Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

قل ما كنت بدعاً من الرسل

 

بگو من در ميان فرستادگان بدعتی تازه نيستم

 

ومحمد  ليس بدعاً من الرسل، فدعوة جميع الأنبياء والأوصياء  لم تلاق القبول من علماء الدين، وكبراء المجتمعات التي بعثوا فيها، فمحمد  حاربه رؤساء مكة وعلماؤها الذين حاربوا الشريعة، ولم يؤمن به علماء اليهود وعلماء النصارى ومن استخفوه من عوامهم، مع أنّهم كانوا يبشرون به ويترقبون ظهوره ([239]).

 

محمد (ص) بدعتی در میان فرستادگان نبود. دعوت همه‌ی انبیا و اوصیا (علیهم السلام) با پذیرفته شدن از طرف علمای دین و بزرگان جامعه‌ای که در آن مبعوث شده بودند، مواجه نگردید. حضرت محمد (ص) نیز با جبهه‌گیری رؤسای مکه و عُلمایش که با شریعت سرِ ستیز داشتند، رویارو گردید، و عالمان یهود و نصاری و مردمی که فریب‌شان را خورده بودند به آن حضرت (ص) ایمان نیاوردند؛ با وجود اینکه آنها به آمدنش بشارت می‌دادند و چشم انتظار ظهورش بودند[240]!

 

وموسى (ع) لم يرض عنه كثير من بني إسرائيل، ووقف ضده بعض علمائهم وحاولوا حرف الشريعة واستخفاف الناس، كالسامري وبلعم بن باعورة ([241]).

 

بسیاری از بنی اسرائیل نیز از موسی (ع) راضی نشدند و برخی علمایشان در برابر آن حضرت (ع) ایستادند و به تحریف شریعت و فریفتن مردمان اقدام کردند؛ عالمانی همچون سامری و بلعم بن باعورا[242].

 

أما عيسى (ع) فلم يرض عنه معظم علماء بني إسرائيل وكبراؤهم؛ لأنّ وجوده (ع) بينهم كان توبيخاً لهم، وزهده فضيحة أخزتهم.

 

اما در مورد حضرت عیسی (ع) نیز بیش‌تر علمای بنی اسرائیل و بزرگان‌شان از وی راضی نشدند؛ چرا که وجود آن حضرت (ع) در میان ایشان، توبیخ و نکوهشی برایشان بود, و زهد و بی‌اعتنایی او به این دنیا، آنها را رسوا و خوار می‌ساخت.

 

ورد في الإنجيل: (وحينئذٍ وبخ يسوع الشعب بأشد عنف؛ لأنهم نسوا كلمة الله، واسلموا أنفسهم للغرور فقط، ووبخ الكهنة لإهمالهم خدمة الله ولجشعهم، ووبخ الكتبة لأنهم علموا تعاليم فاسدة وتركوا شريعة الله، ووبخ العلماء لأنهم أبطلوا شريعة الله بواسطة تقاليدهم. وأثر كلام يسوع في الشعب حتى إنهم بكوا جميعهم من صغيرهم إلى كبيرهم يستصرخون رحمته ويضرعون إلى يسوع لكي يصلي لأجلهم ما خلا كهنتهم ورؤسائهم، الذين أضمروا في ذلك اليوم العداء ليسوع؛ لأنه تكلم ضد الكهنة والكتبة والعلماء فصمموا على قتله، ولكنهم لم ينبسوا بكلمة خوفاً من الشعب، الذي قبله نبياً من الله. ورفع يسوع يديه إلى الرب الإله وصلى، فبكى الشعب وقالوا ليكن كذلك يا رب ليكن كذلك، ولما انتهت الصلاة نزل يسوع من الهيكل وسافر ذلك اليوم من أورشليم مع كثيرين من الذين اتبعوه وتكلم الكهنة فيما بينهم بالسوء في يسوع) ([243])

 

در انجیل آمده است: «در آن هنگام یسوع (مسیح) مردمان را با تندی تمام نکوهش نمود؛ زیرا ایشان خدا را فراموش و جان‌های خود را تنها برای فریفته شدن تسلیم کرده بودند، و کاهنان را به خاطر اهمال‌شان در خدمت به خداوند و حرص و طمع‌شان نکوهش نمود، و کاتبان را از آن رو که مطالب فاسد می‌آموختند و شریعت الهی را ترک نموده بودند توبیخ نمود، و عالمان را برای آنکه شریعت الهی را با سنت‌های خود باطل نموده بودند سرزنش نمود. سخنان یسوع در مردم اثر گذاشت تا آنجا که همگی از کوچک و بزرگ  می‌گریستند و با فریاد از وی درخواست رحمت می‌نمودند و با تضرع از حضرت می‌خواستند برایشان دعا کند؛ به غیر از کاهنان و رؤسا که چنین نمی‌کردند؛ همان‌ها که در آن روزگار کینه و دشمنی یسوع را به دل گرفتند؛ چرا که وی بر ضد کاهنان، کاتبان و عالمان سخن می‌گفت، و ایشان بر کشتن وی مصمم شدند اما از ترس مردمی که او را به عنوان پیامبری از جانب خداوند پذیرفته بودند، لب به سخن نگشودند. یسوع دست‌هایش را به سوی پروردگارِ معبود بلند کرد و دعا نمود. مردمان گریستند و آمین گفتند و گفتند: پروردگارا چنین باد! پروردگارا چنین باد! چون دعا به پایان رسید یسوع از هیکل فرود آمد و آن روز به همراه عده‌ی بسیاری از پیروانش، از اورشلیم  مسافرت نمود، و کاهنان در جمع خود شروع به بدگویی از آن حضرت نمودند»[244].

 

وسيلاقي المهدي (ع) ما لاقاه أسلافه من الأنبياء والأوصياء من علماء الدين والطواغيت، ولعل مصيبته ستكون أكبر كما تدل عليه بعض الروايات. وسيأتي البحث في رواية تأول علماء الدين للقرآن واحتجاجهم على المهدي (ع) بآيات القرآن الكريم، بعد أن يفسروها بعقولهم الناقصة وأهوائهم الشخصية ([245]).


مهدی (ع) نیز هرآنچه پیشینیانش از انبیا و اوصیا از عالمان دین و طاغوت‌ها دیدند، خواهد دید و چه بسا مصیبت آن حضرت شدیدتر باشد ـ‌چنانکه در بعضی روایات آمده است‌ـ. بحث در خصوص تأویل قرآن توسط علمای دین و احتجاجات آنها بر مهدی (ع) با آیات قرآن کریم، پس از آنکه این آیات را با عقل‌های ناقص‌شان و خواست و نظرات شخصی‌شان تفسیر نمودند، خواهد آمد[246].

***    


 


 


 

[239]- روي العياشي: عن أبي بصير، عن أبي عبد الله  (ع) في قوله: (وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ) فقال: (كانت اليهود تجد في كتبها أن مهاجر محمد (عليه الصلاة والسلام) ما بين عير وأحد، فخرجوا يطلبون الموضع فمروا بجبل يسمى حداداً، فقالوا حداد وأحد سواء، فتفرقوا عنده، فنزل بعضهم بفدك وبعضهم بخيبر وبعضهم بتيماء، فاشتاق الذين بتيماء إلى بعض إخوانهم فمر بهم إعرابي من قيس، فتكاروا منه، وقال لهم: أمر بكم ما بين عير واحد، فقالوا له: إذا مررت بهما فأرناهما، فلما توسط بهم أرض المدينة، قال لهم: ذاك عير وهذا أحد، فنزلوا عن ظهر إبله فقالوا له: قد أصبنا بغتينا فلا حاجة لنا في إبلك، فاذهب حيث شئت، وكتبوا إلى إخوانهم الذين بفدك وخيبر: إنا قد أصبنا الموضع فهلموا إلينا، فكتبوا إليهم: إنا قد استقرت بنا الدار واتخذنا الأموال وما أقربنا منكم، وإذا كان ذلك فما أسرعنا إليكم، فاتخذوا بأرض المدينة الأموال، فلما كثرت أموالهم بلغ تبع فغزاهم فتحصنوا منه فحاصرهم، فكانوا يرقون لضعفاء أصحاب تبع، فيلقون إليهم بالليل التمر والشعير، فبلغ ذلك تبع فرق لهم وآمنهم فنزلوا إليه، فقال لهم: إني قد استطبت بلادكم ولا أرى إلا مقيماً فيكم، فقالوا له : انه ليس ذلك لك، إنها مهاجر نبي وليس ذلك لأحد حتى يكون ذلك، فقال لهم: فاني مخلف فيكم من أسرتي من إذا كان ذلك ساعده ونصره، فخلف فيهم حيين الأوس والخزرج فلما كثروا بها كانوا يتناولون أموال اليهود، فكانت اليهود تقول لهم: أما لو بعث محمد لنخرجنكم من ديارنا وأموالنا، فلما بعث الله محمداً (عليه الصلاة والسلام) آمنت به الأنصار وكفرت به اليهود، وهو قول الله (وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ  "إلى" فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ) تفسير العياشي: ج1 ص49.

[240] - عیاشی روایت می‌کند: از ابو بصیر از ابو عبد الله (ع) درباره‌ی سخن حق تعالی «(و با آنکه پيش از آن خواستار پيروزی بر کافران بودند)»  روایت شده است که فرمود: «یهود در کتاب‌ها‌ی خود خوانده بودند که هجرت محمد که سلام و صلوات بر او باد، ما بین دو کوه عیر و اُحد می‌باشد؛ پس، از سرزمین خود کوچ کردند تا آن محل را پیدا کنند، و به کوهى رسیدند که آن را حداد مى‌گفتند. گفتند: «حداد و احد یکی هستند» و اطراف آن کوه پراکنده شدند. برخی از آنان در فدک، برخی در خیبر، و برخی دیگر در «تیما» منزل گزیدند، اینچنین بود تا هنگامی که بعضى از یهودیان تیما خواستند به دیدار بعضى از برادران خود بروند. در همین حین مردى اعرابى از قبیله‌ی قیس بر آنان عبور کرد. آنها شتران او را کرایه کردند. او به ایشان گفت: «من شما را از میان عیر و احد مى‌برمگفتند: «هر وقت به آن محل رسیدى، به ما اطلاع بده». آن مرد اعرابى همچنان مى‌رفت تا آنها را به وسط اراضى مدینه رسانید. به آنها گفت: «این کوه عیر است، و این هم کوه احد». یهودیان از پشت شترانش پیاده شدند و به او گفتند: «ما به آرزویمان رسیدیم، و دیگر نیازی به شتران تو نداریم. تو می‌توانى هر جا که می‌خواهى بروى». پس نامه‌اى به برادران یهود خود که در خیبر و فدک منزل گرفته بودند نوشتند، که ما به آن نقطه‌اى که بین عیر و احد است رسیده‌ایم، شما هم نزد ما بیائید. در پاسخ نوشتند: «ما در اینجا خانه ساخته‌ایم، و آب و ملک و اموالى به دست آورده‌ایم، نمی‌توانیم اینها را رها نموده، نزدیک شما منزل کنیم، ولى هر وقت آن پیامبر موعود مبعوث شد، به شتاب نزد شما خواهیم آمد». این عده از یهودیان که در مدینه یعنى میان عیر و احد منزل کردند، اموال بسیارى کسب کردند. تُبَع از بسیارى مال آنان خبردار شد و به جنگ با آنان برخاست. یهودیان متحصن شدند. تُبع ایشان را محاصره کرد. افراد تبه نسبت به ضعیفان دل‌رحم بودند و به آنها شبانه خرما و جو می‌داند. این خبر به تبع رسید، دلش بر ایشان به رحم آمد و امان‌شان داد، پس آنها بر او وارد شدند. تبع به ایشان گفت: «مى‌خواهم در اینجا میان شما بمانم، براى اینکه مرا خیلى معطل کردید». گفتند: «تو نمی‌توانى در اینجا بمانى براى اینکه اینجا محل هجرت پیغمبرى است، نه جاى تو، و نه جاى هیچ کس دیگر، تا آن پیغمبر مبعوث شود». تبع گفت: «حال که چنین است، من از خویشاوندان خودم کسانى را در اینجا می‌گذارم، تا وقتى آن پیغمبر مبعوث شد، او را یارى کنند» و تُبَع دو قبیله‌ی اوس و خزرج را که مى‌شناخت در مدینه منزل داد. چون نفرات این دو قبیله بسیار شدند، اموال یهودیان را مى‌گرفتند. یهودیان به آنان می‌گفتند: «اگر محمد ظهور کند، شما را از دیار و اموال خود بیرون می‌کنیم». اما وقتى خداوند محمد (ص) را مبعوث فرمود، انصار به وى ایمان آوردند، ولى یهودیان به او کافر شدند و این، همان سخن خداوند است که می‌فرماید: «(و با آنکه پيش از آن خواستار پيروزی بر کافران بودند، به او ايمان نياوردند... که لعنت خدا بر کافران باد)» ». تفسیر عیاشی: ج 1 ص 49.

[241]- لقد أشار  (ع) إلى مواقفهما المخزية فيما تقدم فراجع.

[242] - پیش‌تر سید (ع) موضع‌گیری‌های ننگین آنها را بیان فرمود.

[243]- إنجيل برنابا : الفصل 12.

[244] - انجیل برنابا: فصل 12.

[245]- عن الفضيل بن يسار، قال: (سمعت أبا عبد الله  (ع) يقول: إن قائمنا إذا قام استقبل من جهل الناس أشد مما استقبله رسول الله  من جهال الجاهلية. قلت: وكيف ذاك؟ قال: إن رسول الله  أتى الناس وهم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان والخشب المنحوتة، وإن قائمنا إذا قام أتى الناس وكلهم يتأول عليه كتاب الله يحتج عليه به، ثم قال: أما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر والقر) الغيبة للنعماني: ص 307 باب 17 ح1.

[246] - از فضیل بن یسار روایت شده است: شنیدم ابا عبد الله (ع) می‌فرماید: «قائم ما چون قیام کند از جهل مردم شدیدتر از آنچه رسول خدا (ص) با آن از سوى نادانان جاهلیّت روبه‌رو شد، رویارو خواهد شد». عرض کردم: این چگونه ممکن است؟ فرمود: «رسول خدا (ص) در حالى به سوى مردم آمد که آنان سنگ و کلوخ و چوب‌هاى تراشیده و مجسّمه‌هاى چوبین را مى‌پرستیدند، اما قائم ما چون قیام کند در حالى به سوى مردم مى‌آید که همگى کتاب خدا را علیه او تأویل مى‌کنند و با آن بر او احتجاج مى‌نمایند». سپس فرمود: «بدانید که به خدا سوگند موج دادگسترى او به آن گونه که گرما و سرما نفوذ مى‌کند تا درون خانه‌هاى آنان راه خواهد یافت».

بگو من در ميان فرستادگان بدعتی تازه نيستم

سرفصل ها

همه