Logo
دانلود فایل متنی

پرسش ۸۳۷: 

ازدواج پیامبر(ص) با بیش از یک زن

 

السؤال/ ۸۳۷: السلام عليكم ورحمة الله وبركاته سئلت من قبل فتاة مسيحية عن لماذا الرسول (صلى الله عليه وآله) تزوج أكثر من امرأة وما الحكمة، ولماذا الله عز وجل حلل الزواج من أربعة وهل اي امرأة ترضى ان يتزوج زوجها عليها؟

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. از طرف یک دختر جوان مسیحی پرسیده شده چرا رسول خدا(ص) با بیش از یک زن ازدواج کرد و حکمتش چیست؟ و چرا خداوند عزّوجل ازدواج با چهار زن را حلال کرده است؟ آیا هیچ زنی وجود دارد که راضی باشد شوهرش بار دیگر ازدواج کند؟

 

أدلة على عصمة الرسول ولماذا النبي (صلى الله عليه وآله) هو أفضل من النبي عيسی (عليه السلام)؟ الرجاء مع أدلة من القران أو الحديث أو الإنجيل، وما الأمور الروحانية التي يستفيد الإنسان منها عند إيمانه بالدعوة المباركة؟

دلایل عصمت رسول خدا چیست؟ و چرا پیامبر(ص) برتر از عیسی پیامبر(ع) می‌باشد؟ امیدوارم با دلایلی از قرآن، حدیث یا انجیل پاسخ دهید. آن امور روحانی که انسان هنگام ایمان آوردنش به دعوت مبارک از آن بهره‌مند می‌شود، چیست؟

 

أيضا يقولون إن الإسلام دين عنف ماذا نرد؟ لماذا استعلت كلمة النكاح بدلاً من الزواج في القران؟

العبد الفقير - سوريا/ حمص

همچنین می‌گویند اسلام دین اجبار است، چه پاسخی بدهیم؟ چرا در قرآن کلمه‌ی نکاح به جای ازدواج به کار برده شده است؟

عبد فقیر ـ سوریه ـ حمص

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته.. حياكم الله.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً.

و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته... درود خداوند بر شما.

 

ج س۱: تعدد الزوجات كان موجوداً في الشرائع السابقة ولم تنفرد به شريعة محمد (صلى الله عليه وآله)، فنبي الله إبراهيم (أبرام) قد تزوج على زوجته سارة (ساراي)، فقد جاء في سفر التكوين، الاصحاح 16، الآية 1 - 4: «وأما ساراي امرأة أبرام، فلم تلد له. وكانت لها جارية مصرية اسمها هاجر، فقالت ساراي لأبرام: الرب منع عني الولادة فضاجع جاريتي لعل الرب يرزقني منها بنين. فسمع أبرام لكلام ساراي. فأخذت ساراي، امرأة أبرام، هاجر المصرية، وأعطتها لأبرام لتكون له زوجة».

پاسخ سؤال ۱: موضوع تعدد همسران در ادیان پیشین نیز وجود داشته است و به شریعت حضرت محمد(ص) اختصاص ندارد. پیامبر خدا ابراهیم(ع) (ابرام) علاوه بر همسرش ساره (سارای) ازدواج کرده است. در سِفر پیدایش اصحاح ۱۶ آیه‌ی ۱ تا 4 آمده است: «و سارای، همسر ابرام، برای وی فرزندی نياورد  و او (سارای) را كنيزی مصری، هاجر نام بود. پس سارای به ابرام گفت: اينک خداوند مرا از زاييدن بازداشت. پس به كنيز من درآی، شايد پروردگار از او فرزندانی روزی‌ام کند؛ و ابرام سخن سارای را پذیرفت. سارای همسر ابرام، كنيز خود هاجر مصری برداشته، او را به شوهرخود، ابرام، به زنی داد».

 

وأيضا نبي الله يعقوب (عليه السلام) تزوج أربع نساء، راحيل وليئة بنتا لابان، وبلهة جارية راحيل، وزلفة جارية ليئة، راجع العهد القديم، سفر التكون، الأصحاح 29 - 30.

همچنین پیامبر خدا یعقوب (ع) با چهار زن ازدواج کرد: راحیل، لیئه دختران لابان، بلهه کنیز راحیل و زلفه کنیز لیئه. به عهد قدیم سفر پیدایش اصحاح ۲۹ و ۳۰ مراجعه کنید.

 

ج س۲: كل الأنبياء والرسل معصومون، لأن الله بعثهم ليأخذوا بأيدي الناس إلى كل خير وصلاح، فإذا جاز عليهم الضلال فسيضلون الناس أيضاً، وتتحول مهمتهم من هداية الناس الى اضلالهم، والعياذ بالله، قال الله تعالى: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ...﴾[النساء: 64].

پاسخ سؤال ۲: همه‌ی پیامبران و فرستادگان معصوم هستند؛ چرا که خداوند ایشان را بر‌انگیخت تا دست مردم را بگیرند و به سوی خیر و صلاح ببرند. اگر گمراهی برای آنها جایز باشد، مردم را نیز گمراه می‌کنند و وظیفه‌ی آنها از هدایت کردن مردم، به گمراه کردن‌شان تبدیل می‌شود؛ پناه بر خدا! خداوند متعال می‌فرماید: ﴿هيچ فرستاده‌ای را نفرستاديم جز آنکه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان او شوند....﴾.[النساء: 64]

 

وعصمة رسول الله (صلى الله عليه وآله) ثابتة بالقرآن والسنة المتواترة؛ قال تعالى: ﴿ومَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[النجم: 3-4].

عصمت رسول خدا(ص) با قرآن و سنّت متواتر ثابت شده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿و سخن از روی هوی و هوس نمی‌گويد * نيست اين سخن جز آنچه وحی می‌شود﴾.[النجم: 3-4]

 

وهذه الآية الشريفة تنص على أن الرسول محمداً (صلى الله عليه وآله) لا يتكلم بهواه أو رغباته، بل كل ما يأمر به ويرشد اليه هو وحي إلهي.

این آیات شریف تصریح می‌کنند که حضرت محمد رسول خدا(ص) از سر هوا و هوس یا میل خودش سخن نمی‌گوید؛ بلکه هر چه به آن دستور می‌دهد و به سوی آن راهنمایی می‌کند، وحی الهی است.

 

وقال تعالى: ﴿... وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[الحشر: 7].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿.... هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت‌عقوبت است﴾.[الحشر: 7]

 

وقال تعالى: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً﴾[الأحزاب: 36].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پيامبرش در کاری حکمی کردند آنها را در آن کارشان اختياری باشد. هر که از خدا و پيامبرش نافرمانی کند سخت در گمراهی افتاده است﴾.[الأحزاب: 36]

 

وقال تعالى: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[النساء: 59].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و اولو الامرتان فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به خدا و پيامبر رجوع کنيد که در اين، خير شما است و سرانجامی بهتر دارد﴾.[الأحزاب: 36]

 

وغير ذلك من الآيات القرآنية التي تأمر بطاعة الرسول بصورة مطلقة لكل ما يأمر به، وهذا دليل على أن كل ما يأمر به حق وهدى، لأنه لو كان جاز أن يأمر بباطل لما أمر الله بطاعته، لأنه يكون قد أمر بفعل الباطل وحاشاه.

و سایر آیات قرآن که در دستورهایی که به اطاعت از رسول خدا فرمان می‌دهد، به صورت مطلق فرمان داده است و این، دلالت می‌کند بر اینکه هر‌چه به آن امر می‌کند، حق و هدایت می‌باشد. اگر جایز باشد او به باطل دستور دهد، خداوند به اطاعت از ایشان فرمان نمی‌داد؛ چرا که در این صورت به امری باطل دستور داده و او از آن به دور است.

 

وأما الأدلة من السنة فهي كثيرة جدا لا يمكن استقصاءها هنا، اقتصر على ذكر حديث واحد:

اما دلایل از سنّت، به حدی زیاد است که امکان آوردن آنها در اینجا وجود ندارد. به ذکر یک حدیث بسنده می‌کنم:

 

وسائل الشيعة (آل البيت) ج27 ص129 - 130، ح 33398:

عن سليم بن قيس الهلالي قال: سمعت أمير المؤمنين (عليه السلام) يقول: (... فلا طاعة في معصيته ولا طاعة لمن عصى الله، إنما الطاعة لله ولرسوله (صلى الله عليه وآله) ولولاة الأمر، وإنما أمر الله بطاعة الرسول (صلى الله عليه وآله) لأنه معصوم مطهر لا يأمر بمعصية، وإنما أمر بطاعة أولي الأمر لأنهم معصومون مطهرون لا يأمرون بمعصيته).

وسایل الشیعه آل البیت ج ۲۷ ص۱۲۹ و ۱۳۰ حدیث ۳۳۳۹۸:

سلیم بن قیس هلالی می‌گوید: شنیدم امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمودند: «.... اطاعتی در سرپیچی از او نیست و اطاعتی برای کسی که از خداوند سرپیچی کرده، نیست. اطاعت فقط مختص خداوند، رسول خدا(ص) و والیان امر می‌باشد. خداوند فقط به اطاعت از رسول(ص) فرمان داده؛ چرا که ایشان معصوم و پاک هستند و به گناه و معصیت دستور نمی‌دهند. فقط  به این جهت به اطاعت از اولوا ‌الامر فرمان داده، چون ایشان معصوم و پاک هستند و به گناه و معصیت دستور نمی‌دهند».

 

وأما مسألة أفضلية نبي الله محمد (صلى الله عليه وآله) على عيسی (عليه السلام)، فهو فضل الله يؤتيه من يشاء، قال تعالى: ﴿وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً﴾[الإسراء:55].

اما مسئله‌ی برتر بودن پیامبر خدا حضرت محمد(ص) نسبت به عیسی(ع)، فضل خداوند است که به هر که بخواهد عطا می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿و پروردگار تو به آنچه در آسمان‌ها و زمين است، آگاه‌تر است. برخی از پيامبران را بر بعضی برخی ديگر برتری بخشیدیم و به داوود زبور را داديم﴾.[الإسراء:55]

 

فنبي عيسی (عليه السلام) ليس أفضل وأكمل خلق الله، بل هو قال لتلاميذه: «صدقوني من الخير لكم أن أذهب، فإن كنت لا أذهب لا يجيئكم المعزي»[يوحنا: 16: 7]. وهذا يدل على أن المعزي أفضل من عيسی (عليه السلام).

پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) برترین و کامل‌ترینِ آفریده‌های خداوند نیست؛ بلکه ایشان به شاگردانش می‌فرماید: «و من به شما راست می‌گویم که رفتن من برای شما بهتر است؛ زیرا اگر نروم، تسلّی‌دهنده نزد شما نمی‌آید»[يوحنا: 16: 7] و بر این دلالت دارد که تسلّی‌دهنده از عیسی(ع) برتر می‌باشد.

 

ج س۳: قال الله تعالى: ﴿أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رَّابِياً وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ﴾[الرعد: 17].

پاسخ سؤال ۳: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿از آسمان آب فرو فرستاد و هر رودخانه به اندازه‌ی خويش جاری شد، و آب روان کفی بلند بر سر آورد و از آنچه بر آتش می‌گدازند تا زيور و متاعی سازند نيز کفی همانند آن بر سر آيد. خدا برای حق و باطل چنين مثل زند. اما کف به کناری افتد و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است، در زمين پايدار بماند. خدا اينچنين مثل می‌زند﴾.[الرعد: 17]

 

فعطاء الله دائم النزول ولكن كل إنسان يأخذ بقدر إيمانه واخلاصه.

بخشش خداوند همیشه فرو فرستاده می‌شود؛ ولی هر انسانی به اندازه‌ی ایمان و اخلاصش برمی‌گیرد.

 

ج س٤: الإسلام ليس دين عنف، بل ابتلى بأعداء لا يستقيمون ولا ينتهون إلا بالقوة، فلا يخفى ما عاناه الرسول محمد (صلى الله عليه وآله) من أعدائه منذ بداية دعوته من الحرب والمضايقة وقتل وسجن وتشريد أتباعه، بل حرصوا أشد الحرص على استئصاله هو وأتباعه من الوجود، فهل من الحكمة أن يستسلم أمامهم بدون أي حراك ليقتلوه؟!

پاسخ سؤال ۴: اسلام دین اجبار نیست؛ بلکه به دشمنانی دچار شده است که جز با اجبار استوار نمی‌شوند و جز با نیرو به پایان نمی‌رسانند. دردها و آزارهایی که حضرت محمد رسول خدا(ص) از دشمنانش از همان ابتدای دعوت دید، پوشیده نیست؛ جنگ، سختی‌ها، کشتار، زندان و تبعید پیروانش و حتی با تمام توان حرص می‌ورزیدند که او و پیروانش را از صفحه‌ی وجود، پاک کنند. آیا حکمت است که ایشان، بدون هیچ حرکتی تسلیم شود تا او را به قتل برسانند؟!

 

والقتال الذي قام به الرسول محمد (صلى الله عليه وآله) هو عين الرحمة، لأن الكافرين والمشركين والطواغيت آنذاك كانوا سرطان المجتمع، فهل استئصال هذه الغدد السرطانية بشفرة حادة يعتبر قسوة أم رحمة؟

جنگی که حضرت محمد رسول خدا(ص) به آن اقدام نمود، عین رحمت و مهربانی است؛ چرا که کافران، مشرکان و طاغوت‌ها در آن زمان، سرطان جامعه بودند. آیا از بین بردن این غده‌های سرطانی با کاردی تیز، ستم محسوب می‌شود؟! یا مهربانی؟!

 

فالقتال ليس ممقوتاً لذاته، بل هو تابع لهدفه وغايته، فإن كان الهدف من القتال لمجرد التعدي والظلم والاضطهاد فهو مستقبح، وإن كان لمحاربة الطواغيت والمفسدين الذين هم حجر عثرة أمام الخير والعدل والمساواة، فهكذا قتال هو الخير بل كل الخير.

جنگ کردن به خودی خود بد نیست؛ بلکه تابع هدف و غایتش می‌باشد. اگر هدف از جنگ صِرف تجاوز و ستم و آزار باشد، ناپسند است، ولی اگر هدف پیکار، طاغوت و مفسدینی باشند که سنگی در برابر خوبی و عدل و برابری می‌باشند، چنین جنگی عین خوبی و حتی تمام خیر و خوبی است.

 

وليس دين الإسلام فقط من حارب للدفاع عن مبادئه وطرد الشر وأهله، بل حتى بعض الأنبياء والملوك قاتلوا ودافعوا عن حقهم وعن دين الله تعالى.

فقط دین اسلام نیست که برای دفاع از آموزه‌های خود و راندن بدی و پیروانش، جنگیده است؛ بلکه برخی از پیامبران و پادشاهان جنگیدند و از حق خود و دین خداوند متعال دفاع کردند.

 

فهذا الملك طالوت (شاول) قد حارب بني عمّون وهزمهم وأنقذ بني إسرائيل من شرهم، وأيضاً خاض حرباً ضد الفلسطينيين، راجع سفر صموئيل الأول، الاصحاح 11 - 15.

این طالوت (شاؤول) پادشاه است که با بنی عمّون جنگید و آنها را از بین برد و بنی اسرائیل را از شرّشان رهایی بخشید. همچنین جنگی نیز علیه فلسطینی‌ها داشته است. به سفر ساموئیل اول اصحاح 11 تا 15 مراجعه کنید.

 

وكذلك نبي الله داود (عليه السلام) قد حارب وقتل جليات، راجع المصدر السابق، الاصحاح 16 - 17.

همچنین پیامبر خدا، داوود(ع) با جالوت جنگید و او را از بین برد. به منبع پیشین اصحاح 16 و 17 مراجعه نمایید.

 

وفي إنجيل متى الاصحاح العاشر: 34 - 35، قال عيسی (عليه السلام):

«34 لا تظنوا أني جئت لألقي سلاماً على الأرض. ما جئت لألقي سلاماً بل سيفاً. 35 فإني جئت لأفرق الإنسان ضد أبيه والابنة ضد أمها والكنة ضد حماتها».

در انجیل متی اصحاح ۱۰: ۳۴ و ۳۵ عیسی(ع) می‌فرماید:

 «34 گمان مبريد آمده‌ام تا سلامتی بر زمين بگذارم. نيامده‌ام تا سلامتی بگذارم ؛بلكه شمشير را.35  زيرا آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم».

 

وفي إنجيل لوقا، الاصحاح الثاني والعشرون: 36 - 38، قال أيضاً:

و در انجیل لوقا اصحاح ۲۲: ۳۶ تا ۳۸ می‌فرماید:

 

«فقال لهم لكن الآن من له كيس فليأخذه ومزود كذلك. ومن ليس له فليبع ثوبه ويشتر سيفاً. 37 لأني أقول لكم إنه ينبغي أن يتم في أيضاً هذا المكتوب وأحصي مع أثمة. لأن ما هو من جهتي له انقضاء. 38 فقالوا يا رب هو ذا هنا سيفان. فقال لهم يكفي».

«36 پس به ايشان گفت: ليكن اکنون هر كه كيسه دارد، آن را بردارد و همچنين توشه‌دان را و كسی كه شمشير ندارد جامه‌ی خود را فروخته، آن را بخرد.37  زيرا به شما می‌گويم كه اين نوشته در من می‌بايد به انجام رسد، يعنی اینکه با گناهكاران محسوب شوم؛ زيرا هر چه در خصوص من است، صورت می‌پذیرد.38  گفتند: ای پروردگار، اينک دو شمشير.  به ايشان گفت: كافی است».

 

ج س٥: كلا المصطلحان استخدما في القرآن (النكاح والزواج)، وليس النكاح فقط

پاسخ سؤال ۵: هر دو اصطلاح (نکاح و ازدواج) در قرآن استفاده شده است و فقط نکاح وجود ندارد.

 

قال تعالى:﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً﴾[الأحزاب: 37].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿و هنگامی که تو به آن مرد که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو نيز نعمتش داده بودی، گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدای بترس، در حالی که در دل خود آنچه را که خدای آشکار ساخت مخفی داشته بودی و از مردم می‌ترسيدی، حال آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی، پس چون زيد از آن زن حاجت خويش بگزارد، به همسری تواَش درآورديم تا مؤمنان را در زناشويی با زنان فرزند خواندگان خود، اگر حاجت خويش از او بگزارده باشند، منعی نباشد و حکم خداوند شدنی است﴾.[الأحزاب: 37]

 

﴿أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَاناً وَإِنَاثاً وَيَجْعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ﴾[الشورى: 50].

﴿و يا آنها را پسران و دخترانی توأماً می‌گرداند و هر کس را بخواهد عقيم می‌گرداند، زيرا او دانای توانا است﴾.[الشورى:50]

 

﴿كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ﴾[الدخان: 54].

﴿اینچنین‌اند و حورالعين را به همسريشان درآوريم﴾.[الدخان: 54]

 

﴿مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ﴾[الطور: 20].

﴿بر آن تخت‌های کنار هم چيده، تکيه می‌زنند و حوريان را همسرشان می‌گردانيم﴾.[الطور: 20]

 

فالزواج مأخوذ من المزاوجة والاقتران، والنكاح قد يطلق على عقد الزواج وقد يطلق على الوطء خاصة، والقرآن نزل على العرب فخاطبهم بما كانوا يتداولونه من ألفاظ.

ازدواج از زوج شدن و همراهی گرفته شده است و نکاح گاهی بر عقد ازدواج اطلاق می‌شود و گاهی فقط بر آمیزش. قرآن بر عرب فرستاده شده و آنها را با الفاظی که برایشان مرسوم بوده، مورد خطاب قرار داده است.

 

والحمد لله رب العالمين.

اللجنة العلمية - أنصار الإمام المهدي (مكن الله له في الأرض)

الشيخ ناظم العقيلي-جمادي الآخرة/ 1432 هـ

والحمدلله رب العالمین.

هیئت علمی انصار امام مهدی (خداوند در زمین تمکینش دهد)

شیخ ناظم عقیلی - جمادی الآخر ۱۴۳۲هـ

******


 

پرسش ۸۳۷: ازدواج پیامبر(ص) با بیش از یک زن

سرفصل ها

همه