Logo
دانلود فایل متنی

 

ما يتعلق بالنكاح

پرسش‌های مربوط به ازدواج

 

س١١٧/ يوجد حديث يقول: إن الزواج هو تكملة نصف الدين، ولكن ماذا لو لم تحصل فرصة للزواج، فماذا يحصل بالنصف من ديني؟

پرسش ۱۱۷:

حدیثی است که می‌فرماید: «ازدواج کامل‌کنندۀ نیمی از دین است» ولی اگر امکان ازدواج فراهم نباشد چه می‌شود؟ برای نصف دین من چه اتفاقی می‌افتد؟

 

ج/ طالما كنت مؤمناً فدينك باقٍ لك إن شاء الله.

پاسخ:

تا هنگامی‌که مؤمن باشی ان‌شاءالله دینت برایت باقی خواهد بود.

 

س١١٨/ هل يجوز لي أن أجيب بالتفاصيل سلباً أو إيجاباً عندما يسألني شخص عن امرأة يريد زواجها، وكذا عن الرجل عندما يتقدم لخطبة امرأة، وما هي الحدود المسموح بها في بيان حال المسؤول عنه؟

پرسش ۱۱۸:

آیا جایز است بنده در مورد توضیحات ازنظر سلبی یا ایجابی پاسخ بدهم؛ وقتی کسی از من در مورد خانمی بپرسد که قصد ازدواج با او را دارد و همچنین در مورد مردی، وقتی از خانمی خواستگاری کرده است. حدّ و حدود اجازه داده‌شده در مورد بیان وضعیت کسی که از او پرسش شده است چیست؟

 

ج/ يجوز الجواب سلباً وإيجاباً عن أوصاف وسلوك المسؤول عنه، ولكن لا يجوز أن تتكلم عن شخص بشيء ما لم تكن على علم ومعرفة تامة بالأمر الذي تذكره.

پاسخ:

پاسخ ازنظر سلبی و ایجابی در مورد ویژگی‌ها و رفتار کسی که در موردش پرسش شده، جایز است؛ ولی سخن گفتن در مورد چیزی از شخصی که اطلاعات و دانش کافی در موردش وجود ندارد جایز نیست.

 

 

س١١٩/ من لديه زوجة هاشمية، هل يجوز له أن يتزوج بزوجة أخرى هاشمية أو عامية، زواجاً منقطعاً أو دائماً؟

پرسش ۱۱۹:

کسی که همسر هاشمی دارد آیا جایز است با زن هاشمی یا غیر هاشمی دیگری ازدواج ـ‌موقت یا دائم‌ـ کند؟

 

ج/ يجوز.

پاسخ:

جایز است.

 

س١٢٠/ أنوي أن أتقدم للزواج وأحب أن استفسر عن قيمة المهر في هذا الزمان حيث يجب أن يثبّت مبلغ مقدم الصداق ومؤخر الصداق في العقد الرسمي في المحاكم الرسمية في الدولة، هل يجب أن يكون المهر بمقدار مهر الزهراء (عليها السلام) أو يمكن أن يكون أعلى؟

پرسش ۱۲۰:

می‌خواهم برای ازدواج پیش‌قدم و قیمت مهر در این زمان را جویا شوم، زیرا باید مقدّم (پیش‌پرداخت) صِداق و مؤخّر آن در عقد رسمی در دفتر رسمی دولتی ثبت شود. آیا واجب است مهریه به‌اندازۀ مهریۀ حضرت زهرا (عليها السلام) باشد؟ یا می‌‌تواند بیشتر از آن نیز باشد؟

 

ج/ بيّنت في جواب سابق ما هو مهر الزهراء في هذا الزمن وفي أي زمن، وهو قيمة أثاث بيت لشخصين، وهذا هو المعيار، أي أن المهر هو مبلغ يؤثث به البيت الذي سيعيش فيه الزوجان.

 پاسخ:

در پاسخ پیشین بیان کردم که مهر حضرت زهرا (عليها السلام) در این زمان و هرزمانی چقدر است و ارزش آن، قیمت اثاث خانه برای دو نفر هست و این، معیار است؛ یعنی مهر مبلغی است که اثاث خانه‌ای که زن و شوهر در آن زندگی خواهند کرد چیده شود.

 

وإذا كنت تريد رقماً أو مبلغاً معيناً كحد أعلى فالأفضل أن لا يتجاوز مبلغ المهر ما قيمته أربعين مثقال ذهب عيار ثمانية عشر أو ما يعادلهما بأي عملة، واذا أريد تقسيم المهر إلى جزء يدفع كمقدم وجزء كمؤخر فتقسم القيمة المذكورة عليهما.

اگر شما مایل هستی عدد یا مبلغ معینی را به‌عنوان حداکثر مهر بدانی، بهتر است مبلغ مهریه از قیمت چهل مثقال طلای هجده عیار یا معادل آن ـبه هر شکلی‌ـ تجاوز نکند، و اگر می‌خواهی مهریه را به بخشی که ابتدا پرداخت شود و بخشی که بعدازآن پرداخت می‌شود تقسیم کنی، قیمت مذکور را به دو بخش گفته‌شده تقسیم کن.

 

والأفضل - عموماً - تجنب أي مهر مرتفع حتى وإن كان الزوج ميسوراً؛ لأنه سنّة سيئة في المجتمع المؤمن، فمن بركة المرأة قبولها بمهر قليل ومن شؤمها رفع المهر والتفاخر. 

به‌طورکلی بهتر است از مهریۀ بالا اجتناب شود حتی اگر شوهر متمکّن باشد؛ زیرا این کار سنّت زشتی در جامعۀ مؤمن است. از مصادیق بابرکت بودن زن این است که مهریۀ کم را بپذیرد و از مصادیق شوم بود او، بالا بردن مهریه و فخرفروشی است.

 

س١٢١/ أنصارية تم تطليقها لكونها آمنت بالإمام (عليه السلام) وزوجها يشرب الخمر، أخذوا منها أطفالها، وعند التوجه للمحاكم الرسمية تم الاتفاق بين محاميها ومحامي مطلقها رسمياً أن تعيش مطلقة منفصلة مع أطفالها. والصرف عليها وعلى الأطفال وتهيئة سكن لها وأطفالها شرط أن ﻻ تتزوج فإن تزوجت يأخذ الأطفال والسكن والمصرف.

فهل هي ملزمة شرعاً بهذا الاتفاق وﻻ تتزوج إﻻ بعلمه، وهل يحق لها أن تعقد دون دراية مطلقها ويكون العيش مع أطفالها وتهيئة المسكن والصرف عليها وأطفالها يحل لها في حالة أرادت أن ترتبط بأنصاري بزواج شرعي؟

پرسش ۱۲۱:

یکی از خانم‌های انصاری به دلیل اینکه به امام (عليه السلام) ایمان داشته و شوهرش شراب می‌نوشیده کارش به جدایی و طلاق کشیده شده است. آن‌ها فرزندانش را از او گرفته‌اند در حالی در دادگاه رسمی توافق حاصل‌شده بین طرفین این بوده که این زن جدا شود و به همراه فرزندانش جداگانه زندگی کند و اینکه شوهر سابق  هزینه‌های مصرفی زن و فرزندانش را پرداخت و مسکن آن‌ها را تأمین کند به‌شرط آنکه آن زن ازدواج نکند و اگر ازدواج کند بچه‌ها، مسکن و هزینه‌ها گرفته شود.

آیا این زن شرعاً ملزم به رعایت این توافق است و بدون در جریان دادن شوهر سابقش نمی‌تواند ازدواج کند؟ و آیا او حق دارد بدون آنکه شوهر سابقش متوجه بشود به عقد کسی دربیاید؟ و آیا زندگی با فرزندانش و استفاده از مسکن و مخارج شوهر سابقش برایش حلال است، درصورتی‌که بخواهد با یک مرد انصاری ازدواج شرعی کند؟

 

ج/ مسألة زواجها تبقى بيدها وليس لأحد منعها من الزواج، ومسألة الأطفال ترجع لعمر الأطفال وحالهم. وعموماً إذا كان الأب غير مؤمن فشرعاً الأطفال من حق الأم المؤمنة.

پاسخ:

مسئلۀ ازدواجش به دست خودش است و احدی حق منع او از ازدواج کردن را ندارد؛ اما موضوع فرزندان برمی‌گردد به سن و وضعیت کودکان؛ و به‌طورکلی اگر پدر مؤمن نباشد شرعاً فرزندان جزو حقوق مادر مؤمن به‌حساب می‌آیند.

 

س١٢٢/ إحدى الأخوات في ايران شرطت في عقدها أن تأخذ مهرها في أي وقت تطالب به، والآن بعد مرور كم سنة من زواجها بسبب بعض الأمور طالبت بمهرها من زوجها، ولأن زوجها لا يستطيع أن يدفع لها مهرها نقداً وحسب قانون ايران تحكم المحكمة بحجز أمواله، وإذا كان الزوج ليس له أموال أو أملاك فقط سهمه من الورث فإن المحكمة الإيرانية تحكم بحجز وتوقيف سهمه من الورث وبيعه حتى مع عدم رضا باقي الورثة، مثلاً الأم والأخوة الذين لديهم سهم في الورث الذي سوف يباع والذي للرجل سهم منه، وإذا اعترض باقي الورثة ولم يوافقوا ببيع الورث تجبرهم المحكمة الإيرانية بدفع سهم الرجل وإعطاء الزوجة مهرها منه، الآن السؤال هو: هل هذا الأمر جائز شرعاً، يعني مع وجود كل هذه الشروط التي تؤدي إلى عدم رضا باقي الورثة وتضايقهم فإن المحكمة تعطي مهر المرأة بهذه الطريقة؟

پرسش ۱۲۲:

یکی از خواهران در ایران ضمن عقدش شرط نمود که مهریه‌اش را هر وقت که بخواهد دریافت کند و اکنون پس از گذشت یک سال از ازدواجش به خاطر بعضی مسائل از شوهرش درخواست مهریه کرده است. ازآنجاکه شوهرش توانایی دادن مهریه به‌صورت نقدی را ندارد بر اساس قانون ایران، دادگاه حکم به مصادرۀ اموالش داده است تا از طریق این املاک و اموال مهریۀ همسرش به او داده شود و اگر شوهر اموال و املاکی نداشته جز سهم‌الارث نداشته باشد، دادگاه ایرانی حکم به مصادره و توقیف سهم شوهر از ارث و فروش آن را می‌دهد؛ حتی اگر سایر ورثه راضی نباشند؛ مثلاً مادر و برادرانی که سهمی در ارثی دارند که فروخته می‌شود و مرد نیز سهمی در آن دارد. اگر بقیۀ ورثه اعتراض کنند و با فروش ارث موافقت نکنند، دادگاه ایران آنان را به دادن سهم مرد و پرداخت مهریۀ همسر از آن مجبور می‌کنند. حال پرسشی مطرح می‌شود: آیا این مسئله ازنظر شرعی جایز است؟ یعنی باوجود همۀ این شروطی که به عدم رضایت و در تنگنا قرار گرفتن سایر ورثه منجر می‌شود، دادگاه مهریۀ این زن را از این راه بدهد؟

 

ج/ جائز، ولكن الأولى هو الإحسان بين الزوجين، وأن تصبر عليه زوجته - إن كان في عسر - حتى يرزقه الله.

پاسخ:

جایز است؛ ولی شایسته‌تر احسان و نیکی بین زوجین هست و زن ـ‌هرچند در سختی باشد‌ـ در این خصوص صبر پیشه کند تا خداوند روزی‌اش را عطا فرماید.

 

س١٢٣/ مكتوب في كتاب الشرائع في باب النكاح: أن الدخول بالمرأة قبل أن تبلغ تسعاً محرماً. فهمت من ذلك أنه يجوز الدخول بالفتاة بدءاً من ٩ سنوات.

پرسش ۱۲۳:

در کتاب شرایع در قسمت ازدواج نوشته‌شده است: «نزدیکی با زن قبل از اینکه به سن نُه سالگی برسد حرام است». از این مطلب چنین برداشت کردم که از ابتدای سن نه سالگی نزدیکی با زن جایز است.

 

من خلال عملي ومحيطي واجهت كثير من الحالات التي تتعرض فيها الفتاة لأضرار بدنية جسيمة نظراً لعدم تحمل جسدها بعد للعلاقة الجنسية مع الزوج. كما أن في مجتمعنا وعصرنا اليوم الفتاة في مثل هذا السن ما زالت تعتبر طفلة وليس عندها النضج العقلي والجسدي الكافي لتحمل واجبات ومسئوليات عقد بهذه الأهمية. فلماذا أحل الله سبحانه وتعالي زواج الفتاة في هذا السن المبكر؟ وهل صحيح إنه يجوز تزويج الفتاة منذ ولادتها؟

با توجه به حرفه و محیط اطرافم در بسیاری موارد با دخترانی روبه‌رو شده‌ام که با توجه به اینکه بدنشان تحمل رابطۀ جنسی با شوهر را ندارد دچار آسیب‌های بدنی می‌گردند. همان‌طور که در جامعۀ امروز و زمانۀ ما می‌بینیم که دختران در این سن و سال کودک محسوب می‌شوند و هنوز آمادگی عقلی و جسمانی کافی برای بر عهده گرفتن واجبات و مسؤولیت‌های پیمانی با این درجه از اهمیت را ندارند. پس برای چه خداوند سبحان و متعال ازدواج با دختران را در این سن و سال کم اجازه فرموده است؟ و آیا صحیح است که ازدواج با دختران از زمان ولادتشان جایز باشد؟

 

ج/ بالنسبة لجواز زواج البنت في عمر تسع سنوات في الإسلام هو عبارة عن بيان حدود الحالة الشرعية، وليس هو القانون الذي تعمل به الحكومة الإلهية فيما لو تسنّى لخليفة الله الحكم ووضع قانون الأحوال الشخصية.

پاسخ:

موضوع جایز بودن ازدواج دختران نه‌ساله در اسلام عبارت است از بیان حدود وضعیت شرعی، و اگر شرایط حکمرانی برای خلیفۀ خداوند مهیا گردد و قانون احوال شخصی افراد را وضع نماید، این قانونی نیست که (الزاماً) حکومت الهی طبق آن عمل کند.

 

فلو بُسط الأمر لخليفة الله يمكن أن يضع قيوداً تمنع زواج البنت دون سن يضمن فيه عادة اكتمال نمو الأعضاء التناسلية للأنثى البشرية، كأن يشترط وجود ضرورة لهذا الزواج، وأن تكون الحالة الجسمانية للفتاة بحسب فحص طبي رسمي مناسبة للزواج... الخ. وعموماً تشريع حلية هذا النوع من الزواج في الشريعة الإسلامية لا يعني أنه الحالة الطبيعية كما تبيّن، بل هو مجرد الحد الأقصى الذي يمكن أن تتزوج فيه الفتاة عند الضرورة، فمثلاً لو تصورنا أنّ كارثة حصلت على الأرض وبقي أفراد فقط من الجنس البشري أو من المؤمنين فعندها تكون مسألة الزواج المبكر والإنجاب المبكر - مع أخذ احتياطات الأمان - ضرورة للحفاظ على الجنس البشري أو للحفاظ على المؤمنين، وإلا فسيزيد احتمال تعرض الجنس البشري للانقراض، ومن يفهم نظرية التطور وكيف تعمل المنظومة الجينية في الطبيعة يفهم ما أقول، فلو لم تكن هناك أهمية للزواج المبكر - أو لنقل استعداد الأنثى البشرية للتلقيح في سن مبكر - في الحفاظ على الجنس البشري في وقت سابق من تطور "الهومو" لما تطور جسم الأنثى بهذه الصورة بحيث يكون مهيأ للتلقيح في سن مبكرة.

بنابراین اگر امر برای خلیفۀ خدا گسترش یابد می‌تواند قیدهایی را برای منع کردن ازدواج دختران کمتر از سنی که به‌طورمعمول اعضای تناسلی زنانه‌شان کامل نشده باشد وضع نماید ـ‌همان‌طور که وجود ضرورتی برای این نوع ازدواج شرط می‌باشد‌ـ و اینکه وضعیت جسمانی دختران ازنظر معاینات پزشکیِ قانونی برای ازدواج مناسبت داشته باشد و.... و به‌طورکلی حلال دانستن این نوع ازدواج در شریعت اسلام ـ‌همان‌طور که بیان شد‌ـ دلالتی بر طبیعی بودن این وضعیت ندارد بلکه این تشریع تنها بیانگر نهایتی است که در آن سن دختران جوان ـ‌در صورت وجود ضرورت‌ـ امکان ازدواج پیدا می‌کنند. به‌عنوان‌مثال اگر تصور کنیم که فاجعه‌ای در روی زمین رخ دهد و تنها اندکی از نوع بشر یا از مؤمنان باقی بمانند، در چنین وضعیتی مسئلۀ ازدواج و زادآوری زودهنگام ـ‌با در نظر گرفتن اقدامات احتیاطی‌ـ به جهت ضرورت حفاظت از نوع بشر و یا حفظ مؤمنان خواهد بود وگرنه احتمال انقراض نوع بشر بیشتر خواهد شد. کسی که نظریۀ تکامل و چگونگی عملکرد مجموعۀ ژن‌ها را در طبیعت درک می‌کند آنچه من می‌گویم را (به‌خوبی) خواهد فهمید. در این موردِ به‌خصوص اگر ضرورتی برای ازدواج زودهنگام ـ‌یا به‌عبارت‌دیگر آمادگی جنس مادۀ نوع بشر برای لقاح در سنین پایین‌ـ در محافظت از نوع بشر در ادوار پیشینِ تکاملِ «هومو»ها وجود نمی‌داشت، بدن نوع مؤنث به این صورت تکامل نمی‌یافت؛ یعنی به صورتی که آمادگی تلقیح در سنین پایین را داشته باشد.

 

أما ما يخص تطبيق بعض المسلمين من أنفسهم لهذا التشريع دون ضوابط وتسببهم بأضرار جسدية للفتيات فهذا خطأهم وليس خطأ الشريعة، فليسوا هم ولا فقهائهم مؤهلين لتطبيق الشريعة ولا معرفة حدودها التامة، ولهذا جعل الله التطبيق مهمة خليفة الله في أرضه.

اما در مورد آنچه برخی از پیش خودشان این حکم شرعی را پیاده می‌کنند آن‌هم بدون ضوابطش و باعث آسیب رسانیدن جسم دختران جوان و کم سن و سال می‌شوند، این خطایی از سوی آن‌ها است و خطای شریعت نیست. نه آن‌ها و نه فقهایشان، نه شایستگی پیاده‌سازی شریعت را دارند و نه شناخت حدود آن به‌صورت کامل. از همین رو خداوند موضوع تطبیق و پیاده‌سازی را بر عهدۀ خلیفه و جانشین خود در زمینش قرار داده است.

 

س١٢٤/ هل تتغير بعض أحكام الشريعة المتعلقة بالأحوال الشخصية في بعض الحالات تبعاً لتغير الظروف الاجتماعية والاقتصادية عبر الزمن؟

پرسش ۱۲۴:

آیا با توجه به تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی در طول زمان، برخی احکام شرعی مربوط به احوالات شخصی در برخی حالات تغییر می‌کند؟

 

فهمت أن للرجل حقوقاً أكثر من المرأة لأن مسؤولياته وواجباته أكثر من المرأة، ولكن ماذا إذا أخل الرجل بهذه المسؤوليات ولم يقم بها، فهل تستمر هذه الحقوق أم تسقط؟ مثلاً الزوج الذي لا ينفق على أسرته ولا يهتم بأولاده وليس له أي وجود معنوي أو مادي في حياتهم فيقع عاتق الإعالة والتربية كله على المرأة، فهل ما زال لمثل هذا الزوج حقوق؛ مثل الطاعة والقوامة وغيرها؟

اینگونه متوجه شده‌ام که حقوق مردان بیشتر از حقوق زنان است زیرا مسؤلیت‌ها و تکالیف مرد بیشتر از زن هست. اما چه می‌شود اگر مرد وظایفش را به‌درستی انجام ندهد و آن‌ها را به انجام نرساند؟ آیا در این صورت حقوقش همچنان پابرجا خواهد بود یا ساقط می‌گردد؟ به‌عنوان‌مثال مردی که خرجی خانواده‌اش را نمی‌دهد و اهمیتی برای فرزندانش قائل نمی‌شود گویی او هیچ وجود مادی یا معنوی در زندگی آن‌ها ندارد و قوام خانواده و تربیت، همگی بر عهدۀ زن افتاده باشد؛ آیا بازهم این شوهر چنین حقوقی دارد؟ حقوقی مثل اطاعت شدن، سرپرستی و سایر موارد؟

 

في المجتمعات العربية والإسلامية توجد للأسف ظاهرة الأسر التي تعيلها نساء إما بمفردها لتقصير الزوج أو غيابه، أو مشاركة مع الزوج بسبب الظروف الاقتصادية الطاحنة وتسلط الطواغيت، فما تأثير ذلك على المعادلة المذكورة أعلاه (الزوج له حقوق أكثر لأنه هو المسؤول)؟

متأسفانه در جامعه‌های عربی و اسلامی خانواده‌هایی یافت می‌شوند که به دلیل کوتاهی شوهر یا نبودش، این خانواده‌ها را زنان به‌تنهایی اداره می‌کنند و یا به دلیل وجود شرایط سخت اقتصادی و تسلط طاغوتیان با شوهرانشان مشارکت دارند. تأثیر این وضعیت بر معادلۀ مذکور چیست؟ (اینکه شوهر حقوق بیشتری دارد چون او مسئول است).

 

ج/ تغير الأحكام يعود لخليفة الله في كل زمان، فالأحكام يمكن أن تتغير وتنسخ، وهذا أمر ذكرته سابقاً.

پاسخ:

تغییر احکام در هر زمان به خلیفه و جانشین خدا بازمی‌گردد؛ بنابراین احکام می‌توانند تغییر کنند یا منسوخ گردند، و بنده پیش‌تر این مطلب را یادآور شده‌ام.

 

 

س١٢٥/ قال تعالى: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا [النساء: 128]. ما هو نشوز الزوج بالتحديد؟ وهل توجد في الشريعة عقوبة للزوج الناشز؟ وما هو حكم الزوج الذي يهمل بيته وزوجته وأولاده؟

پرسش ۱۲۵:

حق‌تعالی می‌فرماید: ﴿(و اگر زنی از بی‌مهری یا بیزاری شوهرش بیمناک باشد، بر آن دو گناهی نيست که هر دو در ميان خود طرح سازش و آشتی افکنند، که سازش بهتر است ولی بُخل و فرومايگی بر نفوس حضور (و غلبه) دارد، و اگر نيکی و پرهيزگاری پیشه کنيد قطعاً خدا به هر چه انجام می‌دهید آگاه است)(النساء۱۲۸). تعریف «نشوز» (بی‌مهری و ناسازگاری) مرد چیست؟ و آیا در شریعت عقوبتی برای مرد ناشز (ناسازگار) وجود دارد؟ و حکم مردی که نسبت به خانه، همسر و فرزندانش بی‌توجهی می‌کند چیست؟

 

ج/ مسألة نشوز الزوج قد ذكرتها في "الشرائع"، وهو أن يمنعها حقوقها أو بعض حقوقها، ولها أن تقاضيه.

پاسخ:

مسئلۀ نشوز مرد را در کتاب شرایع بیان کرده‌ام و به این معنی است که مرد همه یا برخی حقوق زن را منع می‌کند و زن حق مطالبه و دریافت آن‌ها را دارد.

 

س١٢٦/ عندما نتكلم عن ضرب الزوجة الناشز في الإطار الديني يتفق الجميع أنه يجب أن يكون ضرباً غير مبرح، ولكن عندما نأتي للواقع المعاش يختلف الوضع كثيراً ويكثر الضرب المبرح والإيذاء البدني للزوجة. فما هي حدود الضرب للزوجة الناشز بالتحديد، وما هي عقوبة الزوج الذي يتعدى هذه الحدود؟ وألا يكون تقويم وإصلاح النفوس أجدى وأولى أن يكون بالصبر والمعاملة الحسنة بدلاً من الإيذاء الجسدي الذي يولد شعوراً بالمهانة؛ خاصة إذا كان تجاه شخص أضعف منك وفي حمايتك ورعايتك؟

پرسش ۱۲۶:

وقتی در مورد زدن زن ناشزه (نافرمان) در حوزۀ دین صحبت می‌کنیم همه اتفاق‌نظر دارند که زدن نباید با شکنجه و درد و عذاب همراه باشد ولی وقتی به واقعیت زندگی می‌رسیم مشاهده می‌کنیم که وضعیت بسیار متفاوت است و ضرب و شتم بدنی همسر بسیار اتفاق می‌افتد. به‌طور دقیق حدود زدن زن ناشزه چیست؟ و سزای مردی که از این حدود تجاوز می‌کند چیست؟ و آیا قوام بخشی و اصلاح نفوس با صبر و رفتار نیکو شایسته‌تر از آزار جسمانی ـ‌که احساس خواری و زبونی را به دنبال دارد‌ـ نیست؟ به‌خصوص هنگامی‌که طرف مقابل ضعیف‌تر از شما و موردحمایت و پشتیبانی شما باشد؟  

 

ج/ ضرب الزوجة ليس حالة طبيعية أو الحالة التي يصح العمل بها عادة، بل في الدولة الإلهية لو أقامت الزوجة دعوى ضرب على الزوج ينظر فيها، ولو وجد الزوج مذنباً يعاقب.

پاسخ:

کتک زدن زن یک وضعیت طبیعی و یا وضعیتی که به‌طورمعمول عمل به آن صحیح باشد نیست، بلکه در حکومت الهی اگر زن به دلیل کتک زدن شوهر اقامۀ دعوی کند به دعوایش رسیدگی و اگر مرد خطایی مرتکب شده باشد مجازات می‌شود.

 

س١٢٧/ إني امرأة متزوجة منذ ٨ سنين وزوجي يعمل والحمد لله، لكن إلى اليوم لا نملك بيتاً ولا سيارة ولا أي شيء، وعندما يمرض أحد أولادي أو أريد شيئاً لا يوجد لدي مال، فهو عندما يستلم الراتب كل شهر لا يعطينا إلا القليل من أجل الطعام، والباقي يتبرع به أو يعطيه، أحياناً يعطيه لأشخاص غير محتاجين أو يطلبون المال لأشياء غير ضرورية وأنا وأولادي نبقى محتاجين. ما نظرك أو حكمك على زوجي؟ عندما تكون عندي أموال أشاركه ولكنه يشارك بماله الآخرين، وعندما أقول له إني غير راضية عن هذا يقول لي غير مهم رضاكِ، فهل كلامه صحيح؟

پرسش ۱۲۷:

زنی هستم که هشت سال است ازدواج‌کرده‌ام و شوهرم -به‌حمدالله- کار می‌کند، ولی تا امروز نه خانه‌ای در تملک داریم و نه خودرویی و نه هیچ‌چیز دیگری. هر وقت یکی از فرزندانم بیمار می‌شود یا چیزی را می‌خواهم، پولی نداریم. وقتی همسرم حقوق ماهیانه‌اش را دریافت می‌کند جز اندکی آن‌هم برای غذا به ما نمی‌دهد و باقی را اهدا می‌کند یا می‌بخشد. گاهی او پول‌ها را به کسانی که نیازمند نیستند می‌بخشد و یا دیگران برای چیزهایی که ضروری نیست از او پول می‌گیرند درحالی‌که و من و فرزندانم محتاج باقی می‌مانیم. رأی شما و حکم شما دربارۀ همسرم چیست؟

هر وقت من پولی داشته باشم با او مشارکت می‌کنم ولی او پولش را با دیگران شریک می‌شود و هر وقت به او می‌گویم من از این وضعیت راضی نیستم می‌گوید رضایت تو برایم مهم نیست. آیا این سخن او درست است؟

 

ج/ الواجب على الزوج هو أن يوفر النفقة الواجبة لعائلته، وله حق التصرف بماله الباقي كيفما يشاء سواء ينفقه على عائلته، أم على نفسه، أم ينفقه في وجوه الخير التي يرضاها الله.

پاسخ:

بر شوهر واجب است که نفقۀ واجب را برای خانواده‌اش فراهم کند و حق تصرف در باقی اموالش در اختیار خودش است، هرگونه که خودش صلاح بداند، چه برای خانواده‌اش هزینه کند، چه برای خودش و یا درراه‌های خیری که مورد رضای خداوند است انفاق نماید.

 

س١٢٨/ أحد الأنصار زوجته لا تصلي وهي أنصارية أيضاً، وقد بذل كل ما بوسعه على أن تلتزم بصلاتها واستعمل كافة السبل الشرعية على أن يجعلها تصلي ولكن بدون فائدة، هل يجوز له ضربها على الصلاة أو يطلقها؟

پرسش ۱۲۸:

زنِ یکی از انصار ـ‌درحالی‌که خودش هم جزو انصار است‌ـ نماز نمی‌خواند و (شوهرش) هر چه در توان داشته به او بخشیده تا به نمازش پایبند شود و همۀ راه‌های شرعی را به کار گرفته تا همسرش نمازخوان شود ولی فایده‌ای نداشته است. آیا می‌تواند به خاطر نماز نخواندن او را کتک بزند و یا طلاقش بدهد؟

 

ج/ ينصحها ويعضها ويشجعها على الصلاة ويستمر على هذا الأمر، ولا يضربها ولا يطلقها.

پاسخ:

نصیحتش کند، موعظه‌اش کند و به نمازخواندن تشویقش کند و به همین وضعیت ادامه بدهد. کتکش نزند و طلاقش ندهد.

 

س١٢٩/ هل يحق للأنصاري أن يشتم ويسب ويضرب زوجته، وكل خطأ يحصل في البيت يترك اللوم عليها؟

پرسش ۱۲۹:

آیا مرد انصاری حق دارد همسرش را مورد ضرب و شتم قرار دهد، به او فحاشی کند و برای هر خطا و اشتباهی که در خانه اتفاق می‌افتد همسرش را مورد سرزنش قرار دهد؟

 

ج/ أكيد الشتم والسب غير جائز، وهذا أمر مفروغ منه. والمفروض العلاقة بين الزوجين علاقة ود ومحبة وليس تنافر، والمطلوب من الطرفين العمل على ذلك.

پاسخ:

به‌هیچ‌وجه کتک زدن و فحاشی کردن جایز نیست، و این (از مردانگی) به دور است. رابطۀ بین زن و شوهر باید از نوع رابطۀ دوستی و محبت‌آمیز باشد، نه تنفر و ناسازگاری! و از هر دو طرف انتظار می‌رود که بر همین منوال عمل کنند.

 

س١٣٠/ ورد بأنه لا يجوز للواطئ أن يتزوج أم وأخت الموطوء، ماذا لو كان الواطئ لم يبلغ سن التكليف فهل يقع التحريم أيضاً؟ وماذا لو كان الشخص شاكاً في البلوغ عندما فعل هذا الفعل الخبيث؟

پرسش ۱۳۰:

گفته‌شده است که لواط کننده نمی‌تواند با مادر و خواهر لواط شونده ازدواج کند. اگر لواط کننده به سن تکلیف نرسیده باشد وضعیت این حکم به چه صورت است؟ و اگر فرد شک داشته باشد که هنگام انجام این عمل خبیث به سن بلوغ رسیده است یا نه وضعیت به چه صورت خواهد بود؟

 

ج/ في الفرضين لا يحرم.

پاسخ:

در هر دو حالت (ازدواج) حرام نیست.

 

س١٣١/ كيف تعرف المشهورة بالزنا، وهل يجوز أن يفسخ العقد المنقطع إذا كان الاتفاق سنة ولكنه شك بعدم التزام المرأة، وللخلاص من الإشكال هل يجوز الفسخ بعد الدخول؟

پرسش ۱۳۱:

زنِ شهره به زنا چگونه شناخته می‌شود؟ اگر مدت عقد موقت یک سال باشد ولی مرد به عدم التزام و پایبندی زن شک داشته باشد، آیا جایز است عقد موقت را فسخ کند؟ آیا فسخ کردن بعد از نزدیکی جایز است؟

 

ج/ المشهورة بالزنا تعرف من خلال كونها مشهورة في محيطها الاجتماعي بممارسة الفاحشة، ويجوز له فسخ عقد الزواج المنقطع في أي وقت شاء.

پاسخ:

زنی که در محیط اجتماعی‌اش به فاحشه گری شناخته‌شده باشد، معروف به زنا شناخته می‌شود و مرد می‌تواند هر وقت بخواهد عقد ازدواج موقت را فسخ کند.

 

س١٣٢/ ورد في كتاب الشرائع الجزء الثالث النص التالي: (لو حملت من الزنا، ثم طلقها الزوج اعتدت بالأشهر لا بالوضع. ولو وطئت بشبهة ولحق الولد بالواطئ لبعد الزوج عنها ثم طلقها الزوج، اعتدت بالوضع من الواطئ، ثم استأنفت عدة الطلاق بعد الوضع)،

پرسش ۱۳۲:

متن زیر در کتاب شرایع جلد سوم آمده است: (اگر زن از زنا حامله شود و سپس شوهرش او را طلاق دهد، باید با گذراندن ماه‌ها (سه ماه) عده نگه دارد ـ‌نه با وضع حمل‌ـ و اگر اشتباهاً با او نزدیکی شده باشد و حامله شود، به دلیل دوری شوهر از او فرزند به آن شخص نسبت داده شود، سپس شوهر زن را طلاق دهد، با وضع حمل از شخصی که اشتباهاً با او نزدیکی کرده عده نگه می‌دارد و بعدازآن عدۀ طلاق از شوهرش را نگه می‌دارد).

 

فهل التي حملت من الزنا ولم يكن لها زوج عليها عدة معينة؟ وهل يجوز الزواج منها سواء من قبل الذي زنا بها، أو من غيره في أثناء حملها؟

آیا زنی که از زنا حامله شده و شوهری نداشته باشد باید عدۀ معینی نگه دارد؟ و آیا ازدواج با او در ایام حامله بودنش چه از طرف شخصی که با او زنا کرده یا از سوی کسان دیگر جایز است؟

 

ج/ ليس عليها عدة، ويجوز أن تتزوج أثناء حملها من الذي زنا بها، ويكره من غيره.

پاسخ:

عده‌‌ای ندارد، و جایز است که در زمان حامله بودنش باکسی که با او زنا کرده ازدواج کند و ازدواج با دیگران مکروه است.

 

س١٣٣/ توجد أنصارية قبل أكثر من ست سنوات غرق زوجها في البحر هو والمجموعة التي سافر معها ولم يعثروا على جثته كباقي المجموعة، ولكنها لم تعتد عدة الوفاة، الآن تقدم لخطبتها أحد الأنصار فهل يجب عليها قضاء العدة ليصح زواجها منه، أو ماذا تفعل؟

پرسش ۱۳۳:

شوهر زنی انصاری به همراه مسافرانی که همراهش بودند بیش از شش سال است که در دریا غرق‌شده‌اند و هیچ اثری از او و سایرین به دست نیاورده‌اند؛ اما این زن عدۀ وفات را نگه نداشته است. اکنون یکی از برادران انصاری برای خواستگاری از او پیش‌قدم شده است. آیا واجب است این زن قضای عده را به‌جا آورد تا ازدواجش با او صحیح باشد؟ یا کار دیگری باید انجام دهد؟

 

ج/ عليها أن تعتد بعدة الوفاة أولاً.

پاسخ:

باید ابتدا عدۀ وفات را نگه دارد.

 

س١٣٤/ هنا في أستراليا عندما يعمل الشخص بالصورة الصحيحة ينقطع راتبه وكذلك راتب زوجته وأحياناً ممكن يصل القطع إلى راتب الأطفال، فيصبح الأمر صعباً وخصوصاً عندما يريد أن يسافر سوف يتركهم بدون راتب فيصبح الاعتماد على ما يحصل من عمله. فهنا العراقيون وكذلك بعض الأنصار حتى يتخلصوا من هذه المشكلة ويعملوا على راحتهم ولا يتضرر راتب الزوجة أو الأطفال وفوائد كثيرة أخرى يخبروا الحكومة الاسترالية بعملية الانفصال عن زوجته، والانفصال عند الحكومة الاسترالية لا يعني الطلاق وإنما درجة أقل من الطلاق، وهو مجرد ملء استمارة، فما هو الحكم الشرعي؟

پرسش ۱۳۴:

اینجا در استرالیا وقتی کسی به صورتی قانونی و صحیح کار می‌کند حقوق خودش و همسرش و گاهی حقوق کودکانش نیز قطع می‌شود؛ درنتیجه کار دشوار می‌شود و به‌خصوص وقتی‌که مرد می‌خواهد به مسافرت برود و آن‌ها را بدون هیچ حقوقی رها کند که در این صورت تنها بر ماحصل کارکرد او تکیه می‌شود.

اینجا عراقی‌ها و همچنین برخی انصار برای خلاص شدن از این مشکل و اینکه بتوانند به‌راحتی کار کنند و حقوق زن و فرزندان قطع نشود و همچنین برای بهره‌مندی از فواید بسیار دیگر، به دولت استرالیا می‌گویند که از همسرشان جداشده‌اند. جدا شدن ازنظر حکومت استرالیا به‌منزلۀ طلاق نیست بلکه درجۀ پایین‌تری از طلاق هست و تنها در حدّ پر کردن چند فرم است. حکم شرعی این کار چیست؟

 

ج/ الانفصال بحسب المذكور في السؤال لا يعتبر طلاقاً وتبقى زوجته شرعاً.

پاسخ:

با توجه به آنچه در این پرسش گفته‌شده، جدایی به معنی طلاق نیست و زن به‌عنوان ‌همسر شرعی‌اش باقی می‌ماند.

 

* * *


 

پرسش‌های مربوط به ازدواج

سرفصل ها

همه