Logo
دانلود فایل متنی

 

مجموعة الأسئلة الثانية


 

مجموعۀ دوم پرسش‌ها


 

س ۹/ من يطالع قضية الصلب والفداء في أقوال علماء الأديان يرى التخبط فيها واضحاً، فهل يمكن بيان القول الفصل فيها من خلال ما يعتقدون به من نصوص ؟

پرسش ۹: کسی که ماجرای صلیب و فداشدن را در سخنان علمای ادیان مطالعه کند آشفتگی و سردرگمی را به‌وضوح در سخن آنها می‌بیند. آیا امکان دارد شما با توجه به متونی که به آنها معتقد هستید سخن نهایی را در این خصوص بیان کنید؟

 

وماهو تفسير هذه الرواية:(.. قلت لأبي عبدالله علیه السلام : لأي شيء سمي القائم؟ قال: لأنه يقوم بعدما يموت، إنه يقوم بأمر عظيم يقوم بأمر الله سبحانه)؟

بوعلي/ دبلوم - الكويت 

و تفسیر این روایت چیست؟ به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این‌دلیل که پس از مردنش قیام می‌کند. او به امر بزرگی برمی‌خیزد؛ به‌دستور خداوند سبحان برمی‌خیزد.»

بوعلی/ دبلوم ـ کویت


 


 

 (كشف السر: لأي شيء سمي القائم؟ قال: لأنه يقوم بعدما يموت...)


 

(آشکارکردن راز: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ فرمود: به این دلیل که پس از مردنش قیام می‌کند...)



 

ج/(قلت لأبي عبدالله (ع): لأي شيء سمي القائم؟ قال: لأنه يقوم بعدما يموت، إنه يقوم بأمر عظيم يقوم بأمر الله سبحانه) غيبة الطوسي.

پاسخ: به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش قیام می‌کند. او به امر بزرگی برمی‌خیزد؛ به‌دستور خداوند سبحان برمی‌خیزد.» (غیبت طوسی)
 

قال الشيخ الطوسي في كتاب الغيبة: وأما ما روي من الأخبار التي تتضمن أن صاحب الزمان يموت ثم يعيش أو يقتل ثم يعيش، نحو ما رواه:

شیخ طوسی در کتاب غیبت می‌گوید: «و اما از آنچه اخبار، روایت کرده‌اند چنین برمی‌آید که صاحب‌الزمان می‌میرد، سپس زندگی می‌کند، یا کشته می‌شود، سپس زندگی می‌کند؛ مانند این روایت:
 

الفضل بن شاذان، عن موسى بن سعدان، عن عبد الله بن قاسم الحضرمي، عن أبي سعيد الخراساني، قال: (قلت لأبي عبد الله (علیه السلام): لأي شيء سمي القائم ؟ قال: لأنه يقوم بعدما يموت، إنه يقوم بأمر عظيم يقوم بأمر الله سبحانه).

فضل بن شاذان از موسی بن سعدان از عبدالله بن قاسم حضرمی از ابوسعید خراسانی روایت می‌کند: به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: به چه دلیلی قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش، قیام می‌کند. او به امر بزرگی برمی‌خیزد؛ به‌دستور خداوند سبحان برمی‌خیزد.»
 

وروى محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري، عن أبيه، عن يعقوب بن يزيد، عن علي بن الحكم، عن حماد بن عثمان، عن أبي بصير، قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) يقول: (مثل أمرنا في كتاب الله مثل صاحب الحمار أماته الله مائة عام ثم بعثه).

محمد بن عبدالله حمیری از پدرش از یعقوب بن زید از علی بن حکم از حماد بن عثمان از ابوبصیر نقل می‌کند: از ابوجعفر امام باقر ع شنیدم که می‌فرماید: « مَثَل امر ما در کتاب خداوند، مَثَل صاحبِ اُلاغ است که خداوند او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت.»
 

وعنه، عن أبيه، عن جعفر بن محمد الكوفي، عن إسحاق بن محمد، عن القاسم بن الربيع، عن علي بن خطاب، عن مؤذن مسجد الأحمر، قال: (سألت أبا عبد الله (علیه السلام): هل في كتاب الله مثل للقائم (علیه السلام) ؟ فقال: نعم، آية صاحب الحمار أماته الله "مائة عام" ثم بعثه).

و از او٬ از پدرش٬ ازجعفر بن محمد کوفی٬ از اسحاق بن محمد٬ از قاسم بن ربیع ٬ ازعلی بن خطاب از مؤذن مسجد احمر روایت می‌کند: از امام صادق ع پرسیدم: آیا در کتاب خداوند مثالی برای قائم ع وجود دارد؟ ایشان فرمود: «بله. آیۀ صاحبِ الاغ که خداوند او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت.»
 

وروى الفضل بن شاذان، عن ابن أبي نجران، عن محمد بن الفضيل، عن حماد بن عبد الكريم، قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): (إنّ القائم (علیه السلام) إذا قام قال الناس: أنى يكون هذا وقد بليت عظامه منذ دهر طويل).

فضل بن شاذان از ابن ابی‌نجران از محمد بن فضیل از حماد بن عبدالکریم روایت می‌کند: امام صادق ع فرمود: «وقتی قائم قیام کند، مردم می‌گویند: چگونه چنین می‌شود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوان‌هایش پوسیده است.»
 

ثم علق الشيخ الطوسي رحمه الله عليها، فقال:

 (فالوجه في هذه الأخبار وما شاكلها أن نقول: بموت ذكره، ويعتقد أكثر الناس أنه بلي عظامه، ثم يظهره الله كما أظهر صاحب الحمار بعد موته الحقيقي. وهذا وجه قريب في تأويل هذا الأخبار، على أنه لا يرجع بأخبار آحاد لا توجب علما عما دلت العقول عليه، وساق الاعتبار الصحيح إليه، وعضده الأخبار المتواترة التي قدمناها، بل الواجب التوقف في هذه والتمسك بما هو معلوم، وإنما تأولناها بعد تسليم صحتها على ما يفعل في نظائرها ويعارض هذه الأخبار ما ينافيها) كتاب الغيبة للطوسي: ص423.

سپس شیخ طوسی که خداوند رحمتش کند توضیحی می‌دهد و می‌گوید:

«توجیه این اخبار و مشابه‌های آن، این است که بگوییم: از او به مردن یاد می‌شود، و بیشتر مردم معتقد می‌شوند استخوان‌هایش پوسیده شده است؛ سپس خداوند همان‌طور که صاحب الاغ را پس از مرگ حقیقی‌اش آشکار نمود، او را آشکار می‌کند؛ این توجیهی نزدیک در تأویل این اخبار است. باید به این نکته نیز توجه داشت که به اخبار آحادی که در برابر آنچه عقل به آن دلالت می‌کند، و اعتبار صحیح مطرح می‌کند، و توسط اخبار متواتری که پیشتر تقدیم کردیم، علمی نمی‌آورند، مراجعه نمی‌شود؛ بلکه واجب است در این خصوص توقف کنیم و به آنچه مشخص و معلوم است تمسّک جوییم، و ما این اخبار را فقط پس از پذیرفتن صحیح‌بودنشان تأویل نمودیم؛ به همان صورتی که در خصوص نظایر آنها انجام می‌دهیم، و این اخبار با مخالف‌هایش در تعارض است.»[کتاب غیبت طوسی: ص ۴۲۳.]
 

الشيخ الطوسي فهم من ظاهر هذه الأحاديث ونظائرها التي كانت تروى في عصره بأنها تعني أنّ هناك شخصاً يدخل للدنيا ويخرج منها مقتولاً ثم يعود إليها بأن يحيه الله في الدنيا مرة أخرى فيكون هو القائم من آل محمد (المهدي، المنقذ، المخلص)، 

شیخ طوسی از ظاهر این احادیث و نظایرشان که در زمان خودش روایت می‌شدند چنین می‌فهمد که شخصی وجود دارد که به دنیا وارد شده، سپس کشته شده، و از آن خارج می‌شود، سپس به آن بازمی‌گردد؛ به‌طوری که خداوند بار دیگر او را در این دنیا زنده می‌کند، و او قائم از  آل‌محمد (مهدی، نجات‌دهنده، رهایی‌بخش) خواهد بود.
 

قال الشيخ الطوسي رحمه الله في تقديم الروايات: (وأما ما روي من الأخبار التي تتضمن أن صاحب الزمان يموت ثم يعيش أو يقتل ثم يعيش)، وبما أنّ الشيخ الطوسي فهم أنّالقائم المقصود بهذه الأخبار هو الإمام المهدي محمد بن الحسن (علیه السلام)، وبما أنه ليس لديه فهم يوفق بين هذا الظاهر وبقية الأحاديث فقد لجأ إلى التأويل تارة وإلى كونها آحاد لايحصل منها اليقين تارة أخرى، وإلى التوقف في معناها أخيراً، وهو في كل الأحوال جزاه الله خيراً مع أنّ تأويله لم يكن موفقاً ولايمكن أن تقبله النصوصالمتقدمة بحال، فكيف يكون قيام القائم من الموت مجرد ظهوره بعد موت ذكره، مع أنّ المثل الذي ضرب له هو صاحب الحمار الذي ذكر الله موته وإحياءه بعد موته صريحاً في القرآن:

شیخ طوسی رحمه‌الله در مقدمۀ روایات می‌گوید: «و اما آنچه از اخباری که بیان می‌کنند صاحب‌الزمان می‌میرد سپس زندگی می‌کند، یا کشته می‌شود سپس زندگی می‌کند...» و از آنجا که شیخ طوسی، قائمِ منظور در این اخبار را امام مهدی، محمد بن الحسن ع فهمیده و از آنجا که ایشان بین ظاهر روایات و بقیۀ احادیث فهمِ سازگاری نداشته است، یک بار به‌تأویل پناه برده و بار دیگر به اینکه این اخبار، آحاد است و از آن‌ها یقین حاصل نمی‌شود، و در نهایت در معنای آنها توقف کرده است! خداوند در همۀ احوال به ایشان خیر دهد؛ ولی تأویل او صحیح نیست و به‌هیچ‌وجه متون پیشین، امکانِ  پذیرفتن آن را فراهم نمی‌کند. چگونه قیام و برخاستن قائم پس از مرگ، صرفاً به‌معنای آشکارشدنش پس از مردنِ یادش است؟ در حالی که مثال خداوند برای او در قرآن، صاحبِ الاغی است که خداوند مردنش را ذکر نموده و پس از مرگش، آشکارا زنده می‌شود: 
 

﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[البقرة : ۲۵۹].

(یا مانند آن‌کس که به یک آبادی رسید؛ روستایی که سقف بناهایش فرو ریخته بود. گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می‌کند؟ خداوند او را به‌مدت صد سال می‌راند، آنگاه زنده‌اش کرد و گفت: چه‌مدت در اینجا بوده‌ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز. گفت: نه! صد سال است که در اینجا بوده‌ای. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به الاغت بنگر. می‌خواهیم تو را برای مردمان عبرتی گردانیم. بنگر که استخوان‌ها را چگونه به هم می‌پیوندیم و گوشت بر آن می‌پوشانیم. چون (قدرت خدا) بر او آشکار شد، گفت: (حال) می‌دانم که خدا بر هر کاری تواناست). [بقره:۲۵۹.]
 

ثم من هم الذين يعتقدون بأنّالإمام المهدي محمد بن الحسن ميت في زمن الظهور كما صرح الشيخ الطوسي (ويعتقد أكثر الناس أنه بلي عظامه)؟!! فالشيعة يعتقدون بحياته والسنة لايعتقدون بوجوده أصلاً فكيف يعتقدون بموته ؟!!!

با توجه به سخن شیخ طوسی که تصریح کرده است (و بیشتر مردم معتقدند که استخوان‌هایش پوسیده است) اکنون، چه کسانی معتقدند امام مهدی، محمد بن الحسن، در زمان ظهور مرده است؟! شیعه اعتقاد به زنده‌بودن ایشان دارند و اهل‌سنّت اصلاً اعتقادی به وجود ایشان ندارند؛ پس چگونه به مردن ایشان اعتقاد داشته باشند؟!
 

إنّ الفهم الصحيح للأحاديث المتقدمة الذي لايتعارض مع ماروي عنهم عليهم السلام هو أنّ المهدي القائم الذي يظهر يقول للناس إنه هو نفسه الشبيه الذي صلب فلايتعقل بعض الناس هذا الأمر، وبالتالي يقولون له إنّ الشبيه قد صلب ومات على الصليب وانتهى أمره منذ دهر طويل، (إن القائم (علیه السلام) إذا قام قال الناس: أنى يكون هذا وقد بليت عظامه منذ دهر طويل)، انتبه إلى وقت قولهم (إذا قام) وليس قبل هذا أيأنه إذا قام يقول لهم شيئاً،فيقولون رداً عليه (أنى يكون هذا وقد بليت عظامه منذ دهر طويل).

فهم صحیح احادیثی که پیشتر گفته شد، آن‌هم به‌گونه‌ای که با روایات ایشان ع در تعارض نباشد، چنین خواهد بود که مهدی قائمی که ظهور می‌کند به مردم می‌گوید: او خودش همان شخص شبیهی است که به صلیب کشیده شده است؛ و برخی از مردم، چنین چیزی را عاقلانه نمی‌دانند. در نتیجه می‌گویند شبیه، به‌صلیب کشیده‌ شده و رویِ صلیب مرده و روزگاران طولانی پیشین، کارش به‌پایان رسیده است. «وقتی قائم قیام کند، مردم می‌گویند: چگونه می‌شود؟ در حالی که روزگاران طولانی است استخوان‌هایش پوسیده است.» به وقتِ سخنِ ایشان دقت کن «وقتی قیام کند» و پیش از این هنگام نیست؛ یعنی: وقتی قیام کند، به آنها چیزی می‌گوید که در پاسخ به او می‌گویند: «چگونه می‌شود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوان‌هایش پوسیده است.»
 

الآن نقول: لماذا يصار إلى التأويل أو ورد الأحاديث طالما أمكن جمع ظاهرها مع ماروي عنهم عليهم السلام؟!خصوصاًإذا وجدنا أنّ هناك روايات ونصوص أخرى تنص على هذا الفهم للظاهر وتؤيده كما سيأتي، الحقيقة أنه لايوجد داع وسبب راجح لصرف هذه الأحاديث عن ظاهرها، وما أشارتإليه وهو أنّ هناك صفة للقائم، هي أنه نزل إلى الدنيا، وقتل قبل أن يولد، ويدخل فيها مرة أخرى، ويكون هو القائم (المهدي أو المنقذ أو المخلص).

حال ما می‌گوییم تا هنگامی که امکان جمع ظاهر احادیث با روایات ایشان ع امکان‌پذیر است، چرا به‌سمت تأویل یا ردِّ احادیث برویم؟! مخصوصاً اگر روایات و متون دیگری را بیابیم که بر این فهم ظاهری تصریح می‌کنند؛ این روایات به‌زودی بیان خواهند شد. در حقیقت هیچ انگیزه و دلیلِ  برتری وجود ندارد که این احادیث را از ظاهرشان و معنای اشاره‌شده در آنها، بازگردانَد؛ و آن معنا این است که قائم، ویژگی خاصی دارد؛ به این دنیا فرود می‌آید و پیش از متولدشدن کشته می‌شود و دوباره به آن وارد می‌گردد و او همان قائم (مهدی، منجی یا رهایی‌بخش) است.
 

وهذا الأمر وبيانه يشبه الرمز السري أو كلمة السر، فهو دليل على دعوى القائم نفسه، فالنصوص موجودة كوجود الأرقام والحروف وبمتناول الجميع ولكن من يمكنه أن يستخرج منها كلمة السر الصحيحة غير صاحبها؟! كل من عداه لن يصلوا إلى الرمز؛ لأن أقوالهم لن تتعدى الاحتمالات والتخرصات المليئة بالمتناقضات لاأكثر ولا أقل،أما القائم فيأتي بهذا الرمز أو كلمة السر ويفتح بها السر ليتعرف عليه من يريد المعرفة ببساطة وجلاء ووضوح.

این مسئله و بیان آن، مشابه رمز سرّی یا کلمۀ عبور است. این دلیلی برای دعوت قائم به‌سوی خودش است. متون موجود، مانند وجودداشتن اعداد و حروفی هستند که در دسترس همگان قرار دارند، ولی برای چه‌کسی جز صاحبش این امکان وجود دارد کلمۀ عبور صحیح را از آن استخراج نماید؟! هیچ‌کسی جز او به رمز نمی‌رسد؛ چرا که سخنان آنان از احتمالات و تخمین‌هایی آ کنده از تناقضات، فراتر نمی‌رود؛ نه بیشتر و نه کمتر. اما قائم این رمز یا کلمۀ عبور را می‌آورد و به‌وسیلۀ آن، راز را می‌گشاید تا کسی که خواهان شناخت است به‌سادگی و روشنی و وضوح او را بشناسد.


 

مجموعۀ دوم پرسش‌ها: (آشکارکردن راز: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ فرمود: به این دلیل که پس از مردنش قیام می‌کند...)

سرفصل ها

همه