Logo
دانلود فایل متنی

پرسش ۸۳۳:

 رؤیای سوار شدن ماشین و بالا رفتن از ساختمانی که پله دارد.

 

السؤال/ ۸۳۳: السلام عليكم ورحمة الله وبركاته يا سيدي ومولاي أحمد الحسن (عليه السلام).. سيدي لقد آمنا بك عن طريق رؤيا علماً لم أسمع بك نهائياً، كنت أعيش في لبنان وكان لي صديق لبناني شيعي اسمه محمد وله أخ اسمه علي وهو يكرهني.

آقا و مولای من، احمدالحسن(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته.... آقای من، از طریق رؤیا به شما ایمان آوردیم؛ با توجه به اینکه احتمالا از شما نخواهم شنید. من در لبنان زندگی می‌کردم و دوستی لبنانی داشتم که شیعه و نامش محمد بود و برادری داشت که نامش علی بود و از من بدش می‌آمد.

 

(الرؤيـا): كأني واقف على طريق مبلط واحمل على ظهري حقيبة والحقيبة كانت شبه فارغة إلّا منشفة يدوانا واقف سألت نفسي لماذا أنا أحمل هذه الحقيبة الفارغة، فقلت لنفسي هاه بيه هاي المنشفة الصغيرة ممكن احتاجه، وإذا بسيارة تأتي وتقف أمامي وكان فيها اللبناني محمد وأخيه علي فنظر لي محمد وناداني لكي أصعد معهم السيارة لغرض أن يوصلوني معهم لكن شبه بأنه أخيه علي عارض أن أصعد معهم والتفتت له محمد كأنه قال له لا خليه يصعد أبو ياسر وسارة السيارة ووقفة السيارة وأنزلوني أمام بناية صعدت درجات وفتحت باب ودخلت وجدتها أسواق نظيفة جداً

رؤیا: در راهی ایستاده بودم که درختی نداشت و کیسه‌ای بر دوشم داشتم که تقریباً خالی بود مگر مقداری دستمال کاغذی. از خودم پرسیدم که چرا این کیسه‌ی خالی را بر دوش دارم؟ با خودم گفتم: دستمال کاغذی کوچک، شاید به آن نیازمند شوم. ناگهان ماشینی آمد و جلوی من ایستاد و در آن همان شخص لبنانی ـ‌محمد‌ـ و برادرش علی بود. محمد به من نگاه کرد و مرا صدا زد که سوار ماشین آنها شوم تا مرا با خودشان برسانند. ولی گویا برادرش علی مخالفت کرد که من همراهشان سوار شوم. محمد به او نگاه کرد؛ گویا به برادرش می‌گفت ابو یاسر و ساره سوار می‌شوند. ماشین ایستاد و ما مقابل ساختمانی پیاده شدیم. چند پله بالا رفتم. دری باز شد. داخل شدم و بازارهای بسیار تمیزی دیدم؛

 

لكن الأسواق فيها محلات مقفلة ونظرت إلى يميني وجدت رجل أبيض مربوع وفي خده الأيمن خط ونظر لي كأنه يقول لي وينك أنا منتظرك وتقدم نحوي وقال لي هل تريد أن أدليك قلت له نعم، مشى وأنا بجنبه وصعدنا درج وأشّر بيده إلى باب مفتوحة كأنه يقول لي هذا الباب ووقفة على الباب وجدة الدنيا مشمسة نور كثيف.. انتهت الرؤيا سيدي...

ولی در بازارها اتاق‌هایی قفل شده بود. به سمت راستم نگاه کردم. مرد سفید با قامتی متوسط دیدم. در سمت راست گونه‌اش خطی بود. به من نگاه کرد؛ گویا به من می‌گوید: من منتظرت بودم، به سوی من بیا. به من گفت: آیا می‌خواهی راهنماییت کنم؟ به او گفتم: بله. او راه افتاد و من در کنارش. چند پله بالا رفتیم و با دستش به در بازی اشاره کرد؛ گویا به من می‌گفت: این در. جلوی در ایستادم. دیدم دنیا بسیار نورانی است....سرورم، رؤیا به پایان رسید....

 

الرؤيا الثانية: صوت جاء يكلمني مخيم فوقي كأنه خيمة يقول لي هل تعلم لماذا الإمام زعلان.. سيدي ومولاي أنا أعلم لماذا أنت زعلان

رؤیای دوم: صدایی آمد که چون خیمه‌ای بالای سرم خیمه زده بود و به من می‌گفت: آیا می‌دانی چرا امام ناراحت و رنجیده است؟.... آقا و مولای من، من می‌دانم شما چرا ناراحت و رنجوری؛

 

لكن أريد التأكد منك وأنا تعبان أرجو منك الدعاء وان تمسح على رأسي سيدي الابن من يغلط المن يذهب انتم آبائنا وفاطمة الزهراء (عليها السلام) أمنـّـا سيدي والله تعبان تعبان تعبان دعائك سيدي أنا من أنصارك امروتك، أسألك بجدك محمد (صلى الله عليه وآله) والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

المرسل: عبد الرحمن الهنيدي - استراليا

اما مایلم خودتان تأکید فرمایید و من خسته و درمانده‌ام. التماس دعا از جنابتان دارم و اینکه بر سرم دستی بکشی، بر این فرزندی که در حرکت به سوی شما ـ‌پدران ما‌ـ و فاطمه‌ی زهرا(ع) دچار لغزش و خطا شده، ای آقای من! سرورم، ایمان آوردیم و به خدا سوگند، خسته‌ایم، خسته، خسته. آقای من، دعا کنید از انصاری که امرتان را اطاعت می‌کنند، باشم. به جدت محمد(ص) از شما تقاضا می‌کنم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

فرستنده: عبدالرحمان هنیدی ـ استرالیا  

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً.

 

وفقك الله وسدد خطاك، أسأل الله أن يرزقك خير الآخرة والدنيا هو وليي وهو يتولى الصالحين، جزاكم الله خيراً، أن نصرتم الحق في زمن عزّ فيه الناصر، ورؤاك مبشرة لك وسيريك الله تحقق ما ترى وسيجعل الله لك من أمرك فرجاً إن شاء الله وهو أرحم الراحمين.

خداوند توفیقت دهد و گام‌هایت را استوار بدارد. از خداوند خواستارم که خیر آخرت و دنیا را روزی‌ات گرداند. او سرپرست من است و سرپرست شایستگان. خداوند به شما پاداشی نیکو دهد؛ که حق را در زمانی یاری دادید که در آن، یاور اندک است. رؤیایت بشارتی برای شما است و خداوند به زودی محقّق شدن رؤیایی که دیدی را به شما نشان خواهد داد و به زودی خداوند برایت در کارت، گشایشی حاصل می‌کند. ان‌شاء‌لله. او مهربان‌ترین مهربانان است.

 

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

أحمد الحسن - جمادي الآخرة/ 1432 هـ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

احمدالحسن ـ جمادی الآخر  ۱۴۳۲ هـ

******


 

پرسش ۸۳۳: رؤیای سوار شدن ماشین و بالا رفتن از ساختمانی که پله دارد.

سرفصل ها

همه