Logo
دانلود فایل متنی

إصدارات أنصار الإمام المهدي (ع)/ العدد (176) 

انتشارات انصار امام مهدی ع


 

مراسي مختارة

في موانئ سومر وأكاد 


 

توقفگاه‌هایی برگزیده از

چشم‌اندازهای سومر و اکد


 

السيد أحمد الحسن (ع) 

سید احمد الحسن ع 


 

جمعه وعلّق عليه

علاء السالم 

 

گردآوری و تنظیم

علاء سالم


 



 

الطبعة الأولى

1434 هـ - 2013 م

لمعرفة المزيد حول دعوة السيد أحمد الحسن (ع)

يمكنكم الدخول إلى الموقع التالي:

www.almahdyoon.org

 

مترجم

گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی ع

 



 

الفهرس
 

 فهرست 


 

تقديم

پیشگفتار  
 

مراسي مختارة في موانئ سومر واكاد

توقفگاه‌های برگزیده از چشم‌اندازهای سومر و اکد  
 

المرسى الأول: ملاحم سومر واكاد والدين الإلهي

توقفگاه اول: حماسه‌های سومر و اکد و دین الهی  
 

المرسى الثاني: دين سومر واكاد والأديان الثلاثة، الإسلام، المسيحية، اليهودية

توقفگاه دوم: دین سومر و اکد و ادیان سه‌گانه: اسلام، مسیحیت و یهودیت  
 

المرسى الثالث: هل هي قصة نبي الله أيوب يرويها السومريون قبل أن تحدث ؟!

توقفگاه سوم: آیا این همان داستان ایوب پیامبر خداست که سومریان آن را پیش از وقوعش روایت می‌کنند؟!  
 

المرسى الرابع: بلاد سومر واكاد بكت دموزي والآن تبكي الحسين (ع) ؟!

توقفگاه چهارم: سرزمین سومر و اکد بر دموزی گریست و اکنون بر حسین  ع می‌گرید؟!  

مرثیه‌سرایی سومریان بر تموز یا دموزی  
 

المرسى الخامس: جلجامش ابن ننسونا الأم الباكية على دموزي !

توقفگاه پنجم: گیلگمش پسر نانسونا، مادری مویه‌کنان بر دموزی!  
 

المرسى السادس: جلجامش شخصية دينية

توقفگاه ششم: گیلگمش شخصیتی دینی  
 

المرسى السابع: جلجامش ويوسف (ع)

توقفگاه هفتم: گیلگمش و یوسف ع  
 

المرسى الثامن: هناك من يسقط أو يتعثر في رحلة الخلود

توقفگاه هشتم: کسانی که در سفر جاودانگی سقوط می‌کنند یا می‌لغزند
 

المرسى التاسع: رحلة جلجامش إلى جده نوح (ع)

توقفگاه نهم: سفر گیلگمش به سمت جدش نوح ع  
 

المرسى العاشر: السومريون وحاكمية الله

توقفگاه دهم: سومریان و حاکمیت خدا  


 

پیوست‌ها  
 

ملحق (۱) نواح وبكاء خلفاء الله على الحسين (ع)

پیوست ۱ نوحه‌سرایی و گریه‌ی خلفای الهی بر حسین ع  

 

ملحق (۲) المنتظر الموعود من الشرق (العراق)

پیوست ۲ منتظر وعده داده شده از مشرق (عراق)  

 

ملحق (۳) حاكمية الله والتنصيب الإلهي

پیوست ۳ حاكميت خدا و تنصیب الهى  
 

ملحق (٤) قصة يوسف (ع) عبرة في زمن الظهور المقدس

پیوست ۴ داستان یوسف ع، عبرتی برای زمان ظهور مقدس  

 

خاتمة

پایان...  

 

الفهرس

فهرست  


 

والحمد لله رب العالمين 

 
 

تقديم .. 


 

پیشگفتار ..


 

بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً 


 

ذكر الإمام الصادق (ع) احتجاج ابنه القائم (ع) على الناس، وقوله لهم:

(.. أجيبوا إلى مسألتي، فإني أنبئكم بما نُبِّئتم به وما لم تُنبَّئوا به، ومَنْ كان يقرأ الكتب والصحف فليسمع مني، ثم يبتدئ بالصحف التي أنزلها الله عز وجل على آدم وشيث عليهما السلام، وتقول أُمة آدم وشيث هبة الله: هذه والله هي الصحف حقاً، ولقد أرانا ما لم نكن نعلمه فيها وما كان خفي علينا وما كان اُسقط منها وبُدِّل وحُرِّف. ثم يقرأ صحف نوح وصحف إبراهيم عليهما السلام والتوراة والإنجيل والزبور، فيقول أهل التوراة والإنجيل والزبور: هذه والله صحف نوح وإبراهيم عليهما السلام حقاً وما اُسقط منها وبُدِّل وحُرِّف منها، هذه والله التوراة الجامعة والزبور التام والإنجيل الكامل وإنها أضعاف ما قرأنا منها. ثم يتلو القرآن فيقول المسلمون: هذا والله القرآن حقاً الذي أنزله الله تعالى على محمد ..) [مختصر بصائر الدرجات: ص183]. 

امام صادق ع احتجاج فرزندش قائم ع بر مردم را به شرح زیر ذکر می‌فرمایند: (دعوتم را پاسخ گویید که من شما را از آنچه آگاه شده‌ايد و از آنچه خبردار نشده‌ايد، مطلع خواهم ساخت. هر‌کس اهل خواندن کتاب‌ها و صحيفه‌های آسمان است، باید به من گوش فرا دهد. سپس ابتدا (قائم) شروع به خواندن کتاب‌هایی که خداوند عزوجل بر آدم و شيث ع نازل فرمود می‌کند، در حالی که امت آدم و شيث هبه‌الله می‌گويند: به خدا سوگند این‌ها همان صُحُف است؛ و به‌طور قطع چیزهایی از آن‌که نمی‌دانستیم و بر ما پوشیده بود را به ما نمایاند، در حالی که هیچ‌چیزی از آن کم نشد و هیچ تبدیل و تحریف و جابه‌جایی در آن رخ نداد؛ سپس شروع به قرائت صحف نوح و صحف ابراهیم ع و تورات و انجیل و زبور می‌کند، به‌طوری‌که اهل تورات و انجیل و زبور می‌گویند: به خدا سوگند این‌ها حقیقتاً صحیفه‌های نوح و ابراهیم ع هستند که چیزی از آن‌ها کم نشده و هیچ تبدیل و تحریفی در آن‌ها راه نیافته است؛ به خدا سوگند این کتاب‌ها، همان تورات جامع، زبور تمام و انجیل کامل هستند و آنچه خوانده شده، چندین برابر چیزی است که ما از آن‌ها می‌خواندیم. سپس قرآن تلاوت می‌کند در حالی که مسلمانان می‌گویند: به خدا سوگند، این همان قرآن واقعی است که خداوند متعال بر محمد نازل فرمود...).([مختصر بصائرالدرجات: ص 183.]) 
 

وأكيد أنّ احتجاج القائم (ع) بتلك الصحف لا يُتصوَّر فيما لو انفرد القائم بها بحيث لم تكن معروفة عندهم، وهل أيسر من دفعهم لها حينذاك بزعم أنها مبتدعة مثلاً !! 

تأکید می‌کنم تصور نشود احتجاج قائم  ع به این صحیفه‌ها به‌گونه‌ای است که برای آن‌ها شناخته شده نمی‌باشد، که در این صورت مثلاً با این تصوّر که این‌ها از خود ساخته‌اند، نپذیرفتن‌شان آسان خواهد بود!
 

لذا اقتضت حكمة الله، أن يأتي الداعي الإلهي مصدقاً لما بين أيدي المنتظرين، ونداؤه دائماً ﴿مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ﴾، كلٌّ بحسب كتابه ونصوصه، فإنها وإن افترض فيها تعرضها للتحريف والتزوير بفعل علماء السوء أو تدخّل سلطات الجور، لكن بقاء ما يكفي لإقامة الحق والحجة عليهم أمر لا يشك فيه عاقل حكيم. 

بنابراین حکمت خداوند اقتضا می‌کند دعوت‌کننده‌ی الهی در حالی که تأییدکننده‌ی آنچه در پیشگاه منتظران است، بیاید و ندای ايشان همواره ﴿مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَىَّ﴾ (تأییدکننده‌ای بر آنچه پیش از من بوده است، هستم). می‌باشد؛ هر‌کس بر اساس کتاب و متونی که به آن ايمان دارد؛ حتی اگر در آن‌ها تحریف و تزویرهایی با عمل علمای بی‌عمل یا دخالت‌های سلاطین جور وجود داشته باشد، آنچه برای برپاداشتن حق و احتجاج بر ایشان باقی مانده، کفایت می‌کند، به‌طوری‌که عاقل حکیم شک و تردیدی در خود راه نخواهد داد.
 

على هذا الأساس، طرح السيد أحمد الحسن (اليماني الموعود، والمخلص المنتظر)، حجته وبرهان صدق دعوته العالمية على المسلمين محتجاً عليهم بالقرآن والسنة، وعلى اليهود بنصوص أسفار التوارة، وعلى المسيحيين بالنصوص المذكورة فيها بالإضافة إلى نصوص العهد الجديد. 

بر اين اساس، سيد احمد الحسن ـ‌يمانی موعود و رهایی‌بخش منتظِرـ‌ حجت و برهان صدق دعوت جهانی‌اش را بر مسلمانان با احتجاج به قرآن و سنّت و بر يهوديان با متون اسفار تورات و بر مسيحيان با متون ذکر شده در آن، اضافه بر متون عهد جديد، مطرح ساختند.
 

ولكن يبقى السؤال قائماً: أين هي صحف آدم وشيث ونوح وإبراهيم التي سيحتج بها، وهل أبقى الطوفان الأول (طوفان نوح (ع)) لها أثراً ؟! 

اما سؤالی باقی می‌ماند: صحيفه‌های آدم، شيث، نوح و ابراهيم که به‌وسیله‌ی آن‌ها احتجاج می‌کند، کجا هستند؟ و آيا طوفان اول (طوفان نوح (ع)) اثری از آن بر جای گذاشته است؟
 

ثم لا شك في أنّ معرفة ما في تلك الصحف له أهمية بالغة؛ إما لإسهامه في إقامة الحجة على من يعتقد بها، أو - وهو الأهم ربما - إسهامه بتصحيح ما في ذهنية المنكر لدعوة القائم اعتماداً على ما عنده، فإنه لما يرى أنّ تلك الصحف تقول بخلاف معتقده وتتوافق تماماً مع ما يطرحه القائم في دعوته يسعى لتعديل موقفه، إذ كيف له أن يفرح بما يخالفه فيه أنبياء الله (آدم ونوح وإبراهيم ) !! 

به‌علاوه شکی در این نيست که شناخت آنچه در این صحيفه‌ها می‌باشد، بسيار حائز اهميت است؛ چه به دليل سهمی که در اقامه‌ی حجت بر آن‌کس که به آن‌ها اعتقاد دارد، و يا چه‌بسا مهم‌تر از این، سهمی که در تصحيح آنچه در ذهن منکر دعوت قائم مبتنی بر ذهنیاتش می‌باشد، دارد؛ چرا که چنین شخصی وقتی می‌بيند این صحيفه‌ها برخلاف اعتقاداتش سخن می‌گويند و کاملاً با آنچه قائم  در دعوتش مطرح می‌سازد سازگار است، سعی بر تعدیل موضع‌گیری‌اش در برابر اين دعوت می‌کند؛ اینکه چگونه او می‌تواند از مخالفت خود با پيامبران خدا (آدم، نوح و ابراهيم) شادمان باشد!
 

ولكن: بأيِّ صورة سننتظر وصول تلك الصحف، والحال أنّ عهد التدوين والكتابة لم يكن قد بدأ إلا في منتصف الألف الرابع قبل الميلاد تقريباً كما يقول علماء التاريخ والآثار ؟! 

اما به چه صورتی منتظر رسيدن آن صحيفه‌ها خواهيم شد، حال آنکه دوره‌ی تدوين و نگاشتن، همان‌طور که تاريخ‌‌شناسان و باستان‌شناسان بیان می‌دارند تقریباً تا پيش از نيمه‌ی هزاره‌ی چهارم پیش از ميلاد آغاز نشده بود؟!
 

إنّ كشف خيوط هذا المجهول بالنسبة إلينا بحاجة إلى عنصرين مهمين؛ الأول: العثور على نفس الصحف (مادة الحقيقة). والثاني: توفر معلم حقيقي وحكيم عارف بها. 

برای کشف سرنخ‌های این معما به دو مؤلفه‌ی مهم نياز داریم؛ اول: به دست آوردن خود این صحيفه‌ها (ماده‌ی حقیقی)؛ و دوم: فراهم بودن يک معلم حقيقیِ حکيم و آگاه به آن‌ها.
 

وبكل تأكيد فإنّ العنصر الثاني ضرورة ملحة، تتضح فيما لو تصورنا أنّ خرائط هندسية معقدة رسمها مهندسون ماهرون، قُدِّر لها أن تقع بيد صبي أو جاهل، ثم أُتيح له فرصة أداء عملٍ ما على طبقها فماذا ستكون النتيجة ؟! هي ذاتها نتيجة من تقع بيده مثل تلك الصحف الإلهية وهو غير عارف بها. 

بسیار تأکيد می‌کنم که مؤلفه‌ی دوم نيازی مبرم و ضروری است؛ چرا که اگر تصور کنیم مقدّر شده باشد که نقشه‌های مهندسی پیچیده‌ای که توسط مهندسان ماهر و زبردست ترسیم شده به دست شخصی نادان یا کم‌خِرَد بيفتند، و بعد فرصت اِعمال آنچه در آن است به او داده شود، نتيجه چه خواهد بود؟ دقيقاً همان نتيجه‌ای حاصل خواهد شد که در صورت افتادن صحيفه‌های الهی به دست شخصی نادان به حقیقت آن‌ها، به دست خواهد آمد.
 

وفيما يرتبط بالعنصر الأول، نسأل: أين بوسعنا العثور على مثل تلك النصوص ؟ 

در خصوص مؤلفه‌ی اول، سؤالی مطرح می‌شود: کجا می‌توانيم به اين متون دست پيدا کنيم؟
 

لا أعتقد أنّ باحثاً آثارياً كان أو دينياً يخطر في باله غير بلاد سومر وأكاد؛ ذلك أنّ نوحاً وإبراهيم (أحفاد آدم وشيث) منهم، كما أنّ التاريخ الإنساني لم يحدثنا عن حضارة سبقت السومريين لنبحث عن تلك الصحف في بلادهم. 

گمان نمی‌کنم جایی غیر از سرزمین سومر و اکد به ذهن محقق باستان‌شناس یا محقق دینی خطور کند؛ چرا که نوح و ابراهيم (نوادگان آدم و شيث) از این منطقه هستند؛ و به‌علاوه تاريخ انسانی، در مورد تمدنی که از سومريان پيش‌تر بوده سخنی به میان نیاورده تا این صحيفه‌ها را در سرزمين‌های این تمدن جست‌وجو کنيم.
 

وبمعرفة هذا، نعرف أنّ المعلِّم العارف والحكيم (وهو العنصر الثاني لكشف الحقيقة) يفترض به أن يكون سومرياً أيضاً، فذلك هو الوجه الصحيح الذي بتوفّره يمكن أن نقطف الثمار، وبدونه لا يعدو حالنا حال من يزرع حديدة في صحراء وينتظر أن يأكل منها عنباً !! 

با دانستن اين حقیقت، پی می‌بريم که این معلم آگاه و حکيم (که مؤلفه‌ی دوم برای کشف حقيقت می‌باشد) نيز بايد سومری باشد؛ اين همان رویکرد صحيحی است که با وجود آن می‌توان به ثمره‌هايی دست يافت؛ و بدون آن، وضعیت ما تفاوت چندانی با شخصی که در صحرا آهن می‌کارد و از آن انتظار چیدن انگور را دارد، نخواهد داشت!
 

أما لماذا ؟ فلأنها نصوص - لو وجدت - تحكي لغة قوم في أزمان خلت، وهل أنت في يومك هذا كأمسك القريب، فما بالك بالأمس السحيق والبعيد !! هذا من جهة. 

اما چرا؟ زيرا این‌ها ـ‌اگر یافت شوند‌ـ متونی هستند که حکایت‌کننده‌ی زبان قومی در زمان‌های دوردست می‌باشند. آيا وضعیت شما در امروز، مانند دیروزِ نزدیک می‌باشد؟ حال نسبت به گذشته‌ی دیرین و بعید چگونه خواهد بود؟! این از یک جهت.
 

ومن جهة أُخرى، إنها نصوص دينية، وهي عادة ما تكون مرمزة باعتبار أنها تكشف أسرار الغيب وملكوت الحقائق الإلهية، فمثلاً: كم سمعنا بـ ﴿سبع بقرات سمان﴾ ومن منا لم يخطر في باله أنها سبع بقرات من المواشي السمينة (بل ربما يخطر البقر الاسترالي بالخصوص لأنه يحقق تلك الصفة بامتياز)، ولكن من يعرف أنها سبع سنين ويقوم بتأسيس اقتصاد بلد كامل كمصر غير يوسف الصديق (ع) في زمنه !! وقصة الصحف المبحوث عنها هي كذلك تماماً. 

اما از جهتی ديگر، این‌ها متونی دينی هستند و از آنجا که دربرگیرنده‌ی اسرار غیب و ملکوت و حقایق الهی می‌باشند، رمزگونه و رازآلود هستند؛ به‌عنوان‌مثال چه بسیار عبارت ﴿سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ﴾ (هفت گاو فربه) را شنیده‌ایم و در ذهن کدام‌یک از ما اینکه منظور، هفت گاو چهارپای فربه است راه پیدا نکرده باشد (یا حتی شاید گاو استرالیایی به ذهن ما خطور کرده باشد چرا که به این صفت، ممتاز می‌باشند) در حالی که چه کسی غیر از یوسف ع متوجه می‌شود که منظور، هفت سال می‌باشد و اقدام به پایه‌ریزی اقتصاد کامل سرزمین مصر در زمان خویش می‌کند! ماجرای صحیفه‌های مورد جست‌وجو نیز دقیقاً از همین سِنخ می‌باشد.
 

ومن جهة ثالثة، إنّ النصوص الدينية مهمة بنظر الإنسان المتدين بفطرته، وصراع الحق والباطل لا يكاد ينتهي يوماً في دنيا الامتحان، لذا عادة ما يعمد أتباع الباطل إلى تحريفها والتلاعب بها مرة، أو إسقاطها على غير أهلها الحقيقيين أُخرى، وذلك يؤدي بالتأكيد إلى غياب الحقيقة أو تشويشها، ومَنْ يستطيع أن يكتشف المزور ليقطعه من المشهد ويرجع إلى الصورة وضوحها غير المعلِّم الرباني والحكيم !! 

و از جهت سوم، اينکه متون دينی در نظر انسان متدين در سرشتش مهم می‌باشند و درگيری حق و باطل در هیچ روزی در این دنيای امتحان، پایانی ندارد؛ بنابراین به‌طور معمول پيروان باطل به تحريف عمدی و دخل و تصرّف در آن می‌پردازند و يا آن‌ها را به کسانی که اهل واقعی آن نمی‌باشند، وا می‌گذارند، که درنتیجه منجر به پوشانیدن یا مشوش ساختن حقیقت می‌شود؛ بنابراین چه کسی غیر از این معلم ربانی و حکیم، قادر به کشف تحریف‌ها از این‌همه صحنه‌سازی‌ها و بازگرداندن‌شان به‌صورت واضح و روشنشان می‌باشد؟!
 

قيل عن نصوص جميع الصحف والكتب الإلهية إنها أساطير، رغم قربها من تاريخ إنسان القرن الحادي والعشرين، فماذا سيكون نصيب تلك الصحف من وصف يا ترى ؟!! 

در مورد متون تمامی صحيفه‌ها و کتب الهی علی‌رغم نزدیک بودنشان از منظر تاریخی به انسان قرن بیست و یک، گفته می‌شود افسانه‌‌هایی بیش نیستند؛ در این صورت نصیب و بهره‌ی این صحیفه‌ها چه توصیفی خواهد بود؟!
 

في الربع الأول من القرن المنصرم زادت عمليات الحفر والتنقيب من قبل علماء الآثار في جنوب العراق، بلاد ما بين النهرين (سومر وأكاد) وما جاورها، وزاد اكتشاف عدد الألواح والرقم الطينية السومرية، وهو خبر سار لمن يتابع معنا رحلة البحث عن صحف آدم ونوح وإبراهيم، فلعلَّ بعضاً منها يكون قد عُثر عليه بين تلك الآثار ؟! وقبل ذلك بعقود، وتحديداً في عام (1853 م)، تم اكتشاف نص ملحمة جلجامش الشهيرة لأول مرة، درّة تاج حضارة وادي الرافدين كما يقال، وهي ملحمة سومرية مكتوبة بخط مسماري على 12 لوحاً طينياً في مكتبة شخصية عائدة للملك البابلي آشور بانيبال في العراق. 

در یک چهارم اول قرن گذشته عمليات حفاری و پژوهشی از طرف باستان‌شناسان در جنوب عراق، یعنی سرزمين بین‌النهرین (سومر و اکد) و اطراف آن افزايش يافت؛ و تعداد الواح گلين سومری کشف‌شده افزايش پيدا کرد و اين خبری مسرّت‌بخش است، برای کسی که در اين تحقیق و جست‌وجو از صحيفه‌های آدم و نوح و ابراهيم ع، با ما هم‌سفر می‌باشد و چه‌بسا برخی از آن‌ها در ميان این آثار کشف شده، موجود باشند! چندین دهه پیش‌تر و به‌طور مشخص در سال 1853 میلادی، برای اولين بار اکتشاف متن حماسه‌‌ی معروف گيلگمش به پایان رسید؛ آن‌طور که گفته شد، مرواريد تاج تمدن سرزمين بين‌النهرين، حماسه‌ای سومری است که با خط ميخی بر دوازده کتيبه‌‌ی گلی در کتابخانه‌ای شخصی که مربوط به پادشاه بابلی آشور پانی‌بال در عراق می‌باشد، نگاشته شده بود، 
 

قيل عنها: أُسطورة، ولأن أُممية الملحمة لا يكاد ينكر منذ القدم ولا يزال، راح بعضهم يصور ضرورة الأساطير في حياة الانسان القديم والحديث معاً. وقيل عنها: إنها أقدم قصة كتبها الإنسان، وراح بعض العراقيين يفتخرون على غيرهم باعتبار أنهم أصحاب أقدم قصة في تاريخ الإنسانية !! وقيل عنها: إنها عمل تراثي أدبي يلهم مبدعي الفن والأدب .... الخ، وهكذا بقي هذا النص السومري في أحسن أحواله ينفع في التعرف على تاريح حضارة وادي الرافدين وطريقة تفكير الإنسان القديم. وإذا كان هذا هو حال التعامل مع درّة النصوص السومرية كما سمعنا، فما عساها تكون النظرة إلى ما تم اكتشافه من ألواح سومر الأُخرى ؟!! 

که از آن به اسطوره تعبیر شد؛ و از آنجا که از قدیم‌الایام حماسه‌های چند ملیتی انکار نشده‌اند و هنوز هم انکار نمی‌شوند، بعضی از آن‌ها اهمیت اسطوره‌ها در زندگی انسان‌ کهن و انسان معاصر را توأماً متصور شدند. همچنین در مورد آن گفته شد، قديمی‌ترين قصه‌ای است که انسان به رشته‌ی تحرير درآورده است؛ و بعضی از عراقی‌ها بر ديگران به این افتخار می‌کنند که صاحب کهن‌ترین قصه در تاريخ انسان می‌باشند! همچنین در مورد آن گفته شد، میراثی ادبی است که الهام‌بخش هنرمندان و نويسندگان می‌باشد و.... این‌گونه اين متن سومری در بهترين وضعیتش برای کمک به شناخت تاريخ تمدن سرزمين بین‌النهرین و روش انديشیدن انسان‌کهن باقی ماند. حال اگر وضعیت در خصوص مرواريد متون سومری همان‌گونه باشد که شنيديم، نظر و عقیده در خصوص سایر کتيبه‌های سومری که هنوز اکتشاف‌شان کامل نشده، چه می‌تواند باشند؟!
 

هذه هي قراءة أغلب علماء الآثار والدين أيضاً للألواح والرقم الطينية المكتشفة في أرض الأنبياء آدم ونوح وإبراهيم (العراق). وذلك ليس باعثاً فقط على الأسى الناتج من عدم العثور على تراث الأنبياء (الصحف)، ولا أنه تجني على شعب بأكمله بتصويره أسير أساطير وخرافات ليس إلا (مع الاعتراف في نفس الوقت بأنه صاحب أقدم وأعرق حضارة، وقام بتعليم غيره الكتابة والزراعة وصناعة العربة وسن القوانين والهندسة والجبر ... الخ)، ليس هذا فقط، إنما صارت تلك النظرة غير المنصفة لنصوص السومريين باعثاً على تصوير الأديان اللاحقة (اليهودية والمسحية والاسلام) مجرد خرافة وأساطير هي الأُخرى !! 

اين نظر و عقیده‌ی بیشتر باستان‌شناسان و همچنین علمای دینی در مورد کتيبه‌ها يا الواح گلين کشف‌شده در سرزمين انبیای الهی آدم، نوح و ابراهيم ع (عراق) می‌باشد؛ و این نه باعث غم و اندوه حاصل از به دست نیاوردن ميراث پيامبران (صحيفه‌ها) است و نه‌فقط نسبت ناروا دادن به‌تمامی آن امت‌هاست؛ با تصور اينکه آن‌ها اسير افسانه‌ها و خرافات و نه چیز دیگر می‌باشند (و در عين حال با اعتراف به اينکه این ملت صاحب کهن‌ترين و عالی‌ترین تمدن می‌باشند و اقدام به تعلیم نگاشتن، کشاورزی، ساخت ارابه‌ها، قانون‌گذاری، هندسه و جبر و ... به ديگران نمودند) و به اين بسنده نشد، بلکه اين نگاه غیرمنصفانه به متن‌های سومری باعث شد که به اديان متأخر از آن (يهود، مسيحيت و اسلام) تنها به چشم خرافات و افسانه‌هایی دیگر نگریسته شود.
 

هذا، ولكن انبرى معلم وحكيم سومري (من جنوب العراق)، قائلاً: (.. أنّ القصص السومرية ما هي إلا إخبارات غيبية جاء بها آدم إلى الأرض، وهي قصص الصالحين من أبنائه وما سيمر بهم، وخصوصاً من يمثلون علامات مهمة في طريق الدين، مثل دموزي "الابن الصالح"، أو جلجامش). نعم، وقوع التحريف والتزوير في بعضها لا يعني الحكم عليها جميعاً بالأساطير. 

با این‌حال، معلم و حکيم سومری (از جنوب عراق) معترضانه می‌فرماید: (... داستان‌های سومری در واقع چیزی جز پیش‌گویی‌های غیبی که آدم آن‌ها را به زمین آورد، نیست؛ و اینکه این‌ها همان حکایات فرزندان صالح او ع و آنچه بر آن‌ها می‌گذرد، می‌باشد؛ به‌ویژه کسانی که نشانه‌های مهمی در راه دین هستند، مانند دموزی (فرزند نیکوکار) یا گیلگمش).

آری، وجود تحريف و تغيير در بعضی از آن‌ها به این معنا نيست که حکم به اسطوره و افسانه بودن همگی‌شان صادر شود.
 

ثم أقول: لو قُدِّر لمتعلّم بين يدي جلجامش السومري أن يحضر اليوم بيننا ليقدم شرحاً لبعض مفردات ملحمة قائده ومقاصدها، فلا أعتقد أنّ منصفاً في العالم لا ينصت إجلالاً ويحرص على أن لا يشغله عن استماعه شاغل، فكيف سيكون الانصات فيما إذا كان المتحدث هو (جلجامش) العالم والحكيم نفسه !! إنها إذن (مراسي مختارة في موانئ سومر وأكاد)، يضعها السيد أحمد الحسن (ع) بين يدي طلاب الحق والحقيقة، وقمت بوضع بعض التعليقات والملاحق لزيادة الفائدة، والحمد لله رب العالمين. 

المعلّق: 24 صفر 1434 هـ 

به‌علاوه می‌گويم: اگر تقدیر بر آن باشد که امروز آموزگاری در پیشگاه گیلگمش سومری در بین ما حاضر باشد تا شرحی بر برخی مفردات حماسه و مقاصد آن‌ها ارائه دهد، گمان نمی‌کنم هیچ فرد با‌انصافی پیدا شود که به جهت احترام، سکوت پیشه کند و يا اگر کسی بخواهد او را از گوش فرا دادن بازدارد، حرص نورزد. حال اگر سخنگو خود گیلگمش دانا و حکیم باشد، این سکوت پیشه کردن و گوش فرادادن چگونه خواهد بود؟! این‌ها «توقفگاه‌هایی برگزیده از چشم‌اندازهای سومر و اکد» می‌باشند که سید احمد الحسن ع در پیشگاه طالبان حق و حقیقت قرار می‌دهد و بنده نیز برخی پاورقی‌ها و پیوست‌ها را به جهت بهره‌مندی بیشتر، افزون نموده‌ام. والحمد لله رب العالمين. 

حاشیه‌نویس: 24 صفر 1434 هـ. ق.([*])

[*] - دوشنبه 18 دی 1391 هجری شمسی [7/1/2013] (مترجم).

 

معرفی کتاب توقفگاه‌هایی برگزیده از چشم‌اندازهای سومر و اکد ، فهرست ، پیشگفتار

سرفصل ها

همه