‌های سومر و اکد)، ما متنی از حماسه را می‌بینیم که او در جمع بیست‌وچهار نيکوکار می‌باشد: 
 

« لم يستطع أحد من قبل أن يفعل ذلك يا جلجامش

لم يعبر أحد من البشر مسالك الجبال 

حيث يعم الظلام الحالك في داخلها مسافة اثنتي عشرة ساعة مضاعفة ولا يوجد نور 

...............

مر يا جلجامش ولا تخف،

فقد أذنت لك أن تعبر جبال "ماشو"، ....... 

وها هو باب الجبل مفتوح أمامك » [ملحمة جلجامش - طه باقر: ص76]. 

«تاکنون هیچ‌کس نتوانسته چنین کند، ای گیلگمش،

هیچ بشری از مسیر کوه‌ها عبور نکرده است،

زیرا مسافت دو برابر دوازده ساعت تاریکی بر آن سایه افکنده، طوری که نوری وجود ندارد،

 ............

گیلگمش، عبور کن و نترس،

به تو اجازه می‌دهم از کوهستان "ماشو" عبور کنی، .......

این هم دروازه‌ی کوهستان! پیش رویَت باز است».([حماسه‌ی گیلگمش- طه باقر: ص ۷۵ و ۷۶.])
 

وقد تقدم بيان أنّ هؤلاء الساعات (الأربعة والعشرين) هم سادة خلفاء الله في أرضه، وأذِن الله سبحانه للمنتظر الموعود (جلجامش) أن يكون واحداً منهم. 

پیش‌تر اشاره شد اين ساعت‌ها (بیست‌وچهارتا) سروران جانشینان خدا بر روی زمينش هستند و خداوند سبحان به منتظر موعود (گيلگمش) اجازه داد تا يکی از آن‌ها باشد.
 

وعن هؤلاء الأربعة والعشرين خليفة، نقرأ في الإنجيل:

«1 بَعْدَ هذَا نَظَرْتُ وَإِذَا بَابٌ مَفْتُوحٌ فِي السَّمَاءِ، وَالصَّوْتُ الأَوَّلُ الَّذِي سَمِعْتُهُ كَبُوق يَتَكَلَّمُ مَعِي قَائِلاً: اصْعَدْ إِلَى هُنَا فَأُرِيَكَ مَا لاَ بُدَّ أَنْ يَصِيرَ بَعْدَ هذَا. 2 وَلِلْوَقْتِ صِرْتُ فِي الرُّوحِ، وَإِذَا عَرْشٌ مَوْضُوعٌ فِي السَّمَاءِ، وَعَلَى الْعَرْشِ جَالِسٌ. 3 وَكَانَ الْجَالِسُ فِي الْمَنْظَرِ شِبْهَ حَجَرِ الْيَشْبِ وَالْعَقِيقِ، وَقَوْسُ قُزَحَ حَوْلَ الْعَرْشِ فِي الْمَنْظَرِ شِبْهُ الزُّمُرُّدِ. 4 وَحَوْلَ الْعَرْشِ أَرْبَعَةٌ وَعِشْرُونَ عَرْشًا. وَرَأَيْتُ عَلَى الْعُرُوشِ أَرْبَعَةً وَعِشْرِينَ شَيْخًا جَالِسِينَ مُتَسَرْبِلِينَ بِثِيَابٍ بِيضٍ، وَعَلَى رُؤُوسِهِمْ أَكَالِيلُ مِنْ ذَهَبٍ. 5 وَمِنَ الْعَرْشِ يَخْرُجُ بُرُوقٌ وَرُعُودٌ وَأَصْوَاتٌ» [رؤيا يوحنا - الأصحاح 4]. 

و در مورد این بیست‌وچهار خليفه، در انجيل می‌خوانيم:

(۱ پس از اين ديدم ناگاه دروازه‌ای در آسمان باز شده است و آن آواز اول را که شنيده بودم چون کرنا با من سخن می‌گفت، ديگر باره می‌گويد: به اينجا صعود کن تا اموری را که پس از اين بايد واقع شود به تو بنمايانم. ۲ فوراً در روح شدم و ديدم تختی در آسمان برپاست و بر آن تخت، نشيننده‌ای ۳ و آن نشيننده، در صورت، مانند سنگ يشم و عقيق است و قوس قزحی در گرد تخت که به منظر، شباهت به زمرد دارد ۴ و گرداگرد تخت، بیست‌وچهار تخت است و بر آن تخت‌ها بیست‌وچهار پير، نشسته ديدم که جامه‌ای سفيد دربر دارند و بر سر ايشان تاج‌های زرين ۵ و از تخت، برق‌ها و صداها و رعدها برمی‌آيد).([مکاشفات یوحنا: اصحاح 14.])
 

وهم من حددهم رسول الله محمد في وصيته المقدسة عند وفاته:

قال رسول الله لعلي (ع): (يا أبا الحسن، أحضر صحيفة ودواة. فأملا رسول الله وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع، فقال: يا علي، إنه سيكون بعدي اثنا عشر إماماً ومن بعدهم إثنا عشر مهدياً ... إلى أن يقول: فإذا حضرته (أي الإمام الحادي عشر) الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد "وهو الإمام المهدي". فذلك اثنا عشر إماماً، ثم يكون من بعده اثنا عشر مهدياً، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المقربين "أول المهديين" له ثلاثة أسامي: اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدي، وهو أول المؤمنين) [غيبة الطوسي: ص150]. 

آن‌ها همان‌ کسانی هستند که رسول خدا در وصیت مقدسش هنگام وفاتش فرمود:

 (... یا اباالحسن صحیفه و دواتی حاضر کن؛ و پیامبر خدا وصیتش را املا فرمود تا به اینجا رسید که فرمود: یا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آن‌ها دوازده مهدی هستند... و سپس حدیث را ادامه می‌دهد تا آنجا که فرمود: و هنگامی‌که وفاتش رسید (امام یازدهم) آن را به فرزندش، محمد، مستحفظ از آل محمد تسلیم کند (که او امام مهدی می‌باشد) و ایشان دوازده امام می‌باشند و سپس دوازده مهدی بعد از او می‌باشد. پس اگر وقت وفاتش رسید، خلافت را به فرزندش نخستین مهدیین تسلیم کند که سه نام دارد، نامی مانند نام من و نام پدرم که عبدالله و احمد است و نام سوم مهدی است و او اولین ایمان‌آورنده می‌باشد).([غیبت طوسی: ص 150.]) 
 

وبهذا يظهر أنّ ذكر الأربعة والعشرين (ساعة، شيخاً، إماماً) موجود في النصوص الدينية جميعاً، وكان جلجامش الموعود منهم، المحارب الذي في المقدمة، المخلص والمنقذ والسيد الحكيم، المهدي المنتظر. 

به‌این‌ترتیب روشن مى‌شود که ذکر شدن بیست‌وچهار (ساعت، شيخ، امام) در تمامی متون دينی وجود دارد و گيلگمش وعده داده شده، يکی از آن‌هاست؛ جنگجويی که پیشاهنگ است، رهايی‌بخش، منجی و سرور حکيم و مهدی منتظر.
 

فهو إذن شخصية واحدة أُممية، تكفّل الأنبياء الكرام تعريف أقوامهم به وبغيره من الخلفاء الإلهيين ممّن هم علامات مهمة في طريق الدين الإلهي، وكان ذلك منذ الأيام الأُولى للبشرية على هذه الأرض، والحمد لله رب العالمين. 

بنابراين او شخصيت جهانی يگانه‌ای است که پيامبران بزرگوار تکليف معرفی او و غير او، از خلفای الهی که از علائم مهم در راه دين الهی هستند را به اقوامشان عهده‌دار بودند، و این رویه از همان روزهای نخستین بشريت بر روی این زمين وجود داشته است. والحمد لله رب العالمين.


 


 


 


 

* * *

 

پیوست ۳ : حاكميت خدا و تنصیب الهى

سرفصل ها

همه