Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

۲- العمل بالشريعة الإسلامية المقدسة:

۲ - عمل به شریعت مقدّس اسلامی:

 

وطبعاً المهم من الشريعة هو العمل بها، حيث بدونه تكون معطّلة. والعمل مرّة يختص بالفرد، ومرّة يختص بعلاقته بالمجتمع. فعلى كل مسلم بعد أن يعرف ما له وما عليه بالشريعة المقدّسة أن يؤدي ما عليه ويطالب بما له دون زيادة. وله أن يعف ويتسامح مع الناس في حقوقه، طلباً لرضا الله سبحانه.

طبیعتاً آنچه در شریعت مهم است عمل به آن می‌باشد؛ چرا که بدون عمل، شریعت کارکرد خود را از دست خواهد داد. گاهی عمل مختص به فرد می‌باشد و گاهی به ارتباطش با جامعه اختصاص دارد. بر هر مسلمانی واجب است پس از اینکه بداند شریعت مقدّس چه حقوقی برای او و چه تکالیفی بر گردنش قرار داده است، آنچه بر عهده دارد را به انجام برساند و حقوقش را بدون هیچ زیادتی مطالبه نماید، و از جمله حقوق او است که در حقوقش در جهت رضای خداوند سبحان با مردم آسان گیرد یا بر آنها ببخشاید.

 

والعاقل لا يضيّع حظّه من هذه الدنيا وفرصته فيها من السير إلى الله، ولا أعني فقط بأداء الواجبات، بل المستحبات وأهمّها الدعاء وصلاة الليل، بل النوافل اليومية جميعها، والصيام وزيارة الأنبياء والأئمة  والصالحين والشهداء والاعتبار بأعمالهم واقتفاء آثارهم، وقضاء حوائج المؤمنين والنصح لهم وإرشادهم والرحمة والرأفة بهم، وبغض الطواغيت وأعوانهم ومزايلتهم، فهم ينصبون العداء لآل محمد  وخصوصاً لخاتمهم المهدي (ع). وأفعال هؤلاء الطواغيت وأعوانهم دالة على أنّهم نواصب فيجب إجراء أحكام النواصب عليهم، فليس العمل بالشريعة هو العبادة فقط، بل المعاملة الحسنة مع الناس وليست المعاملة الحسنة باللين والرحمة فقط، بل وبالشدّة والغلظة أحياناً ولكل أهل، فمع المؤمنين يتعامل المؤمن بالرحمة واللين، قال تعالى: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾ ([792]). ومع الطواغيت وأعوانهم يتعامل بالشدّة والغلظة، قال تعالى: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَأغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ ([793]).

عاقل، کسی است که بهره‌اش از این دنیا و فرصتی که در آن برای سِیر به سوی خداوند در اختیار دارد را تباه نسازد. منظور من فقط در ادای واجبات نیست، بلکه آنچه در مستحبات است نیز شامل می‌شود؛ و مهم‌ترین آنها یعنی دعا و نماز شب، و حتی همه‌ی نوافل روزانه، روزه و زیارت پیامبران و ائمه (علیهم السلام) و صالحین و شهدا، توجه به کردار آنها و پیروی از آثارشان، برآوردن نیازهای مؤمنان و خیرخواهی برایشان و ارشاد آنها و رحمت و رأفت نسبت به آنان، دشمنی با طاغوت‌ها و اعوان و انصارشان و نابودی آنان که آنها جنگ و دشمنی با آل محمد (ص) و به خصوص با خاتم آنها امام مهدی (ع) را به پا کرده‌اند؛ و رفتار و کردار این طاغوت‌ها و اعوان و انصارشان گواه بر ناصبی بودن آنها (دشمنی آنها با اهل بیت (علیهم السلام)) دارد، پس باید احکام ناصبی‌ها (دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)) بر آنها جاری شود. بنابراین عمل به شریعت، فقط به جا آوردن عبادات نیست، بلکه رفتار نیکو با مردم را نیز دربر می‌گیرد، و رفتار نیکو با مردم فقط رفتار ملایم و با عطوفت و مهربانی نیست، بلکه گاهی اوقات باید  شدت و جدیت به خرج داد، و هر رفتار، مخاطب خودش را دارد؛ بنابراین مؤمن با مؤمنان با رحمت و نرمش رفتار می‌کند، که حق تعالی می‌فرماید: (به سبب رحمتی از جانب خدا است که تو با آنها اينچنين نرم‌خوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت‌دل می‌بودی قطعاً از گِرد تو پراکنده می‌شدند. پس بر آنها ببخشای و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با ايشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن، که خداوند توکل‌کنندگان را دوست دارد)[794]  و با طاغوت‌ها و همدستانشان با شدت و تندی؛ حق تعالی می‌فرماید: (ای پيامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، جايگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی است)[795].

 

وفي الكافي عن أبي عبد الله (ع)، قال: (قال رسول الله  لأصحابه: أي عرى الإيمان أوثق؟  فقالوا: الله ورسوله أعلم، وقال بعضهم: الصلاة، وقال بعضهم: الزكاة، وقال بعضهم: الصيام، وقال بعضهم: الحج والعمرة، وقال بعضهم: الجهاد، فقال رسول الله : لكل ما قلتم فضل، ولكن ليس به. ولكن أوثق عرى الإيمان الحب في الله والبغض في الله، وتولي أولياء الله، والتبري من أعداء الله) ([796]).

در کتاب کافی از ابو عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) رو به یارانش فرمود: کدام یک از ریسمان‌های ایمان محکم‌تر و مطمئن‌تر است؟ گفتند: خدا و فرستاده‌اش آگاه‌تر است؛ برخی گفتند: نماز؛ برخی گفتند: زکات؛ برخی گفتند: روزه؛ برخی گفتند: حج و عمره؛ و برخی گفتند: جهاد! رسول خدا (ص) فرمود: همه‌ی آنچه را که گفتید فضیلتی است ولی پاسخ، هیچ کدام نبود؛ محکم‌ترین و مطمئن‌ترین ریسمان ایمان، دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداوند است، و دوست داشتن اولیای خدا و دوری جستن از دشمنان خدا»[797].

 

وعن علي بن الحسين قال: (إذا جمع الله (عزوجل) الأولين والآخرين قام مناد فنادي ليسمع الناس، فيقول: أين المتحابّون في الله، يقوم عنق من الناس. فيقال لهم: اذهبوا إلى الجنة بغير حساب، فيقول الملائكة: فأي ضرب أنتم من الناس؟ فيقولون: نحن المتحابون في الله.

و از علی بن حسین (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که خداوند عزوجل پیشينیان و آیندگان (همگی) را گرد آورد، منادی برمی‌خیزد و ندا می‌دهد تا مردم بشنوند؛ می‌گوید: کجایند دوست‌دارندگان در را خدا؟ عده‌ای از مردم برمی‌خیزند. پس به آنها گفته می‌شود: بدون حساب به بهشت بروید. پس فرشتگان به آنها گویند: شما کدامین گروه از مردم می‌باشید؟ گویند: ما دوست‌دارندگان در راه خدا هستیم.

 

قال: فيقولون: وأي شيء كانت أعمالكم؟ قالوا: كنا نحب في الله ونبغض في الله. فيقولون: نِعم أجر العاملين) ([798]).

امام فرمود: می‌گویند: اعمال شما کدامین است؟ گویند: ما در راه خدا دوست و در راه خدا دشمن می‌داریم. آنگاه گویند: برترین پاداش عمل‌کنندگان ارزانی‌تان باد»[799].

 

وعن أبى جعفر(ع)، قال: (قال رسول الله : ودُّ المؤمن للمؤمن في الله من أعظم شعب الإيمان، ألا ومن أحب في الله وأبغض في الله وأعطى في الله ومنع في الله، فهو من أصفياء الله)([800]).

از ابا جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) فرموده‌اند: اینکه مؤمن، مؤمنی را به خاطر خدا دوست بدارد از عظیم‌ترین شاخه‌های ایمان است. آگاه باشید هر کس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، در راه خدا ببخشاید و در راه خدا منع کند، او از برگزیدگان خداوند است»[801].

 

وليست الشريعة الإلهية داعية للتميّع أو دافعة للتخنّث. فباسم الدين تجد من يتماوت في مشيته ويخفض صوته حتى لا يكاد يُسمع. وباسم العرفان والأخلاق تجد من يسمي نفسه عالماً أو يسميه الجهَّال عالماً وهو تارك لأهم واجب في الإسلام الذي به تقام  الفرائض وتأمن المذاهب وتحل المكاسب، وهو الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر. وعجيب أمر هؤلاء!! والأعجب أمر من يحترم هذه النماذج السلبية ويقدّسها!! والحال إنّ رسول الله  كان رؤوفاً رحيماً بالمؤمنين شديداً مع الكافرين، حتى ورد عن أمير المؤمنين (ع) ما معناه أنهم يحتمون به في المعارك ([802]).

شریعت الهی دعوتی برای فساد و رذیلت اخلاقی، یا محرکی برای سستی و خنثی بودن نیست. کسانی را می‌بینیم که به اسم دین در راه رفتن، خود را متواضع جلوه می‌دهند و صدای خود را به قدری پایین می‌آورند که تقریباً صدایی از آنها شنیده نمی‌شود و به اسم عرفان و اخلاق کسانی را می‌بینیم که خود را عالم و دانشمند نام می‌نهند و یا برخی افراد نادان او را دانشمند می‌نامند، در حالی که آنها مهم‌ترین واجب در اسلام که به واسطه‌ی آن فرایض و واجبات بر پا، مذاهب ایمن، و درآمدها حلال می‌گردد را ترک گفته‌اند؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر. وضعیت این عده بسیار عجیب است!! و عجیب‌تر از این، وضعیت کسانی است که اینها را سمبل قرار داده، مقدّس‌شان می‌شمارند!! و حال آنکه رسول خدا (ص) در عین حال که نسبت به مؤمنان رئوف و رحیم بوده است، با کافران با شدت برخورد می‌کرد، تا آنجا که از امیر المؤمنین (ع) با این مضمون وارد شده است که آنها در میادین نبرد به ایشان (ص) پناه می‌بردند[803].

 

ثم إنّ أمير المؤمنين (ع) كان يصفه بأنّه كالطبيب الدوار بأدويته ([804])، أي: إنّه شديد الاهتمام بالأمر بالمعروف والنهي عن المنكر وبتبليغ الناس. فأي عرفان هذا، وأي أخلاق هذه التي تأمر صاحبها أن يسير عكس مسيرة رسول الله  ؟

سپس امیر المؤمنین (ع) او را به مانند پزشکی دوره‌گرد همراه با داروهایش توصیف می‌فرمود[805]؛ یعنی: او به امر به معرف و نهی از منکر و تبلیغ مردم اهتمام بسیار داشت. پس این چه عرفانی است و این چه اخلاقی است که به صاحب خود امر می‌کند بر خلاف روش رسول خدا (ص) حرکت کند؟!

 

أيّها المؤمنون والمؤمنات: إنّ إبراهيم (ع) حمل فأساً وكسّر الأصنام فتابعوا هذه المسيرة المشرفة، مسيرة الأنبياء والمرسلين التي تقرؤونها في القرآن. وإياكم ومسيرة أمثال السامري وبلعم بن باعوراء.

ای  برادران و خواهران مؤمن! ابراهیم (ع) تبری برداشت و بت‌ها را شکست، پس از این سیره و روش شریف پیروی کنید، روش پیامبران و فرستادگان خدا که آنها را در قرآن می‌خوانید، و بر حذر باشید از روش و آیین امثال سامری و بلعم بن باعورا.

 

احملوا الفؤوس وحطّموا الأصنام والعجول ([806])، وليبدأ كلٌ منّا بنفسه، وبالناس المحيطين به. ولا تخافوا فأنتم الأعلون أن كنتم مؤمنين: ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ * وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ * وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ * قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ * مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾ ([807]).

تبرها را بردارید و بت‌ها و گوساله‌ها[808] را بشکنید و پیش از هر چیز هر کدام از ما باید از خویشتن آغاز کند و سپس مردم اطراف خودش، و نهراسید که شما پیروزید، اگر ایمان داشته باشید: (آيا خدا کفایت کننده‌ی بنده‌اش نیست؟ در حالی که آنها تو را از آنچه غیر او است، می‌ترسانند! و هر کس را که خدا گمراه سازد برایش هيچ راهنمايی نخواهد بود * و هر کس را که خدا راهنمايی کند، برایش گمراه کننده‌ای نيست. آيا خداوند پيروزمندِ انتقام گيرنده نيست؟ * و اگر از آنها بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمين را آفريده است؟ قطعاً خواهند گفت: خداوند. بگو: پس اينهايی را که غیر از خداوند می‌پرستيد چگونه می‌بينيد؟ اگر خداوند بخواهد به من آسیبی برساند آيا اينان می‌توانند دفع‌کننده‌ی آسیب او باشند؟ يا اگر بخواهد به من رحمتی ارزانی دارد، آیا آنها می‌توانند بازدارنده‌ی رحمتش باشند؟ بگو: خداوند مرا کفایت می‌کند، و توکل کنندگان فقط بر او توکل می‌کنند * بگو: ای قوم من! شما بر حسب امکان خود عمل کنید و من نيز عمل کننده‌ام، پس به زودی خواهيد دانست * چه کسی به عذابی که خوارش می‌سازد گرفتار می‌شود و عذاب جاويد بر او فرود می‌آيد)[809].

 

وعلى طلبة الحوزة أن يعوا أنّ تكليف العالِم بالأمر بالمعروف والنهي عن المنكر خاص وأكبر من غيره؛ لأسباب كثيرة، منها: إنّه وضع نفسه في مكان الأنبياء والمرسلين، ووقف في باب الملكوت، وادعى أنّه من إدلاء الطريق إلى الله بلسان الحال، وإن لم يصرّح بالمقال.

طلبه‌های حوزه‌ی علمیه باید به یاد داشته باشند که تکلیف عالِم به طور خاص در امر به معروف و نهی از منکر است و این تکلیف، از سایر تکالیف بزرگ‌تر می‌باشد؛ به دلایل بسیار، از جمله: اینکه او خود را در جایگاه پیامبران و فرستادگان قرار داده، در دروازه‌ی ملکوت ایستاده، و با زبان حال خود ادعا می‌کند که او یکی از نشانه‌های راه رسیدن به خداوند است، حتی اگر به صراحت بر زبان نیاورد.

 

فالعالم يجب أن ينهى عن المنكر الذي يحاول الطواغيت وأتباعهم نشره في المجتمع الإسلامي، وبكل الوسائل المتاحة له. ويجب عليه مراقبة المجتمع الإسلامي وتقويم الانحرافات فيه، وإلاّ فهو يصبح قاطعاً لطريق الله سبحانه وتعالى وجندياً من جنود إبليس. فالطواغيت ينشرون المنكر بأيديهم وألسنتهم، والأئمة والعلماء غير العاملين ينشرون المنكر بترك النهي عنه بإهمالهم توجيه المجتمع الإسلامي وإصلاحه. فمثلهم كمثل الذي تصدّى لعمل معين ولم يؤدّه فلا هو قائم به ولم يترك غيره يقوم به.

عالِم باید با همه‌ی امکاناتی که در اختیار دارد از منکری که طاغوت‌ها و پیروانشان سعی در انتشار آن در جامعه‌ی اسلامی دارند، نهی کند و بر او مراقبت از جامعه‌ی اسلامی و اصلاح انحرافات در آن، واجب می‌باشد، که در غیر این صورت او نیز راهزنی از راهزنان طریق الی الله و سربازی از سربازان ابلیس خواهد بود. طاغوت‌ها منکر را با دست و زبان خود، و پیشوایان و علمای بی‌عمل، با ترک نهی از آن، با اهمال و غفلت خود از رهنمون کردن جامعه‌ی اسلامی و اصلاحش، منتشر می‌‌کنند. مَثَل آنان همانند مَثَل کسی است که به انجام عملی معیّن متعهد شود و آن را به انجام نمی‌ساند؛ پس نه خود آن کار را انجام می‌دهد و نه اجازه می‌دهد کسی غیر از خودش به انجامش مبادرت ورزد.

 

كما يجب الالتفات إلى أنّ هناك تقصيراً كبيراً في المجتمعات الإسلامية، وخصوصاً النخبة المؤمنة المثقفة فيها. فهؤلاء يجب أن يتصدّوا للنهي عن المنكر كل حسب علمه وتكليفه، كما يجب الالتفاف حول العلماء العاملين المخلصين لله الآمرين بالمعروف الناهين عن المنكر والمجاهدين في سبيل الله والدفاع عنهم. فليس من المعقول أن ينهض هؤلاء العلماء العاملون بعبء المسؤولية، والمجتمعات الإسلامية لاهية في متابعة الطواغيت وعلماء السوء غير العاملين.

باید توجه داشت که در این خصوص کوتاهی بزرگی در جامعه‌ی اسلامی رخ داده است، به خصوص از طرف نخبگان مؤمنِ فرهیخته‌اش. پس بر آنها واجب است که مسؤولیت نهی از منکر را هر کس به اندازه‌ی علم و تکلیفش بر عهده گیرد، همان طور که گِرد آمدن بر گِرد علمای باعمل مخلص برای خدا، واجب است؛ همان امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر، مجاهدین در راه خدا و دفاع کنندگان از او. از عقل به دور است که این علمای باعمل بار انجام این مسؤولیت را بر دوش کشند در حالی که جوامع اسلامی در پِی پیروی از طاغوتیان و علمای بد نهاد بی‌عمل، در غفلت و فراموشی به سر برند.

 

وليحذر أفراد المجتمع الإسلامي، فإنّهم يوم القيامة مسؤولون عن العالم العامل ومدى تجاوبهم معه، فعن أبي عبد الله (ع)، قال: (ثلاثة يشكون إلى الله عزّ وجل، مسجد خراب لا يصلّى فيه، وعالم بين جهّال، ومصحف معّلق قد وقع عليه الغبار لا يقرأ فيه) ([810]).

افراد جامعه‌ی اسلامی باید بر حذر باشند، چرا که آنها در روز قیامت در برابر عالِم عامِل و اینکه چقدر با آنها هم‌صدا شدند، مسؤول خواهند بود. از ابو عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «سه چيز به خداوند عزوجل شکایت می‌کنند: مسجد ویرانی که در آن نماز خوانده نشود، عالم میان نادانان، و مصحف بسته شده‌ای که بر آن غبار نشسته باشد و آنچه در آن است قرائت نگردد»[811].

 

نعم أيها الأحبة، أيّها المؤمنون والمؤمنات إنّ واجبكم نصرة العالم العامل المخلص لله المجاهد في سبيل إعلاء كلمة لا إله إلاّ الله، لا الابتعاد عنه وخذلانه وتركه في النهاية يذهب إلى ربّه مقهوراً مظلوماً متشحطاً بدمه يشكو إلى الله خذلان الناصر بعد أن كان دليلاً إلى صراط الله المستقيم.

آری ای عزیران، ای مردان و زنان مؤمن! واجبِ شما، یاری رسانیدن به عالمِ عاملِ مخلص برای خداوند و مجاهد در راه اعتلای کلمه‌ی لا اله الا الله است، نه دوری گزیدن از او، تنها گذاردن و ترک گفتنش تا در نهایت، او به سوی پروردگارش مقهور، مظلوم و با چهره‌ای خونین روانه گردد، تا پس از اینکه نشانه و راهنمایی برای راه مستقیم خداوند بود به درگاه خداوند از نبود یار و یاور شکایت کند.

 

قال أمير المؤمنين (ع): (إنّ الله سبحانه وتعالى جعل الذكر جلاءً للقلوب، تسمع به بعد الوقرة، وتبصر به العشوة، وتنقاد به بعد المعاندة، وما برح لله عزّت آلاؤه في البرهة بعد البرهة، وفي أزمان الفترات عباد ناجاهم في فكرهم وكلمهم في ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور يقظة في الأبصار والأسماع والأفئدة، يذكّرون بأيام الله ويُخوفون مقامه، بمنزلة الأدلة في الفلوات، من أخذ القصد حمدوا إليه الطريق وبشّروه بالنجاة، ومن أخذ  يميناً وشمالاً ذمّوا إليه الطريق وحذّروه من الهلكة، وكانوا كذلك مصابيح تلك الظلمات، وأدلّة تلك الشبهات، وإنّ للذكر لأهلاً أخذوه من الدنيا بدلاً، فلم تشغلهم تجارة ولا بيع عنه يقطعون به أيام الحياة، ويهتفون بالزواجر عن محارم الله في أسماع الغافلين، ويأمرون بالقسط و يأتمرون به، وينهون عن المنكر ويتناهون عنه، فكأنما قطعوا الدنيا إلى الآخرة وهم فيها، فشاهدوا ما وراء ذلك، فكأنما اطلعوا غيوب أهل البرزخ في طول الإقامة فيه، وحققت القيامة عليهم عِداتها، فكشفوا غطاء ذلك لأهل الدنيا، حتى إنهم يرون ما لا يرى الناس ويسمعون ما لا يسمعون … ) ([812]).

خداوند سبحان و متعال ذکر را روشنى دل‌ها قرار داد تا در پرتو آن پس از سنگینی بشنود و پس از کم‌سویی ببیند و پس از لجاجت و دشمنی، رام گردد؛ و خداوند ـ‌که نعمت‌هايش بزرگ باد‌ـ در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي‌کرده و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي‌گفته است. پس آنها نور بيداري را در دیدگان، گوش‌ها و دل‌ها روشن مي‌ساخته‌اند. روزهای خدای را به یاد می‌آورند و مردم را از جلال و بزرگی خدا می‌ترسانند. آنان نشانه‌های روشن خدا در بیابان‌هایند. كه هر كه از راه ميانه رود طريقهاش را بستايند و او را به رهايى مژده دهند و هر كه به راه راست يا چپ رود طريقهاش را نكوهش كنند و از هلاكتش بر حذر دارند و در اين حال، چونان چراغ‌هايى هستند كه تاريكي‌ها را روشن مىسازند و راهنمايانى كه ديگران را از گرفتار شدن در شبههها بازمیدارند. ياد خدا اهلي دارد که آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده‌اند و هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است و با همين وضع، زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه کيفر محرمات الهي مي‌کنند، به عدالت فرمان مي‌دهند و خود به آن عمل مي‌نمايند و مردم را از بدي بازمي‌دارند و خود به گِرد آن نمي‌چرخند. با اینکه در دنیا زندگی می‌کنند گویا آن را رها کرده، به آخرت پیوسته، سرای دیگر را مشاهده کرده‌اند، گویا از مسایل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامت‌شان آگاهی دارند، و گویا قیامت، وعده‌های خود را برای آنان تحقق بخشیده است. آنان پرده‌ها را برای مردم دنیا برداشته‌اند، تا آنجا که می‌بینند آنچه را که مردم نمی‌نگرند، و می‌شنوند آنچه را که مردم نمی‌شنوند.

 

ومع الأسف هناك من يترك الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر هذا الواجب العظيم بحجة التقية، فلم أجد بدّاً من توضيحها قليلاً.

و با کمال تأسف کسانی هستند که امر به معرف و نهی از منکر ـ‌این واجب عظیم‌ـ را به بهانه‌ی تقیه ترک می‌گویند، و گریزی از ارایه‌ی اندکی روشنگری در این خصوص نمی‌بینم.

 

 آل عمران : 59.

[793]- التوبة : 73.

[794] - آل عمران: 159.

[795] - توبه: 73.

[796]- الكافي: ج2  ص125، المحاسن: ج1 ص264، وسائل الشيعة: ج16 ص177، بحار الأنوار: ج66 ص242.

[797] - کافی: ج 2 ص 125  ؛  محاسن: ج 1 ص 264  ؛  وسایل الشیعه: ج 16 ص 177  ؛  بحار الانوار: ج 66 ص 242.

[798]- الكافي: ج2 ص126، المحاسن: ج1/ص263، وسائل الشيعة: ج16 ص167، بحار الأنوار: ج66 ص245.

[799] - کافی: ج 2 ص 126  ؛  محاسن: ج 1 ص 263  ؛  وسایل الشیعه: ج 16 ص 167  ؛  بحار الانوار: ج 66 ص 245.

[800]- الكافي: ج2 ص125، المحاسن: ج1 ص263، وسائل الشيعة: ج16 ص166، بحار الأنوار: ج66 ص240.  

[801] - کافی: ج 2 ص 526  ؛  محاسن: ج 1 ص 263  ؛  وسایل الشیعه: ج 16 ص 667  ؛  بحار الانوار: ج 66 ص 240.

[802]- يقول أمير المؤمنين  (ع): (كنا إذا اشتد البأس لذنا برسول الله ) الرسالة السعدية للعلامة الحلي: هامش ص78، وروى أحمد في مسنده : عن علي  (ع) قال: (لقد رأيتنا يوم بدر ونحن نلوذ برسول الله  وهو أقربنا إلى العدو وكان من أشد الناس يومئذ بأساً) مسند أحمد: ج1 ص86، مجمع الزوائد: ج9 ص12، وروى الطبري، قال: قال أبو جعفر: (فلما انتهى رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى أهله ناول سيفه ابنته فاطمة، فقال: اغسلي عن هذا دمه يا بنية، فو الله لقد صدقني اليوم، وناولها على بن أبي طالب سيفه، فقال: وهذا أيضا فاغسلي عنه دمه فو الله لقد صدقني اليوم، فقال رسول الله صلى الله عليه سلم: لئن كنت صدقت القتال، لقد صدق سهل بن حنيف وأبو دجانة) تاريخ الطبري: ج2 ص210. وروى ابن سعد: (عن جابر عن محمد بن علي قال: كان رسول الله  شديد البطش) الطبقات الكبرى: ج1ص419.

[803] - امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «هرگاه نبرد بر ما شدت می‌گرفت به پیامبر پناه می‌بردیم». الرسالة السعدية علامه حلی: پاورقی ص 78.  احمد در مسندش روایت می‌کند: از علی (ع) روایت شده است که فرمود: «ما را در روز بدر دیدید در حالی که ما به رسول خدا (ص) پناه می‌بردیم و او نزدیک‌ترین ما به دشمن بود و از جنگ‌آورترین مردم در آن روز». مسند احمد: ج 1 ص 86 ، مجمع الزوائد: ج 9 ص12. طبری روایت کرده است: ابو جعفر (ع) فرمود: «وقتی رسول خدا (ص) به خانه‌ی خویش رسید، شمشیرش را به دخترش فاطمه داد و فرمود: خونش را از این شمشیر پاک کن ای دخترم که به خدا سوگند امروز او مرا باور نمود. و علی بن ابی طالب نیز شمشیرش را به او داد و همین سخن را گفت: خونش را از این شمشیر پاک کن که به خدا سوگند امروز او مرا باور نمود. پس رسول خدا (ص) فرمود: از آنجا که تو جنگ را پذیرفتی و باور نمودی، سهل بن حنیف و ابو دجانه نیز باور کردند». تاریخ طبری: ج 2 ص 210؛ و این سعد روایت کرده است: از جابر از محمد بن علی: «رسول خدا (ص) سخت حمله‌ور می‌شد». طبقات‌کبری: ج 1 ص 419.

[804]- قال أمير المؤمنين  (ع) واصفاً رسول الله : (طبيب دوار بطبه قد أحكم مراهمه، وأحمى مواسمه. يضع ذلك حيث الحاجة إليه من قلوب عمي، وآذان صم، وألسنة بكم. متبع بدوائه مواضع الغفلة ومواطن الحيرة) نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج1ص 207.

[805] - امیر المؤمنین (ع) در حالی که رسول خدا (ص) را توصیف می‌کرد، فرمود: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ» (او (پیامبر) پزشکی است که با طب خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهم‌های خود را به خوبی آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (برای سوزاندن‌ زخم‌ها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هرجا که نیاز داشته باشد، بگذارد؛ بر دل‌‌های کور، بر گوش‌های کر، بر زبان‌های گنگ. او با داروهای خویش بیماران غفلت‌زده و سرگشته را رسیدگی و درمان می‌کند). نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 1 ص 207.

[806]- العجول التي تعبد من دون الله، كعجل السامري.

[807]- الزمر : 36 ـ 40.

[808] - گوساله‌هایی که به جای خداوند پرستیده می‌شوند، مانند گوساله‌ی سامری.

[809] - زمر: 36-40.

[810]- الكافي: ج2 ص613، الخصال: ص142، وسائل الشيعة: ج5 ص202، بحار الأنوار: ج2 ص41.

[811] - کافی: ج 2 ص 613  ؛  خصال: ص 142  ؛  وسایل الشیعه: ج 5 ص 202  ؛  بحار الانوار: ج 2 ص 41.

[812]- نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج2 ص 211، بحار الأنوار: ج66 ص325.

۲ - عمل به شریعت مقدّس اسلامی:

سرفصل ها

همه