Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۴۹۳: 

خواب دیدن مردن بعد از اتمام دوره لیسانس

 

السؤال/ ٤٩٣: رأيت أن زوجة عمي التي توفيت إلى رحمة الله من شهور رأيتها بعد وفاتها تتكلم معنا وتقول لنا بالرؤيا أنها حلمت (زوجة عمي الله يرحمها تقول إنها شافت حلم رغم أنها ماتت)، تقول المرحومة إنها حلمت أن هناك ناس تموت بعد انتهاء البكالوريوس وأن البتول ستموت بعد البكالوريوس، وكأنني بالرؤيا في طريقي للصف الثالث من البكالوريوس وباقي لي الصف الثالث والرابع لإنهاء البكالوريوس، مع العلم بأنني في الحقيقة أنهيت البكالوريوس من سنوات طويلة، مع العلم أن زوجة عمي ذكرت بالرؤيا شيئاً غريباً عجيباً حيث قالت إن البتول خريجة مدرسة السادات ستموت بعد البكالوريوس ولم تقل على غيري أنه خريج مدرسة السادات؛ لأنني بالفعل أنا الوحيدة في بلدتي التي أنتمي لمدرسة أهل البيت سادات البشر.

المرسلة: البتول محمد - الكويت

سؤال/ ۴۹۳: در خواب زن عمویم که ماه‌ها پیش از دنیا رفت، را دیدم که با ما صحبت می‌کرد و از یک خوابی که او دیده بود برایمان می‌گفت، که (زن عمویم می‌گفت: با اینکه او از دنیا رفته بود ولی یک خوابی را دیده بود!) آن مرحومه می‌گفت: خواب دیده بودم که مردم بعد از فارغ التحصیلی از دوره لیسانس از دنیا می‌رفتند و همانا بتول بعد از پایان دوره لیسانس خواهد مرد! و گویا من در خواب در سال سوم دوره لیسانس بودم و نیمی‌ از سال سوم و سال چهارم مانده تا لیسانس را بگیرم، درحالی‌که در حقیقت من دوره لیسانس را مدت‌ها پیش به پایان رسانده بودم. هم‌چنین زن عمویم چیزی شگفت انگیز و عجیب را یادآور شد و گفت که: بتول فارغ التحصیل مدرسه‌ی سادات بعد از لیسانس خواهد مرد اما به غیر از من اشاره‌ای نکرد که فارغ التحصیل مدرسه سادات بود! چرا که بین اهالی منطقه من تنها کسی بودم که در مدرسه اهل‌بیت (سادات بشر) عضو هستم.

فرستنده: بتول محمد - کویت

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآل محمد الأئمة والمهدیین وسلم تسلیماً.

 

وفقكم الله لكل خير، الرؤيا في مسألة تمام العقل والسماء الكلية السابعة. فالملائكة عندما يريدون أن يبينوا لكم أمراً يبينوه من رموز هذا العالم التي تعرفونها ويمكنكم إدراكها، وأيضاً هي منطبعة في نفوسكم فيسهل على الملائكة إظهارها لكم.

خداوند شما را بر هر خیری موفق بدارد، موضوع رؤیا، تمام شدن عقل و آسمان کلی هفتم است. فرشتگان هنگامی‌که می‌خواهند برای تو امری را روشن نمایند، از رمزهای این عالم که شما می‌شناسید و می‌توانید درک کنید، تبیین می‌کنند، و هم‌چنین این رمز در نفس‌های شما نقش بسته، پس ظاهر نمودن آن برای فرشتگان آسان می‌شود.

 

فالدراسة الابتدائية مثلاً ترمز في الدين إلى معرفة العقائد والعبادات معرفة ظاهرية، أما الدراسة الثانوية أي الست سنوات التي تلي الدراسة الابتدائية فترمز إلى السماوات الست الملكوتية، والتي يعرج إليها الإنسان ويرتقي فيها بتطبيق ما تعلم والعمل به ليعرف الحقائق أي العمل بالعبادات ومجاهدة النفس والشيطان والدنيا وزخرفها، وبالتالي تكون نتيجة العمل هي الارتقاء في السماوات الست الملكوتية المثالية الجزئية، وهذا تماماً كما كنت تفعلين بعد إنهائك الابتدائية حيث استخدمت في التعليم الثانوي ما تعلمتيه فيها - وهو كيف تقرأين وتكتبين - في قراءة الكتب وحل المسائل والتعرف على العلوم وتحصيل المعلومات منها.

پس رمز آموزش ابتدایی در دین مثلاً معرفت ظاهری عقاید و عبادات است، اما رمز آموزش ثانوی یا همان شش سال دوم که بعد از درس ابتدایی است، اشاره به آسمان‌های شش گانه ملکوتی دارد، که انسان به آن عروج می‌کند و با تطبیق آن‌چه می‌داند و بدان عمل می‌کند، در آن ارتقاء می‌یابد، تا حقایق را بشناسد، یعنی عمل با عبادات و جهاد با نفس و شیطان و دنیا و زینت‌های آن، و نتیجه عمل، ارتقای در آسمان‌های شش گانه ملکوتی مثالی و جزئی می‌شود، و این دقیقاً مانند کاری بود که بعد از انتهای ابتدایی انجام دادی، وقتی در آموزش دومی‌آن‌چه در خواندن کتاب‌ها و حل مسائل و یادگیری علوم وتحصیل مقدمات آن یادگرفتی استفاده نمودی. اینکه چگونه بخوانی و بنویسی.

 

أما في الكلية فقد كنت تتعلمين للتطبيق أي كنت تتهيئين من خلال التعلم في الكلية إلى تعليم الغير أو إفادة الغير بما هو عاجز عن فعله، وهذا الأمر مطابق تماماً للمعرفة التي يحصلها الأنبياء في السماء السابعة الكلية؛ ليكونوا مهيئين للإرسال الذي هو أيضاً مطابق لما يفعله من تخرج من الكلية، أي إن الأنبياء أيضاً عندما يُرسلون يعلمون الغير أو ينفعونهم بما هم عاجزون عن فعله، وتعليم الأنبياء للغير معروف، أما نفعهم للغير فأيضاً ربما يتوضح لك إن رجعت إلى العمل الاقتصادي ليوسف(ع) أو السياسي والاجتماعي له ولغيره من الأنبياء المرسلين(ع).

اما در کلیه (دانشکده) در آموزش تطبیق کردن را آموختی، یعنی اینکه در خلال یادگیری در دانشکده که به دیگران آموختی یا کاری که دیگری از انجام آن ناتوان است را به دیگری آموزش دادی، و این مسئله دقیقاً مطابق با شناختی است که پیامبران در آسمان هفتم کلی آن را به دست می‌آورند، تا آماده اِرسال شوند، چیزی که مطابق با کاری که برای خروج از دانشگاه انجام می‌دهند، یعنی وقتی پیامبران فرستاده می‌شوند، به دیگران آموزش می‌دهند یا نسبت به کاری که از انجام آن ناتوان هستند به آنان فایده می‌رسانند، آموزش پیامبران به دیگران معروف است، اما منفعت آنان به دیگران شاید برایت روشن شود، وقتی به کار اقتصادی یوسف(ع) یا سیاسی و اجتماعی ایشان و بقیه پیامبران فرستاده(ع) مراجعه کنی.

 

وبالنسبة لرؤياك بالخصوص؛ فمعناها أنك بإخلاصك لله وبتوفيق الله لك من أهل السماء السابعة الكلية، والرؤيا بشرى لك بإتمامها بفضل الله عليك، أما الموت فهو بمعناه الحقيقي إن شاء الله، أي الانقطاع إلى الله والآخرة بعد معرفة الحقيقة، قال علي(ع): (إنما كنت جاراً جاوركم بدني أياماً)([133]).

اما در مورد رؤیایت بالخصوص: معنایش این است که با اخلاص و توفیق خداوند به تو از اَهل آسمان هفت کلی هستی، رؤیا با به اتمام رسیدن آن –با فضل خداوند بر تو- بشارتی برای توست، اما مرگ ان شاء الله به معنای حقیقی آن است، یعنی قطع شدن (از همه چیز) به سوی خداوند و آخرت بعد از شناخت حقیقت، علی(ع) فرمود: (همانا من یک همسایه‌ای برای شما بودم که برای مدت کوتاهی جسمم همسایه شما بود)([134]).

 

وقال محمد(ص): (من أراد أن يرى ميتاً يسير على الأرض فلينظر إلى علي بن أبي طالب).

حضرت محمد(ص) فرمودند: (هر کسی که بخواهد شخص مرده‌ای را ببیند که روی زمین راه می‌رود به علی بن ابی طالب بنگرد).

 

وسأوضح لك المسألة أكثر:

این مسئله را بیشتر برای شما شرح خواهم داد:

 

أولاً: الأرض = المدرسة الابتدائية.

أي ما ترينه بالعين وتسمعينه بالأذن و .. و .. و .. و ..، هذه كلها لا تتعدى إلى الملكوت بدون عمل، ويبقى الإنسان أرضياً لا يتعدى علمه هذه الأرض، ولا تتعدى معرفته هذه الحياة الدنيا، وإن قرأ ألف ألف كتاب في الدين والعقائد والعبادات، انظري - سددك الله ووفقك إلى كل خير - إلى قوله تعالى: ﴿يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ﴾([135])، هؤلاء المخاطبون بهذه الآية لم يكونوا تجاراً ألهتهم التجارة، بل هم علماء دين منشغلون بدراسة الدين وتدريسه، ولكن الله يقول لهم أنتم لا تعرفون شيئاً، وعلمكم فقط دنيوي لا علاقة له بالآخرة.

أول: زمین = مدرسه ابتدایی

یعنی اموری که با چشم دیده می‌شود و با گوش شنیده می‌شود. و..و..و..، که همه‌ی این امور بدون عمل، هیچ‌وقت به عالم ملکوت نخواهد رسید، یعنی انسان هم‌چنان زمینی خواهد بود و علم او از حیطه سطح زمین فراتر نمی‌رود، حتی اگر هزاران کتاب دینی و عقاید و عبادات را مطالعه کند. -خداوند تو را موفق بگرداند- به‌ این کلام خداوند متعال توجه کن که می‌فرماید: (آن‌ها در واقع به امور ظاهری دنیوی عمل می‌کنند درحالی‌که از آخرت در غفلتند)([136]) ، مخاطبین این آیه تاجرانی نیستند که تجارت آن‌ها را مشغول کرده است، بلکه‌ اینها عالمان دین هستند که مشغول یادگیری و تدریس دین و مسائل عقایدی هستند ولی خداوند به آن‌ها می‌گوید: شما هیچ چیزی نمی‌دانید. و عمل شما تنها دنیوی و مادی است و هیچ ارتباطی به جهان آخرت ندارد! 

 

فالإنسان إذا علم لابد له من العمل، والعمل لابد له من الإخلاص؛ ليرتقي الإنسان وتكون معرفته حقيقية، فأنت إن تعلمت القراءة والكتابة كما هو الحال في الابتدائية ولم تعملي بما تعلمتي لتزدادي معرفة، فما هو الفرق بينك وبين الأمي الذي لا يقرأ ولا يكتب؟ بل ربما يكون الأمي أفضل حالاً منك إن كان مستمعاً جيداً للمعلم. أليست الحجارة أفضل من القلوب القاسية التي لا تسمع في بعض الأحيان، ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾([137]).

انسان اگر چیزی بداند بر او واجب است که به آن‌چه می‌داند عمل کند و شرط عمل باید اخلاص در آن باشد تا انسان بتواند ارتقاء یابد و شناختش حقیقی باشد، و شما اگر خواندن و نوشتن را در دوره‌ی ابتدایی یاد گرفتی و هیچ گونه عملی جهت شناخت در این زمینه نداشته باشی، فرق تو با یک شخص بی‌سوادی که خواندن و نوشتن را نمی‌داند چیست؟ بلکه شاید آن بی‌سواد، اگر خوب به حرف معلم گوش دهد خیلی بهتر از تو خواهد بود. مگر سنگ بهتر از دل‌های سنگی نیست گاهی اوقات که نمی‌شنوند (سپس دل‌های شما بعد از این [واقعه] سخت گردید همانند سنگ یا سخت‌تر از آن چرا که از برخی سنگ‌ها جوی‌هایی بیرون می‌زند و پاره‌ای از آن‌ها می‌شکافد و آب از آن خارج می‌شود و برخی از آن‌ها از بیم خدا فرو می‌ریزد و خدا از آن‌چه می‌کنید غافل نیست)([138]).

 

ثانياً: الملكوت = المدرسة الثانوية.

سأضعها لك في معادلات ليتضح أكثر سبب أن المراحل الست الثانوية ترمز للسماوات الست الملكوتية.

دوم: ملکوت = مدرسه متوسطه

که آن‌ها را به شکل معادلاتی برایتان شرح خواهم داد که بیشتر برای تو واضح گردد که ‌این مراحل شش‌گانه نماد شش آسمان ملکوتی است.

 

ست سنوات = ست سماوات.

شش سال = شش آسمان

 

ست مراحل واحدة أعلى من الأخرى وبعدها = ست سماوات واحدة أعلى من الأخرى وبعدها.

شش مرحله‌ای که هر کدام بالاتر و بعد از دیگری است = شش آسمانی که هر کدام بالای دیگری و بعد از آن قرار گرفته است.

 

تطبيق تعليم سابق لزيادة المعرفة = العمل بعلم سابق لزيادة المعرفة.

تطبیق آموزش قبلی برای شناخت بیشتر= عمل به علم قبلی برای زیاد کردن شناخت.

 

لهذا تجدين من الطبيعي أن الملائكة يرمزون إلى السماوات الست الملكوتية أو الارتقاء فيها أو إنهاء الارتقاء فيها بالتعليم الثانوي أو السنوات الست من التعليم التي تعقب الابتدائي، بل ومن الحكمة البالغة أن يرمزوا لها بهذا الرمز فهم يريدون تعريفكم بها، فمن الحكمة أن يكون الرمز لها قريباً منها ليُعرِّف بها بصورة واضحة.

به همین خاطر بسیار طبیعی است که فرشتگان نمادی از شش آسمان ملکوتی و پیشرفت و ارتقاء در آن‌ها هستند و یا پایان بخشی از مرحله‌ی تعلیم در شش سال متوسطه، که بعد از مرحله ابتدایی می‌باشد، بلکه حتی این نماد از حکمت است تا فرشتگان به ‌این صورت و به‌ این شکل، شناخت و معرفت عالم ملکوت را برای شما به صورت واضحی نمایان سازند.

 

وأيضاً ليتبين مدى القرب الرمزي.

هم‌چنین تا مقدار نزدیکی رمزی روشن شود.

 

انتبهي إلى أنك في الدراسة الثانوية كنت تستخدمين الآلة التي حصلتي عليها في الابتدائية؛ وهي القراءة والكتابة، ولكن هل كانت لوحدها تكفي للنجاح والانتقال من مرحلة إلى مرحلة أعلى، أم كنت تحتاجين إلى التركيز وفهم ما تقرأين وتكتبين، أكيد أنك كنت تحتاجين إلى التركيز للفهم، وإلا فلا تحصل المعرفة ولا يكون هناك نجاح وانتقال إلى مرحلة أعلى من التي أنت فيها، كذلك الأمر في ارتقاء السماوات الست الملكوتية، فالعمل بما تعلمتي سابقاً لا يكفي لوحده للانتقال إلى مرحلة أعلى أو سماء أعلى وأرقى من التي أنت فيها، بل لابد من الإخلاص، فالعمل دون إخلاص لا قيمة له ولا يزيد المعرفة، تماماً كالقراءة بدون تركيز.

توجه کن، تو در هنگام درس خواندن در مقطع متوسطه از ابزاری که در مقطع ابتدایی کسب کردی، استفاده می‌کنی که آن‌ها همان خواندن و نوشتن است، اما آیا این ابزار برای پیشرفت و ارتقاء تو به پایه‌ی بالاتر کافی است یا اینکه احتیاج به دقت بیشتری برای فهم آن‌چه را که می‌خواندی و می‌نوشتی، لازم بود. به تأکید که به درک و فهم بیشتری نیازمند بودی در غیر این‌صورت دستیابی به شناخت و انتقال به مرحله بالاتر از مرحله‌ای که در آن بودی امکان پذیر نیست، بنابراین ارتقاء و پیشرفت در آسمان‌های شش‌گانه‌ی عالم ملکوت نیز همان گونه است. پس عمل کردن به چیزی که قبلاً آموختی به تنهایی برای ارتقاء به مرحله‌ی بالاتر و آسمانی بالاتر از آن‌چه که در آن بودی،کافی نیست بلکه باید در عمل اخلاص داشت چون عمل بدون اخلاص هیچ اعتباری ندارد، همان گونه که خواندن بدون دقت و فهم هیچ ثمره‌ای ندارد.

 

فمثلاً ربما كنت في يوم ما تمسكين بيدك كتاباً وتقرئين فيه، ولكن فكرك مشغول في مشكلة عائلية، فتجدين نفسك بعد غلق الكتاب كأنك لم تكوني قد فتحتيه.

مثلاً شاید روزی یک کتابی در دست داشته باشی و مشغول خواندن آن باشی ولی فکر و ذهن تو مشغول یک مشکل خانوادگی باشد بنابراین در موقع بستن کتاب متوجه ‌این می‌شوی که گویا اصلاً کتاب را باز نکرده‌ای.

 

التفتي إلى القرب الرمزي بينهما، وكم هي الحكمة بالغة عندما يرمز الملائكة للارتقاء في السماوات الست بالدراسة الثانوية مثلاً.

به ‌این قرب و نزدیکی رمزی بین آن‌ها دقت کن و ببین که چقدر حکمت‌آمیز است که ارتقاء ملائکه در آسمان‌های شش‌گانه مثلاً به دوره‌ی تحصیلی متوسطه تشبیه شده است.

 

ثالثاً: الكلية أو الدراسة العليا في الجامعات = السماء الكلية السابعة.

سوم: دانشکده یا تحصیلات عالی در دانشگاه = آسمان کلی هفتم

 

والرمز هنا لتطابق الاسم؛ فالسماء السابعة هي سماء كلية، وليست سماء جزئيات ومتنافيات وملائمات، وأيضاً الدراسة العليا بعد التعليم الثانوية تتم في مدرسة الشائع أنها تسمى كلية، ولا إشكال في كون أصل الاسم غير عربي، المهم أنه الاسم المعروف لهذه المدارس التي تختص بالتعليم العالي، وأيضاً كما بيّنت سابقاً في مسألة أن التعليم في الكلية عادة للتطبيق في أرض الواقع، أي أن الإنسان يقدم إلى الكلية من المجتمع الإنساني ليتعلم فيها، ويعود بعد أن يكمل دراسته فيها إلى المجتمع الذي قدم منه، ليُعلّم أو لينفع المجتمع الإنساني بما تعلم وعرف، أو على الأقل نقول أنه قد أصبح مهيئاً لهذا الأمر بعد تخرجه من الكلية.

در اینجا رمز به دلیل مطابقت بین اسم‌ها می‌باشد. آسمان هفتم همان آسمان کلی است و شامل جزئیات و امور متنافی و مخالف نیست و هم‌چنین آموزش عالی که بعد از دوره‌ی متوسطه است همان‌طور که شایع است (کلیه= دانشکده) نامیده می‌شود. هر چند اشکالی ندارد بر اینکه اصل این اصطلاح از زبان عربی نیست، آن‌چه که اهمیت دارد اینکه درس خواندن در مقاطع بالاتر به‌ این اسم معروف است، هم‌چنین همان‌طور که در بحث گذشته شرح داده‌ام، تعلیم در دانشکده در حقیقت مطابق امری با واقعیت است یعنی اینکه انسان از یک جامعه انسانی برای یادگیری بیشتر وارد دانشکده می‌شود و بعد از اینکه درس خود را به پایان برساند به سوی همان جامعه‌ای که از آن آمده باز خواهدگشت تا از آن‌چه که آموخته به دیگران یاد دهد و به مجتمع انسانی سود برساند. یا حداقل می‌توان گفت که ‌این شخص بعد از فارغ التحصیلی آماده این امر (انتقال علوم به دیگران) شده است.

 

وكذا الإنسان بعد أن يرتقي إلى السماء السابعة الكلية يكون مهيئاً لتعليم غيره، وليكون نافعاً للمجتمع الإنساني بما يؤدي إلى كماله وصلاحه، أو ليتبين الأمر بوضوح أقول: إن خريجي السماء الكلية السابعة هم أنبياء يمكن أن يرسلوا إلى الناس، ويمكن أن لا يرسلوا للناس، ولكن في كلا الحالين سيكونون نافعين ومصلحين للمجتمع الإنساني، وفي كلا الحالين سيكونون دعاة إلى الله، نعم هناك فرق كبير بين نبي غير مرسل ونبي مرسل، وهذا يمكن أن يتبين لك من قراءة كتاب النبوة الخاتمة.

و این گونه است که انسان بعد از پیشرفت و شناخت و معرفت از عالم آسمان کلی هفتم توانایی این را خواهد داشت که علوم خود را به دیگران منتقل کند تا بتواند یک شخص مفیدی برای اصلاح جامعه انسانی خود باشد. برای توضیح بیشتر بگویم: همانا فارغ التحصیلان آسمان هفتم همان پیامبرانی هستند که ممکن است از جانب خداوند به سوی مردم ارسال شوند و یا ممکن است فرستاده نشوند ولی در دو حالت برای دیگران مفید هستند و برای مجتمع انسانی مثمر ثمر می‌باشند و در دو حالت مردم را به سوی خدا هدایت می‌کنند. آری، تفاوت زیادی بین پیامبر فرستاده شده و نوع دیگر از پیامبران که فرستاده نشده‌اند وجود دارد. که برای فهم و درک بیشتر این تفاوت می‌توانی به کتاب (ختم نبوت) مراجعه کنی.

 

ويبقى سؤال ربما سيتبادر إلى ذهن أي إنسان؛ وهو هل أن كل إنسان سواء كان ذكراً أم أنثى يمكن أن يكون نبياً، بمعنى أن له مقام النبوة ويرتقي إلى السماء الكلية السابعة ويحصل تلك المعارف التي يسر الله لبني آدم تحصيلها؟

و اما سؤالی که ممکن است به ذهن انسان خطور کند که: هر انسانی چه مرد و چه زن باشد، آیا می‌تواند پیامبر باشد، یعنی مقام نبوت داشته باشد و به آسمان کلی هفتم ارتقا پیدا کند و علومی را که خداوند متعال یادگیری آن علوم را آسان نموده، به دست بیاورد؟

 

والجواب نعم، فالنبوة ليست مقتصرة على الرجال، بل المقتصر على الرجال هو الإرسال فقط، فباب الارتقاء مفتوح للجميع لا فرق بين إنسان وآخر، فلا فرق بين ذكر وأنثى، ولا فرق بين عربي وأعجمي، ولا فرق بين أبيض وأسود، الباب مفتوح للجميع ضمن قانون: الدنيا كلها جهل إلا مواضع العلم، والعلم كله حجة إلا ما عمل به، والعمل كله رياء إلا ما كان مخلصاً، والإخلاص على خطر عظيم حتى ينظر المرء ما يختم له.

در پاسخ باید گفت: آری نبوت محدود به مردان نیست و آن‌چه که به مردان اختصاص دارد، فقط ارسال از جانب خداست. و درهای ارتقاء و پیشرفت بر روی هر انسانی باز است و تفاوتی بین شخصی با دیگری نیست. پس تفاوتی بین مرد و زن،  عرب و غیر عرب، سفید و سیاه وجود ندارد. این باز بودن درها برای همه انسان‌ها مطابق با قانونی صورت می‌پذیرد و آن قانون: (تمام دنیا جهل و نادانی است مگر جایگاه‌های علم، و همه‌ی علم حجت است مگر چیزی که به آن عمل شود، و همه‌ی علم ریا و تظاهر است مگر اینکه با اخلاص باشد، و اخلاص همیشه در معرض خطر بسیار بزرگی است که شخص چگونه آن را به پایان برساند).

 

الجميع متساوون في هذا القانون.

همه‌ی مردم در این قانون مساوی هستند.

 

طوبى لمن يسمعون ويعون بتوفيق الله لهم.

خوشا به حال کسانی که می‌شنوند به لطف خداوند پند می‌گیرند و اندیشه می‌کنند.

 

وفقكم الله وسددكم، وأرجو أن تذكروني في دعائكم جزاكم الله خيراً.

 والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

أحمد الحسن - صفر/ ١٤٣١ هـ

از خداوند متعال برای شما آرزوی موفقیت دارم و از شما تقاضا دارم که در دعاهایتان مرا به یاد بیاورید، خداوند در کارهایتان به شما پاداش دهد. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

أحمد الحسن - صفر/ ۱۴۳۱ هـ

******


 

[133]- الكافي ج1 ص299.

[134]- کافی ج1 ص299.

[135]- الروم: 7.

[136]- روم: 7.

[137]- البقرة: 74.

[138]- بقرة: 74.


 

پرسش ۴۹۳: خواب دیدن مردن بعد از اتمام دوره لیسانس

سرفصل ها

همه