Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

أ-علامات ظهوره وقيامه (ع):

الف - علامت‌های ظهور و قیام ایشان (ع)

 

نظراً لتحقق معظم العلامات التي ذكرها النبي  والأئمة ، ولم يبقَ منها إلاّ العلامات القريبة جدّاً من سنة ظهوره وقيامه أو العلامات الدالة عليه بعد ظهوره (ع).

با توجه به محقق شدن علامات بسیاری که پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) ذکر کرده‌اند، چیزی جز علایم خیلی نزدیک به سال ظهور و قیام ایشان (ع) و یا علامت‌هایی که دلالت بر پس از ظهور ایشان (ع) می‌نمایند، باقی نمانده است.

 

ومراعاة للاختصار؛ ولأنّه لا توجد فائدة كبيرة من ذكر العلامات التي تحققت، فسأقتصر على العلامات القريبة من ظهوره المبارك (ع) :

به طور گذرا نگاهی به این نشانه‌ها می‌اندازیم؛ و از آنجا که بیان علامت‌ها و نشانه‌هایی که تحقق یافته‌اند فایده‌ی زیادی در بر ندارد، به اختصار به نشانه‌های نزدیک به ظهور مبارک ایشان (ع) می‌پردازم:

 

ومنها: أن تمنع السماء قطرها، وحرّ شديد، واختلاف الشيعة، فعن الإمام الحسن بن علي(ع): (لا يكون هذا الأمر الذي تنتظرون حتى يبرأ بعضكم من بعض، ويلعن بعضكم  بعضاً، و يتفل بعضكم في وجه بعض، وحتى يشهد بعضكم بالكفر على بعض. قلت: ما في ذلك خير، قال: الخير كله في ذلك، يقوم قائمنا فيرفع ذلك كلّه) ([845]).

از جمله: آسمان بارانش را منع می‌کند و همچنین گرمای شدید و اختلاف بین شیعه می‌باشد. از امام حسن بن علی (ع) روایت شده است که می‌فرماید: «این امری که منتظرش هستید واقع نخواهد شد تا اینکه بعضی از شما از بعضی دیگر برائت جویند، بعضی‌تان بعضی دیگر را لعنت کند و برخی از شما در صورت برخی دیگر آب دهان بیندازند و حتی برخی از شما بر کفر برخی دیگر شهادت دهد». گفتم: در آن خیری وجود ندارد. فرمود: «همه‌ی خیر در آن هنگام است؛ قائم ما قیام می‌کند و همه‌ی آنها را رفع می‌نماید»[846].

 

ومنها: موت كثير من الفقهاء، وانتشار الفساد بشكل علني والتجاهر بالمعاصي، كالزنا وشرب الخمور وسماع الأغاني، وغلبت وسائل الفساد كالتلفزيون في الوقت الحاضر. والاستخفاف بالمساجد وبحرمتها، فبدل أن تبقى وسيلة للانقطاع إلى الله ببساطتها وخلوها من المظاهر الدنيوية  يحوّلها الناس إلى قاعات مليئة بالزخرفة والألوان والمظاهر التي تشد الداخل فيها إلى الدنيا، وهكذا تعطّل، ويجعلونها مكان للأكل في بعض المناسبات كالمحرّم ورمضان.

و از جمله‌ی آنها: مرگ بسیاری از فقها، و گسترش فساد به شکلی علنی و آشکارا معصیت کردن؛ مانند زنا و شرب خمر، و گوش دادن به آوازها، و بسیار شدن ابزارآلات فساد همانند تلویزیون در هنگامه‌ی کنونی. سبک شمردن مساجد و حرمت آنها؛ که به جای اینکه با سادگی و عاری بودنشان از مظاهر دنیوی، وسیله‌ای برای رسیدن به خدا باشند، مردم آنجا را به سالن‌های تزيين شده با زیورآلات و رنگ‌ها و مظاهری که وارد شونده به آن را به سوی دنیا می‌کشاند، تبدیل می‌کنند و اینگونه، مساجد از کار می‌افتند، و آن را مکانی برای خوردن در برخی مناسبات مانند محرم و رمضان قرار می‌دهند.

 

ومنها: انتشار وسائل التجميل كالملابس الجميلة المظهر، ولكنها تغلف أناساً قلوبهم قلوب الشياطين.

و از جمله‌‌ی آنها: شیوع و گسترش ابزار زیباسازی مانند پوشش‌هایی با ظاهری آراسته که قلب‌های شیطانی برخی مردم در آن پوشیده می‌شود.

 

ومنها: الاستخفاف بحرمة العلماء العاملين المجاهدين، وربما الاستهزاء بهم واتهامهم باتهامات باطلة. ويكثر سفك دمائهم؛ وذلك لأنّهم يتبعون سيرة أئمتهم  في الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر، فيلاقون من الطواغيت المتسلطين على الأمة اليوم ما لاقاه الأئمة  من طواغيت بني أمية وبني العباس لعنهم الله.

و از جمله‌ی آنها: خوار و سبک کردن حرمت علمای عامِلِ مجاهد، و تمسخر و استهزای آنها و بستن اتهامات باطل به آنها، و ریخته شدن خون بسیاری از آنها؛ به این دلیل که آنها همان سیره و روش امامان‌شان (علیهم السلام) را پیروی می‌کنند؛ پس هر آنچه ائمه (علیهم السلام) از طاغوت‌های بنی امیه و بنی عباس که لعنت خدا بر آنها باد، دیدند، آنها هم از طاغوت‌های مستبد مسلّط امروز بر امّت خواهند دید.

 

عن أمير المؤمنين (ع)، فقال (ع): (إذا وقع الموت في الفقهاء، وضيعت أمة محمد المصطفى  الصلاة واتبعت الشهوات، وقلت الأمانات، وكثرت الخيانات، وشربوا القهوات ([847])، وأشعروا شتم الآباء والأمهات، ورفعوا الصلاة من المساجد بالخصومات وجعلوها مجالس للطعامات، وأكثروا من السيئات وقللوا من الحسنات، وعوصرت السماوات ([848])، فحين إذن تكون السنة كالشهر والشهر كالأسبوع والأسبوع كاليوم واليوم كالساعة. ويكون المطر قيظاً، والولد غيضاً. ويكون أهل ذلك الزمان لهم وجوه جميلة، وضمائر ردية. من رآهم أعجبوه، ومن عاملهم ظلموه. وجوههم وجوه الآدميين، وقلوبهم  قلوب الشياطين … ويعار على العلماء ويكثر ما بينهم سفك الدماء … وتحج الناس ثلاث وجوه: الأغنياء للنزهة، والأوساط للتجارة، والفقراء للمسألة) ([849]).

از امیر المؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که مرگ در بین فقها شایع شود، امّت محمد مصطفی (ص) نماز را ضایع و از شهوات پیروی کنند، امانت‌ها کم و خیانت‌ها بسیار گردند، نوشیدنی‌ها بنوشند[850]، ضرب و شتم پدر و مادر را علنی کنند، نماز را از مساجد با خصومت‌ها و دشمنی‌ها بردارند و مسجدها را تبدیل به مجالس غذا خوری نمایند، زشتی‌ها را بسیار و نیکویی‌ها را اندک نمایند، آسمان‌ها فشرده گردند[851]، در آن هنگام که سال همانند ماه، ماه همانند هفته، هفته همانند روز، و روز همانند یک ساعت گردد، باران با غیظ فرود آید، فرزندان کم شوند، مردمان آن زمان صورت‌هایی زیبا و باطن‌هایی فاسد خواهند داشت، هر کس آنها را ببیند خوشش خواهد آمد و هر کس با آنها معامله کند به او ستم شود. چهره‌هاشان صورت آدمی و قلب‌هاشان قلب‌های شیاطین است.... و بر علما بی‌احترامی شود و خون‌شان بسیار ریخته گردد.... و مردم بر سه وجه حج گذارند: ثروتمندان برای تفرّج، طبقه‌ی متوسط به قصد تجارت، و فقیران از روی نیاز و حاجت»[852].

 

ومنها: منع أهل العراق من الحج، فلا يذهب منهم إلى الحج إلاّ عدد قليل ، وحالهم ما تقدّم في الحديث، فعن الإمام الصادق (ع) - وعنده جماعة من أهل الكوفة فأقبل عليهم وقال لهم - : (حجوا قبل أن لا تحجوا، قبل أن تمنع البرجانية (الرومية) - أي أمريكا والغرب اليوم - حجوا قبل هدم مسجد بالعراق بين نخل وأنهار، حجوا قبل أن تقطع سدرة بالزوراء على عروق النخلة التي اجتثت ([853]) منها مريم  رطباً جنياً، فعند ذلك تمنعون الحج وينقص الثمار ويجد البلاء ([854]) وتبتلون بغلاء الأسعار وجور السلطان، ويظهر فيكم الظلم والعدوان مع البلاء والوباء والجوع، وتظلكم الفتن من جميع الآفاق) ([855]).

و از جمله‌ی آنها: منع شدن عراقیان از حج، که جز عده‌‌ای اندک از انها به حج نمی‌روند و این وضعیت آنان پیش‌تر در حدیث بیان شده است. از امام صادق (ع) در حالی که در حضور ایشان جماعتی از اهل کوفه حضور داشتند روایت شده است که رو به ایشان کرده، فرمود: «حج به جا آورید پیش از آنکه نتوانید به حج بروید، پیش از آنکه برجانیه (روم) مانع شود ـ‌یعنی آمریکا و غرب امروز‌ـ. حج کنید پیش از آنکه مسجدی در عراق بین نخل و رودها ویران شود. به حج بروید پیش از آنکه درخت سدری در زورا که بر ریشه‌های نخلی كه مریم (س) از آن رطب تازه رسیده چید، استوار است، از ریشه کنده شود[856]؛ که در آن زمان، از حج منع می‌شوید، میوه‌ها کم و بلا پدیدار شود[857]، به تَوَرم قیمت‌ها مبتلا شوید و به جور و ستم سلطان، و به همراه بلا، وبا و گرسنگی، میان‌تان ظلم و دشمنی پدیدار گردد و از تمامی افق‌ها بر شما فتنه‌ها سایه افکند»[858].

 

وعن أمير المؤمنين (ع)، قال - وأشار إلى أصحاب المهدي (ع) بقوله -: (ألا بابي وأمي هم من عدة أسماؤهم في السماء معروفة وفي الأرض مجهولة، ألا فتوقعوا من إدبار أموركم وانقطاع وصلكم (انقطاع الحج) ([859])، واستعمال صغاركم، ذاك حيث تكون ضربة السيف على المؤمن أهون من درهم من حله، ذلك حيث يكون المعطى أعظم من المعطي، حيث تسكرون من غير شراب بل من النعمة والنعيم، وتحلفون من غير اضطرار، وتكذبون من غير إحراج، ذاك أذا عضكم البلاء كما يعضّ القتب غارب البعير، ما أطول هذا العناء وأبعد هذا الرجاء) ([860]).

و از امیر المؤمنین (ع) در حالی که به اصحاب مهدی (ع) اشاره می‌نمود، روایت شده است که فرمود: «آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمان‌ها معروف و در زمین گمنام‌اند.

هان ای مردم! در آینده پشت کردن روزگار خوش، و قطع شدن پیوندها‌یتان (متوقف شدن حج)[861] و روی کار آمدن خردسالان را انتظار کشید، و این روزگاری است که ضربات شمشیر بر مؤمن آسان‌تر از یافتن مال حلال است، روزگاری که پاداش‌گیرنده از دهنده بیش‌تر است و آن روزگاری که بی نوشیدن شراب مست می‌شوید، بلکه با فراوانی نعمت‌های فراوان، بی هیچ اجباری سوگند می ‌خورید، و بی هیچ عذر و بهانه‌ای دروغ می‌گویید، آن روزگاری است که بلاها شما را می‌گزد چونان گزیدن و زخم شدن دوش شتران از پالان. چه طولانی است این رنج و اندوه، و چه دور است امید گشایش!»[862].

 

ومنها: ابتلاء أهل العراق بجور السلطان وغلاء الأسعار، فعن محمد بن مسلم عن الصادق(ع)، قال: (إنّه قدّام القائم (ع) بلوى من الله، قلت: وما هو جعلت فداك؟ فقرأ(ع): ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾ ([863])، ثم قال (ع): الخوف من ملوك بني فلان([864])، والجوع من غلاء الأسعار، ونقص من الأموال من كساد التجارات، وقلة الفضل فيها ونقص الأنفس بالموت الذريع، ونقص الثمرات بقلة ريع الزرع وقلة بركة الثمار، ثم قال (ع): ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾ عند ذلك بتعجيل خروج القائم (ع)) ([865]).

از جمله‌ی آنها: مبتلا شدن اهل عراق به ظلم و ستم حاکم، و بالا رفتن قیمت‌ها. از محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روایت شده است: «پیش از قائم (ع) بلوایی از طرف خداوند وجود دارد». عرض کردم: فدایت شوم چه چیزی خواهد بود؟ ایشان (ع) قرائت فرمود: (و قطعاً شما را با مقداری از ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و نفوس و محصولات می‌آزماييم، و شکيبايان را بشارت ده)[866]  و سپس فرمود: «ترس از پادشاهان بنی فلان[867]، و گرسنگی از گران شدن قیمت‌ها، و کم شدن اموال از کسادی و راکد بودن تجارت و کم شدن سود آن، و کاهش در نفوس یعنی با مرگ ناگهانی، و کم شدن محصولات با کم شدن عایدی زراعت و برکت در میوه‌ها است». سپس فرمود: (و شکيبايان را بشارت ده) در آن هنگام با تعجیل خروج قائم (ع)[868].

 

ومنها: إنّ حاكم العراق معروف بأنّه يمارس الكهانة، أي: تحضير الجن والسحر الأسود، وإنّه ابن بغي، أي: زانية. قال أمير المؤمنين (ع): (وأمير الناس([869]) جبار عنيد، يقال له الكاهن الساحر) ([870]). وقال الصادق (ع): (أمّا إنّ إمارتكم يومئذٍ لا تكون إلاّ لأولاد البغايا ([871])) ([872]).

و از جمله‌ی آنها: اینکه حاکم عراق معروف است به اینکه با کاهنان در ارتباط است؛ یعنی: احضار جن و جادوی سیاه؛ و اینکه او ولد زنا است؛ یعنی فرزند زن زناکار است. امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «و امیر مردم[873] ستمگری لجوج است که به او کاهن ساحر گفته می‌شود»[874] و امام صادق (ع) می‌فرمایند: «اما امارت و فرمانروایی شما در آن روز جز از آنِ زنا زادگان[875] نخواهد بود»[876].

 

ومنها: اختلاف حكّام العراق فيما بينهم، وهلاكهم على يد جيوش السفياني التي تأتي من بلاد الشام والتي تدخل العراق للقضاء على حاكم العراق. والسفياني مجنّد من الغرب أو أمريكا حسب ما ورد في الروايات.

و از جمله‌ی آنها: اختلاف حکام عراق با یکدیگر و هلاکت آنها به دست لشکر سفیانی که از جانب سرزمین شام می‌آید؛ همان کسی که برای یکسره کردن کار حاکم عراق وارد عراق می‌شود، و طبق آنچه در روایت آمده است، سفیانی تجهیز شده از سوی غرب یا آمریکا می‌باشد.

 

وفي التوراة سفر دانيال: السفياني عميل للمملكة الحديدية أو أمريكا، للقضاء على ثلاثة عملاء سابقين لأمريكا في المنطقة أحدهم حاكم العراق. ثم إنّ ما يبقى من أعوان ومرتزقة حاكم العراق تقضي عليه قوّات الخراساني بقيادة شعيب بن صالح، والتي تدخل العراق لطرد قوّات السفياني، وتطهير العراق من الأراذل والمسوخ الشيطانية.

در تورات سِفر دانیال آمده است که سفیانی دست نشانده‌ی سرزمین آهنین یا همان آمریکا برای از بین بردن سه دست نشانده‌ی پیشین امریکا در منطقه که یکی از آنها حاکم عراق است، می‌آید. سپس هر آنچه از همدستان و مزدوران باقی می‌ماند توسط نیروهای خراسانی با رهبری شعیب بن صالح از بین خواهد رفت، همان کسی که برای بیرون راندن نیروهای سفیانی وارد عراق می‌شود، و عراق را از فرومایگان و مسخ شده‌های شیطانی پاک می‌کند.

 

فعن الباقر(ع) : (... ثم قال: إذا اختلف بنو فلان ([877]) فيما بينهم فعند ذلك فانتظروا الفرج، وليس فرجكم إلاّ باختلاف بني فلان … حتى يخرج عليهم الخرساني والسفياني، هذا من المشرق وهذا من المغرب، يستبقان إلى الكوفة كفرسي رهان ... آما إنّهم لا يبقون منهم أحداً) ([878]).

از امام باقر (ع) روایت شده است: .... سپس فرمود: «هنگامی که بنی فلان[879] با یکدیگر دچار اختلاف شوند، در آن هنگام منتظر فرج باشید و فرج شما نخواهد بود مگر با اختلاف بنی فلان.... تا اینکه خراسانی و سفیانی بر آنها خروج کنند ـ‌یکی از مشرق و دیگری از مغرب‌ـ و مانند دو اسب مسابقه به سمت کوفه مسابقه دهند .... و آنهاکسی از ایشان را باقی نگذارند»[880].

 

ومنها: خسوف القمر وكسوف الشمس في رمضان، وصيحة جبرائيل في أول النهار.

و از جمله‌ی آنها: خسوف ماه و کسوف خورشید در ماه رمضان، و صیحه‌ی جبرئیل در ابتدای روز.

 

ومنها: ظهور كوكب مذنب في السماء يضيء كما يضيء القمر، ثم ينعطف حتى يكاد يلتقي طرفاه.

و از جمله‌ی آنها: ظاهر شدن ستاره‌ای دنباله‌دار در آسمان که همچون ماه، روشن می‌کند، سپس خم  می‌‌شود تا آنجا كه گويی دو طرفش به هم می‌رسند.

 

ومنها: السفياني، وهو أهم الفتن قبل قيام القائم (ع)، وخروجه حتمي في بلاد الشام. والأرجح في الأردن في الوادي اليابس، ثم يحتل سوريا وجزء من فلسطين، ثم يدخل إلى العراق، ويظهر في بداية ظهوره العدل حتى يتوهم الناس أنّه عادل، ويكذّب الجهّال آل محمد .

و از جمله‌ی آنها: سفیانی، که مهم‌ترین فتنه پیش از قیام قائم (ع) است و خروجش در سرزمین شام، حتمی است. به احتمال بیش‌تر در اردن و در «وادی یابس» (صحرای خشک)؛ سپس سوریه و بخشی از فلسطین را به اشغال خود درمی‌آورد، آنگاه به عراق وارد می‌‌شود و در ابتدای ظهورش عدالت را نشان می‌‌دهد تا آنجا که مردم دچار توهم می‌شوند که او عادل است، و  اغفال شدگان، آل محمد (ص) را تکذیب می‌کنند.

 

عن أبي حمزة الثمالي، عن الباقر (ع)، قلت: (خروج السفياني من المحتوم؟ قال: نعم، والنداء من المحتوم، وطلوع الشمس من مغربها من المحتوم، واختلاف بني العباس في الدولة محتوم، وقتل النفس الزكية محتوم، وخروج القائم من آل محمد  محتوم. قلت: وكيف يكون النداء؟ قال: ينادي من السماء أول النهار ألا إنّ الحق مع علي وشيعته، ثم ينادي إبليس آخر النهار من الأرض ألا إنّ الحق مع عثمان وشيعته، وعند ذلك يرتاب المبطلون) ([881]).

از ابو حمزه‌ی ثمالی از امام باقر (ع) روایت شده است: عرض کردم: آیا خروج سفیانی از حتمیات است؟ فرمود: «بله! و ندا حتمی است، و طلوع خورشید از غربش حتمی است، و اختلاف بنی عباس در حکومت حتمی است، و قتل نفس زکیه حتمی است، و خروج قائم از آل محمد (ص) حتمی است». عرض کردم: و ندا چگونه خواهد بود؟ فرمود: «منادی از آسمان در اول روز ندا می‌دهد: آگاه باشید که حق با علی (ع) و شیعیانش است. سپس ابلیس در آخر روز از زمین ندا می‌دهد: آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیانش است؛ و در این هنگام دروغ‌پردازان به شک می‌افتند»[882].

 

عن الباقر (ع): (آيتان تكونان قبل القائم، كسوف الشمس في النصف من شهر رمضان، وخسوف القمر في آخره) ([883]).

از امام باقر (ع) روایت شده است: «دو نشانه پیش از قیام اتفاق می‌افتد: کسوف خورشید در نیمه‌ی ماه رمضان و خسوف ماه در انتهای آن»[884].

 

وعلى الشيعة عند ظهور السفياني الذهاب إلى مكة، لنصرة الإمام المهدي (ع)؛ لأنّ ظهوره وقيامه في مكة بعد هذه العلامة أكيد وقريب جدّاً، بل يكاد يتداخل معها، وقد أمرهم أئمتهم بذلك.

 بر شیعه واجب است که به هنگام ظهور سفیانی برای یاری دادن امام مهدی (ع) به مکه بروند؛ چرا که بر ظهور و قیامش در مکه پس از این علامت تأکید شده و بسیار نزدیک می‌باشد، و حتی تقریباً هم‌زمان با آن، و ائمه (علیهم السلام) به آن فرمان داده‌اند.

 

عن الصادق (ع): (… لا تبرح الأرض يا فضل حتى يخرج السفياني، فإذا خرج السفياني فأجيبوا إليناً. يقولها ثلاثاً، وهو من المحتوم) ([885]).

از امام صادق (ع) روایت شده است: «.... زمین عذابی نخواهد دید ای فضل، تا اینکه سفیانی خروج می‌کند؛ پس اگر سفیانی خروج کرد ما را اجابت کنید. و این را سه مرتبه تکرا می‌کند، و او حتمی است»[886].

 

وعن الصادق (ع): (يا سدير، ألزم بيتك وكن حلساً من أحلاسه، وأسكن ما سكن الليل والنهار، فإذا بلغ أن السفياني قد خرج فادخل إلينا ولو على رجلك. قلت: جعلت فداك هل قبل ذلك شيء ؟ قال: نعم، وأشار بيده بثلاث أصابعه إلى الشام، وقال: ثلاث رايات، راية حسنية، وراية أموية، وراية قيسية. فبينما هم إذ خرج السفياني فيحصدهم حصد الزرع ما رأيت مثله قط) ([887]).

از امام صادق (ع) روایت شده است: «ای سدیر! ملازم خانه‌ات باش، و همانند فرشی از فرش‌های خانه‌ات در خانه بمان، و مادامی که شب و روز ساکن است ساکن باش، ولی هنگامی که خبر رسد سفیانی خروج نموده، به سوی ما بیا هرچند با پای پیاده باشد». عرض کردم: فدایت شوم! آیا پیش از آن چیزی هست؟ فرمود: «سه پرچم: پرچم حسنی، پرچم اموی و پرچم قیسی. هنگامی که سفیانی خروج کند آنها را چون درو کردن زراعت، درو می‌کند؛ هرگز نظیرش را ندیده‌ام»[888].

 

وعن الباقر (ع) : (… مع أنّ الفاسق ([889]) لو قد خرج لمكثتم شهراً أو شهرين لم يكن عليكم بأس حتى يقتل خلقاً كثيراَ دونكم، قال بعض أصحابه: فكيف نصنع بالعيال إذا كان ذلك؟ قال: يتغيب الرجل منكم عنه فأن حنقه وشرّهه فإنما هي على شيعتنا، وأمّا النساء فليس عليهن بأس إن شاء الله تعالى، قيل: فإلى أين يخرج الرجال ويهربون منه، من أراد منهم أن يخرج إلى المدينة أم إلى مكة أو إلى بعض البلدان؟ قال: ما تصنعون بالمدينة، وإنما يقصد جيش الفاسق إليها، ولكن عليكم بمكة فأنها مجمعكم، فإنما فتنته حمل امرأة تسعة أشهر لا يجوزها إن شاء الله)([890]).

از امام باقر (ع) روایت شده است: «.... وقتی این فاسق[891] قیام کند، بر شما باکی نیست که یک یا دو ماه درنگ کنید تا اینکه او تعداد زیادی از غیر شما را بکشد». یکی از اصحاب گفت: در این هنگام با خانواده‌مان چه کنیم؟ فرمود: «هر مردی از شما خود را از او پنهان کند که خشم و اشتهای وی بر شیعیان ما است، و اما زنان، اگر خدا بخواهد بر آنها هیچ ترسی نیست». پرسیدند: مردان در حالی که از او می‌گریزند، به کجا روند؟ به مدینه، مکه یا برخی کشورها؟ فرمود: «شما را با مدینه چه کار در حالی که لشکر فاسق قصد آنجا را دارد؟! اما بر شما واجب است که به مکه بروید که آنجا محل گرد آمدن شما است. این فتنه‌ای است به اندازه‌ی مدت زمان بارداری یک زن یعنی نُه ماه، و انشاء الله بیش‌تر نخواهد شد»[892].

 

ولكن للأسف لن ينفر إلى مكة لنصرة المهدي (ع) إلاّ عشرة آلاف كما ورد في الروايات، وهم أول أنصاره مع أصحابه الثلاثمائة وثلاثة عشر ([893]).

اما با کمال تأسف همان طور که در روایات آمده است جز ده هزار نفر برای یاری مهدی (ع) به مکه نخواهند رفت و آنها اولین یارانش با سیصد و سیزده نفر اصحابش خواهند بود[894].

 

هذه هي بعض علامات ظهوره وقيامه القريبة.

اينها بعضی از علامت‌های ظهور ایشان و نزدیک به قیامش می‌باشند.

 

وربما كانت له (ع) فترة ظهور تسبق قيامه في مكة، ربما عن طريق سفراء كما في الغيبة الصغرى. وهذا الاحتمال تقويه بعض الروايات عنهم  ([895])، وربما كانت بداية بعثه وظهوره في أم القرى في هذا الزمان وهي النجف الأشرف اقتفاء بسيرة جدّه المصطفى  الذي بعث في أم القرى في زمانه، وهي مكة، والله أعلم وأحكم وما أوتينا من العلم إلاّ قليلاً.

و شايد مدت زمانی پیش از قیامش در مکه ظهور نماید و چه بسا از طریق سفرا همانند غیبت صغری باشد و این احتمالی است که برخی روایات وارد شده از ایشان (علیهم السلام) آن را تقویت می‌کنند[896]، و شاید ابتدای بعثت و ظهورش در امّ القرای این زمان باشد که نجف اشرف می‌باشد همانند جدش محمد مصطفی (ص) که در امّ القری زمانش که مکه بود، مبعوث شد؛ و خداوند عالم‌تر و حکیم‌تر می‌باشد و به ما جز اندکی از علم داده نشده است.

 


 


 

غيبة النعماني: ص213،غيبة الشيخ الطوسي: ص438، الخرائج والجوارح: ج3 ص1153، بحار الأنوار: ج52 ص211.

[846] - غیبت نعمانی: ص 213  ؛  غیبت طوسی: ص 438  ؛  خوارج و جرایح: ج 3 ص 1153  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 211.

[847]- أي: الخمور، (منه  (ع)).

[848]- أي قل المطر. منه  (ع).

[849]- إلزام الناصب: ج2 ص161، وروي باختلاف عما في المتن في مستدرك الوسائل: ج11 ص377، جامع احاديث الشيعة: ج13 ص375.

[850] - یعنی شراب‌ها و مسکرات (از ایشان (ع)).

[851] - یعنی باران کم شود (از ایشان (ع)).

[852] - الزام الناصب: ج 2 ص 161  ؛  و با اختلافی در متن در مستدرک الوسایل: ج 11 ص 377  ؛  جامع احادیث شیعه: ج 13 ص 375.

[853]- في أمالي المفيد (اجتنت).

[854]- في أمالي المفيد (وتجدب البلاد).

[855]- بشارة الإسلام للسيد مصطفى الكاظمي: ص173.

[856] - در امالی مفید: پنهان شود.

[857] - در امالی مفید: و سرزمین‌ها خشک شود.

[858] - بشارت سید مصطفی کاظمی: ص 173.

[859]- انقطاع الحج، (منه  (ع)).

[860]- شرح نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج2 ص126، بحار الأنوار: ج34 ص212، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع) : ج3 ص13.

[861] - متوقف شدن حج (از ایشان (ع)).

[862] - نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 2 ص 126  ؛  بحار الانوار: ج 34 ص 212  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 13.

[863]- البقرة : 155.

[864]- قال  (ع) تعليقاً على لفظ بني فلان،أي بني: (العباس). وعبّر عن حكام العراق بالعباسيين؛ لأنهم يحكمون في عاصمتهم ويسيرون بسيرتهم.

[865]- الإرشاد للمفيد: ج2 ص377، كمال الدين: ص649، بحار الأنوار: ج52 ص203.

[866] - بقره: 155.

[867] - ایشان (ع) بر لفظ بنی فلان تعلیقی فرموده‌اند؛ یعنی: بنی عباس و از حاکمان عراق به عباسی‌ها تعبیر نموده‌اند؛ چرا که آنها در مرکز حکومتیِ آنها حکومت، و به روش آنها اقتدا می‌کنند.

[868] - ارشاد مفید: ج 2 ص 377  ؛  کمال الدین: ص 649  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 203.

[869]- أي حاكم العراق، (منه  (ع)).

[870]- مختصر بصائر الدرجات: ص199، بحار الأنوار: ج53 ص83، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع): ج5 ص255.

 -[871]أي الزانيات، ( منه  (ع)). 

[872]- غيبة الطوسي: ص450، بحار الأنوار: ج52 ص215، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع): ج3 ص481.

[873] - یعنی حاکم عراق (از ایشان (ع)).

[874] - مختصر بصائر الدرجات: ص 199  ؛  بحار الانوار: ج 53 ص 83  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 5 ص 255.

[875] - فرزندان زنان زناکار (از ایشان (ع)).

[876] - غیبت طوسی: ص 450  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 215  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3ص481.

[877]- العباس ، ( منه  (ع)).

[878]- غيبة النعماني: ص264، بحار الأنوار: ج52 ص231، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع): ج3 ص254.

[879] - بنی عباس (از ایشان (ع)).

[880] - غیبت نعمانی: ص 264  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 231  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3ص254.

[881]- الإرشاد للمفيد: ص371، كمال الدين: ص328،غيبة الطوسي: ص435، بحار الأنوار: ج52ص206، والنص للأول، وفي ما عداه اختلاف يسير.

[882] - ارشاد مفید: ص 371  ؛  کمال الدین: ص 328  ؛  غیبت طوسی: ص 435  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 206  ؛  متن از منبع نخستین است و در متن سایر منابع اندکی اختلاف وجود دارد.

[883]- الإرشاد للمفيد: ج2 ص374، الكافي: ج2 ص212، غيبة الطوسي: ص444، الخرائج والجرائح: ج3/ص1158، بحار الأنوار: ج52 ص214، والنص للأول، وفي غيره مما ذكر اختلاف يسير..

[884] - ارشاد مفید: ج 2 ص 374  ؛  کافی: ج 2 ص 212  ؛  غیبت طوسی: ص 444  ؛  خرایج و جرایح: ج 3 ص 1158  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 214  ؛  متن مربوط به منبع نخستین است و در سایر منابع با اندکی اختلاف آمده است.

[885]- الكافي: ج8 ص274، بحار الأنوار: ج47 ص297، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع): ج3 ص464.

[886] - کافی: ج 8 ص 274  ؛  بحار الانوار: ج 47 ص 297  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 464.

[887]-  بحار الأنوار: ج52 ص 271، عصر الظهور: ص103، ورواه في الكافي إلى قوله: رجلك، ج8 ص265، وكذا في وسائل الشيعة: ج15 ص51.

[888] - بحار الانوار: ج 52 ص 271  ؛  عصر ظهور: ص 103 ؛ و کلینی آن را تا «با پای پیاده باشد» روایت کرده است: ج 8 ص 265 و همچنین در وسایل الشیعه: ج 15 ص 51.

[889]- السفياني. منه  (ع).

[890]- غيبة النعماني: ص 311، بحار الأنوار: ج52 ص141، معجم أحاديث الإمام المهدي  (ع): ج3 ص271.

[891] - سفیانی (از ایشان (ع)).

[892] - غیبت نعمانی: ص 311  ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 141  ؛  معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص271.

[893]- روى الطبرسي في الاحتجاج: عن عبد العظيم الحسني رضي الله عنه، عنه قال: قلت لمحمد بن علي بن موسى  (ع): (يا مولاي أني لأرجو أن تكون القائم من أهل بيت محمد الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً، فقال  (ع) : ما منا إلاّ قائم بأمر الله، وهاد إلى دين الله، ولكن القائم الذي يطهر الله به الأرض من أهل الكفر والجحود ويملأ الأرض قسطاً وعدلاً، هو الذي يخفى على الناس ولادته، ويغيب عنهم شخصه، ويحرم عليهم تسميته، وهو سمي رسول الله وكنيه، وهو الذي تطوى له الأرض، ويذل له كل صعب، يجتمع إليه من أصحابه عدة أهل بدر (ثلاثمائة وثلاثة عشر)، رجلاً من أقاصي الأرض وذلك قول الله : ﴿أين ما تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾، فإذا اجتمعت له هذه العدّة من أهل الإخلاص أظهر الله أمره، فإذا كمل له العقد وهو (عشرة آلاف) رجل خرج بإذن الله، فلا يزال يقتل أعداء الله حتى يرضى عز وجل) الاحتجاج: ج2 ص 249.

وروى المجلسي في البحار: عن أبي جعفر  (ع) في حديث طويل إلى أن قال: (يقول القائم  (ع) لأصحابه: يا قوم إن أهل مكة لا يريدونني، ولكني مرسل إليهم لاحتج عليهم بما ينبغي لمثلي أن يحتج عليهم. فيدعو رجلاً من أصحابه فيقول له: امض إلى أهل مكة فقل: يا أهل مكة أنا رسول فلان إليكم وهو يقول لكم: إنا أهل بيت الرحمة، ومعدن الرسالة والخلافة ونحن ذرية محمد وسلالة النبيين، وإنا قد ظلمنا واضطهدنا، وقهرنا وابتز منا حقنا منذ قبض نبينا إلى يومنا هذا فنحن نستنصركم فانصرونا. فإذا تكلم هذا الفتى بهذا الكلام أتوا إليه فذبحوه بين الركن والمقام، وهي النفس الزكية، فإذا بلغ ذلك الإمام قال لأصحابه: ألا أخبرتكم أن أهل مكة لا يريدوننا، فلا يدعونه حتى يخرج فيهبط من عقبة طوى في ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً عدّة أهل بدر حتى يأتي المسجد الحرام، فيصلي فيه عند مقام إبراهيم أربع ركعات، ويسند ظهره إلى الحجر الأسود، ثم يحمد الله ويثني عليه، ويذكر النبي  ويصلي عليه ويتكلم بكلام لم يتكلم به أحد من الناس. فيكون أول من يضرب على يده ويبايعه جبرئيل وميكائيل، ويقوم معهما رسول الله وأمير المؤمنين فيدفعان إليه كتاباً جديداً هو على العرب شديد بخاتم رطب، فيقولون له : اعمل بما فيه، ويبايعه الثلاثمائة وقليل من أهل مكة . ثم يخرج من مكة حتى يكون في مثل الحلقة قلت: وما الحلقة؟ قال: عشرة آلاف رجل ...) بحار الأنوار: ج52 ص 307.

[894] - طبرسی در احتجاج روایت می‌کند: از عبد العظیم حسنی رحمت‌الله علیه روایت شده است: به محمد بن علی بن موسی (ع) عرض کردم: ای مولای من! امیدوارم شما همان قائم از اهل بیت محمد باشید که زمین را از قسط و عدل پر می‌کند همان طور که از ظلم و ستم پر شده است. فرمود: «از ما کسی نیست مگر اینکه قائم به امر خدا باشد و هدایتگر به دین خدا، اما آن قائمی که خداوند به واسطه‌ی او زمین را از اهل کفر و ناسپاسی پاکیزه می‌نماید و زمین را از قسط و عدل آکنده می‌نماید، کسی است که ولادتش بر مردم مخفی است و شخصیتش پنهان است و بردن نامش حرام، او به نام و کنیه‌ی رسول خدا خوانده می‌شود، و او کسی است که زمین برایش پیچیده، و هر سختی برایش نرم می‌شود، اصحابش به تعداد اهل بدر (سیصد و سیزده نفر) به سویش جمع می‌شوند، هر یک از گوشه‌ای از زمین و این سخن خداوند است که می‌فرماید: «(هر جا که باشيد خداوند همه‌ی شما را گِرد می‌آورد، که او بر هر چیز توانا است)»  و هرگاه این عده از مخلصین برایش گرد آیند خداوند امرش را آشکار می‌کند، و هنگامی که حلقه کامل شود یعنی ده هزار مرد، به اذن خدا خروج می‌کند، و پیوسته دشمنان خدا را می‌کشد تا خداوند عزوجل راضی گردد». احتجاج: ج 2 ص 249.

مجلسی در بحار روایت کرده است: از ابو جعفر (ع) در حدیثی طولانی که فرمود: «قائم (ع) به اصحابش می‌فرماید: ای قوم! مردم مکه مرا نمی‌خواهند ولی کسی را به سویشان می‌فرستم تا با آنچه کسی چون من شایسته‌ی احتجاج بر آنها است، بر آنها احتجاج کند. یکی از اصحابش را فرامی‌خواند و به او می‌گوید: برو به سوی اهل مکه و بگو: ای اهل مکه! من فرستاده‌ی فلانی به سوی شما هستم که او به شما می‌گوید: ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما ذریه‌ی محمد و سلاله‌ی انبیا هستیم، ما مورد ستم واقع شدیم و خوار و ذلیل شدیم و مورد قهر قرار گرفتیم و از زمانی که پیامبر ما قبض روح شد تا همین حالا، حقمان از ما با تهدید و نیرنگ غصب شد. اکنون ما از شما یاری می‌طلبیم پس ما را یاری رسانید. هنگامی که این جوانمرد این سخنان را می‌گوید، به سوی او می‌آیند و بین رکن و مقام او را سر می‌برند که او همان نفس زکیه است. هنگامی که این خبر به امام می‌رسد به اصحابش می‌فرماید: آیا شما را آگاه نساختم که اهل مکه ما را نمی‌خواهند؟! پس او را نمی‌خوانند تا خروج می‌کند و از پشت طوی با سیصد و سیزده مرد به تعداد اهل بدر فرود می‌آید تا به مسجد الحرام می‌رسد. در آنجا نزد مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می‌گزارد و پشتش را به حجر الاسود تکیه می‌دهد ، سپس حمد و ستایش خدا و ذکر پیامبر (ص) را می‌گوید و بر او صلوات می‌فرستد  و با سخنی که احدی از مردم با آن سخن نگفته است، سخن می‌گوید. اولین کسانی که با او دست می‌دهند و با او بیعت می‌کنند جبرئیل و میکائیل هستند و به همراه آن دو رسول خدا و امیر المؤمنین برمی‌خیزند و کتابی جدید با مُهری تازه به او می‌دهند که بر عرب سخت و شدید است و به او می‌فرمایند: به آنچه در این است عمل کن، و با او سیصد و اندی از اهل مکه بیعت می‌کنند. سپس از مکه خارج می‌شود تا آنچه حلقه است، شکل گیرد. گفتم: حلقه چیست؟ فرمود: ده هزار مرد....». بحار الانوار: ج 52 ص 307.

[895]-  وهي الروايات التي تذكر اليماني  (ع) باعتباره ممهد رئيسي للإمام محمد بن الحسن العسكري المهدي  (ع)، ورسول منه  (ع) إلى الناس، وكذالك الروايات التي تشير لإرسال المهدي (ع) للنفس الزكية، وقد تقدمت في الهامش السابق.

[896] - اینها روایاتی است که بیان می‌دارند یمانی (ع) با زمینه‌ساز اصلی برای امام محمد بن الحسن العسکری المهدی (ع) و فرستاده‌ی از سوی ایشان (ع) به سوی مردم است، و همچنین روایاتی که اشاره دارند به ارسال نفس زکیه توسط مهدی (ع) که در پاورقی پیشین ارایه گردید.

الف - علامت‌های ظهور و قیام ایشان (ع)

سرفصل ها

همه