Logo
دانلود فایل متنی

 

الملحق ٢

پیوست ۲


 


 

صلاة حبقوق نبوؤات مستقبلية 


 

دعای حبقوق، خبرهایی از آینده است


 

- يقول انطونيوس فكري : (آية (1): "صلاة لحبقوق النبي على الشجوية": صلاة لحبقوق النبي = كانت صلاة الأنبياء تعتبر نبوات تتحقق. ...... فهو رأى نهاية بابل الدولة التي ظلمت شعبه، بل من خلال هذه الرؤيا كشف الله له خلال الرموز خطته الخلاصية التي تمت بالصليب. ..... آية (3): "الله جاء من تيمان والقدوس من جبل فاران سلاه جلاله غطى السماوات والأرض امتلأت من تسبيحه": .... وكأننا نرى النبي هنا يتذكر الأمجاد السابقة في سيناء أو أن الله يريه أن هذه الأمجاد سوف تتكرر ثانية وأنه سوف يخلص شعبه (راجع تث2:33 خر20:19 + 17:24). هذه الآيات تشير لظهور الله في مجده أمام الشعب و"كما كان فهكذا يكون من جيل إلى جيل". وحين يأتي الله تمتلئ السموات من جلاله فهو ساكن في السموات، والسموات تشير للنفس البشرية التي إلتصقت بالله فتحولت لسماء. 

ـ آنتونیوس فکری می‌گوید: «آیۀ ۱: دعای حبقوق نبی بر شُجونُوت: دعای حبقوق نبی: دعای انبیا خبرهایی است که در آینده محقق می‌شود.... او سرانجامِ بابل را دید؛ همان دولتی که به مردم خود ستم کرد، و حتی از طریق این رؤیا خداوند به‌وسیلۀ رمزهایی، نقشۀ رهایی او را که با صلیب صورت گرفت برای او آشکار ساخت... آیۀ 3: «خدا از تیمان آمد و قدّوس از کوهِ فاران، سِلاه!جلال او آسمان‌ها را پوشاند و زمین از تسبیح او مملوء شد»:... گویا این پیامبر را در اینجا می‌بینیم که بزرگی و جلال‌های گذشته در سینا را متذکر می‌شود یا خداوند به او نشان می‌دهد که این بزرگی‌ها برای بار دوم تکرار خواهد شد و او قوم خود را رهایی خواهد بخشید (تثنیه ۳۳: ۲، خروج ۱۹: ۲۰ و ۲۴: ۱۷). این آیات اشاره به ظهور خداوند در شکوه خود، در برابر قوم دارد و «همان‌گونه که بوده است، از نسلی به نسل دیگر خواهد بود.» و زمانی که خداوند بیاید آسمان‌ها از شکوه و جلال او پر خواهد شد. او در آسمان‌ها ساکن است و آسمان‌ها اشاره به نفس بشری دارد که به خداوند چسبیده و به آسمان تبدیل شده است.
 

والأرض امتلأت من تسبيحه = هذا هو الجسد الذي يسبح الله. تيمان في أدوم وفاران في سيناء وقوله الله جاء من تيمان = أي ظهر وتجلي مجده في تيمان. ثم يقول والقدوس من جبل فاران. وحينما نعود لأصل الآية في كلمات موسى (تث2:33) نجدها معكوسة، فموسى يقول جاء الرب من سيناء (حيث ظهر في مجده) وأشرق لهم من سعير وتلألأ من جبل فاران" فموسى يقصد أن مجد الرب سيظهر أولاً للشعب اليهودي في سيناء ثم يظهر بعد ذلك لسعير (رمز انتشار معرفة الله في الأمم). أما حبقوق فيبدأ بسعير رمز لدخول المسيحية للأمم ثم جبل فاران حيث كان الشعب اليهودي تائهاً وذلك رمزاً لإيمان اليهود في أواخر الأيام. والأرض امتلأت من تسبيحه = إشارة للكنيسة الممتدة في العالم. 

و زمین از تسبیح او پر شد = این همان جسدی است که خداوند را تسبیح می‌گوید. تیمان در ادوم و فاران در سینا. و این سخن وی که خداوند از تیمان آمد = یعنی ظاهر شد و بزرگی او در تیمان تجلی یافت. سپس می‌گوید و قدوس از کوه فاران است. زمانی که به اصل آیه در سخنان موسی بازمی‌گردیم (تثنیه ۳۳: ۲) عکس آن را می‌بینیم؛ موسی می‌گوید پروردگار از سینا آمد (جایی که در شکوه خود ظاهر شد) و از ساعیر بر آنان طلوع کرد و از کوه فاران درخشید «منظور موسی این است که بزرگی خداوند ابتدا برای قوم یهود آشکار می‌شود و بعد از آن در ساعیر ظاهر می‌شود (رمز انتشار شناخت خداوند در امت‌ها). اما حبقوق از ساعیر ـ‌که رمزی برای ورود مسیحیت در میان امت‌هاست‌ـ و سپس از کوه فاران ـ‌جایی که قوم یهود سرگردان بودـ آغاز می‌کند و این اشاره‌ای به ایمان یهود در روزهای آخر است. و زمین از تسبیح او پر شد = اشاره است به کلیسایی که در جهان گسترش یافته است.
 

آية (4): "وكان لمعان كالنور له من يده شعاع وهناك استتار قدرته": كان لمعان كالنور = الله نور، بل موسى حين رأي على قدر ما يحتمل من مجد الله استنار وجهه، ولمع جلد وجهه. ونور الله يكشف الظلمة، وهكذا شريعة الله التي أخذوها على جبل سيناء، وحين ظهر لهم الله رأوا نوراً (خر10:24،17). وكأن النبي يريد أن يقول "حين سمعت بخبر الكلدانيين تصورت أن أمورنا في يدهم وهم خارجين عن سلطانك، لكن الآن قد علمت أنك تعلم كل شيء نورك يفضح هؤلاء السالكين في الظلمة. له من يده شعاع = هو البرق الذي يصاحب العاصفة، فالله على أعدائه يكون كعاصفة تدمرهم، وبرق يصعقهم. 

آیۀ 4: «پرتُوِ او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع گردید. و ستر قوّت او در آنجا بود»: پرتُوِ او مثل نور بود = خداوند نور است و حتی زمانی که موسی آن مقدار ممکن از شکوه و جلال خداوند را دید، صورتش روشن شد و پوست صورتش درخشید. نور خدا و همچنین شریعت او ـ‌که آن را روی کوه سینا دریافت کردندـ تاریکی را از بین می‌برد و وقتی خداوند برای آنها ظاهر شد نوری را دیدند (خروج ۱۷، ۲۴: ۱۰). گویا این پیامبر می‌خواهد بگوید «وقتی خبر کلدانیان را شنیدم، تصور کردم کارهای ما در دست آنان است و آنها از سلطۀ تو بیرون هستند؛ اما اکنون فهمیدم تو همه‌چیز را می‌دانی؛نور تو این افرادی را که در تاریکی سیر می‌کنند رسوا می‌کند.» از دست وی شعاع ساطع شد = این همان برقی است که بادهای ویرانگر را همراه دارد؛ خداوند در رویارویی با دشمنانش مانند باد سختی است که آنها را نابود می‌کند و برقی است که آنها را بی‌هوش می‌گرداند.
 

وهناك إستتار قوته = إن الله لا يتعامل مع أعداء شعبه كما نتصور نحن البشر أو نتمنى، فهو لا ينتقم منهم فوراً، بل يعطيهم فرصة [1] لعلهم يتوبون [2] يتم عمل التأديب فينا. وحينئذ سيدرك الكل قوة الله التي كانت مستترة إلى حين. لكن هذه الآية تشير لتجسد المسيح الذي هو نور من نور هو شعاع (نور) يد الله، فيد الله إشارة للمسيح (أش5:51) يقضيان فالمسيح هو الديان + أش9:51) لكن حين تجسد المسيح إستتر نور مجد لاهوته في جسده. وهو أيضاً كان مستتراً في نبوات العهد القديم. ومجد الله ظهر في المسيح لكن على قدر ما نحتمل) القس انطونيوس فكري - تفسير العهد القديم - سفر حبقوق 3. 

و ستر قوّت او در آنجا بود = خداوند با دشمنان قوم خود آنچنان که ما مردم تصور یا آرزو می‌کنیم برخورد نمی‌کند؛ او از آنها به‌سرعت انتقام نمی‌گیرد، بلکه به آنها فرصتی می‌دهد [1] شاید توبه کنند [2] و ما تأدیب شویم. در این هنگام تمام نیروی خدا را که مدتی پنهان بود درک می‌کنند. اما این آیه به مجسم‌شدن مسیح اشاره می‌کند ـ‌کسی که نوری از نوری است که پرتوِ (نور) دستِ خداست‌ـ بنابراین دست خدا به مسیح اشاره دارد (اشعیا ۵۱: ۵) که آن دو داوری می‌کنند. پس مسیح، داور است (اشعیا ۵۱: ۹) اما وقتی مسیح جسم پیدا کرد، نور بزرگیِ  لاهوتش در جسمش پنهان شد؛ به‌علاوه او در پیشگویی‌های عهد قدیم نیز پنهان بود. مجد و شکوه خدا در مسیح ظاهر شد، اما به آن اندازه‌ای که ما تحملش را داریم.» (تفسیر عهد قدیم ـ سفر حبقوق ۳) 
 

- يقول القمص تادرس يعقوب ملطي:

(...يا رب قد سمعت خبرك فجزعت، يا رب عملك في وسط السنين أحيّه، في وسط السنين عّرِف، في الغضب أذكر رحمة" [1-2].إذ وقف النبي على المرصد يترقب كلمة الله وإذ انتصب على البرج الإلهي متحصناً تهلّلت نفسه في داخله بالرغم من كل الظروف القاسية المحيطة به. وفيما كان النبي يئن من أجل شعب الله إذا بالله يكشف له خطّته الخلاصية عبر العصور التي تجلت على الصليب فتهلّل ممسكًا بقيثارة الروح ليضرب على أوتارها مزمور تسبحة، قائلاً:"يا رب قد سمعت خبرك (كلامك) فجزعت". وكأن يقول يا رب إذ سمعت كلامك امتلأت نفسي رهبة وخشية، كشفت ليّ أسرارك وأدركت أعمالك فصرت في دهشة!

لم تقف رؤيته عند حدود أعمال الله في عصره وإنّما امتدت ليراها عبر العصور، ..........

ـ کشیش تادریس یعقوب ملطی می‌گوید:

 «... (پروردگارا! چون خبر تو را شنیدم ترسان شدم. پروردگارا! عمل خویش را در میان سال‌ها زنده کن! در میان سال‌ها معروف ساز و در حین غضب، رحمت را به یاد آور). [۱ و ۲] وقتی پیامبر بر جایگاه مراقبه می‌ایستد چشم‌انتظار سخن خداوند است و زمانی که روی برج الهی می‌ایستد و به آن پناه می‌جوید ـ‌به‌رغم همۀ قساوت‌هایی که او را احاطه کرده است‌ـ نفسش در داخل آن می‌درخشد. از آنجایی که پیامبر برای قوم خداوند ناله سر می‌دهد، ناگهان خداوند برنامۀ رهایی او را در طول دوران برایش آشکار می‌سازد ـ‌همان که بر صلیب تجلی یافت‌ـ بنابراین می‌درخشید، در حالی که چنگ روح را به‌دست گرفته است تا بر سیم‌هایش نغمۀ ستایش زَنَد در حالی که می‌گوید: «پروردگارا! چون خبر (کلام) تو را شنیدم ترسان شدم.» گویا می‌گوید: خدایا! وقتی سخنت را شنیدم نفس مرا ترس فراگرفت، اسرار خود را برای من فاش کردی و کارهای تو را فهمیدم و دچار حیرت شدم! 

مشاهدۀ او در حدود کارهای خداوند، در عصر او متوقف نشد و امتداد یافت تا آن را در طول دوران ببیند... 
 

2. أعمال الله على جبل سيناء: انسحب قلب النبي حبقوق إلى عمل الله حين ارتفع موسى على الجبل ليتسلّم الشريعة فامتلأ الجبل بهاءً ومجداً، وأشرق الله بنوره على شعبه لينطلق قلبه ولسانه، نفسه وجسده بالفرح والتسبيح، قائلاً:

"الله جاء من تيمان، والقدوس من جبل فاران. سلاه.

جلاله غطّى السموات، والأرض امتلأت من تسبيحه".

يُشير هنا إلى ظهور الله في مجده بطريقة ملوسة عندما استلم موسى الشريعة وكما قيل "نزل الرب على جبل سيناء" (خر 19: 20)، "وكان منظر مجد الرب كنار آكله على رأس الجبل" (خر 24: 17)، "جاء الرب من سيناء، وأشرق لهم من سعير، وتلألأت من جبل فاران" (تث 33: 2). جاء في الترجمة السبعينيّة: "الله يأتي من الجنوب، والقدوس من الجبل المظلّل".

۲- کارهای خداوند بر کوه سینا: قلب حبقوق نبی به‌سوی عمل خداوند کشیده شد، آن‌هم زمانی که موسی به بالای کوه رفت تا شریعت را دریافت کند و کوه سرشار از شکوه و جلال شد و خداوند نور خود را بر قومش تاباند تا قلب، زبان، نفس و جسم او با شادی و تسبیح گشاده گردد؛ در حالی که می‌گفت:

(خدا از تیمان آمد و قدّوس از کوهِ فاران؛ سِلاه! 

مجد و شکوه او آسمان‌ها را پوشاند و زمین از تسبیح او مملو گردید).

در اینجا اشارۀ لطیفی به ظهور خداوند در جلال و شکوهش می‌کند، آن هنگام که موسی شریعت را دریافت کرد و همان‌طور که گفته می‌شود «پروردگار بر کوه سینا فرود آمد» (خروج ۱۹: ۲۰) «و منظر جلال پروردگار چون آتش سوزنده در نظر بنی‌اسرائیل بر قلۀ کوه بود» (خروج ۲۴: ۱۷) «پروردگار از سینا آمد و از ساعیر بر ایشان طلوع کرد و از کوه فاران درخشید» (تثنیه ۲:۳۳) در ترجمۀ سبعینیه آمده است: «خداوند از جنوب و قدّوس از کوه سایه‌دار می‌آید.» 
 

ويعلّق القدّيس جيروم على هذه العبارة: "الله يأتي من الجنوب. هنا يُشير إلى المخلص، حيث ولد الله في الجنوب، لأن بيت لحم جنوب أورشليم". ويرى القدّيس ديديموس الضرير أن الجنوب يُشير إلى الرياح الحارة التي تهب على النفس فتلهبها بالروح، أو بالحب فلا يكون بارداً، أما الشمال فيُشير إلى الرياح الشماليّة الباردة التي تُشير إلى عمل الشيطان الذي يُفسد حرارة الروح، لذا في سفر النشيد طلبت العروس أن يُنزع عنها ريح الشمال الذي هو عمل إبليس، وتأتيها ريح الجنوب التي تُشير للمخلّص عريسها نفسه.

قدّیس ژِروم این عبارت را چنین توضیح می‌دهد: «خدا از جنوب می‌آید. در اینجا به رهایی‌بخش اشاره می‌کند؛ زیرا خدا در جنوب متولد شد؛ چون بیت‌لحم در جنوب اورشلیم قرار دارد.» قدیس دیدموس ضریر معتقد است جنوب، اشاره به بادهای گرمی می‌کند که به نفس می‌وزد و آن را با روح یا محبت مشتعل می‌کند؛ بنابراین سرد نیست؛ اما شمال اشاره به بادهای سرد شمالی دارد که اشاره به عمل شیطان دارد؛ عملی که حرارت روح را فاسد می‌کند؛ به‌همین دلیل است که در سفر غزل‌ها، عروس می‌خواهد باد شمال که همان عمل ابلیس است، از او برداشته شود و باد جنوبی به‌سوی او بیاید، که اشاره به رهایی‌بخش دارد که داماد خودش است.
 

يُكمّل النبي تسبحته، قائلاً: "وكان لمعان كالنور، له من يده شعاع، وهناك استَتار قدرته". كأنه يقول: كنت أظن أن الأمور تسير بلا تدبير، الشرّير يلتهم البار، وأمّة الكلدانيّين تبتلع بقيّة الشعوب، ليس من يُحاسبها ولا من يصدها، لكنني  وقد أدركت أسرار معرفتك وجدتك النور الأزلي المُدرِك للأسرار الخفيّة، ليس شيء مخفيًا عن عينيك. تمد يدك للعمل وإذا بشعاع يصدر عنهما يفضح السالكين في الظلمة، عندئذ يدرك الكل قدرتك التي كانت مستترة إلي حين.

پیامبر تسبیح خوّد را چنین کامل می‌کند: «پرتویِ او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع شد، و ستر قوّت او در آنجا بود» گویا می‌گوید: گمان می‌کردم کارها بدون تدبیر صورت می‌گیرد؛ شرور، نیکوکار را می‌خورد و امت کلدانیان سایر اقوام را می‌بلعد؛ کسی که آنها را مورد محاسبه قرار دهد و مانع آنها شود وجود ندارد؛ اما من اسرار شناخت تو را درک کردم، تو را نور ازلی یافتم، نوری که اسرار مخفی را می‌داند، هیچ‌چیز از چشمان تو پنهان نیست. دستت را برای کارکردن می‌گشایی و ناگهان شعاعی از آن صادر می‌شود که سالکین تاریکی را رسوا می‌کند؛ در این هنگام همگی، قدرت تو را که برای مدتی مخفی بود درک خواهند کرد.
 

جاءت العبارة "له من يده قرنان" أي نور قرون الشمس كما جاء في ترجمة اليسوعيّين، هذان القرنان اللذان في يده هما لوحا الشريعة اللذان تسلّمهما موسى النبي، وكما قيل: "عن يمينه نار شريعة لهم" (تث 23: 2)...) القمص تدرس يعقوب ملطي - تفسير العهد القديم - سفر حبقوق3. 

 این عبارت آمده است که «او دو شاخ در دستش دارد» یعنی نورِ شاخ‌های خورشید، چنان که در ترجمۀ یسوعیان آمده است؛ این دو شاخی که در دست اوست دو لوح شریعتی است که موسای نبی دریافت کرد و همان‌طور که گفته می‌شود: «از دست راست او آتش شریعتی برای آن‌هاست.» (تثنیه ۲۳: ۲)...» (تفسیر عهد قدیم، سفر حبقوق ۳)


 


 


 


 

* * *


 

پیوست ۲ : دعای حبقوق، خبرهایی از آینده است

سرفصل ها

همه