Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۴۲:

 القا کردن شیطان در آرزوی پیامبر 

و معنای آن.

 

 

سؤال/ ٤٢: قال تعالى: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴾ ([149]). ما معنى إلقاء الشيطان في أمنيّة النبي؟

پرسش ۴۲: حق تعالی می‌فرماید: ﴿ما پيش از تو هيچ فرستاده يا پیامبری را نفرستاديم مگر آن‌که چون تمنایی داشت شيطان در آرزویش چيزی افکند و خدا آن‌چه را که شيطان افکنده بود نسخ کرد، سپس آيات خويش را استواری بخشيد و خدا دانا و حکيم است * چنين شود، تا آن‌چه شيطان در القا کردن برای کسانی‌که در قلب‌هايشان بيماری است و نيز سخت‌دلان، آزمايشی باشد، و ستم‌کاران در اختلافی بزرگ گرفتارند﴾.([150]) معنای القا کردن شیطان در آرزوی پیامبر چیست؟

 

الجواب: ما من رسول ولا نبي - وعن أهل البيت  و(لا محدث)([151])، وهم  محدثون([152]) - وتمنّى - أي رجا حصول أمر من أمور الخير التي علم من الله حصولها ولو إجمالاً في بعض الأحيان، أي إنّ أمنيته متأتية من أمر الله سبحانه، لا أنها من هوى النفس ورغباتها كما يتوهم بعض الناس - ﴿أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ﴾ أي بعد أن يبدأ الرسول (سواء كان رسولاً أم نبياً أم محدثاً) بإظهار رجائه للناس الذين تابعوه في دعوته، يقوم الشيطان بإلقاء الباطل في صدور بعض هؤلاء الناس حول أمنية الرسول التي أظهرها لهم أو أظهر بعضها.

پاسخ: هیچ فرستاده‌ای و یا هیچ پیامبری ـ‌ و از اهل‌بیت (ع) روایت شده است «و لا محدث»([153]) (و هیچ محدثی) در حالی‌که خودشان(ع)  محدث بودند‌ـ و آرزو و تمنایی ـ‌ یعنی امید برای حاصل شدن خیری از امور خیر که خداوند حاصلش می‌کند حتی اگر پاره‌ای اوقات به صورت اجمالی باشد؛ به عبارت دیگر آرزوی او محقق شدن امر خداوند سبحان می‌باشد نه آن‌گونه که برخی مردم پنداشته‌اند میل و هوا و هوس خودشان‌ـ نداشت مگر ﴿ شیطان در آرزویش چیزی القا نمود ﴾ ؛ یعنی پس از آن‌که فرستاده (چه فرستاده باشد چه پیامبر و چه محدث) شروع کرد به آشکار نمودن میل و آرزویش برای پیروانش، شیطان اقدام به القای باطل در سینه‌ی برخی از این مردم درباره‌ی این آرزویی که برای آنان یا برای برخی از آن‌ها آشکار نموده است، می‌کند.

 

﴿فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ﴾ بإرسال ملائكة يلقون في صدور بعض هؤلاء الناس الحق الذي يبين باطل ما ألقى الشيطان في صدور بعضهم.

﴿ خدا آن‌چه را که شيطان افکنده بود نسخ کرد ﴾ : با فرستادن ملائکه‌ای در سینه‌ی برخی از این مؤمنان حق را القا می‌کردند؛ حقی که با القای شیطان درسینه‌های برخی، باطل پنداشته می‌شد.

 

﴿ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ يحكم الله آياته بإلقاء الطمأنينة والسكينة والوقار واليقين في قلوب الذين آمنوا، بعد أن ألقى في قلوبهم العلم منه سبحانه بأنّ الحق ليس ما ألقاه الشيطان في قلوب بعضهم، بل هو ما يدعو إليه الرسول. وإلقاء الشيطان يكون بالوسوسة في القلب، أو بالإراءة الخبيثة في اليقظة أو في النوم، وهو يلقي لأوليائه الذين هيمنت عليهم أنفسهم وحب (الأنا) والظهور والقيادة والرئاسة الباطلة واتباع الهوى. ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ﴾ ([154]).

﴿سپس آيات خويش را استواری بخشيد و خدا دانا و حکيم است ﴾ : خداوند آیاتش را با افکندن طمأنینه و آرامش و وقار و یقین در قلب‌های مؤمنین محکم می‌فرماید پس از این‌که در قلب‌هایشان از جانب خودِ سبحان و متعالش این علم را القا نمود که آن‌چه شیطان در سینه‌ی برخی القا کرده است، حق نمی‌باشد بلکه حق آن چیزی است که فرستاده به سویش فرامی‌خواند. القای شیطان با وسوسه در قلب یا با نشان دادن چیزی خبیث در بیداری یا خواب صورت می‌پذیرد. شیطان به دوستان خود که نفْس‌هایشان و حُب منیّت و اظهار کردن و سروری و ریاست باطل و پیروی از هوای نفس بر ایشان مسلّط شده است، القا می‌کند. ﴿ آيا شما را آگاه کنم که شياطين بر چه کسی نازل می‌شوند؟ * بر هر بسيار دروغ‌گوی گنهکار نازل می‌شوند * القا می‌کنند در حالی‌که بيشترشان دروغ‌گويانند ﴾([155]) .

 

أما نسخ الله لما يلقي الشيطان فيكون بإرسال ملائكة يوحون لأولياء الله الحق، ويكلمون المؤمنين في قلوبهم، ويعرفونهم الحق، ويرونهم في المنام واليقظة ما يعلمون به الصراط المستقيم، وإنّ اتباع الرسول هو الحق المبين من الله سبحانه وتعالى، وإنّ الذين اتبعوا إلقاء الشيطان وهو فتنة لهم لم يكونوا مؤمنين في السابق، بل كانوا منافقين في قلوبهم مرض وقلوبهم قاسية، وهم في ريبهم وشكهم يترددون.

نسخ کردن خداوند برای آن‌چه شیطان القا می‌نماید با ارسال ملائکه‌ای که حق را به اولیای الهی القا می‌کنند، و در قلب‌های مؤمنان سخن می‌گویند و حق را به آن‌ها می‌شناسانند و آن‌چه آن‌ها، به صراط مستقیم هدایت می‌کند را در خواب یا بیداری به آن‌ها نشان می‌دهند، صورت می‌پذیرد. پیروی از فرستاده همان حق آشکار از جانب خداوند سبحان و متعال می‌باشد و کسانی‌که از القائات شیطان پیروی می‌کنند ـ‌که آزمایشی برایشان می‌باشد‌ـ در گذشته هم مؤمن نبوده‌اند بلکه منافقانی بوده‌اند که در قلب‌هایشان مرضی بوده و قلب‌هایشان سخت و تاریک بوده است و در شک و تردید گرفتار بوده‌اند.

 

﴿وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * وَلا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ * الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾ ([156]).

﴿و ستم‌کاران در اختلافی بزرگ گرفتارند * و تا آنان‌که به ایشان علمی داده شده است بدانند که قرآن حقی از جانب پروردگار تو می‌باشد و به آن ايمان بياورند و دل‌هايشان با آن آرام گيرد و خدا کسانی را که ايمان آورده‌اند به راه راست هدايت می‌کند * همواره کافران در آن شک می‌کنند تا آن‌گاه که ناگهان آن ساعت فرا رسد يا به عذاب روز بد ‌فرجام گرفتار آيند * فرمان‌روايی در آن روز از آنِ خداوند است. ميانشان حکم می‌کند. پس کسانی‌که ايمان آورده‌اند و کارهای شايسته کرده‌اند در بهشت‌های پر نعمتند﴾([157]) .

 

ويظل المنافقون والكافرون بالرسالة في شك إلى آخر لحظة ﴿حتى تأتيهم الساعة بغتة﴾: أي حتى قيام القائم (ع)، ﴿أو يأتيهم عذاب يوم عقيم﴾: أي لا مثيل له لم تلد مثله سنة من السنين السابقة وهو يوم قيام القائم (ع). وفي هذا اليوم الملك لله؛ لأن الملك الحاكم في هذا اليوم هو الإمام المهدي (ع).

منافقان و کفّار تا آخرین لحظه در رسالت شک خواهند داشت ﴿ تا آن‌گاه که ناگهان آن ساعت فرا رسد ﴾  یعنی تا قیام قائم (ع) ﴿ يا به عذاب روز بد‌فرجام گرفتار آيند ﴾  یعنی نظیر و مانند ندارد و هیچ سالی از سال‌های پیشین چون آن، متولد نگشته است و آن، روز قیام قائم  (ع)می‌باشد. در این روز سلطنت از آنِ خداوند است؛ چرا که زمامدار حاکم در این روز، امام مهدی (ع) می‌باشد.

******


 

]- الحج : 52 – 53.

[150]- حج: 52 و 53.

[151]- كما قرأها أهل البيت  ، عن الحكم بن عتيبة قال: (دخلت على علي بن الحسين عليهما السلام يوماً فقال: يا حكم هل تدري الآية التي كان علي بن أبي طالب (ع) يعرف قاتله بها ويعرف بها الأمور العظام التي كان يحدث بها الناس؟ قال الحكم: فقلت في نفسي قد وقعت على علم من علم علي بن الحسين ، أعلم بذلك تلك الأمور العظام ، قال : فقلت : لا والله لا أعلم، قال: ثم قلت: الآية تخبرني بها يا ابن رسول الله؟ قال: هو والله قول الله عز ذكره: "وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي (ولا محدث)" وكان علي بن أبي طالب (ع) محدثا. فقال له رجل يقال له عبد الله بن زيد كان أخا علي لامه: سبحان الله محدثاً ؟! كأنه ينكر ذلك ، فأقبل علينا أبو جعفر (ع) فقال: أما والله إن ابن أمك بعد قد كان يعرف ذلك، قال: فلما قال ذلك سكت الرجل، فقال: هي التي هلك فيها أبو الخطاب فلم يدر ما تأويل المحدث والنبي) الكافي : ج1 ص270 ح2.

[152]- انظر: الكافي: ج1 ص270 ح2، باب أن الأئمة  محدثون مفهمون.

[153]- همان‌طور که ائمه قرائت فرموده‌اند. از حکم بن عتیبه روایت شده است: روزی بر علی بن الحسین (علیهما السلام) وارد شدم. فرمود: «اى حَكَم! آیا تو آن آيه را مىدانى كه على بن ابى طالب(ع) با آن قاتل خود را مىشناخت و امور مهمى را مىفهميد كه به مردم بازمىگفت؟» حكم گويد: با خود گفتم، چه خوب كه رشتهاى از علم على بن الحسين (ع) به دستم افتاد. من هم به وسيله‌ی آن اين امور مهم را مىتوانم بفهمم. گفتم: نه، به خدا سوگند نمى‌دانم. سپس گفتم: ای فرزند رسول خدا، از آن آيه به من خبر مى‌دهيد؟ فرمود: «به خدا آن آيه سخن خداوندی که ذکرش عزیز است می‌باشد» ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ (و لا محدث)﴾ (پيش از تو هيچ فرستاده و نه هیچ پيغمبرى و نه محدّثى نفرستادیم) و على بن ابى طالب(ع) محدّث بود (از غيب درک حديث می‌كرد)». گفته می‌‌شود مردی به نام عبد الله بن زيد برادر مادرى على (ع) بود به او گفت: سبحان الله، على محدّث بود؟ گويا منكِر اين معنى بود. امام باقر(ع) رو به ما كرد و فرمود: «آری به خدا سوگند، پسر مادر تو اين را مىداند». گويد: با اين سخن آن مرد خاموش شد و امام فرمود: «این همان چیزی است كه ابو‌الخطاب درباره‌اش هلاک و گمراه شد و فرق ميان نبى و محدّث را نفهمید». کافی: ج 1 ص 270 ح 2.

[154]- الشعراء : 221 – 223.

[155]- شعرا: 221 تا 223.

[156]- الحج : 53 – 56.

[157]- حج: 53 تا 56.

پرسش ۴۲: القا کردن شیطان در آرزوی پیامبر و معنای آن.

سرفصل ها

همه