Logo
دانلود فایل متنی

 

الملحق ٤

پیوست ۴


 

ماهي قصة عيسى (ع) وكيف شبه لهم ؟


 

داستان حضرت عیسی چیست و چگونه بر آنان مشتبه شد؟


 

داستان عیسی و اینکه چگونه برای آنان مُشتبه شد ، چیست؟ (١) 

(١)- اين پيوست از كتاب "متشابهات - جلد چهارم٬ س۱۷۹" سيد احمد الحسن مأخوذ شده . 


 

السؤال/ ما هي قصة عيسى (ع)؟ وكيف شبه لهم بقوله تعالى: ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِيناً﴾[النساء:١٥٧] ؟

پرسش ۱۷۹: داستان حضرت عیسی (علیه السلام) چیست و چگونه طبق فرمایش حق تعالی بر آنان مشتبه شد؟ : ﴿ و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستاده‌ی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد. هر آينه آنان که درباره‌ی او اختلاف می‌کردند، خود در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند جز آنکه تنها پيرو گمان خود بودند و عيسی را به يقين نکشته بودند﴾ [النساء: ۱۵۷] ؟  
 

الجواب:

بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين.

عيسى (ع) في الليلة التي رفع فيها واعد حوارييه، فحضروا عنده إلا يهوذا الذي دل علماء اليهود على عيسى (ع)، فقد ذهب إلى المرجع الأعلى لليهود، وقايضه على تسليم عيسى (ع) لهم.

پاسخ: 

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین.

حضرت عیسی (علیه السلام) در شبی که بالا برده شد، با حواریون خود وعده‌ء دیدار گذاشت. همه به جز یهوذا که علمای یهود را به مکان عیسی (علیه السلام) هدایت کرد در پیشگاه او حاضر شدند. یهوذا به سراغ مرجع اعلای یهود رفت و بر سر تسلیم کردن عیسی (علیه السلام) به آنان، با او معامله نمود.
 

وكان بعد منتصف الليل أن نام الحواريون، وبقي عيسى (ع)، فرفعه الله، وأنزل (شبيهه الذي صلب وقتل)، فكان درعاً له وفداءً، وهذا الشبيه هو من الأوصياء من آل محمد (ع)، صُلب وقُتل وتَحمل العذاب لأجل قضية الإمام المهدي (ع).

پس از نیمه شب که حواریون خوابیدند و حضرت عیسی (علیه السلام) باقی ماند، خداوند او را مرفوع نمود (بالا برد)، و شبیه او را که به دار آویخته و کشته شد، را فرو فرستاد. او سپر و فداییِ عیسی (علیه السلام) شد و این شبیه، از اوصیا از آل محمد (علیهم السلام) می‌باشد؛ او به‌خاطر قضیه‌ء امام مهدی (علیه السلام)، مصلوب و کشته شد و عذاب را به جان خرید. 
 

وعيسى (ع) لم يصلب ولم يقتل، بل رُفع فنجاه الله من أيدي اليهود وعلمائهم الضالين المضلين (لعنهم الله)، قال تعالى: ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ﴾.

حضرت عیسی (علیه السلام) به دار کشیده نشد و کشته نشد، بلکه بالا برده (رفع) شد و خداوند او را از دست یهود و علمای گمراه و گمراه‌کننده‌شان که خداوند لعنتشان کند،  نجات داد. حق تعالی می‌فرماید : ﴿ و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستاده‌ی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد.﴾. 
 

وفي الرواية في تفسير علي بن إبراهيم عن أبي جعفر (ع)، قال: (إنّ عيسى (ع) وعد أصحابه ليلة رفعه الله إليه فاجتمعوا عند المساء، وهم اثنا عشر رجلاً فأدخلهم بيتاً ثم خرج عليهم من عين في زاوية البيت وهو ينفض رأسه من الماء، فقال إنً الله رافعي إليه الساعة ومطهري من اليهود فأيكم يلقي عليه شبحي فيقتل ويصلب ويكون معي في درجتي قال شاب منهم أنا يا روح الله قال فأنت هُوَ ذا ...

ثم قال (ع): إنّ اليهود جاءت في طلب عيسى (ع) من ليلتهم ... وأخذوا الشاب الذي ألقي عليه شبح عيسى (ع) فقتل و صلب) [تفسير القمي: ج1 ص103، بحار الأنوار: ج14 ص336 – 337، قصص الأنبياء للجزائري: ص473].

در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از ابو جعفر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (عیسی (علیه السلام) در شبی که خداوند او را به سوی خودش بالا برد، شب‌هنگام یارانش را وعده گذاشت؛ در حالی که آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانه‌ای داخل کرد. سپس از چشمه‌ای که در کنج خانه بود، به سوی آنان آمد در حالی که بر سرش آب می‌ریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا به سوی خودش بالا می‌برد و از یهود پاکم می‌گرداند. کدامین شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده می‌شود و با من هم‌درجه می‌گردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی ...سپس امام (علیه السلام) فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی (علیه السلام) آمدند ... و آن جوان که شبح عیسی (علیه السلام) بر وی افتاده بود را گرفتند، کشتند و به صلیب کشیدند).(تفسير القمي: ج۱ ص۱۰۳.) 
 

فالإمام الباقر (ع) يقول: (اجتمع اثنا عشر)، بينما الذين جاؤوا من الحواريين هم (أحد عشر)، فيهوذا لم يأتِ، بل ذهب إلى علماء اليهود ليُسلِّم عيسى (ع)، وهذا من المتواترات التي لا تنكر، فالثاني عشر الذي جاء أو قل الذي نزل من السماء، هو الوصي من آل محمد (ع)، الذي صُلِبَ وقُتِلَ، بعد أن شُبِهَ بصورة عيسى (ع).

امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: (دوازده نفر گرد آمدند)، در حالی‌که آن تعداد از حواریون که آمده بودند (یازده تن) بودند، و یهوذا نیامده بود بلکه به نزد علمای یهود رفته بود تا عیسی (علیه السلام) را تسلیم کند؛ این از موارد متواتر است و قابل انکار نمی‌باشد. نفر دوازدهمی که آمد یا می‌توان گفت از آسمان نازل شد، یکی از اوصیا از آل محمد (علیهم السلام) بود، که پس از آنکه شبیه عیسی (علیه السلام) گردید، به صلیب کشیده و کشته شد. 
 

وكانت آخر كلمات هذا الوصي عند صلبه هي: (إيليا، إيليا لما شبقتني)، وفي إنجيل متى: «...صرخ يسوع بصوت عظيم إيلي إيلي لما شبقتني أي إلهي، إلهي لماذا تركتني. فقوم من الواقفين هناك لمّا سمعوا، قالوا: إنه ينادي إيليا … وأما الباقون فقالوا أترك لنرى هل يأتي إيليا يخلصه. فصرخ يسوع أيضاً بصوت عظيم وأسلم الروح.

وإذا حجاب الهيكل قد انشق إلى اثنين من فوق إلى أسفل. والأرض تزلزلت والصخور تشققت …»[إنجيل متى: أصحاح /27]انتهى.

آخرین کلماتی که این وصی هنگام به‌صلیب کشیده شدنش بر زبان می‌راند: (ایلیا، ایلیا، چرا ترکم نمودی) می‌باشد. در انجیل متی آمده است: «...۴۶ یسوع به آواز بلند صدا زده گفت: ايلی ايلی لَما شَبَقْتنی؛ يعنی الهی الهی چرا مرا ترک کردی؟ ۴۷ برخی حاضران وقتی شنیدند گفتند او الیاس را می‌خواند ... ۴۹ و ديگران گفتند: بگذار تا ببينيم آيا الياس می‌آيد تا او را برهاند ۵۰ یسوع باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود. ۵۱ 

كه ناگاه پرده‌ء هيكل از سر تا پا پاره شد و زمين متزلزل و سنگ‌ها شكافته گرديد ...».(إنجيل متى -باب ۲۷) 
 

والحقيقة أن ترجمة الكلمات التي قالها هكذا: (يا علي يا علي لماذا أنزلتني)، والنصارى يترجمونها هكذا (إلهي، إلهي لماذا تركتني) كما تبين لك من النص السابق من الإنجيل.

در حقیقت ترجمه‌ء کلماتی که بر زبان آورد چنین می‌باشد: (ای علی! ای علی! چرا مرا فرو فرستادی؟)، و مسیحیان آن را به (الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟) ترجمه می‌کنند، همان‌طور که از متن پیشین از انجیل چنین دریافت می‌شود. 
 

والإنزال أو الإلقاء في الأرض من السماء قريب من الترك.

ولم يقل هذا الوصي هذه الكلمات جهلاً منه بسبب الإنزال، أو اعتراضاً على أمر الله سبحانه وتعالى، بل هي سؤال يستبطن جوابه، وجهه إلى الناس: أي افهموا واعرفوا لماذا نزلتُولماذا صلبتُ، ولماذا قُتلتُ، لكي لا تفشلوا في الامتحان مرة أخرى، إذا أُعيد نفس السؤال، فإذا رأيتم الرومان (أو أشباههم) يحتلون الأرض، وعلماء اليهود (أو أشباههم) يداهنونهم، فسأكون في تلك الأرض فهذه سنة الله التي تتكرر، فخذوا عبرتكم وانصروني إذا جئت ولا تشاركوا مرة أخرى في صلبي وقتلي.

و فرو فرستادن یا انداختن از آسمان به زمین، نزدیک به "ترک کردن" می‌باشد. 

این وصی این کلمات را به‌دلیل جهلش نسبت به علت فرو فرستاده شدنش یا از روی اعتراض بر فرمان خداوند سبحان و متعال نگفت بلکه این پرسشی است که پاسخ را در بطن خود نهان دارد و خطابش به مردم می‌باشد؛ یعنی بدانید و آگاه باشید که چرا من فرو فرستاده شدم، چرا به‌دار آویخته شدم و چرا کشته شدم تا مبادا یک بار دیگر که همین سوال تکرار شد، در امتحان شکست بخورید؛ آنگاه که دیدید رومیان (یا همانندهای آنان) زمین را به اشغال خود درآورند و علمای یهود (یا همانندهای آنان) با آنها سازش می‌کنند و من بر این زمین خواهم بود و این سنّت الهی است که تکرار می‌شود، عبرت گیرید و مرا وقتی آمدم یاری کنید و بار دیگر در به‌دار آویختن و به‌قتل رسانیدنم مشارکت نکنید!
 

كان يريد أن يقول في جواب السؤال البيَّن لكل عاقل نقي الفطرة: صُلبتُ وتحملتُ العذاب وإهانات علماء اليهود، وقُتلتُ لأجل القيامة الصغرى، قيامة الإمام المهدي (ع)، ودولة الحق والعدل الإلهي على هذه الأرض.

او می‌خواهد با این پرسش که برای هر عاقل پاک‌سرشتی پاسخش روشن است، بگوید: من به صلیب کشیده شدم و آزار و اهانت‌های علمای یهود را تحمّل کردم و کشته شدم به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی (علیه السلام) و دولت حق و عدل الهی بر روی این زمین. 
 

وهذا الوصي عندما سأله علماء اليهود والحاكم الروماني: هل أنت مَلِك اليهود؟ كان يجيب أنت قلت، أو هم يقولون، أو أنتم تقولون، ولم يقل نعم، جواب غريب على من يجهل الحقيقة، ولكنه الآن توضح.

و هنگامی که علمای یهود و حاکم رومی از این وصی می‌پرسد: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ در پاسخ می‌گوید: تو اینطور گفتی، یا آنها می‌گویند، یا شما می‌گویید. او نمی‌گوید آری؛ که برای کسی که حقیقت را نداند پاسخی است غریب و شگفت‌آور؛ اما اکنون آشکار و واضح گردید. 
 

فلم يقل: نعم، لأنه ليس هو مَلِك اليهود، بل عيسى (ع) الذي رفعه الله، وهو الشبيه الذي نزل ليُصلب ويُقتل بدلاً عن عيسى (ع).

او نگفت: آری، زیرا او پادشاه یهود نبود بلکه پادشاه یهود، عیسی (علیه السلام) بود که خداوند او را بالا برد، و او شبیه، همان کسی است که فرود آمد، تا به‌جای عیسی (علیه السلام) مصلوب و به‌قتل رسیده شود. 
 

وهذا نص جوابه - بعد أن الُقِيَ عليه القبض - من الإنجيل:

این متن پاسخ او از انجیل ـ‌پس از آنکه دستگیر شد‌ـ می‌باشد: 
 

«فأجاب رئيس الكهنة وقال له استحلفك بالله الحي أن تقول لنا هل أنت المسيح، قال له يسوع: أنت قلت...»[إنجيل متى: أصحاح/26].

«۶۳ ...رئيس كهنه روی به‌وی كرده، گفت: تو را به خدای حیّ قسم می‌دهم ما را بگو كه آیا تو مسيح هستی؟ ۶۴ یسوع به وی گفت: تو می‌گویی....»،(إنجيل متى - باب ۲۶.) 
 

«...فوقف يسوع أمام الوالي فسأله الوالي قائلاً أأنت مَلِك اليهود فقال له يسوع: أنت تقول...»[إنجيل متى: أصحاح/27].

«۱۱ عيسی در حضور والی ايستاده بود. پس والی از او پرسيده، گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟ عيسی به او گفت: تو می‌گويی!...» (إنجيل متى – أصحاح ۲۷.) 
 

«...فسأله بيلاطس أنت ملك اليهود فأجاب وقال له أنت تقول...»[إنجيل مرقس: أصحاح/15].

«.. ۲ پیلاطس از او پرسید: تو پادشاه یهود هستی؟ او پاسخ داد و به او گفت: تو می‌گویی..»،(إنجيل مرقس- باب۱۵.) 
 

«...فقال الجميع أفأنت المسيح فقال لهم انتم تقولون إني أنا هو...»[إنجيل لوقا: أصحاح/22].

«.. همگان گفتند: آیا تو مسیح هستی؟ مسیح به آنها گفت: شما می‌گویید که من او هستم ..»،(إنجيل لوقا - باب۲۲.) 
 

«...33 ثم دخل بيلاطس أيضاً إلى دار الولاية ودعا يسوع، وقال له أنت ملك اليهود. 34 أجابه يسوع أمن ذاتك تقول هذا أم آخرون قالوا لك عني. 35 أجابه بيلاطس ألعلي أنا يهودي. أمتك ورؤساء الكهنة أسلموك إلي. ماذا فعلت. 36 أجاب يسوع مملكتي ليست من هذا العالم. لو كانت مملكتي من هذا العالم لكان خدامي يجاهدون لكي لا أُسَلَّم إلى اليهود. ولكن الآن ليست مملكتي من هنا. 37 فقال له بيلاطس أفأنت إذا مَلِك. أجاب يسوع أنت تقول إني ملك. لهذا قد ولدت أنا، ولهذا قد أتيت إلى العالم لأشهد للحق...»[إنجيل يوحنا: أصحاح/18].

«.. ۳۳ پس پيلاطس دوباره داخل ايوان‌خانه شد و عيسی را طلبيده، به او گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟۳۴ عيسی به او جواب داد: آيا تو اين را از خود می‌گويی يا ديگران درباره‌ء من به تو گفتند؟۳۵ پيلاطس جواب داد: مگر من يهودی هستم؟ امّت تو و رؤسای كهنه تو را به من تسليم كردند. چه كرده‌ای؟۳۶ عيسی پاسخ داد: پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست. اگر پادشاهیِ من از اين جهان می‌بود، خادمان من می‌جنگیدند تا به يهود تسليم نشوم. ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست. ۳۷ پيلاطس به او گفت: مگر تو پادشاه هستی؟ عيسی جواب داد: تو می‌گويی كه پادشاه هستم. برای این من متوّلد شدم و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم ..».(إنجيل يوحنا - باب ۱۸.) 
 

وفي هذا النص الأخير بيَّنَ الوصي أنه ليس من أهل الأرض في ذلك الزمان، بل نزل إليها لإنجاز مهمة وهي فداء عيسى (ع)، حيث ترى أن هذا الوصي يقول: (مملكتي ليست من هذا العالم)، (ولكن الآن ليست مملكتي من هنا)، (ولهذا قد أتيت إلى العالم لأشهد للحق).

در این متن اخیر، وصی روشن می‌سازد که از اهل زمین در آن زمان نیست، بلکه برای انجام مأموریتی در آن فرود آمده است و آن، فدا شدن برای حضرت عیسی (علیه السلام) می‌باشد، و شما می‌بینی که این وصی می‌گوید: «پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست»، «ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست» و «و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم». 
 

عن رسول الله (ص): (قال ينزل عيسى بن مريم (ع) عند انفجار الصبح مابين‌ مهرودين وهما ثوبان أصفران من الزعفران، أبيض الجسم، أصهب الرأس، أفرق الشعر، كأن رأسه يقطر دهناً، بيده حربة، يكسر الصليب ويقتل الخنزير ويهلك الدجال ويقبض أموال القائم ويمشي خلفه أهل الكهف، وهو الوزير الأيمن للقائم وحاجبه ونائبه، ويبسط في المغرب والمشرق الأمن من كرامة الحجة بن الحسن (ع)) [غاية المرام - السيد هاشم البحراني: ج7 ص93].

از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت است: (عیسی ابن مریم (علیه السلام) در هنگام شکافته شدن صبح میان دو جامه‌ء زرد فرود می‌آید؛ دو لباس زرد رنگ از زعفران؛ بدنش سفید، موی سرخ و بور و فرق وسطش باز شده و بر سرش روغن زده است. نیزه‌ای در دست دارد که صلیب را می‌شکند، خوک را می‌کشد و دجّال را به هلاکت می‌رساند و اموال قائم را باز می‌ستاند. پشت سر او اصحاب کهف قرار دارند. او وزیر و دست راست قائم و پرده‌دار و نایب او است و از کرامت حجّت بن الحسن (علیه السلام) در شرق و غرب عالم امنیّت را برقرار می‌سازد). 
 

وعن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (ع): (... ويعود دار الملك إلى الزوراء وتصير الأمور شورى من غلب على شيء فعله، فعند ذلك خروج السفياني فيركب في الأرض تسعة أشهر يسومهم سوء العذاب فويل لمصر وويل للزوراء وويل للكوفة والويل لواسط كأني انظر إلى واسط وما فيها مخبر يخبر وعند ذلك خروج السفياني ويقل الطعام ويقحط الناس ويقل المطر فلا أرض تنبت ولا سماء تنزل، ثم يخرج المهدي الهادي المهتدي الذي يأخذ الراية من يد عيسى بن مريم ...) [الملاحم والفتن - السيد بن طاووس الحسني: ص134].

از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (.. و حکومت به زورا باز می‌گردد و امور، شورایی می‌شود و هر که بر هر چه غالب شود، همان کند. در آن هنگام سفیانی خارج می‌شود و نُه ماه در زمین سوار می‌شود و آنها را عذابی دردناک می‌چشاند. پس وای بر مصر، وای بر زورا، وای بر کوفه و وای بر واسط! گویا من به واسط و آنچه در آن است، می‌نگرم؛ در آن، خبر دهنده‌ای خبر می‌دهد. آری در آن هنگام سفیانی خروج می‌کند، غذا کم می‌شود، مردم دچار قحطی می‌شوند، باران کم می‌بارد، گیاهی در زمین نمی‌روید و آسمان نمی‌بارد. سپس مهدیِ هدایتگرِ هدایت‌شده خارج می‌شود؛ کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می‌ستاند....». 
 

وتوجد أحاديث كثيرة تدل على أنّ عيسى (ع) لم يصلب ولم يقتل، بل الذي صلب وقتل هو شبيه عيسى (ع).

احادیث بسیاری یافت می‌شود که نشان می‌دهد عیسی (علیه السلام) به صلیب کشیده و کشته نشد بلکه کسی که بر صلیب رفت و کشته شد، شبیه عیسی (علیه السلام) می‌باشد. 
 

عن أبي عبد الله (ع)، قال: (رفع عيسى ابن مريم (ع) بمدرعة من صوف من غزل مريم (عليها السلام) ومن خياطة مريم، فلما انتهى إلى السماء نودي يا عيسى بن مريم ألق عنك زينة الدنيا)[بحار الأنوار: ج14 ص338].

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (عیسی (علیه السلام) با لباسی از پشم که مریم (علیها السلام) ریسیده و دوخته بود صعود کرد. آنگاه که به آسمان رسید ندا آمد: ای عیسی بن مریم! زینت دنیا را بیَفکن. 
 

وعن الرضا (ع)، قال: (ما شُبِهَ أمر أحد من أنبياء الله وحججه (ص) للناس إلا أمر عيسى بن مريم (ع) وحده؛لأنه رفع من الأرض حياً وقُبض روحه بين السماء والأرض ثم رفع إلى السماء وردّ إليه روحه، وذلك قوله عز وجل: ﴿إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرافِعُكَ إِلَيَّ﴾[آل عمران: 55])[قصص الأنبياء للجزائري: ص474، نقلاً عن عيون الأخبار].

امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: (امر هیچ کدام از انبیای الهی و حجت‌هایش برای مردم شبه‌آور نشد مگر امر عیسی بن مریم (علیه السلام)؛ چرا که او زنده به آسمان رفت و روحش بین زمین و آسمان قبض شد. سپس به آسمان بالا رفت و روحش به او بازگشت و این، سخن خداوند عزّوجل می‌باشد : ﴿آنگاه که خداوند گفت: ای عيسی! من تو را برگرفته، به سوی خود بالا می‌برم﴾ آل عمران:٥٥)). 
 

وعن النبي (ص)، قال:

 (عيسى (ع) لم يمت وإنه راجعٌ إليكم قبل يوم القيامة) [بحار الأنوار: ج14 ص344].

از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت شده است که فرمود:

 (عیسی (علیه السلام) نمرد و پیش از قیامت به سوی شما بازمی‌گردد). 
 

والتَفِتْ إلى أنّ عيسى نبي مرسل وقد طلب من الله سبحانه وتعالى أن يُعفى ويُصرف عنه الصلب والعذاب والقتل، والله سبحانه وتعالى لا يرد دعاء نبي مرسل، فالله استجاب له ورفعه وأُنزل الوصي الذي صُلب وقُتل بدلاً عنه، وفي الإنجيل عدة نصوص فيها دعاء عيسى (ع) بأن يُصرف عنه الصلب والقتل.

توجّه داشته باشید که عیسی (علیه السلام) پیامبر مرسَل (فرستاده‌شده) است و از خداوند سبحان و متعال درخواست می‌نماید که معاف شود و به‌دار آویخته شدن و عذاب و قتل از او برداشته شود. خداوند سبحان و متعال دعای پیامبر مرسَل را هرگز رد نمی‌کند. بنابراین خداوند دعایش را مستجاب نمود، او را بالا برد و به جای او، آن وصی که مصلوب و مقتول شد را فرو فرستاد. در انجیل متن‌های مختلفی وجود دارد که در آنها عیسی (علیه السلام) دعا می‌کند که به صلیب کشیده شدن و قتل از او برداشته شود. 
 

وهي: «...ثم تقدم قليلاً وخر على وجهه وكان يصلي قائلاً يا أبتاه إن أمكن فلتعبر عني هذه الكأس...»[متى: 26].

از جمله‌ء آنها: «... ۳۹ سپس قدری پیش رفته، به روی زمین در افتاده و دعا می‌کرد، در حالی که می‌گفت: ای پدر، اگر ممکن باشد این پیاله را از من بگذران...». 
 

«...ثم تقدم قليلاً وخر على الأرض وكان يصلي لكي تعبر عنه الساعة إن أمكن * وقال يا أبا الآب كل شيء مستطاع لك فاجز عني هذه الكأس...»[مرقس: 14].

«... ۳۵ و قدری پيش‌تر رفته، به‌روی زمين افتاد و دعا كرد تا اگر ممكن باشد آن ساعت از او بگذرد۳۶ پس گفت: ای پدرِ پدران، هر چيزی برای تو امکان‌پذیر است. اين پياله را از من بگذران ...». 
 

«...وانفصل عنهم نحو رمية حجر وجثا على ركبتيه وصلى * قائلاً يا أبتاه إن شئت أن تُجز عني هذه الكأس...»[لوقا: 22].

«... ۴۱ و از ايشان به‌مسافت پرتاب سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا كرده۴۲ گفت: ای پدر، اگر تو بخواهی اين پياله را از من بگردانی...». 
 

وفي التوراة/ سفر إشعيا، وفي الإنجيل أعمال الرسل/ الإصحاح الثامن هذا النص: «... مثل شاة سيق إلى الذبح، ومثل خروف صامت أمام الذي يجزره هكذا لم يفتح فاه ...».

در تورات، سِفر اشعیا، و در اعمال رسولان باب هشتم چنین متنی دیده می‌شود: «... همانند برّه‌ای به سوی قربان‌گاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش می‌کند، این‌گونه دهانش را نمی‌گشاید...». 
 

وكل الأنبياء والأوصياء المرسلين تكلموا، لم يذهب أحد منهم صامتاً إلى الذبح، بل هم أُرسلوا ليتكلموا ويُبكتوا ويعظوا الناس، وعيسى (ع) بالخصوصكم بَكَّتَ العلماء والناس، وكم وعظهم فلا يَصدِقُ عليه أنه ذهب إلى الذبح صامتاً.

این در حالی است که تمامی انبیا و اوصیا سخن می‌گفتند و هیچ یک از آنها ساکت و خاموش به قربانگاه نرفتند؛ آنها فرستاده شدند تا سخن بگویند و مردم را هشدار دهند و موعظه کنند؛ مخصوصاً حضرت عیسی (علیه السلام) چه بسیار علما و مردم را هشدار و اندرز داد؛ بنابراین اینکه وی خاموش به قربانگاه رفت بر او صدق نمی‌کند! 
 

بل هذا الذي ذهب إلى الذبح صامتاً هو الوصي: (شبيه عيسى) الذي صُلب وقُتل دون أن يتكلم، أو يطلب من الله أن يُصرف عنه العذاب والصلب والقتل، ودون أن يتكلم مع الناس. بل إذا ألحّوا عليه وسألوه بإلحاح من أنت، هل أنت المسيح، لم يكن يجيبهم إلا بكلمة، أنت قلت.

آن کس که ساکت و خاموش به قربانگاه رفت، شخص وصی، یعنی (شبیه عیسی) بود که بدون اینکه سخنی بگوید یا از خدا بخواهد که آزار و به‌صلیب کشیده شدن و قتل را از او دور کند، بر دار رفت و کشته شد. او با مردم سخن نگفت و هنگامی که به او اصرار کردند و مصرّانه از او پرسیدند تو کیستی، و آیا تو مسیح هستی، فقط با یک عبارت پاسخ آنها را داد: تو می‌گویی! 
 

وهكذا ذهب إلى العذاب والصلب والقتل صامتاً راضياً بأمر الله، منفذاً لما أُنزل له، وهو أن يُصلب ويُقتل بدلاً من عيسى (ع).

و به این ترتیب او ساکت و خاموش و راضی به امر خدا، به سوی عذاب و به صلیب کشیده شدن و کشته شدن رفت تا فرمانی را که برای آن فرود آمده بود به انجام برساند؛ اینکه به جای حضرت عیسی (علیه السلام) بر دار و کشته شود. 
 

ولأنه أصلاً لم يكن وقته قد حان ليُرسل ويُبلغ الناس ويتكلم معهم، ذهب هكذا مثل شاة سيق إلى الذبح، مثل خروف صامت أمام الذي يجزره هكذا لم يفتح فاه.

چرا که اساساً هنوز وقت آن نرسیده بود که او ارسال شود و مردم را تبلیغ نماید و با ایشان سخن بگوید؛ همانند برّه‌ای به سوی قربان‌گاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش می‌کند، اینگونه دهانش را نمی‌گشاید. 
 

أرجو أن يستفيد كل مؤمن يريد معرفة الحقيقة من هذا الموقف، فهذا الإنسان نزل إلى الأرض، وصُلب وقُتل ولا أحد يعرف، لم يطلب أن يُذكر أو أن يُعرف، نزل صامتاً، وصلب صامتاً، وقُتل صامتاً، وصعد الى ربه صامتاً، هكذاإن أردتم أن تكونوا فكونوا)كتاب المتشابهات -الإمام أحمد الحسن (ع): جواب السؤال 179.

امیدوارم هر مؤمنی که در پِی درک و شناخت حقیقت است، از این مطلب بهره‌مند گردد. این انسان به زمین فرود آمد، به صلیب کشیده شد، کشته شد در حالی که هیچ کس نمی‌داند، او نخواست که از او یاد شود یا شناخته گردد. ساکت و خاموش پایین آمد، خاموش بر دار رفت، خاموش کشته شد و خاموش به سوی پروردگارش بالا رفت. اگر می‌خواهید اینگونه عمل کنید، چنین باشید). 


 


 

———————**********———————

پیوست ۴ : داستان حضرت عیسی چیست و چگونه بر آنان مشتبه شد؟

سرفصل ها

همه