Logo
دانلود فایل متنی

 

    (الشيوخ الأربعة والعشرون في رؤيا يوحنا اللاهوتي...)


 

(بیست‌وچهار پیر در رؤیای یوحنای لاهوتی...)


 

س٦/ يُفسِّر السيد أحمد الحسن في بعض كتبه الأربعة والعشرين شيخاً في رؤيا يوحنا بـ (الأئمة الاثني عشر والمهديين الاثني عشر(صلّی الله علیه وآله وسلّم)) الوارد ذكرهم في وصية رسول الله محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم). والسؤال الذي يُطرح: إنّ الأربعة والعشرين شيخاً قاموا بمخاطبة الخروف المصلوب الذي يتوسّطهم، فمن يكون يا تُرى ؟

پرسش ۶: سید احمدالحسن در برخی از کتاب‌هایش، بیست‌وچهار پیرِ موجود در رؤیای یوحنا را به «دوازده امام و دوازده مهدی ع» که در وصیت رسول خدا حضرت محمد ص ذکر شده‌اند تفسیر فرموده‌اند. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود: این بیست‌وچهار پیر، برّۀ به‌صلیب کشیده‌شده‌ای را که در میان خودشان است خطاب قرار می‌دهند؛ این بره کیست؟
 

ج س٦/رؤيا يوحنا:

في الأصحاح الرابع:

«1... وللوقت صرت في الروح وإذا عرش موضوع في السماء وعلى العرش جالس. 

3 وكان الجالس في المنظر شبه حجر اليشب والعقيق وقوس قزح حول العرش في المنظر شبه الزمرد. 

4 وحول العرش أربعة وعشرون عرشاً. ورأيت على العروش أربعة وعشرين شيخاً جالسين متسربلين بثياب بيض وعلى رؤوسهم أكاليل من ذهب. 

5 ومن العرش يخرج بروق ورعود وأصوات...».

پاسخ س۶: رؤیای یوحنا:

 در باب چهارم: 

(... 2 فی‌الفور در روح شدم، و به‌ناگاه تختی در آسمان بود و بر آن تخت فردی نشسته بود. 

3 و آن فردِ نشسته، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و رنگین‌کمانی گرداگرد تخت قرار دارد که به زمرد شباهت دارد 

4 و گرداگرد تخت، بیست‌وچهار تخت قرار دارد؛ و بر آن تخت‌ها بیست‌وچهار پیر را نشسته دیدم، که جامه‌های سفید دربردارند، در حالی که بر سر ایشان تاج‌های زرین 

5 و از تخت، برق‌ها، رعدها و صداها برمی‌آید...).


 

وفي الأصحاح الخامس:

«1 ورأيت على يمين الجالس على العرش سفراً مكتوباً من داخل ومن وراء مختوماً بسبعة ختوم. 

2 ورأيت ملاكاً قوياً ينادي بصوت عظيم من هو مستحق أن يفتح السفر ويفك ختومه. 

3 فلم يستطع أحد في السماء ولا على الأرض ولا تحت الأرض أن يفتح السفر ولا أن ينظر إليه. 

4 فصرت أنا أبكي كثيراً لأنه لم يوجد أحد مستحقاً أن يفتح السفر ويقرأه ولا أن ينظر إليه. 

5 فقال لي واحد من الشيوخ لا تبك. هو ذا قد غلب الأسد الذي من سبط يهوذا أصل داود ليفتح السفر ويفك ختومه السبعة 

6 ورأيت فإذا في وسط العرش والحيوانات الأربعة وفي وسط الشيوخ خروف قائم كأنه مذبوح له سبعة قرون وسبع أعين هي سبعة أرواح الله المرسلة إلى كل الأرض. 

7 فأتى وأخذ السفر من يمين الجالس على العرش. 

8 ولما أخذ السفر خرت الأربعة الحيوانات والأربعة والعشرون شيخا أمام الخروف ولهم كل واحد قيثارات وجامات من ذهب مملوة بخوراً هي صلوات القديسين. 

9 وهم يترنمون ترنيمة جديدة قائلين مستحق أنت أن تأخذ السفر وتفتح ختومه لأنك ذبحت واشتريتنا لله بدمك من كل قبيلة ولسان وشعب وأمة 

10 وجعلتنا لإلهنا ملوكاً وكهنة فسنملك على الأرض. 

11 ونظرت وسمعت صوت ملائكة كثيرين حول العرش والحيوانات والشيوخ وكان عددهم ربوات ربوات وألوف ألوف 

12 قائلين بصوت عظيم مستحق هو الخروف المذبوح أن يأخذ القدرة والغنى والحكمة والقوة والكرامة والمجد والبركة. 

13 وكل خليقة مما في السماء وعلى الأرض وتحت الأرض وما على البحر كل ما فيها سمعتها قائلة. للجالس على العرش وللخروف البركة والكرامة والمجد والسلطان إلى أبد الآبدين. 

14 وكانت الحيوانات الأربعة تقول آمين. والشيوخ الأربعة والعشرون خروا وسجدوا للحي إلى أبد الآبدين».

و در باب پنجم:

(1 و کتابی را بر دست راست تخت‌نشین دیدم، که از درون و بیرون مکتوب بوده و به هفت مهر مختوم است 

2 و فرشته‌ای قوی را دیدم که به آواز بلند ندا می‌کند: کیست مستحقِ اینکه این کتاب را بگشاید و مُهرهایش را بردارد؟ 

3 و هیچکس در آسمان و در زمین و در زیر زمین نتوانست آن کتاب را بگشاید یا بر آن نظر کند. 

4 من به‌شدت می‌گریستم؛ زیرا هیچکس که شایستۀ گشودن کتاب یا خواندن آن یا نظرکردن بر آن باشد، پیدا نشد.

5 و یکی از آن پیران به‌من گفت، گریان مباش! اینک، آن شیری که از سِبط یهوذا و ریشۀ داوود است، غالب آمده تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید.

6 و به‌ناگاه دیدم در میان تخت و آن چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای چون ذبح‌شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که به‌تمامی جهان فرستاده می‌شوند. 

7 پس او آمد و کتاب را از دست راست تخت‌نشین گرفت. 

8 و چون کتاب را گرفت، آن چهار حیوان، و بیست‌وچهار پیر به حضور برّه درافتادند؛ و هر یکی از ایشان بربطی و کاسه‌های زرّین پر از بُخور دارند که دعاهای مقدّسین است. 

9 و سرودی جدید می‌سرایند و می‌گویند، تو مستحقِ گرفتن کتاب و گشودن مُهرهایش هستی؛ زیرا که ذبح شدی و ما را برای خدا به خون خود از هر قبیله، زبان، قوم و اُمّت خریدی. 

10 و ما را برای خدایمان، پادشاهان و کَهَنه ساختی؛ پس بر زمین سلطنت خواهیم کرد. 

11 و دیدم و شنیدم صدای فرشتگان بسیار را که گرداگرد تخت و حیوانات و پیران بودند و عدد ایشان کرورها کرور و هزاران هزار بود؛ 

12 که به آواز بلند دربارۀ برّۀ ذبح‌شده می‌گویند: او مستحق است که قوّت، دولت، حکمت، توانایی، اکرام، جلال و برکت یابد. 

13 و هر مخلوقی که در آسمان و بر زمین و زیر زمین و در دریاست، و هر آنچه را در آن‌هاست، شنیدم که می‌گویند: تخت‌نشین و برّه را برکت، تکریم، جلال و توانایی باد تا اَبد الآبدین. 

14 و چهار حیوان گفتند، آمین! و آن بیست‌وچهار پیر برای زنده تا ابد الآبدین به روی درافتادند و سجده نمودند).
 

وفي الأصحاح الرابع عشر:

« ثم نظرت وإذا خروف واقف على جبل صهيون ومعه مائة وأربعة وأربعون ألفا لهم اسم أبيه مكتوبا على جباههم...». 

در باب چهاردهم:

(و دیدم که اینک، برّه، بر کوه صهیون ایستاده است و با وی، صد و چهل‌وچهار هزار نفر هستند، که اسم پدر او را بر پیشانی خود مرقوم دارند...).
 

من هذه النصوص يتبين لك أنّ الذي رمز له مرة بأنه أسد ومرة بأنه خروف مذبوح هو أحد الشيوخ الأربعة وعشرين، حيث إنّ الجالس على العرش هو المهيمن على الرؤيا، وواضح في الرؤيا أنه الأفضل من الجميع مقاماً وعلو شأن، والشيوخ الأربعة والعشرون الجالسون على العروش هم أقرب الموجودون في الرؤيا للجالس على العرش مقاماً كما هو واضح في الرؤيا.إذن، الخروف المذبوح ليس أفضل من الجالس على العرش ولا أفضل من الأربعة والعشرين مع أننا نرى في الرؤيا أنه استحق أخذ السفر وفك الختوم فكيف استحق أخذ السفر دونهم وهم أقرب منه وأفضل منه.إذن، لابد أن يكون الخروف المذبوح هو رمز لأحد الشيوخ الأربعة والعشرين.

از این متون برای شما روشن می‌شود کسی که یک مرتبه به‌صورت نمادین به‌عنوان شیر، و مرتبۀ دیگر به اینکه او برۀ ذبح‌شده است به وی اشاره شده است، یکی از همان بیست‌وچهار پیر است؛ و آن کسی که بر تخت نشسته، همان کسی است که بر رؤیا تسلط دارد و در رؤیا روشن است که مقام این شخص از همه برتر و جایگاهش والاتر است؛ و همان طور که در رؤیا روشن است، این بیست‌وچهار پیر نشسته بر تخت‌ها، از جهت جایگاه، نزدیکترین افراد موجود در رؤیا نسبت به آن شخصی هستند که بر تخت نشسته است. بنابر این برۀ ذبح‌شده از آن کسی که بر تخت نشسته، برتر نیست و از بیست‌وچهار پیر نیز برتر نیست؛ با اینکه ما در رؤیا می‌بینیم او همان کسی است که این شایستگی را دارد که کتاب را بگیرد و مُهرها را بگشاید. پس چطور فقط او این شایستگی را دارد که کتاب را بگیرد و نه دیگران؛ در حالی که آنان از او نزدیکتر و برتر هستند؟! در نتیجه باید برۀ ذبح‌شده، به‌طور نمادین، به یکی از بیست‌وچهار پیر اشاره داشته باشد. 
 

أما أنهم خروا له وكلموه ........الخ، فهم خروا بمعنى أنهم هيأوا ومهدوا له، ومؤمنون بالنتيجة وهي تطبيق حاكمية الله في أرضه([٦٣]). 

اما اینکه آنان برای او (به‌سجده) درافتادند و با او سخن گفتند و...، پس آنان (به‌سجده) درافتادند، این معنا را می‌رساند که آنان برای او زمینه‌سازی و مقدمه‌چینی کردند و به نتیجه و فرجام که همان پیاده‌شدن حاکمیت خداوند در زمینش است، ایمان داشتند. ([۶۳])
 

أما قولك إنّ هناك إشكالاً في كون أحد الشيوخ الأربعة وعشرين هو نفسه من رمز له بالخروف وبالأسد، فكيف يخاطب نفسه، وهذا في الحقيقة لايكاد يكون إشكالاً؛ لأننا نتكلم في رؤيا، فلاإشكال أن يخاطب أحد الشيوخ الأربعة والعشرين جهة منه رمز لها بالخروف وجهة أخرى رمز لها بالأسد .. الخ، ولو كان هذا الإشكال يصح لصح نقض الرؤيا؛ لأنها رمزت لمن غلب واستحق فتح السفر بالأسد، ثم بينت أنّ من أخذ السفر هو الخروف المذبوح «هو ذا قد غلب الأسد الذي من سبط يهوذا أصل داود ليفتح السفر ويفك ختومه السبعة 6 ورأيت فإذا في وسط العرش والحيوانات الأربعة وفي وسط الشيوخ خروف قائم كأنه مذبوح له سبعة قرون وسبع أعين هي سبعة أرواح الله المرسلة إلى كل الأرض. 7 فأتى وأخذ السفر من يمين الجالس على العرش».

اما این گفتۀ شما: «در اینکه یکی از بیست‌وچهار پیر، همان کسی است که به‌صورت نمادین، به‌صورت برّه و شیر توصیف شده است، اشکالی وجود دارد؛ پس چگونه خودش را خطاب قرار می‌دهد؟» این در حقیقت اشکالی محسوب نمی‌شود؛ به این دلیل که ما دربارۀ رؤیا سخن می‌گوییم. اشکالی ندارد که یکی از آن پیرهای بیست‌وچهارگانه که از یک سو به‌صورت نمادین به برّه، و از سوی دیگر به شیر توصیف شده است، مورد خطاب قرار گیرد... تا انتها؛ و اگر این اشکال صحیح می‌بود، قطعاً نقض رؤیا صحیح می‌شد؛ زیرا کسی که غالب شد و شایستگی بازگشایی کتاب را پیدا کرد، به شیر توصیف شده است، ولی در ادامه بیان شده است آن کسی که کتاب را گرفته، همان برّۀ ذبح‌شده است (اینک، آن شیری که از سِبط یهوذا و ریشۀ داوود است غالب آمده تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید. 6 و به‌ناگاه دیدم در میان تخت و آن چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای چون ذبح‌شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که به‌تمامی جهان فرستاده می‌شوند. 7 پس آمد و کتاب را از دست راست تخت‌نشین گرفت).
 

إذن، الخروف المذبوح والأسد رموز لمن غلب واستحق أخذ السفر وفك ختومه، وهو أحد الشيوخ الأربعة والعشرين، ففي مقام الغلبة الذي يحتاج للقوة والشجاعة والإخلاص رمز له بالأسد، وفي مقام أخذ الختوم الذي يحتاج إلى التضحية([٦٤]) رمز له بخروف قائم كأنه مذبوح، وكلا الجهتين تخص نفس الشخص([٦٥])، ولامنافاة بينهما حيث إنّ قوة الروح نتيجة للتضحية والإخلاص والصبر على المظلومية.

بنابر این عبارات برّۀ ذبح‌شده و شیر، برای اشاره به کسی است که چیره شد و شایستگی این را داشت که کتاب را بگیرد و مُهرهایش را بگشاید؛ و او یکی از بیست‌وچهار پیر است. در جایگاهِ غلبه که نیازمند نیرو، شجاعت و اخلاص است، با نماد شیر به او اشاره شده، و در جایگاه گرفتن مُهرهایی که نیازمند قربانی‌شدن است،[۶۴] با نماد برّۀ ایستاده به او اشاره شده است که گویی آن برّه ذبح‌شده است. هر دو شخصیت، به یک شخص اختصاص دارد [۶۵] و منافاتی بین این دو وجود ندارد؛ از این جهت که نیرومندبودن روح در نتیجۀ قربانی‌شدن، اخلاص و صبر بر مظلومیت و ستمدیدگی است.

 

أما تفسيرهم الخروف المذبوح في الرؤيا بأنه عيسى (علیه السلام) فيبطله أنّ الجالس على العرش عندهم هو الله - تعالى عن هذا علواً كبيراً -، ولايخفي مافي تفسيرهم هذا من حد الله سبحانه ونقض ألوهيته المطلقة، وللتفصيل أكثر يمكنك قراءة كتاب التوحيد. أما عندنا فالجالس على العرش هو محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وحوله أربعة وعشرون شيخاً على عروش أيضاً، وهم خلفاء الله في أرضه الأئمة والمهديين الذين ذكرهم رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) في وصيته المقدسة([٦٦]).

اما اینکه آنها برّۀ ذبح‌شده در رؤیا را به عیسی ع تفسیر می‌کنند، توسط این نکته که نشینندۀ بر تخت از دید آنها همان خداوند متعال است باطل می‌شود؛ خداوند متعال بسیار بلندمرتبه‌تر از چنین نسبت‌هایی است! و پوشیده نیست آنچه در این خصوص در تفسیر آنان آمده، در واقع محدودیت‌هایی برای خداوند سبحان و نقض الوهیت مطلق اوست. برای جزئیات بیشتر می‌توانید کتاب توحید را مطالعه نمایید. اما از نظر ما، کسی که روی تخت نشسته، محمد ص است و بیست‌وچهار پیر نیز گرداگرد ایشان نشسته‌اند، و اینان، خلفا و جانشینان خداوند در زمینش می‌باشند (امامان و مهدیون)؛ کسانی که رسول خدا ص آنها را در وصیت مقدس خود نام برده است.[۶۶]



 

———————*********———————


 


 

[٦٣]- ولزيادة فائدة أنقل هذا النص من كتاب المتشابهات للإمام أحمد الحسن (ع):

[۶۳]- به‌جهت بهره‌مندشدن بیشتر، متن زیر را از کتاب متشابهات امام احمدالحسن ع نقل می‌کنم:
 

(سؤال/ 89: ما معنى الآية: ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لَأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾؟

پرسش۸۹:

معنای این آیه چیست: (آنگاه که یوسف به پدرش گفت: ای پدر، در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم، دیدم که سجده‌ام می‌کنند). 

 

الجواب:

هذه رؤيا رآها يوسف (علیه السلام) وقد تحققت، ومعناها: الشمس والقمر يعقوب (علیه السلام) وراحيل أم يوسف، والأحد عشر كوكباً إخوة يوسف، وسجودهم ليوسف (علیه السلام) أي إنّ يوسف قبلة لهم.

پاسخ:

این رؤیایی بود که یوسف ع دید و به حقیقت پیوست، و معنایش این است که: خورشید و ماه، یعقوب ع و راحیل مادر یوسف، و یازده ستاره، برادران یوسف هستند. سجده‌گزاردن آنها برای یوسف ع به این معنا بود که یوسف ع قبلۀ آن‌هاست.

 

والقبلة تقصد ويحجّ إليها، وقد تحقق هذا فقد قصدوا في النهاية يوسف (علیه السلام)، وحجوا إليه واستقروا معه في مصر، وبقيت ذرية يعقوب (علیه السلام) في مصر إلى أن بعث موسى (علیه السلام) وأخرجهم من مصر، هذا فيما مضى وخبر من كان قبلكم.

قبله، چیزی است که قصدش می‌شود و به‌سویش حج به‌جا آورده می‌شود، و این موضوع محقق شد و آنها در نهایت، یوسف ع را قصد کردند و به‌سویش حج گزاردند و با او در مصر استقرار یافتند. نسل یعقوب ع در مصر باقی ماند تا اینکه موسی ع به بعثت رسید و آنها را از مصر خارج نمود. این در خصوص زمان گذشته است و خبر کسانی است که پیش از شما بوده‌اند.

 

أما فيما بقى، فالشمس: رسول الله محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، والقمر: علي (علیه السلام)، والأحد عشر كوكباً هم: فاطمة والحسن والحسين وعلي بن الحسين ومحمد بن علي وجعفر بن محمد وموسى بن جعفر وعلي بن موسى ومحمد بن علي وعلي بن محمد والحسن بن علي (علیهم السلام)، أما يوسف فهو الإمام المهدي (علیه السلام).

و اما در آنچه باقی مانده: خورشید، پیامبر خدا محمد ص، و ماه، علی ع است. یازده ستاره نیز فاطمه، حسن، حسین، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، و حسن بن علی ع هستند، و یوسف، امام مهدی ع است؛
 

وسجودهم له: أي إنه يُقصد إليه وقبلتهم التي يرومون الوصول إليها صلوات الله عليهم فهو خاتمهم، والإمام المهدي (علیه السلام) هو المنفذ لشريعة الله في أرضه، والرسول محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) جاء بالشريعة الإسلامية ليطبقها وينفذها في النهاية الإمام المهدي (علیه السلام)، فالرسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم) والإمام علي (علیه السلام)وفاطمة (عليها السلام) والأئمة(علیهم السلام) جميعهم ممهدون لدولة لا إله إلا الله التي سيقيمها الإمام المهدي (علیه السلام) على الأرض، بل إنه صلوات الله عليه قبلة جميع الأنبياء والمرسلين، فجميعهم مهدوا ويمهدون لإعلاء كلمة الله، والإمام المهدي (علیه السلام) هو من سيعلي كلمة الله، فهو قبلة لهم من حيث إنه منفذ شريعة الله.

و سجودشان برای او به این معناست که آن حضرت همان کسی است که قصد شده و همان قبلۀ آنهاست که در پِی رسیدن به آن هستند؛ سلام و صلوات خداوند بر همگیشان باد؛ و او، خاتم آن‌هاست. امام مهدی ع جاری‌کنندۀ شریعت خداوند بر زمینش است و حضرت محمد ص دین اسلام را آورده تا در نهایت امام مهدی ع آن را پیاده و جاری نماید؛ بنابر این پیامبر ص، امام علی ع، فاطمه ع و ائمه ع همگی زمینه‌ساز حکومت لا اله الا الله هستند که امام مهدی ع بر روی زمین برپا خواهد نمود. حتی آن حضرت ع در واقع، قبلۀ تمام انبیا و فرستادگان است و همگی آنها برای برافراشتن کلمۀ الله بسترسازی کرده و می‌کنند و امام مهدی ع همان کسی است که کلمۀ الله را برمی‌افرازد؛ پس آن حضرت از آنجا که جاری‌کنندۀ شریعت الهی است، قبلۀ آن‌ها به‌شمار می‌رود.

 

ولا تتوهم أنّ القبلة أفضل ممن يستقبلها على الدوام، فرسول الله محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) يستقبل الكعبة وهو أفضل منها قطعاً. وقد رآه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) في المعراج هو والأئمة (علیهم السلام) وقد ميزه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) عنهم، فقال ما معناه: وقائمهم في أوسطهم وكأنه كوكب دري؛ وذلك لأن نوره سيشرق على كل بقعة في الأرض وسلطانه سيهيمن على كل الأرض، قال تعالى: ﴿وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾، ورب الأرض: هو الإمام المهدي (علیه السلام) كما ورد عنهم (صلّی الله علیه وآله وسلّم)) الإمام أحمد الحسن (علیه السلام) - المتشابهات: الجزء ۳. 

چنین گمان نشود که قبله همیشه برتر از کسی است که به آن رو می‌کند. پیامبر خدا حضرت محمد ص به‌سوی قبله می‌رود و حال آنکه قطعاً برتر از آن بوده است، و پیامبر خدا ص در معراج، او (قائم) و ائمه ع را دیده و پیامبر خدا ص او را از میان آنها تشخیص داده، و جمله‌ای با این مضمون می‌فرماید: «و قائم آن‌ها در میان آن‌ها بود و گویی چون اختری درخشان بود.» و این از آن‌روست که نور آن حضرت تمام نقاط زمین را روشن خواهد کرد و سلطنت او بر تمام زمین حکم‌رانی خواهد آورد. حق‌تعالی می‌فرماید:(و زمین به نور پروردگارش روشن شود) و طبق روایاتی که از معصومین ع وارد شده است، پروردگار زمین، امام مهدی ع است.

امام احمدالحسن ع، متشابهات، جلد ۳. 



 

[٦٤]- اخذ الختوم يحتاج إلى التضحية، وهو واضح من النص نفسه:

(9 ... مستحق أنت أن تأخذ السفر وتفتح ختومه لأنك ذبحت واشتريتنا لله بدمك...).

[۶۴]- برداشتن مُهرها نیازمند قربانی‌شدن است و این نکته در متن، روشن است: 

(9... تو مستحقِ گرفتنِ کتاب و گشودن مُهرهایش هستی؛ زیرا ذبح شدی و ما را برای خدا به خون خود خریدی...).


 


 

[٦٥]- كون الرؤيا فيها رموز مختلفة وتشير إلى نفس الشخص ولكن من وجوه مختلفة أمراً يكاد يكون متفقاً عليه ولا إشكال فيه ويعتقد به أيضاً العلماء المسيحيون، وكمثال ننقل اقتباساً من كلام القس انطونيوس فكري حول اختلاف الرموز باختلاف المراد أن يرمز له لنفس الشخص في سفر الرؤيا بغض النظر عن المصداق:

[۶۵]- اینکه در رؤیا نمادهای مختلفی وجود دارد و به یک شخص، از ابعاد مختلف اشاره می‌شود، موضوعی بوده که تقریباً مورد اتفاق همه است، و علمای مسیحی نیز به آن اعتقاد دارند؛ به‌عنوان مثال نمونه‌ای از سخن کشیش آنتونیوس فکری را در خصوص «اختلاف نمادها با وجود تفاوت در منظور و مقصود» نقل می‌کنم که در سفر رؤیا ـ‌صرف نظر از مصداق‌ـ به‌طور نمادین به یک شخصیت اشاره می‌کند:

 

(آية 6 "ورأيت فإذا في وسط العرش والحيوانات الأربعة وفي وسط الشيوخ خروف قائم كأنه مذبوح له سبعة قرون وسبع أعين هي سبعة أرواح الله المرسلة إلى كل الأرض".

(6 و به‌ناگاه دیدم در میان تخت و آن چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای چون ذبح‌شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که به تمامی جهان فرستاده می‌شوند).

 

فنظرت ... وإذا خروف = القسيس قال له هوذا الأسد ... ونظر فوجد خروف. فهل هو أسد أم خروف ؟!

پس نگاه کردم... و ناگهان برّه‌ای دیدم = کشیش می‌گوید این همان شیر است... و نگاه کرد و بره‌ای را یافت. آیا او شیر است یا برّه؟ 

 

۱. هو أسد في قوته وملكه علينا وعلى كل الخليقة، ولكنه خروف في تقديمه نفسه ذبيحة على الصليب وحمله لخطايانا. ...

۱) او در نیرومندی و فرمانروایی‌اش بر ما و همۀ مخلوقات چون شیر، ولی در تقدیم‌کردن خودش به‌عنوان قربانی برای به‌صلیب‌رفتن و بر دوش‌کشیدن گناهان ما، برّه است... .

 

۲. الذي يتحكم في الأحداث ويفتح الختوم أي يسيطر على الأحداث هو قوي جداً كأسد. وهو أحبنا حتى سفك الدم لأجلنا كخروف. فلماذا الخوف فالأحداث التي ستجري في المستقبل هي في يد من أحبنا حتى الدم كخروف وهو قوى جدا كأسد. أي هو ليس ضعيفا في حبه لنا بل قادر كأسد أن يحمينا.

۲) کسی که در پیشامدها تصرف می‌کند و مُهرها را می‌گشاید یعنی بر حوادث احاطه دارد، مانند شیر بسیار قوی است. او ما را دوست دارد، تا جایی که مانند برّه‌ای خونش را برای ما داد. بنابر این ترس برای چیست؟ زیرا حوادثی که در آینده رخ خواهد داد در دست کسی است که تا حد فداشدن همچون یک برّه، ما را دوست دارد و مانند شیر بسیار قوی است؛ یعنی در دوست‌داشتن ما ضعیف نیست، بلکه همچون یک شیر قادر است از ما حمایت کند.

 

۳. كان في صراعه ضد الخطية والموت كأسد على الصليب وكحمل في فدائه ... وكرمز لقوة عمل المسيح على صليبه كان للمذبح 4 قرون والقرون علامة القوة. فهو حمل كذبيح. أسد في قوته.

......

۳) در دست‌وپنجه نرم‌کردن با گناه و مرگ، مانند شیری بر صلیب بود و در فداشدن همچون برّه... به‌عنوان نمادی برای قوّت عمل مسیح بر صلیب، قربانگاه او ٬ چهار شاخ داشت که این شاخ‌ها نماد قوّت و توانایی هستند. پس او به‌عنوان قربانی مانند یک برّه است و در توانایی‌اش مانند شیر است.

 ... 

 

٥. هو غلب كأسد فصار له الحق أن يفتح السفر، .... فمن يفك السفر ينبغي أن يكون قد غلب....) القس أنطونيوس فكري - شرح الكتاب المقدس - العهد الجديد - تفسير سفر الرؤيا ٥.

۵) او مثل شیر پیروز شد؛ پس این حق را دارد که کتاب را بگشاید... بنابراین کسی که کتاب را گشوده، شایسته است پیروز شود... .» (کشیش آنتونیوس فکری ـ شرح کتاب مقدس ـ عهد جدید ـ تفسیر سفر: مکاشفۀ ۵)


 


 


 

[٦٦]- نص رواية وصية رسول الله (ص) المقدسة:

عن أبي عبد الله جعفر بن محمد، عن أبيه الباقر، عن أبيه ذي الثفنات سيد العابدين، عن أبيه الحسين الزكي الشهيد، عن أبيه أمير المؤمنين (ص)، قال: (قال رسول الله (ص) في الليلة التي كانت فيها وفاته لعلي (علیه السلام): يا أبا الحسن، أحضر صحيفة ودواة، فأملا رسول الله (ص) وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع، فقال: يا علي، إنه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً ومن بعدهم إثنا عشر مهدياً، فأنت يا علي أول الإثني عشر إمام سمّاك الله تعالى في سمائه علياً المرتضى وأمير المؤمنين والصديق الأكبر والفاروق الأعظم والمأمون والمهدي، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غيرك. يا علي، أنت وصيي على أهل بيتي حيّهم وميتهم وعلى نسائي، فمن ثبتها لقيتني غداً ومن طلقتها فأنا برئ منها لم ترني ولم أرها في عرصة القيامة، وأنت خليفتي على أمتي من بعدي. فإذا حضرتك الوفاة فسلّمها إلى ابني الحسن البر الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابني الحسين الشهيد الزكي المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه سيد العابدين ذي الثفنات علي، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد الباقر، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه جعفر الصادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه موسى الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه علي الرضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد الثقة التقي، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه علي الناصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد فذلك إثنا عشر إماماً. ثم يكون من بعده إثنا عشر مهدياً، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أول المقربين (المهديين)، له ثلاثة أسامي: اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث المهدي، وهو أول المؤمنين) الغيبة - الطوسي: ص۱۰۷ - ۱۰۸. 

[۶۶] - متن وصیت مقدس رسول خدا ص به‌شرح زیر است: 

اباعبدالله جعفر بن محمد صادق از پدرش امام باقر از پدرش سیدالعابدین از پدرش حسین زکی شهید از پدرش امیرالمؤمنین چنین نقل می‌کند: «... رسول خدا ص در شبی که از دنیا رفتند به علی ع فرمودند: ای اباالحسن! صحیفه و دواتی آماده کن. حضرت ص وصیتشان را به امیرالمؤمنین ع اِملا فرمود تا به اینجا رسید: ای علی، پس از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آن‌ها دوازده مهدی؛ و تو ای «علی» اولین نفر از دوازده امام هستی. خداوند تبارک‌وتعالی تو را در آسمانش، علی مرتضی و امیر مؤمنان و صدیق اکبر (تصدیق‌کنندۀ بزرگ پیامبر) و فاروق اعظم (به‌وسیلۀ تو، بین حق و باطل فرق گذاشته می‌شود) و مأمون و مهدی نامیده است و این اسامی برای احدی جز تو شایسته نیست. ای علی، تو وصی من و سرپرست اهل‌بیتم هستی ـ‌چه زنده و چه مردۀ ایشان‌ـ و نیز وصی من بر زنانم خواهی بود؛ پس هرکدام را که در عقد ازدواج من باقی گذاری فردای قیامت مرا ملاقات می‌کند و هرکدام را که تو طلاق دهی من از او بیزارم و در قیامت نه او مرا می‌بیند و نه من او را می‌بینم. تو پس از من جانشین و خلیفه‌ام بر اُمّتم هستی. زمانی که وفات تو فرا رسید وصایت و جانشینیِ مرا به پسرم «حسن» که نیکوکار و رسیده به حق است تسلیم نما. زمان وفات او که فرا رسید آن را به فرزندم «حسین» پاک و شهید بسپارد؛ و وقتی‌که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش سرور عبادت‌کنندگان و صاحب ثَفَنات (دارای پینه‌های عبادت) «علی» واگذار نماید؛ و هرگاه زمان وفات او رسید آن را به فرزندش «محمد» باقر تسلیم کند؛ و زمانی که وفات او رسید آن را به پسرش «جعفر» صادق بسپارد؛ و آنگاه که وفات او فرا رسید به فرزندش «موسی» کاظم واگذار کند؛ و وقتی وفات او فرا رسید به فرزندش «علی» رضا تسلیم کند؛ و زمانی که وفات او رسید آن را به فرزندش «محمد» ثقه تقی بسپارد؛ و زمانی که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش «علی» ناصح واگذار نماید؛ و زمانی که وفات او رسید آن را به پسرش «حسن» فاضل بسپارد؛ و زمانی که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش «محمد» که نگه‌داشته‌شده از آل‌محمد ع است بسپارد. این دوازده امام بود و بعد از آن دوازده مهدی خواهد بود. پس وقتی‌که زمان وفات او رسید [وصایت و جانشینیِ مرا] به فرزندش که اولین [نفر از مهدیین و] مقربین است تسلیم نماید و او سه نام دارد؛ یک نامش مانند نام من، نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبدالله و «احمد» است و سومین نام او مهدی خواهد بود؛ او اولینِ مؤمنان است.» (غیبت طوسی، ص ۱۵۰عربی و ۳۰۰ فارسی)


 


 

(بیست‌وچهار پیر در رؤیای یوحنای لاهوتی...)

سرفصل ها

همه