Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۲۳۴: 

نصیحت سید(ع) به انصار.

 

السؤال/ ٢٣٤: بسم الله الرحمن الرحيم، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

فيما يلي نصيحة السيد أحمد الحسن للأنصار، وجاءت جواباً على استفهام وطلب من الأخ العزيز الغالي علاء، وكانت بتاريخ: الأربعاء/ ١٦صفر/ ١٤٣٠ هـ. ق.

بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين

 وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليمًا.

در آنچه در ادامه می‌آید، نصیحت سید احمد الحسن به انصار می‌باشد که در جواب به سوال و درخواست برادر عزیز غالی علاء در تاریخ چهار‌شنبه ۱۶ صفر ۱۴۳۰ هـ.ق.([95]) داده شده است.

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين كما هو أهله وكما ينبغي لكرم وجهه وعزّ جلاله، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين الهداة الأطهار وسلم تسليماً.

اشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شريك له إلهاً واحداً أحداً فرداً صمداً لم يتخذ صاحبة ولا ولداً، واشهد أنّ سيدي ومولاي محمداً بن عبد الله عبده ورسوله إلى العالمين.

پاسخ:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

سپاس و ستایش از آنِ خدا است که پروردگار جهانیان است همان گونه که او، اهل آن است و همان گونه که  شایسته‌ی بزرگی وجهش و عزّت جلالش است و درود خدا بر محمد و آل محمد از ائمه و مهدیین که هدایت‌گر و پاکیزه‌اند.

شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، یگانه‌ای است که شریکی ندارد. خدای یگانه، احد، واحد، فرد، بی‌نیاز است و دوست و فرزندی نگرفت و شهادت می‌دهم که سید و مولایم محمد(ص)، بنده‌ی او و فرستاده‌اش به سوی جهانیان است.

 

أحمده سبحانه وتعالى أن تفضل عليّ بفضله الذي لا يعلمه إلاّ هو سبحانه وتعالى أن جعلني عبداً له، وتكرّم عليّ بأن جعلني من الساجدين وكتبني مع الذاكرين، والحق لا أجد نفسي إلاّ غافلاً لا أستحق هذا الكرم الذي أفاضه علي سبحانه، ولكنه الكريم الذي يجازي بالكثير، ووالله لا أجد نفسي قد قدمت القليل لأقول إنّه جازاني بالكثير على القليل الذي قدمته، ثم كانت مشيئته سبحانه وتعالى أن حشرني بين سادتي آل محمد الأئمة والمهديين عليهم صلوات ربي فكتبني منهم وحشر وجهي الأسود بين وجوههم المشرقة بنوره سبحانه، فوجدتني بين أمره سبحانه الذي ألجمني وبين معرفتي بنفسي التي أقلقتني وكان ما أراد سبحانه أن يمتحن الخلق بحجر إسوَدَّ من الذنوب، لا يضر ولا ينفع.

آن معبود سبحان و متعال را سپاس می‌گویم که به فضلش بر من تفضّل نمود؛ فضلی که جز ذات سبحان و متعالش، آن را نمی‌داند؛ که مرا بنده‌ی خودش قرار داد و با قرار دادن من از سجده‌کنندگان، به من کَرَم کرد و مرا جزو ذاکران نوشت. به حق سوگند، خود را جز غافلی که شایسته‌ی این کرم الهی که معبود سبحان بر من فرستاد، نمی‌بینم؛ ولی او کریمی است که بسیار پاداش می‌دهد. به خدا سوگند، خود را کسی نمی‌بینم که  حتی اندوخته‌ای اندک اندوخت باشد که بگویم خدا در اِزای کار خیر اندکم، پاداش بسیار  به من داده است! سپس خواست و مشیت خدای سبحان و متعال آن بود که مرا در میان سادات آل محمد(ع) از ائمه و مهدیین که صلوات پروردگارم بر آنها باد، قرار دهد؛ مرا در میان آنان نوشت و روی سیاه مرا در میان صورت‌های آنها که به نور خدای سبحان روشن است، محشور نمود. پس خود را میان امر خدای سبحان که مرا استوار ساخته بود و میان شناختم از نفسم که پریشان‌خاطرم می‌نمود، دیدم، و خدای سبحان اراده فرمود که خلق را با سنگ سیاهی (حجر الاسود) که با گناهان سیاه شده است و هیچ سودی و زیانی ندارد، بیازماید.

 

فما قلته لكم: (لا تكونوا أنصار أحمد الحسن العبد الذي يموت، والذي لا يقدر على شيء، بل كونوا أنصار الحي الذي لا يموت والذي يقدر على كل شيء)، أي: لا تشغلكم القبلة عن الحقيقة التي تقصدون، فلتكن قلوبكم متعلقة به سبحانه وتعالى لا بعبد من عباده وإن كان هذا العبد هو خليفة الله في أرضه فأطيعوا خليفة الله؛ لأنّ الله أمركم بهذا، ولتكن تضحياتكم مع خليفة الله؛ لأنّ الله أمركم بهذا، لا لأنكم تحبّون هذا الإنسان الذي جعله الله خليفته في أرضه، فهذا من الشرك الذي يمنع الإنسان المؤمن الصالح من الارتقاء في طرق السماوات: ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ﴾([96]).

همان طور که به شما گفتم: «یاران احمد الحسن، بنده‌ای فانی که می‌میرد و صاحب چیزی نیست، نباشید؛ بلکه یاران آن زنده‌ای باشید که نمی‌میرد و هر چه را بخواهد، انجام می‌دهد»؛ یعنی: قبله، شما را از حقیقتی که هدف شما است، بازندارد. پس باید قلب‌های شما متعلق به آن معبود سبحان و متعال باشد، نه بنده‌ای از بندگان او! اگر آن بنده، خلیفه‌ی خدا در زمینش باشد، تابع خلیفه‌ی خدا باشید زیرا خداوند شما را به آن فرمان می‌دهد و باید تلاش و کوشش و عرق‌ریختنتان به همراه خلیفه‌ی خدا باشد، نه به این دلیل که این انسانی را که خدا خلیفه‌ی خود در زمینش کرده است، دوست می‌دارید که این، شرکی است که انسان مومن و صالح را از ارتقا در راه‌های آسمان بازمی‌دارد، بلکه به این دلیل که خدا شما را به آن فرمان داده است: « و بيشترشان به خدا ايمان نياورند مگر همراه با شرک »([97]).

 

واعلموا إنّ الله قد جعل لنا في قلوب الذين آمنوا ودّاً وحبّاً ترق قلوبهم لذكرنا وتسيل دموعهم شوقاً إلينا، وأنتم ممتحنون بهذا أيضاً فلا يشغلكم هذا عن الله، لا تكونوا كمن شغلته المرآة عن الصورة التي فيها وإنما هي وجدت لتوصلك إلى الصورة، فأعلموا يرحمكم الله إنّ خلفاء الله في أرضه ما هم إلاّ أدلة يعرفهم من عرفهم وبهم يُعرف الله، فغايتكم الله وغرضكم معرفته سبحانه وتعالى فإياكم ثم إياكم أن تنشغلوا بالأدلة (سلام الله عليهم أجمعين) عن هدفكم الذي أشاروا ويشيرون إليه.

بدانید که خداوند برای ما در دل‌های مومنان دوستی و محبت نهاده است. قلب‌های آنها با یاد ما، رقیق و نرم می‌شود و اشک‌های آنها با شوق ما، روان می‌گردد و شما نیز با این آزموده می‌شوید؛ پس این محبت، شما را از یاد خدا غافل نسازد و مانند کسی نباشید که آینه او را به خود مشغول می‌کند در حالی که از دیدن تصویر در آینه بازمی‌دارد؛ بدانید که آینه ساخته شد تا شما را به تصویری که در آن قرار دارد، برساند. خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد؛ پس بدانید که خلفای خدا در زمینش، راهنماهایی هستند که مردم آنان را می‌شناسند و به وسیله‌ی آنها، خدا شناخته می‌شود و غایت و هدف نهایی شما خدا است و غرض از خلقتتان، معرفت او سبحان و متعال می‌باشد. پس مبادا و مبادا که به آن دلیل‌ها و راهنمایان که سلام خدا بر همه‌ی آنها باد، مشغول شوید و از هدفتان، که آنها به آن خواندند و می‌خوانند، دور شوید.

 

واختصر كلامي بكلمتين ضعوها في أعناقكم: (إياكم والانشغال عن القبلة، فهي قبلة أُمرتم بالتوجّه من خلالها، وإياكم والانشغال بالقبلة فهي قبلة يُراد ما بعدها).

سخنم را به دو کلام، مختصر می‌کنم، آنها را آویزه‌ی گوش خود کنید: «شما را برحذر می‌دارم که به قبله مشغول شوید، قبله‌ای که به شما فرمان داده شده است تا از درونش بنگرید؛ شما را برحذر می‌دارم که به قبله مشغول شوید، قبله‌ای که آنچه فراسویش قرار دارد، خواسته شده می‌باشد».

 

أحذركم أن تهملوا شيئاً من خليفة الله في أرضه فهو قبلتكم إلى الله، وأحذركم أن تنشغلوا بخليفة الله عن ذكر الله سبحانه فخليفة الله ما هو إلاّ قبلة إلى الله.

برحذرتان می‌دارم از این که چیزی از دستورات خلیفه‌ی خدا در زمینش را مُهمل بگذارید که او قبله‌ی شما به سوی خدا است و شما را برحذر می‌دارم که مشغول شدنتان به خلیفه‌ی خدا، شما را از یاد خدای سبحان باز دارد چرا که خلیفه‌ی خدا، جز قبله‌ای به سوی او نیست.

 

ثم ليكن شغلكم في إصلاح ذات بينكم وكونوا رحماء بالمؤمنين يرحمكم الله، فأنتم إن شاء الله ليس فيكم من يعتقد أنّ لله سبحانه شريك، وليس فيكم من يعتقد أنّ الله سبحانه وتعالى وهو نور لا ظلمة فيه يحل في عالم من عوالم الخلق وهي ظلمة مختلطة بالنور، بل هي قائمة بنوره سبحانه وتعالى الله علواً كبيراً، كما أظن إنّكم تعلمون أنّ الله يخاطب من أخلص له - من خلقه - أنا حي لا أموت وقد جعلتك حياً لا تموت، أنا أقول للشيء كن فيكون وقد جعلتك تقول للشيء كن فيكون([98]).

پس باید که دل‌مشغولیتان در زندگی، اصلاح بین خودتان باشد. بر مومنان رحم کنید تا خداوند بر شما رحم کند. ان شاء الله در میان شما کسی نیست که معتقد باشد که خدای سبحان شریکی دارد و در میان شما کسی نیست که خدای سبحان و متعال که نور بدون تاریکی است، در عالمی از عالم‌های خلقت، حلول کرده است در حالی که این عالم‌ها، همگی ظلمتی است که با نور آمیخته می‌باشد؛ حتی این عالم‌ها به نور خدا سبحان و متعال که بسیار بلندمرتبه است، برپا است. تعالی الله علوّاً کبیراً. به همین ترتیب به گمانم شما می‌دانید که خدا آن کس از خلقش را که در پیشگاهش اخلاص ورزد، مخاطب قرار می‌دهد که من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم و تو را ای بنده‌ام، زنده‌ای گردانیدم که نمی‌میری؛ من به هر چه بگویم باش، موجود می‌شود، پس تو را چنان کرده‌ام که چون به چیزی بگویی موجود باش، موجود می‌شود([99]).

 

قال تعالى: ﴿لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ﴾([100])، فهؤلاء لا يموتون ولا يعرفون من الموت إلاّ خروجهم من هذه الدنيا، وقال تعالى: ﴿وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ﴾([101])، وهؤلاء لا يموتون بل ولا يتفاجئون ويصعقون عند نفخ إسرافيل بالصور، وقال تعالى: ﴿يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾([102])، وهؤلاء لا يفنون؛ لأنهم وجه الله، أي: إنّ الله واجه بهم بقية الخلق.

خدای متعال می‌فرماید: « در آنجا طعم مرگ را نمی‌چشند مگر همان مرگ نخستين، و آنها را (خدا) از عذاب جهنم نگه داشته است »([103]). اینان نمی‌میرند و از مرگ جز خروج از این دنیا، نمی‌فهمند. خدای متعال می‌فرماید: « و در صور دميده شود پس هر که در آسمان‌ها و هر که در زمين است جز آنها که او بخواهد بي‌هوش می‌شوند و بار ديگر در آن دميده شود، (آنگاه) آنها ایستاده نظاره‌گرند »([104]). اینان نمی‌میرند و هنگام دمیدن اسرافیل در صور، حیران و بی‌هوش نمی‌شوند. خدای متعال می‌فرماید: (وجه پروردگار صاحب جلال و اکرامت باقی می‌ماند »([105]). اینان فنا نمی‌شوند؛ زیرا آنها وجه خدا هستند یعنی خدا به وسیله‌ی آنها با بقیه‌ی خلق، مواجه می‌شود.

 

ولكن أين الحي الذي لا يموت بغيره، من الحي الذي لا يموت بنفسه، وأين الذي يقول للشيء كن فيكون بحول وقوة غيره بل ويحتاج لإذن غيره، من الذي يقول للشيء كن فيكون بحوله وقوته: ﴿ ... قَالَ اللّهُ يَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ ............... وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي﴾([106]).

ولی کجا است آن زنده‌ای که به واسطه‌ی غیر خودش نمی‌میرد و کیست زنده‌ای که به واسطه‌ی خود نمی‌میرد و کجا است کسی که به هر چیز می‌گوید باش، به حول و قوت غیر از خودش موجود می‌شود، بلکه خود نیازمند به اذن دیگری است؟ و کیست آنکه به هر چیز بگوید موجود باشد، به اذن و اراده‌ی خودش موجود می‌شود؟ «.... خداوند گفت: ای عیسی بن مریم نعمت من بر خود را به یاد بیاور .... و آنگاه از گِل، مشابه پرنده‌ای به اذن من می‌آفرینی پس در آن می‌دمی و به اذن من، پرنده‌ای می‌شود »([107]).

 

فدعوا الجدال والمراء يرحمكم الله وكلموا الناس على قدر عقولهم.

پس خدا رحمتتان کند، جدال و بحث بی‌مورد را رها کنید و با مردم به اندازه‌ی عقل‌هایشان سخن بگویید.

 

وأوصيكم أن توصلوا الحق لطلابه برفق ورحمة وعطف فأنتم تحملون لهم طعام السماء فلا تتبعوا صدقاتكم بالمن والأذى: ﴿يأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى﴾([108])، فإن لم يكن لكم في هدايتهم حاجة فلتكن لكم في أن تكونوا عوناً لنا في عرصات القيامة حاجة كونوا ممن يفاخر بهم الجليل ملائكته.

به شما توصیه می‌کنم که حق را به طالبانش با رفق و محبت و عطوفت برسانید؛ شما طعام آسمان را به سوی آنها می‌برید پس صدقاتتان را با منّت و آزار، تباه نکنید: « ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدقه‌هایتان را با منّت و آزار، تباه نکنید »([109]). اگر نیازی در هدایت آنها در خود حس نمی‌کنید، باید برای آنکه یاور ما در عرصه‌های قیامت باشید، در خود احساس نیاز کنید؛ از آنهایی باشید که خدای بلند مرتبه به آنها، به فرشتگانش افتخار می‌کند.

 

أعينونا بعلم وعمل وإخلاص وإصلاح ذات بينكم، كونوا خير أمة أخرجت للناس، وإن لم يكن أصحاب الكهف فكونوا أنتم لمن قبلكم ومن يأتي بعدكم عجباً.

ما را با علم و عمل و اخلاص و اصلاح بین خود، یاری دهید تا بهترین امّتی شوید که برای مردم خارج شده است و اگر اصحاب کهف نبود، شما برای گذشتگان و آیندگانتان، مایه‌ی شگفتی و حیرت باشید.

 

قال تعالى: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً﴾([110])، وسمع رأس الحسين بن علي (ع) يقرأ منها فقط: ﴿أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً﴾، أي: أصحاب الكهف في الآخرين، وهم أصحاب القائم الذين يأخذون بثأره ويلتزمون بدين الحسين الذي قتل لأجله وهو حاكمية الله.

خدای متعال می‌فرماید: « آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم، از آیات شگفت ما بودند؟»([111])  در حالی که از سر حسین بن علی(ع) فقط این آیه شنیده می‌شد: «أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً»؛ که اشاره به اصحاب کهف در آیندگان می‌کند؛ آنان اصحاب قائم‌اند که برای انتقام خون حسین(ع) قیام می‌کنند و ملزم به دینی  هستند که حسین(ع) برای آن کشته شد که همان «حاکمیت الله» است.

 

لقد تمسكتم بالدين كله وهو حاكمية الله ولا يضر من جاء بحاكمية الله يوم القيامة شيء ولا ينفع من فرط بها شيء، والحق أنّ الذين فرّطوا بحاكمية الله يكتبون من أعداء محمد وإن ادعوا أتباعه، ويكتبون من أعداء علي وإن ادعوا مشايعته، ويكتبون من أعداء الحسين الذي ضحّى حتى بالرضيع ورفع رأسه على الرماح لأجل تثبيت حاكمية الله، والله الذي لا إله إلاّ هو إنهم حملة رأس الحسين على الرماح في هذا الزمان ويكفيهم خزي وعار أن يجدوا أنفسهم في نهاية المطاف لا يفقهون شيئاً من الدين الإلهي أو من ثورة الحسين (ع).

شما به همه‌ی دین چنگ زده‌اید، که همان حاکمیت الله است و هر که حاکمیت الله را بیاورد، چیزی در آخرت به او زیان نمی‌رساند و هر که در آن کوتاهی کند، چیزی به او سود نرساند. حقیقت آن است که کسانی که در حاکمیت الله کوتاهی می‌کنند، در زمره‌ی دشمنان محمد(ص) نوشته می‌شوند، هرچند ادعا کنند که پیرو او هستند و از دشمنان علی(ع) هستند، هرچند مدعی باشند شیعه‌ی او هستند و از دشمنان حسین نوشته می‌شوند؛ حسینی که حتی شیرخوارش را قربانی کرد و سرش بر نیزه رفت تا حاکمیت الله را ثابت کند. سوگند به خدایی که خدایی جز او نیست، اینان، حاملان سر حسین(ع) بر نیزه در زمان حاضر‌اند و این رسوایی و ننگ برای آنها کافی است که خود را طواف‌کننده می‌یابند در حالی که چیزی از دین الهی و انقلاب حسین(ع) نمی‌دانند.

 

فأنتم تسمعونهم سنين طوال على المنابر وهم يصدعون بقولهم إنّ الحسين لم يخرج لأجل الحكم، وهم يعتقدون إنهم ينزهون الحسين (ع) بهذا في حين إنّ مطالبة خليفة الله بالحاكمية الإلهية منقبة له بقدر ما هي عار ومنقصة لغيره؛ لأنّ خليفة الله بمطالبته بالحاكمية الإلهية ينفذ إرادة الله في حين مطالبة غيره بحاكمية الناس هي معارضة لإرادة الله، فمن نصبه الله إماماً لا يرضى منه الله أن يرفض الإمامة أو أن يتخلى عن مهامها في هداية الناس إلى الصراط المستقيم، فكيف يفرضون أنّ الحسين لم يطالب بحاكمية الله ولم يطالب بالحكم مع أنّ بها يُمتحن الخلق فينقسم الناس في كل زمان قسمين؛ منهم كإبليس يقولون أنا أو نحن، ومنهم كالملائكة في سجودهم يقولون هو.

شما صدای آنان را سالیان دراز است بر منابر می‌شنوید که می‌گویند حسین(ع) به دنبال حکومت نبود و گمان می‌کنند که با این سخن، حسین(ع) را منزّه جلوه می‌دهند. این در حالی است که مطالبه‌ی حاکمیت الهی توسط خلیفه‌ی خدا، منقبت و ارزشی برای او است به همان اندازه که مطالبه‌ی حاکمیت و پادشاهی برای غیر او، ننگ و عار است. خلیفه‌ی خدا با طلبیدن حاکمیت الهی، اراده‌ی خدا را جاری می‌کند در حالی که مطالبه‌ی حاکمیت مردم به وسیله‌ی غیر از خلیفه‌ی خدا، خلاف جهت اراده‌ی خدا است. خدا راضی نیست، آن کس را که به امامت منصوب کرده است، از حاکمیت انصراف دهد یا جایگاه آن را برای هدایت مردم به صراط مستقیم، خالی بگذارد. پس چگونه فرض می‌کنند که حسین(ع) خواهان حاکمیت الله و حکومت نبود؟ این در حالی است که همه‌‌ی خلق با حاکمیت الله امتحان می‌شوند و در هر زمان، مردم به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروهی مانند ابلیس‌اند که من یا ما می‌گویند و گروهی مانند فرشتگان در سجده‌شان هستند که «او» می‌گویند.

 

ثم انظر لمصيبة هؤلاء الذين اعتبروا فيما مضی أنّ الحسين لم يخرج للمطالبة بالحكم واعتبروها بزعمهم منقبة للحسين (ع)، هل هم اليوم ملتزمون بما اعتبروه فيما مضی منقبة؟؟؟!!!

حال بنگر به مصیبت اینها که از خبرهای گذشته چنین برداشت می‌کنند که حسین(ع) برای طلبیدن حکومت خروج نکرد و گمان می‌کنند که این، فضیلتی برای حسین(ع) است.  آیا آنان امروز، خود ملتزم به آن چیزی که فضیلتی برای حسین(ع) فرض می‌نمودند، هستند؟؟؟؟

 

أترك الحكم لكم وللناس وهي تراهم ينزون على كرسي الحكم نزو القرود.

حکومت را برای شما و مردم می‌گذارم در حالی که شما را چنان می‌بیند که مانند میمون‌ها بر تخت حکومت تکیه زده‌اند.

 

أيّها الأحبة يا أنصار الله، أنتم قد عرفتم جهلهم والضياع الذي هم فيه، لقد ضاعوا وأضاعوا فترفقوا بمن أضاعوهم لعلهم يهتدون ﴿ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾([112]).

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

أحمد الحسن

ای عزیزان، ای انصار خدا! شما نادانی اینها را و آن تباهی‌ای که گرفتارش شدند و مردم را با آن تباه ساختند،  شناخته‌اید؛ پس با کسانی که تباهشان کردند، مدارا و محبت کنید، شاید هدایت شوند: « مردم را با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه با آنان مجادله کن زيرا پروردگار تو به کسانی که از راه او منحرف شده‌اند آگاه‌تر و به هدايت‌يافتگان داناتر است »([113]).

احمد الحسن

******


 

[95] - 24 بهمن 1387 هجری شمسی (مترجم).

[96]- يوسف: 106.

[97] - یوسف: 106.

[98]- يشير (ع) إلى الحديث القدسي الذي جاء فيه: (يا بن آدم، أنا حي لا أموت، أطعني فيما أمرتك حتى أجعلك حياً لا تموت، يا بن آدم، أنا أقول للشيء كن فيكون، أطعني فيما أمرتك أجعلك تقول للشيء كن فيكون) مستدرك الوسائل: ج11 ص258، بحار الأنوار: ج90 ص376 .

[99] - ایشان(ع)به این حدیث قدسی اشاره می‌فرمایند: «ای فرزند آدم، من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم. در آنچه به تو فرمان دادم، مرا اطاعت نما تا تو را زنده‌ای گردانم که نمی‌میرد. ای فرزند آدم، من به چیزی بگویم باشد، موجود می‌شود پس در آنچه فرمانت داده‌ام، مرا اطاعت کن تا تو را به گونه‌ای گردانم که به چیزی بگویی باشد، موجود شود». مستدرک الوسایل: ج 11 ص 258  ؛  بحار الانوار: ج 90 ص 376.

[100]- الدخان: 56.

[101]- الزمر: 68.

[102]- الرحمن: 27.

[103] - دخان: 56.

[104] - زمر: 68.

[105] - الرحمن: 27.

[106]- المائدة: 110.

[107] - مائده: 110.

[108]- البقرة: 264.

[109] - بقره: 246.

[110]- الكهف: 9.

[111] - کهف: 9.

[112]- النحل: 125.

[113] - نحل: 25.

پرسش ۲۳۴: نصیحت سید(ع) به انصار.

سرفصل ها

همه