Logo
دانلود فایل متنی

إصدارات أنصار الإمام المهدي ع / العدد (١١١)

انتشارات انصار امام مهدی ع


 

رسالة 

في فقه الخمس

وما يلحق به


 

رساله‌ای در 

فقه خمس
 

به انضمام مُلحقات آن


 

إعداد

الشيخ علاء السالم


 

گردآوری و تنظیم

شیخ علا سالم

مترجم

گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی ع

الطبعة الأولى / ١٤٣١
 

 

نام کتاب

نویسنده

گردآوری و تنظیم

مترجم

نوبت انتشار

تاریخ انتشار

کد کتاب

ویرایش ترجمه

رساله‌ای در فقه خمس

احمدالحسن ع

علا سالم

گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی ع

اوّل

۱۳۹۶

1/112

اوّل


 

 


 

جهت کسب اطّلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک

 سید احمدالحسن ع  به تارنماهای زیر مراجعه نمایید.


 

www.almahdyoon.co/ir

www.almahdyoon.co


 

 


 

الفهرس

فهرست

تقديم ................................................................ 


 

فهرسة البحث  ( فقه الخمس وما يتعلق به ) ............................................. 


 


 

الفصل الأول: في ما يجب فيه

وهو سبعة:


 

النقطة الأولى : في وجوب الخمس .................................................. 


 

النقطة الثانية : في الأمور التي يجب فيه الخمس .......................................... 


 

ما يفضل عن مؤونة السنة ...................................................... 


 


 

الفصل الثاني: في قسمته


 


 

النقطة الثالثة : في قسمة الخمس .................................................. 


 

في إخراج الخمس وتسليمه .................................................... 


 

النقطة الرابعة : في الأنفال ..................................................... 


 

النقطة الخامسة : في صلة الإمام  ................................................. 


 


 

ملحق (1) / نص الخمس من الشرائع ................................................ 


 

ملحق (2) / أسئلة متفرقة في الخمس .............................................. 


 

ملحق (3) / صلة الإمام ...................................................... 

 


 

نصيحة الرسالة:

اندرز این رساله


 

قال السيد أحمد الحسن ع : ( وفقك الله هناك مسائل حول الخمس في كتاب الجواب المنير وغيره من الكتب مثل الشرائع، إذا أمكن أن تجمعها وتكتب كتاباً فيه تفصيل الخمس بصورة مبسطة يمكن أن يعمل بموجبه إخوتكم، وإذا كانت هناك أمور مبهمة يمكنك السؤال عنها ).

سید احمدالحسن ع می‌فرمایند: (خداوند توفیقت دهد! مسائلی دربارة خمس در کتاب پاسخ‌های روشنگر و دیگر کُتب ـ‌مثل شرایع‌ـ وجود دارند؛ اگر ممکن است آنها را گردآوری کن و کتابی در این باب بنویس که در آن توضیح و جرئیات خمس به صورت مفصّل باشد تا برادران و خواهران شما به مقتضای آن عمل کنند و اگر موارد مبهمی وجود داشت می‌توانی از آنها سؤال کنی).

**


 

*  *  *

محمد بن زيد الطبري، قال: كتب رجل من تجار فارس من بعض موالي أبي الحسن الرضا ع يسأله الإذن في الخمس، فكتب إليه:

 (بسم الله الرحمن الرحيم، إن الله واسع كريم، ضمن على العمل الثواب وعلى الضيق الهم، لا يخل مال إلا من وجه أحله الله وإن الخمس عوننا على ديننا وعلى عيالاتنا وعلى موالينا، وما نبذله ونشتري من أعراضنا ممن نخاف سطوته، فلا تزووه عنا ولا تحرموا أنفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه، فإن إخراجه مفتاح رزقكم وتمحيص ذنوبكم، وما تمهدون لأنفسكم ليوم فاقتكم والمسلم من يفي لله بما عهد إليه وليس المسلم من أجاب باللسان وخالف بالقلب، والسلام) الكافي: ج1 ص547 ح25.


 

محمدبن زید طبرى می‌گوید: مردى از بازرگانان فارس كه از پیروان امام ابوالحسن رضا ع بود به آن حضرت نامه‏اى نوشت و دربارۀ خمس اجازه خواست. ایشان در پاسخ او نوشتند:

 (بسم الله الرحمن الرحیم. به راستی خداوند، وسعت دهنده و كریم است. در عمل و كار، ضامنِ ثواب است و در مضیقه بودن و تنگنا، ضامنِ غم و اندوه. هیچ مالى حلال نیست جز از راهی كه خدا آنرا حلال كرده و خمس موجب كمک به ما است بر دین ما، و کمک بر عیالات ما، پیروان ما و آنچه می‌بخشیم و آبرویى كه می‌خریم از كسانى كه از قهر و زورش می‌ترسیم؛ پس آن را از ما دریغ ندارید و تا می‌توانید خود را از دعاى ما محروم نسازید. به راستی که دادن خمس كلیدِ روزىِ شما و مایۀ پاک شدن گناهان شما و چیزی است كه براى روز تنگدستی و بینواییِ خود آماده می‌كنید. مسلمان كسى است كه به عهدى كه خدا با او كرده است وفا كند. مسلمان آن نیست كه زبان بپذیرد و با دل مخالفت كند. و السلام).()


 

بسم الله الرحمن الرحيم

وصلى الله على محمد وآله الطاهرين الأئمة والمهديين وسلم تسليماً

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم

و بار الها! سلام و صلوات تامّ خود را بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین، ارزانی فرما!


 


 

تقديم:

پیش‌گفتار


 

قال تعالى: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾، والآية تشير فيما تشير إليه إلى وجوب الخمس كما عن آل محمد صلوات الله عليهم أجمعين. 

حق تعالی می‌فرماید: ﴿(از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آنها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آنها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آنها است، و خداوند شنوا و دانا است)﴾؛().

این آیه با توجه به روایاتی که از آل محمد ـ‌صلوات خدا بر همۀ آنها باد‌ـ روایت شده اشاره‌ای در آنچه اشاره به وجوب خمس دارد آمده است.


 

وقبل كل شيء أترك الكلام لقائم آل محمد السيد أحمد الحسن u وهو يتحدث عن بعض ما يرتبط بوجوب الخمس وصاحبه وحكمته وموقعيته في الاقتصاد الإسلامي، حيث كنت قد سألته يوماً فقلت: هل وضْع رأس السنة الخمسية واجب مطلقاً سواء علم المكلف بزيادة شيء على مؤنته السنوية أم لا ؟  

پیش از هر چیز، عرصۀ سخن را برای قائم آل محمد ، ‌سید احمدالحسن ع خالی می‌گذارم؛ آنجا که ایشان از برخی امور مرتبط با وجوب خمس، صاحب و حکمت آن و جایگاه آن در اقتصاد اسلامی سخن می‌گوید. روزی از ایشان سؤال کردم: آیا مقرّر کردن سرآغاز سال خمسی به طور کلی واجب است؟ چه مکلّف بداند از مخارج سالش چیزی اضافه می‌آید و چه نداند؟


 

فقال ع: (الخمس يوم بيوم وفقك الله، فالمؤمن يحاسب نفسه كل يوم، ولأنّ هذا الأمر يشقّ على الناس، ولأنهم اعتادوا أن يراجعوا ويدققوا حساباتهم أفراداً ومؤسسات وشركات سنوياً قلنا كل سنة، فلابد أن يحاسب المؤمن نفسه في مدة أقصاها سنة، أي أنه يحاسب نفسه كل سنة مرة، ولكن ليس له أن يجعل المدة أبعد من هذا.

ایشان ع فرمودند: (خداوند توفیقت دهد! خمس، روزانه است. مؤمن خود را هر روز مورد محاسبه قرار می‌دهد امّا چون این کار برای مردم مشقّت‌آور است و آنها نیز عادت پیدا کرده‌اند که حساب‌های شخصی، مؤسسّات و شرکت‌ها را به صورت سالانه بررسی کنند ما گفتیم سالیانه باشد. پس مؤمن باید در مدّتی که حداکثر یک سال است خود را محاسبه کند؛ یعنی او هر سال یک مرتبه خود را مورد محاسبه قرار می‌دهد، اما جایز نیست مدّت را بیش از این قرار دهد.


 

وأعلم أنّ الخمس للإمام، فله أن يسقطه في زمن ويوجبه في آخر، وله أن يجعل مدة لمحاسبة المؤمن نفسه مالياً فيجعلها الإمام بدل المحاسبة اليومية شهرية أو فصلية أو سنوية كما هو الآن .. الخ. 

بدان که خمس برای امام است، پس می‌تواند آنرا در زمانی ساقط و در زمانی دیگر واجب گرداند و می‌تواند مدتی را تعیین کند که مؤمن خود را در آن مورد محاسبۀ مالی قرار دهد و بهجای محاسبۀ روزانه، آنرا به صورت ماهانه، فصلی، سالانه ـ‌‌همانطور که در حال حاضر اینگونه است‌ـ و یا به شکل دیگری قرار دهد.


 

والخمس فيه حِكَم، منها: إن الإمام إن شاء الله له أن يحكُم فإنه يقيم به شؤون الناس العامة واحتياجاتهم وخصوصاً الفقراء منهم، فبالخمس يتمكن الإمام أن يواسي بين الناس، فيدفع عن الفقراء العوز والحاجة ويحقق العدل بين الناس ﴿مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ الحشر: ٧.

در خمس حکمت‌هایی (نهفته) است از جمله: اگر خدا بخواهد امام حکومت کند، با آن امور عامّۀ مردم و احتیاجات آنها خصوصاً فقیران‌شان را اداره می‌کند. با خمس است که امام می‌تواند بین مردم، مساوات برقرار و درنتیجه فقر و نیازمندی را از فقرا دفع و عدالت را بین مردم محقق کند): ﴿(آنچه خداوند از مردم قريه‌ها نصيب فرستاده‌اش کرده است از آنِ خدا است و از آنِ پيامبر و خويشاوندان، و از آنِ يتيمان و مسکينان و در راهماندگان است، تا ميان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه فرستاده به شما داد بستانيد و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت‌عقوبت است)﴾؛().


 

والآن، إذا تستقرئ أنظمة الدول الاقتصادية تجدها تفرض ضريبة وهي تقريباً بقدر الخمس في كثير من الدول، والضريبة لا أجر فيها ولا ثواب لمن يدفعها، فالذين يكفرون بخليفة الله في أرضه والذين يؤمنون بحاكمية الناس يدفعون رغم أنوفهم؛ لأنّ الدول والحكومات تجبرهم على دفع الخمس تحت عنوان الضريبة ولكنهم يدفعون أموالهم ثم تكون حسرة عليهم؛ لأنهم دفعوها لإقامة حاكمية الناس على الأرض ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾ الأنفال: ٣٦. 

حال اگر سیستم اقتصادی کشورها را بررسی کنید خواهید دید مالیاتی را مقرّر می‌کنند که در بیشتر کشورها تقریباً به اندازۀ خمس است. در مالیات اجر و پاداشی وجود ندارد و کسی که آن را پرداخت می‌کند ثوابی ندارد. این کسانی که به خلیفۀ خدا بر روی زمین کافر هستند و کسانی که به حاکمیّت مردم ایمان دارند آن (مالیات) را با اکراه و علیرغم میلشان پرداخت می‌کنند؛ زیرا دولت‌ها و حکومت‌ها آنها را وادار به پرداخت خمس ـ‌تحت عنوان مالیات‌ـ می‌کنند، امّا آنها اموال خود را پرداخت می‌کنند و سپس حسرتی برای آنها خواهد بود، چرا که آنرا برای برپایی حاکمیّت مردم بر روی زمین پرداخت کرده‌اند: ﴿(کسانی که کفر ورزیدند به راستی که اموالشان را مصرف می‌کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند. پس اینها اموالشان را مصرف خواهند کرد و سپس حسرتی برایشان خواهد بود، سپس مغلوب میشوند؛ و کافران به سوی جهنم گِرد آورده می‌شوند)﴾‏؛().


 

بينما الله ومن رحمته فرض على المؤمنين أن يدفعوا هذه الأموال نفسها - أي الخمس - وفي نفس الوقت يثيبهم على دفعها ويطهرهم بدفعها ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ التوبة: ۱۰۳.

در حالیکه خداوند از سرِ رحمتش بر مؤمنان واجب کرده که همین اموال ـ‌یعنی خمس‌ـ را بپردازند و در عین حال برای پرداختش به آنها ثواب می‌دهد و آنها را پاک می‌گرداند: ﴿(از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آنها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آنها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آنها است، و خداوند شنوا و دانا است)﴾؛().


 

الإنسان بإمكانه أن يجعل كل حياته على هذه الأرض عبارة عن طاعة، ويمكنه أن يجعل كل حياته على هذه الأرض عبارة عن معصية، الفرق فقط أن يتبع خليفة الله أو أن يعرض عنه ويلتوي عليه.

انسان می‌تواند همة زندگی خود بر روی این زمین را در طاعت قرار دهد و می‌تواند همة زندگی خود بر روی این زمین را در معصیت قرار دهد، تفاوت این دو فقط در این است که از خلیفه و جانشین خدا پیروی کند یا از وی روی گرداند و سرپیچی نماید.


 

وأعلم سددك الله أن الخمس مهم جداً في إقامة الاقتصاد الإسلامي العادل، فالإسلام لا يؤمن بالرأسمالية أو الاشتراكية بل يجعل خمس الاقتصاد بيد شخص مقطوع بأنه زاهد عادل حكيم في التصرف، وبهذا:-

بدان ـ‌خداوند اُستوارت بداردـ خمس در برپایی اقتصاد اسلامیِ عادلانه بسیار اهمیّت دارد. اسلام به نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی اعتقادی ندارد، بلکه خمس، اقتصاد را در دست شخصی قرار می‌دهد که مطمئناً زاهد، عادل و در اجرایی ساختن آن حکیم است و با این کار:


 

يضمن في الاقتصاد الإسلامي المواساة بين المؤمنين وبين بلاد المؤمنين فلا يكون هناك بلد إسلامي متخم وآخر يئن أهله من وطأة الفقر والحاجة، وبهذا تصلح أمور الفقراء والأيتام والأرامل المالية، ولا يبقى جائع أو عاري أو شخص يعيش في العراء، وهذا ينعكس إيجاباً على الحالة الاجتماعية للمجتمع المسلم، فالتخمة والفقر كلاهما له أثر اجتماعي سلبي أقل ما فيه أنه قد يؤدي إلى تدني الأخلاق الكريمة كالكرم والمواساة والإيثار وبروز أخلاق لئيمة كالفساد الجنسي والحرص الخ. 

مواسات و همدردی میان مؤمنان و میان سرزمین‌های مؤمنان در اقتصاد اسلامی تضمین می‌شود؛ پس دیگر سرزمین اسلامی وجود نخواهد داشت که در کمال پرخوری و رفاه باشد در حالیکه سرزمینی دیگر وجود داشته باشد، مردمانش از شدت فقر و نیاز آه بکشند و با این کار امور مالی فقرا، ایتام و بیوه‌ها اصلاح می‌شود و دیگر گرسنه و برهنه‌ یا کسیکه بی سرپناه باشد باقی نخواهد ماند و این وضعیّت بازتاب مثبتی بر وضع اجتماعی جامعۀ مسلمان خواهد داشت. پرخوری و فقر، هر دو دارای اثرات اجتماعی منفی هستند. دست کم موجب کاهش اخلاق بزرگ‌‌منشانه ـ‌مثل کَرَم، هم‌دردی و ایثار‌ـ و بروز اخلاق پست و زشت ـ‌مانند فساد جنسی و بخل و دیگرِ موارد‌ـ می‌شود.


 

ولن يبقى المتخم يرتاح لتخمته وبتخمته وهو يرى أنّ هناك فقيراً أو محتاجاً بعد أن يرى هو والمجتمع ككل أنّ هناك شخصاً هو خليفة الله في أرضه ينفق أمواله وهي خمس الأموال لمصلحة عامة الناس وإعالة المحتاجين، وبهذا يكون خليفة الله بإنفاقه أموال الخمس قدوة - بزهده وابتعاده عن زخرف الدنيا رغم امتلاكه لها - يذكر كل متخم ويجعله يحس بالنقص والقصور والصغر وهو ينغمس في زخرف الدنيا ويعيش حياة الترف في حين أنّ هناك فقيراً ومحتاجاً يعاني شظف العيش. وهذا مهم جداً لإصلاح الناس اقتصادياً كبديل عن القدوة السيئة في المجتمع الإنساني كما هو اليوم - وكما كان دائماً في دولة الطاغوت - الثري المترف الذي يحرص على جمع الأموال – بكل صورة وبلا حدود - ليحقق بها رغباته الشخصية، وبالتالي يكون المجتمع بفقرائه وأغنيائه وللأسف مثله كمثل كلاب تتهارش على جيفة يتخم منها القوي ويجر الضعيف ذيله حولها وهو يعوي من ألم الجوع.

دیگر فردِ پُرخوری باقی نخواهد ماند که در پُرخوری‌اش آسوده و شادمان باشد در حالیکه می‌بیند فقیر یا نیازمندی وجود دارد، پس از اینکه او و تمام جامعه ببینند که شخصی كه جانشین خدا در زمینش است اموال خود را ـ‌که خمس اموال است‌ـ برای مصلحت عامّة مردم و مخارج محتاجان انفاق می‌کند و اینگونه خلیفة خدا با انفاق اموال خمس اسوه‌ای خواهد بود ـ‌با زهد خویش و دوری از زرق و برق دنیا علیرغم داشتن آن‌ـ که هر پرخوری را یادآور می‌شود و باعث می‌شود که وی احساس کمبود، قصور و کوچکی کند در حالیکه وی در زرق و برق دنیا غرق شده است و در ناز و نعمت زندگی می‌کند. حال آنکه فقیر و محتاجی وجود دارد که از تنگدستی رنج می‌برد؛ و این برای اصلاح اقتصادی مردم بسیار مهم است تا جایگزینی برای پیشوای زشتی در جامعة انسانی باشد همان‌طور که امروز اینگونه است و همواره در دولت طاغوت چنین بوده است. اینکه ثروتمند و مرفّهی که بدون محدودیّت و به هر شکلی بر جمع‌آوری اموال حرص می‌ورزد تا آمال و آرزوهای شخصی خود را محقّق کند و در نتیجه جامعه به فقیران و ثروتمندان تقسیم شده است و متأسّفانه مَثَل این جامعه به سان سگ‌هایی خواهد بود که بر سر مُرداری به جان هم افتاده‌اند در حالیکه قوی از آن پرخوری می‌کند و ضعیف ـ‌در حالی که از درد گرسنگی زوزه می‌کشد‌ـ اطراف آن دُم می‌جنباند.


 

خليفة الله في أرضه كما انه مهم كقدوة دينية وأخلاقية واجتماعية أيضاً هو مهم جدا كقدوة اقتصادية يصلح الله بها أحوال الناس فعند إيمانهم به سيصلح حالهم اقتصاديا ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾ الأعراف: 96. فهذه الآية لا تعني فقط المدد الإلهي الغيبي فحسب بل تعني ما قدمتُ من سبب طبيعي مادي لصلاح أحوال الناس الاقتصادية وهو خليفة الله في أرضه وتصرفه العادل والحكيم بخمس المال الذي هو ملك شخصي له وإعطاؤه مثلاً أعلى في الزهد والابتعاد عن الترف وتوفير حاجة المحتاجين.

خلیفۀ خدا در زمینش، همان‌طور که به عنوان پیشوای دینی، اخلاقی و اجتماعی اهمیّت دارد، به عنوان پیشوای اقتصادی که خداوند با او اوضاع مردم را اصلاح می‌کند نیز بسیار اهمیّت دارد. پس هنگامیکه مردم به او ایمان آورند، وضع اقتصادی‌شان اصلاح خواهد شد. ﴿(و اگر مردم شهرها ايمان آورده و پرهيزگاری پيشه کرده بودند برکاتی از آسمان و زمين را به رويشان می‌گشوديم؛ ولی (فرستادگان) را تکذیب کردند، پس ما نيز به کيفر کردارشان مجازاتشان  کرديم)﴾؛(). مقصود از این آیه فقط امداد غیبی الهی نیست، بلکه آنچه را که به عنوان سبب طبیعیِ مادّی برای اصلاح اوضاع اقتصادی مردم تقدیم کردم نیز شامل می‌شود؛ یعنی خلیفه و جانشین خدا در زمینش و تصرّف و مصرف عادلانه و حکیمانة وی در خمس ـ‌مالی که ملک شخصی‌اش است‌ـ و اعطای آن، بالاترین تمثیل در زهد و دوری از خوشگذرانی و برآوردن نیاز محتاجان است.


 

هذا محور أساسي في الاقتصاد الإسلامي أو الإلهي وأحد أهم أسباب اختلافه عن أي اقتصاد وضعي آخر. 

این نکته، محوری اساسی در اقتصاد اسلامی یا الهی و یکی از مهم‌ترین اسباب تفاوت آن با هر اقتصاد پایه‌گذاری شدة دیگر است.

 

الاقتصاد الإسلامي مرتكز على خليفة الله وبدونه لا يمكن أن يكون هناك شيء اسمه اقتصاد إسلامي أو إلهي يهدف لتحقيق العدالة بين الناس).

اقتصاد اسلامی متمرکز بر خلیفة خدا است و بدون او ممکن نیست چیزی به اسم اقتصاد اسلامی یا الهی ـ‌که هدفش محقّق کردن عدالت بین مردم باشد‌ـ وجود داشته باشد.

 

هذا بعض ما بينه اختصاراً روحي فداه، ولأنّ الإمام من آل محمد يعرف - في بعض ما يعرف به - بالحلال والحرام، فعن الحارث بن المغيرة النصري: (قلت لأبي عبد الله ع: بأيِّ شيء يُعرف الإمام القائم ع، قال ع: بالسكينة والوقار. قلت: وبأيِّ شيء؟ قال: تعرفه بالحلال والحرام، وبحاجة الناس إليه ولا يحتاج إلى أحد، ويكون عنده سلاح رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلّم). قلت: أيكون إلا وصي ابن وصي؟ قال: لا يكون إلا وصي وابن وصي) غيبة النعماني: 129.

این بخشی از آنچه است که ایشان ـ‌جانم به فدایش‌ـ به اختصار بیان فرمودند و از آنجا که امام از آل محمد (علیهم السلام) ـ‌با توجّه به برخی از مواردی که شناخت‌شان وجود دارد‌ـ با حلال و حرام شناخته میشودـ‌ چرا که از حارثبن مغیره نصری روایت شده است: به ابوعبدالله ع عرض کردم: صاحب این امر با چه چیزی شناخته می‌شود؟ حضرت فرمود: (با سکینه و وقار). عرض کردم: و با چه ابزاری؟ فرمود: (او را با حلال و حرام می‌شناسی، و اینکه مردم به او نیازمندند و او به احدی نیازمند نیست، و سلاح رسول (صلی الله علیه وآله وسلّم) خدا نزد او می‌باشد). گفتم: آیا او وصیِّ فرزند وصی خواهد بود؟ فرمود: (جز این نخواهد بود که او وصی و فرزند وصی می‌باشد)()
 

فعلى ضوء هذا النهج الإلهي الذي أوضحه آل محمد  (علیهم السلام) في التعرّف على الإمام القائم أضع بين يدي أنصار الله - أنصار الإمام المهدي ع "رسالة في فقه الخمس وما يلحق به" تحوي أجوبة مهمة للسيد أحمد الحسن ع لما يكثر الابتلاء به من مسائل الخمس، وكانت مادتها كلها مأخوذة منه صلوات الله عليه، وكانت كالآتي:

-براساس نور این روش الهی در شناخت امام قائم ع که آل محمد (علیهم السلام) بیانش فرموده‌اند رساله‌ای در فقه خمس و پیوست‌هایش تقدیم به انصار خدا ـ‌انصار امام مهدی ع- می‌نمایم که شامل پاسخ‌های مهمّی از سید احمدالحسن ع به مسائل مبتلی به خمس است و محتوای آن، همه از وی صلوات الله علیه گرفته شده و از منابع زیر است:
 

۱- باب الخمس في كتاب شرائع الإسلام / للسيد أحمد الحسن ع.

۱- فصل خمس در کتاب شرایع الاسلام‌ ‌سید احمدالحسن ع.
 

۲- أجوبة مسائل كان قد بعثها الإخوة الأنصار وأجاب ع عليها، وقد دُوّن بعضها في كتاب الجواب المنير.

۲- مسایلی که برادران و خواهران انصار، فرستاده و ایشان ع پاسخ دادند که برخی از آنها در کتاب پاسخ‌های روشنگر مدوّن شده است.
 

ولما كانت صلة الإمام والأنفال عائد ملكيتها للإمام ع أيضاً لذا ألحقته بالخمس هنا.

و از آن جهت که مِلکیّت صلة امام و انفال نیز به امام ع برمیگردد، این موارد را نیز به خمس ضمیمه کرده‌ام.

 

سيدي أحمد الحسن .. إن حال بيننا وبينك المقدور، وتعاقبت الأيام بعد انتظارك سنين ودهوراً، فصرت شريداً طريداً، ولكن أبت رحمتك بنا نحن أهل الخطايا المقصرين في حقكم آل محمد، إلا أن تأخذ بأيدينا إلى صراط الله القويم وتبين لنا حلاله وحرامه، لتكتمل حلقة الطهارة بولايتكم التي أخذ الله سبحانه على الخلق ميثاقها.

سرورم احمدالحسن!... اگر آنچه مقدّر گشته میان ما و شما جدایی انداخته است و بعد از این همه سالیان متوالی در انتظار شما بودن، روزها همچنان ادامه پیدا کرده‌اند و شما متواری و بی‌خانمان شده‌ای، اما ای پدرم! رحمت تو به حال ما مقصرّان و اهل خطا و اشتباه در حق شما آل محمد (علیهم السلام) آنچنان زیاد است که دستان ما را گرفته‌ای و به راه مستقیم خدا سوق می‌دهی و حلال و حرام او را برای ما بیان می‌فرمایی تا آن حلقة پاکی به ولایت شما ـ‌که خداوند سبحان میثاقش را از خلق گرفته است‌ـ تکمیل گردد.


 


 

أضع يبن يديك يا ابن رسول الله ما جمعته من شرع الله الذي أوضحتَه بأجوبة الأسئلة التي تواردت عليك، أجبتها على الرغم من كل ما تمر به من قساوة الدهر وأهله، وكان شرعاً أريد له أن يغيب كتغييبكم أهل البيت ليملأ العلماء غير العاملين حياة الناس بأحكام لا تمتّ إلى دين الله وشرعه بصلة أبداً. والله سبحانه أسأل وأرجو أن يمكّن لك في أرضه لإقامة دينه وحاكميته، والحمد لله رب العالمين.

                                                                                   علاء


 

ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم)! آنچه را که از شرع خدا از پاسخ‌های سؤال‌هایی که بر شما وارد شده است و شما ـ‌بهرغم همة آن قساوتی که از روزگار و اهلش وارد می‌شود‌ـ به این سؤال‌ها پاسخ داده‌ای گردآوری کرده‌ام به شما تقدیم می‌کنم، در حالیکه اینطور خواسته شده بود که این شرایع (احکام) غایب باشد همانگونه که شما اهل بیت مجبور به غیبت بودید تا علمای بی‌عمل زندگی مردم را با احکامی که به هیچ روی ارتباطی با دین و شرع خدا ندارند مالامال گردانند. از خداوند سبحان درخواست و تمنّا دارم که شما را در زمین برای برپایی دینش و حاکمیّتش تمکین دهد! و الحمد لله ربّ العالمین.

علا

 

معرفی فهرست و مقدمه رساله‌ای در فقه خمس

سرفصل ها

همه