Logo
دانلود فایل متنی

پرسش ۸۰۶:

 سؤالاتی در خصوص آیات اسلام، ارث، شهادت و حقوق مدنی زنان

 

السؤال/ ٨٠٦: السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

يوجد صحفي اسمه سلمان الحسني يقول إنه بصدد كتابة كتاب عن الدعوة اليمانية، وقد كانت بينه وبيني مراسلات منذ مدة ليست بالقصيرة، وقد أرسل لي أخيراً عدّة أسئلة منها هذان السؤالان، أتمنى لو تتفضل علي بالإجابة عنها:

روزنامه‌نگاری به نام سلمان حسنی می‌گوید در حال نوشتن کتابی در مورد دعوت یمانی می‌باشد. بین او و من از مدتی پیش که کوتاه هم نیست، نامه‌نگاری‌هایی انجام شده است. اخیراً پرسش‌هایی برایم فرستاده که دو پرسش زیر، جزو آن‌ها می‌باشد. امیدوارم لطف کنید و پاسخ دهید:

 

۱ . في أحد الأسئلة تقول هات الأدلة بشأن نصوص قرآنية تحث على القتل والاقصاء والتهميش (سورة آل عمران: 19،85،83، سورة التوبة: 29، النساء: 91، سورة محمد: 4، كيف تتعامل الحركة اليمانية مع هذه النصوص القرآنية وأحكامها)؟

۱- در یکی از پرسش‌ها می‌گوید دلایلی در مورد شأن متون قرآنی که به کشتار، تبعید و از میدان به در کردن تشویق می‌کند، ارایه دهید (سوره‌ی آل عمران: ۱۹، ۸۳ و ۸۵، سوره‌ی توبه: ۲۹ و سوره‌ی محمد: ۴). جنبش یمانی با این متون قرآنی و احکامش چگونه تعامل می‌کند؟

 

۲. كيف تفسّر الحركة آيات الإرث والشهادة والتي تنتهك الحقوق المدنية للمرأة وحقوقها؟

المرسل: أبو محمد

۲- این جنبش آیات مربوط به ارث و شهادت و آیاتی که حقوق شهروندی زن‌ها و سایر حقوق‌شان را ضایع می‌کند، چگونه تفسیر می‌نماید؟

فرستنده: ابو محمد

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً.

 

أولاً: آل عمران، ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[آل عمران: 19]، ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾[آل عمران: 83]، ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[آل عمران: 85].

اول: آل عمران: ﴿هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است و اهل کتاب راه خلاف نرفتند مگر از آن پس که به حقانيت آن دين آگاه شدند، و نيز از روی حسد. آنان که به آيات خدا کافر شوند بدانند که او به زودی به حساب‌ها خواهد رسيد﴾[آل عمران:19]، ﴿آيا دينی جز دين خدا می‌جويند؟! حال آن‌که آن‌چه در آسمان‌ها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان می‌گردانند﴾[آل عمران:83]، ﴿و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيان‌ديدگان خواهد بود﴾[آل عمران:85].

 

المعنى: آل عمران، ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ * قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعيسی وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[آل عمران: 83-85].

معنی: آل عمران: ﴿آيا دينی جز دين خدا می‌جويند؟! حال آن‌که آن‌چه در آسمان‌ها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان می‌گردانند * بگو: به خدا و آن‌چه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او، و نيز آن‌چه بر موسی و عيسی و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان نازل شده است، ايمان آورديم، ميان هيچ يک از ايشان فرقی نمی‌نهيم و همه تسليم اراده‌ی او هستيم * و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيان‌ديدگان خواهد بود﴾.[آل عمران: 83-85]

 

الآية 84 من سورة آل عمران تبين بوضوح معنى الإسلام في الآيات بأنه التسليم لله ولخليفة الله في أرضه في كل زمان المنصب وفق قانون خلافة الله في أرضه الذي كان منذ اليوم الأول للإنسان الأول على هذه الأرض؛  وهو نبي الله آدم (عليه السلام) الذي نصبه الله خليفة في أرضه.

آیه‌ی ۸۴ از سوره‌ی آل عمران به روشنی، معنای اسلام را در آیات بیان می‌کند؛ این‌که اسلام همان تسلیم  در برابر خداوند و خلیفه‌ی خداوند در زمین در هر زمان که بر اساس قانون خلافت خداوند در زمینش منصوب شده، می‌باشد؛ قانونی که از نخستین روز برای نخستین انسان در این زمین وجود داشته است؛ او همان پیامبر خدا حضرت آدم(ع)  می‌باشد که خداوند او را به عنوان خلیفه و جانشینش در زمینش گماشت.

 

فهذه الآيات ليست بصدد تهميش أحد أو الحكم على أحد إنما هي بصدد بيان قانون الإيمان المقبول عند الله؛ وهو التسليم له ولخليفته في أرضه.

این آیات برای از میدان به در ساختن یا حکم کردن برکسی نیست؛ بلکه فقط برای بیان قانون ایمان قابل قبول از نظر خداوند می‌باشد؛ یعنی همان تسلیم شدن در برابر خداوند و خلیفه‌ی خداوند در زمینش.

 

أمّا إن كنت تعتبر أنّ وضع قانون للإيمان هو تهميش للآخرين الذين لا يقبلونه فمعنى كلامك إنّ كل أصحاب دين - باعتبار أن عندهم قانون إيمان - يهمشون غيرهم بل يتعدّى الأمر إلى كل مجموعة يؤمنون بفكر معين.

اما این‌که شما وضع قانونی برای ایمان را از میدان به در کردن دیگرانی بدانی که آن را نپذیرفته‌اند، به این معنی خواهد بود که هر صاحب دینی  به لحاظ این‌که قانون ایمان را دارد‌ غیر از خودش را منزوی و از میدان به در کرده است و حتی این موضوع بر هر گروهی که به تفکر مشخصی ایمان دارند نیز منطبق می‌گردد.

 

ثانياً: التوبة، ﴿قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[التوبة: 29].

دوم: توبه: ﴿با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمی‌آورند و آن‌چه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمی‌کنند و دين حق را نمی‌پذيرند پیکار کنيد، تا آن‌گاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند﴾[التوبة: 29].

 

المعنى: القرآن وحدة متكاملة وما يفعله الوهابيون لتمرير عقائدهم الباطلة وفتاواهم في قتل الناس وما يفعله المسيحيون وغيرهم هذه الأيام للطعن في القرآن هو عملية اقتطاع آيات من كتاب هو عبارة عن وحدة متكاملة لا يمكن أن يؤخذ منها جزءاً بمعزل عن الكل أو بقية الأجزاء، وقد بيّن الله في القرآن أنه وحدة متكاملة لا يصح تجزئتها وأن من يجزئها هو شخص مغرض؛ إمّا أنّه يريد الطعن بصورة عبثية عشوائية كمن يقول لمن قال لا اله إلاّ الله أنت كافر وتنكر وجود الله؛ لأنك قلت لا إله. وإمّا أنه شخص يريد أن يمرر عقيدة أو فتوى فاسدة لغرض في نفسه كما فعل الوهابيون، وهذه آيات قرآنية تنهى عن هذا السلوك المنحرف المغرض في تجزئة القرآن.

معنی: قرآن یک‌پارچه و کامل است و آن‌چه وهابی‌ها برای گسترش عقاید باطل و فتواهایشان در مورد کشتار مردم انجام می‌دهند و آن‌چه مسیحی‌ها و دیگران در این روزها برای طعنه‌زدن به قرآن انجام می‌دهند، عبارت است از فرآیند تقطیع آیاتی از کتابی که یک‌پارچه و کامل است و نمی‌توان بخشی از آن را به دور از کل یا بقیه‌ی اجزا، برگرفت. خداوند در قرآن بیان کرده که قرآن، یک‌پارچه و کامل است و جزء جزء کردن آن صحیح نیست و کسی که آن را جزء جزء کند، مُغرض است؛ یا کسی است که می‌خواهد به شکلی مغرضانه و بی‌هدف طعنه بزند، مانند کسی که به گوینده‌ی «لا اله اله الله» می‌گوید تو کافر هستی و وجود خداوند را انکار می‌کنی؛ چرا که «لا اله» گفتی! یا کسی است که برای هدف نفسانی‌اش، می‌خواهد عقیده یا فتوای فاسدی را گسترش دهد؛ همان‌طور که وهابی‌ها چنین می‌کنند. آیات قرآنی زیر از چنین رفتار منحرف و مغرضانه‌ای که برای تجزیه و بخش ‌بخش کردن قرآن انجام می‌شود، باز‌می‌دارد:

 

﴿... أفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[البقرة:85].

﴿........ آيا به بعضی از کتاب ايمان می‌آوريد و بعضی ديگر را انکار می‌کنيد؟! پاداش کسی که چنين کند در دنيا جز خواری نيست، و در روز قيامت به سخت‌ترين عذاب‌ها بازگردانیده می‌شود و خدا از آن‌چه می‌کنيد غافل نيست ﴾.[البقرة:85]

 

الحجر، ﴿الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ * فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ * عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[الحجر: 91-93].

حجر: ﴿آنان که قرآن را به بخش ‌بخش کردند * به پروردگارت سوگند که همه را بازخواست کنيم * به خاطر کارهايی که می‌کرده‌اند﴾[الحجر: 91-93].

 

والآن لوعدنا للآية المذكورة أي: التوبة 29، ولكن مع آيات بعدها لنرى لماذا حث الله المؤمنين على القتال هنا؟

اکنون آیه‌ی مورد نظر را می‌آوریم؛ یعنی توبه آیه ۲۹ ولی آن را با آیات بعدی‌ ذکر می‌کنیم تا ببینیم چرا خداوند، در این‌جا مؤمنان را به کشتار تشویق می‌کند.

 

التوبة، ﴿قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ * وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ * اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَـهاً وَاحِداً لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[التوبة: 29-33].

توبه: ﴿با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمی‌آورند و آن‌چه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمی‌کنند و دين حق را نمی‌پذيرند پیکار کنيد، تا آن‌گاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند * يهود گفتند: عُزَير پسر خدا است، و نصاری گفتند: عيسی پسر خدا است. اين سخنی است که بر زبان می‌رانند همانند گفتار کسانی که پيش از اين کافر بودند. خدا بکشدشان، چگونه بازگردانیده می‌شوند؟ * آن‌ها اَحبار و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را به جای الله به خدايی گرفتند و حال آن‌که مأمور بودند که تنها يک خدا را بپرستند، که هيچ خدايی جز او نيست، منزّه است از آن‌چه شريکش می‌دارند * می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رساندن نور خود، نمی‌خواهد، هر چند کافران را خوش نيايد * او کسی است که فرستاده‌اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا او را بر همه‌ی دين‌ها پيروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نيايد﴾[التوبة: 29-33].

 

إذن الله يحث على قتالهم؛ لأنهم هم من بدأ بالحرب ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾، ولا أعتقد أنّ التحريض على قتل الآخر أو أن التهيؤ لقتل الآخر أو أن إعداد العدّة لقتل الآخر ليس حرباً، وأعتقد أنّ إرادة إطفاء نور الله بأفواههم تحتمل هذه الأمور وأكثر.

بنابراین خداوند به جنگ با ایشان تشویق می‌کند؛ چرا که آن‌هاکسانی بودند که پیکار را آغاز نمودند: ﴿می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رساندن نور خود، نمی‌خواهد، هر چند کافران را خوش نيايد﴾  و فکر نمی‌کنم تشویق کردن به کشتن دیگران یا آمادگی برای کشتن دیگران یا آماده کردن نفرات برای کشتار دیگران، جنگ محسوب نشود و معتقدم اراده‌ی خاموش کردن نور خداوند با دهان‌هایشان، چنین مواردی و حتی بیش‌تر را در بر دارد.

 

وإن كانت الآيات المتقدّمة تحتمل الأخذ والرد وأنها متشابهة فهناك آية واضحة ومحكمة تبيّن أن الله يحث المؤمنين على قتال من يقاتلونهم وينهى الله المؤمنين عن الاعتداء على الآخرين، والمتشابه يرجع إلى المحكم.

هر ‌چند آیات گفته شده احتمال دارد حکم بده و بستان را داشته باشند و این‌که جزو متشابهات هستند، ولی آیه‌ی روشن و محکمی وجود دارد که بیان می‌کند خداوند مؤمنان را به جنگ با کسانی که با آن‌ها می‌جنگند تشویق می‌کند و مؤمنان را از تجاوز به دیگران باز‌می‌دارد؛ و متشابه به محکم باز‌گردانیده می‌شود.

 

قال تعالى ﴿وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ﴾[البقرة: 190].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿با کسانی که با شما جنگ می‌کنند، در راه خدا بجنگيد و تعدّی مکنيد؛ زيرا خدا تجاوزکاران را دوست ندارد﴾[البقرة: 190].

 

ثم إنّ فعل الرسول محمد (صلى الله عليه وآله) واضح فاليهود - وهم أهل كتاب - كانوا يعيشون معه في المدينة بأمان ولم يمسهم بسوء حتى بدأوا هم بمحاربته وإعانة من يقاتلونه (صلى الله عليه وآله).

به علاوه، عمل‌کرد رسول خدا حضرت محمد(ص) واضح و روشن است. یهود که اهل کتاب هستند، با ایشان در مدینه در امنیت زندگی می‌کردند و به آن‌ها بدی نمی‌رسید تا این‌که آن‌ها بودند که جنگ با ایشان و کمک به کسانی که با ایشان(ص) جنگیده بودند را آغاز نمودند.

 

وأيضاً يجب الانتباه إلى أن الإسلام والدين الإلهي لا يعتبر أنّ الدين مفصول عن السياسة، بل أنّ الحكم والسياسة جزء من الدين وبالتالي فكثير من الآيات في القرآن هي عبارة عن قوانين عسكرية تبين حقوق الجندي في المعركة وما يجوز له أن يفعله تجاه من يقاتله، فالمؤمن لا يقتل - حتى من يقاتله - إلّا بأمر الله ليؤجر؛ ولهذا شرع الله للمؤمنين في ساحة المعركة قتل من يقاتلهم في آيات قرآنية، كما تسن - الآن وقبل الآن-  الدول القوانين لجيوشها وتبين فيها حقوق جنودها في ساحة المعركة وما يجوز وما لا يجوز... الخ.

هم‌چنین باید به این نکته توجه داشت که اسلام و دین الهی، دین را از سیاست جدا نمی‌داند؛ بلکه حکومت و سیاست بخشی از دین می‌باشد و در ‌نتیجه بسیاری از آیات در قرآن عبارت‌اند از قوانین نظامی که حقوق سرباز را در نبرد و کاری را که مجاز است در برابر کسی که با او می‌جنگد انجام دهد، مشخص می‌کنند. مؤمن تا زمانی که با او جنگی نشود، نمی‌جنگد و تنها با دستور خداوند پیکار می‌کند تا اجر و پاداش بگیرد؛ به همین جهت خداوند برای مؤمنان در میدان نبرد، جنگ با کسانی که با او می‌جنگند را در آیات قرآنی تشریع فرموده است؛ همان‌طور که هم‌اکنون و پیش از این، حکومت‌ها برای لشکریان‌شان قوانینی را وضع می‌کنند و در آن حقوق سربازان‌شان را در میدان نبرد بیان می‌کنند و آن‌چه جایز است و آن‌چه جایز نیست و....  را تشریح می‌کنند.

 

ثالثاً: ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْكِسُواْ فِيِهَا فَإِن لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُواْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوَاْ أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَـئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً﴾[النساء: 91].

سوم: ﴿گروه ديگری را خواهيد يافت که می‌خواهند از شما و قوم خود در امان باشند، اينان هرگاه به کفر دعوت شوند به آن بازگردند، پس اگر خود را به کناری نکشند و صلح نکنند و از اعمال خويش باز نايستند آنان را هر جا که يافتيد، بگيريد و بکشيد که خدا شما را بر آنان تسلطی آشکار داده است﴾[النساء: 91].

 

أين الإشكال في هذه الآية؟

اشکال این آیه در کجا است؟

 

هي تحث على مقاتلة الكافر المحارب الذي لا يكف يده عن أذى المؤمنين، إضافة إلى أنّ الآية التي قبلها فيها بيان أيضاً لجواز مهادنة من يطلب السلام ولا يحارب المؤمنين ولا يطلب أذاهم.

آیه به جنگ با کافر محاربی که دست از آزار مؤمنین باز ‌نمی‌دارد، تشویق می‌کند. به علاوه این‌که در آیه‌ی پیش از آن، بیانی است برای جایز بودن صلح با کسی که درخواست صلح می‌کند و با مؤمنان نمی‌جنگند و نمی‌خواهد آن‌ها را آزار دهد.

 

﴿إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىَ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَآؤُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً﴾[النساء: 90].

﴿مگر کسانی که به قومی که ميان شما و ايشان پيمانی است، می‌پيوندند، ياخود نزد شما می‌آيند در حالی که از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، ملول شده باشند، و اگر خدا می‌خواست بر شما پيروزشان می‌ساخت و با شما به جنگ برمی‌خاستند. پس هرگاه کناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح کردند، خدا هيچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است﴾[النساء: 90].

 

رابعاً: ﴿فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[محمد: 4].

چهارم: ﴿چون با کافران روبه‌رو شديد، گردن‌شان را بزنيد تا چون آن‌ها را سخت فروگرفتيد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آن‌گاه يا به منّت آزاد کنيد يا به فديه، تا آن‌گاه که جنگ به پايان آيد. اين است حکم خدا و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت، ولی خواست تا شما را با يک‌ديگر بيازمايد و آنان که در راه خدا کشته شده‌اند اعمال‌شان را باطل نمی‌کند﴾[محمد: 4].

 

المعنى: هذه الآية تبين بعض حقوق الجنود المؤمنين في ساحة المعركة في الحرب، وهو أن من حقهم أن يقتلوا الكافر الذي يقاتلهم، وتبيّن أنّ من حقهم أيضاً أخذ الأسرى وتعطيهم الحرية في التعامل مع الأسرى؛ فإمّا أن يطلقونهم بدون مقابل أو يبادلونهم أو يفدونهم.. الخ.

معنی: این آیه برخی از حقوق سربازان مؤمن را در میدان نبرد در جنگ بیان می‌کند. از حقوق آنان است که با کافری که با آن‌ها می‌جنگد، بجنگند و بیان می‌کند که حق آن‌ها، گرفتن اسیران نیز هست و می‌توانند در برخورد با اسیران، به آن‌ها آزادی دهند؛ یا بدون عوضی ایشان را آزاد کنند یا آنان را مبادله کنند یا برای‌شان فدیه‌ای بگیرند و....

 

فأين الإشكال في هذه الآية؟ وقد قلنا إنّ القرآن عبارة عن قانون إلهي ليس للعبادة فقط بل يبين أيضاً السياسة والحكم الإلهي وحقوق المؤمنين وما يجب عليهم.. الخ.

اشکال این آیه در کجا است؟ گفتیم که قرآن عبارت است از قانونی الهی که فقط مربوط به عبادت نمی‌باشد؛ بلکه سیاست، حکومت الهی، حقوق مؤمنان و آن‌چه بر ایشان واجب است و.... را بیان می‌کند.

 

خامساً: من يقول إنّ المرأة ظلمت بتشريع معين مثل الإرث أو الشهادة لابد أن يبين لنا ميزانه ووزنه القياسي الذي على أساسه يحدد العدل والظلم وبالتالي قرّر وقطع أنّ المرأة يجب أن تساوى مع الرجل في كل شيء مع إننا نرى جميعاً أنّ المرأة لا تساوي الرجل في كل شيء.

پنجم: کسی که می‌گوید به زن در تشریعی خاص مانند ارث یا شهادت، ستم شده است، باید برای ما ملاک و میزان قانونی‌اش را که براساس آن، عدل و ستم مشخص می‌شود، بیان کند؛ و در نتیجه بیان کند و یقین نماید که باید زن با مرد در همه چیز مساوی باشد؛ با این‌که همه‌ی ما می‌بینیم که زن با مرد در هر چیزی مساوی نیست.

 

وأيضاً من يريد أن يوجه النقد لتشريع معين ضمن منظومة قانونية وتشريعية عليه أن يلاحظ هذا التشريع كجزء من هذه المنظومة ولا يقتطع هذا الجزء ويعامله بمعزل عن المنظومة ككل.

هم‌چنین کسی که می‌خواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن به صورت جدای از نظام به عنوان یک کُل، برخورد نکند.

 

المفروض أن ينظر إلى حقوق المرأة وواجباتها في القانون الإلهي على الأقل لا أن ينظر إلى الحقوق فقط ويقول إنّ المرأة أعطيت حقوقاً أقل من الرجل في القانون الإلهي.

حدا‌قل به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه این‌که فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کم‌تر از مرد داده شده است.

 

 لماذا لا ينظر إلى الواجبات ويقول إنّ الرجل حمل واجبات أكثر من المرأة في القانون الإلهي؟

چرا به واجبات توجه نمی‌کند و نمی‌گوید در قانون الهی مرد واجبات بیش‌تری نسبت به زن دارد؟

 

وكمثال شخصين أحدهما كلفته ببناء ارتفاعه خمسة طوابق والآخر عشرة طوابق هل من العدل أن أعطيهما نفس كمية مواد البناء ونفس المبلغ للبناء؟ ولو أعطيت صاحب العشرة ضعف صاحب الخمسة هل يصح أن يأتي شخص ويقول أنت ظالم لأنك لم تساوِ بين الاثنين وكلاهما يعمل عندك؟ 

به عنوان مثال دو شخص را درنظر بگیرید که یکی از آن‌ها به ساختن بنایی به بلندی  پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است که مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو ‌برابر صاحب پنج طبقه داده شود، آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید: شما ستم‌کار هستید؛ چرا که بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکرده‌ای در حالی که هر دو برای شما کار می‌کنند؟!

 

اعتقد أن من يقول إنّ المرأة ظلمت بهذا التشريع فكلامه وقراره ارتجالي بعيد عن البحث العلمي الدقيق.

  أحمد الحسن - ربيع2/ 1432 هـ

به نظر من کسی که بگوید به زن به واسطه‌ی این تشریع ستم شده است، گفتار و نظرش خام و به دور از بحث دقیق علمی می‌باشد.

احمدالحسن ـ ربیع الثانی ۱۴۳۲هـ

******


 


 


 


 

پرسش ۸۰۶: سؤالاتی در خصوص آیات اسلام، ارث، شهادت و حقوق مدنی زنان

سرفصل ها

همه