Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۱۰۳: درباره‌ی فاضل المرسومی.

 پرسش ۱۰۴: درباره‌ی عبد الوهاب البصری.


 

السؤال/ ۱۰۳: الإمام الرباني، قرأت كلام فاضل عبد الحسين ووجدته مطابقاً لعقلي وفطرتي وخصوصاً العهد والميثاق والعبادة وعلل الأشياء وو.... غيرها. لا أدري ما تعليقكم على هذا الأمر، وهل هو صادق وما تفسير هذا الأمر إذن ؟

عبد الوهاب البصري

امام ربانی، سخنان فاضل عبد الحسین را خواندم و آنها را مطابق با عقل و فطرتم دیدم و به خصوص عهد، میثاق، عبادت، علت اشیاء و.... و.... و.... سایر موارد. نمی‌دانم نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا او راستگو است و تفسیر این موضوع چیست؟

 فرستنده: عبدالوهاب البصری

******

 

السؤال/ ۱۰۴: هناك شخص في البحرين يتصل بالإمام المهدي منذ حوالي عشرين سنة وله أتباع، وعندهم علم، واسمه عبد الوهاب، فهل هذا الشخص صادق ؟ وهل تعرفونه أو أخبركم عنه الإمام المهدي ؟

المرسل: حسن علي

در بحرین شخصی وجود دارد که حدود بیست سال است که با امام مهدی ارتباط دارد و پیروانی دارد و آنها پرچمی نیز دارند. نامش عبدالوهاب است. آیا این شخص راستگو است؟ آیا شما او را می‌شناسید و امام مهدی از او چیزی به شما گفته است؟

فرستنده: حسن علی

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً.


 

بالنسبة لفاضل المرسومي:

نحن في زمن الظهور المقدّس كما هو واضح لجميع من يؤمن بالروايات التي وردت عن رسول الله(ص) والأئمة(ع)، والتي تحققت وتتحقّق يوماً بعد آخر. فهل وجدت رواية بَشرت بفاضل أو فلان أو فلان ممن يدّعون، هل هم مذكورون في وصية رسول الله(ص) ؟! ([413])، هل هم مذكورون في روايات الأئمة(ع) ؟! هل هم مذكورون في الأدعية الواردة عن الأئمة(ع) ؟!


 

در خصوص فاضل المرسومی:

همان طور که برای همه‌ی کسانی که به روایات وارد شده از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) ایمان دارند، واضح و آشکار است، ما در زمان ظهور مقدس به سر می‌بریم؛ چه روایت‌هایی که واقع شده است و چه آنهایی که روز به روز در حال محقق شدن می‌باشد. آیا روایتی پیدا می‌شود که به فاضل یا فلان کس یا فلانی که مدعی هستند، بشارتی داده باشد؟ آیا آنها در وصیّت رسول الله(ص) ذکر شده‌اند؟([414]) آیا در روایات ائمه(ع) ذکری از آنها به میان آمده است؟ آیا از آنها در ادعیه‌ی وارد شده از ائمه(ع) یادی به میان آمده است؟

 

عبد الوهاب البصري:

هو مدعو كغيره للإيمان بهذه الدعوة، وإلاّ فمثله كمثل بلعم بن باعوراء ([415]).

عبد الوهاب البصری:

او نیز مانند دیگران به این دعوت فرا خوانده شده است؛ در صورتی که اجابت نکند، مَثَل او مَثَل بلعم بن باعورا خواهد بود([416]).

******


 

[413]- قد صرح الأئمة(ع) في روايات كثيرة بأن الحجة على الخلق لابد أن يكون منصوصاً عليه بوصية رسول الله(ص) التي نص فيها على الحجج الى يوم القيامة.

عن الحرث بن المغيرة، قال: قلت لأبي عبد الله (ع): بم يعرف صاحب هذا الامر ؟ قال: (بالسكينة والوقار والعلم والوصية) بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصفار: ص509.

وعن أبي عبد الله (ع)، انه قال: (... يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث خصال لا تكون في غيره: هو أولى الناس بالذين قبله وهو وصيه، وعنده سلاح رسول الله(ص) ووصيته وذلك عندي، لا أنازع فيه ...) الكافي: ج1 ص379.

فلا يمكن لأحد أن يكون حجة على الخلق إلا أن يكون مذكوراً في وصية رسول الله(ص)، واليك نص الوصية: ... عن أبي عبد الله جعفر بن محمد، عن أبيه الباقر، عن أبيه ذي الثفنات سيد العابدين، عن أبيه الحسين الزكي الشهيد، عن أبيه أمير المؤمنين(ع)، قال: (قال رسول الله(ص) في الليلة التي كانت فيها وفاته لعلي (ع): يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة  فأملا رسول الله(ص) وصيته حتى انتهي إلى هذا الموضع فقال: يا علي انه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً ومن بعدهم إثنا عشر مهدياً، فأنت يا علي أول الأثني عشر إمام سمّاك الله تعالى في سمائه علياً المرتضى وأمير المؤمنين والصديق الأكبر والفاروق الأعظم والمأمون والمهدي، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غيرك، يا علي أنت وصيي على أهل بيتي حيّهم وميتهم وعلى نسائي فمن ثبتها لقيتني غداًً ومن طلقتها فأنا برئ منها لم ترني ولم أرها في عرصة القيامة، وأنت خليفتي على أمتي من بعدي فإذا حضرتك الوفاة فسلّمها إلى ابني الحسن البر الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابني الحسين الشهيد الزكي المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه سيد العابدين ذي الثفنات علي، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد الباقر، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه جعفر الصادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه موسى الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه علي الرضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد الثقة التقي، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه علي الناصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد، فذلك إثنا عشر إماماً ثم يكون من بعده إثناعشر مهدياً، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أول المقربين (المهديين) له ثلاثة أسامي أسم كاسمي وأسم أبي، وهو عبد الله وأحمد والاسم الثالث المهدي، وهو أول المؤمنين) الغيبة الطوسي: ص107 – 108، وغيرها من المصادر الموثوقة والمعتمدة. (المعلق).

[414] - ائمه(ع) در روایاتشان تصریح کرده‌اند که حجّت بر خلق باید در وصیّت رسول الله(ص) ذکر شده باشد؛ وصیّتی که در آن حجت‌های خداوند تا روز قیامت آمده‌اند.

از حدیث بن مغیره روایت شده است: از ابا عبد الله(ع) پرسیدم: صاحب این امر با چه چیز شناخته می‌شود؟ فرمود: «با سکینه و وقار و علم و وصیّت». بصائر الدرجات  محمد بن حسن صفار: ص 509.

از ابو عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود: «.... صاحب این امر با سه خصوصیّت شناخته می‌شود که در غیر از او نخواهد بود: او اولی‌ترین مردم به کسی که قبل از بوده است و وصی او می‌باشد، سلاح رسول خدا(ص) و وصیّت نزد او است وآن نزد، من می‌باشد و در آن با کسی منازعه‌ای ندارم». کافی: ج 1 ص 379.

امکان ندارد کسی حجّت بر خلق باشد و در وصیّت رسول الله(ص) ذکری از او نباشد. این هم متن وصیّت:

از ابو عبدالله جعفر بن محمد، از پدرش باقر، از پدرش ذی الثفنات زین العابدین، از پدرش حسین زکی شهید، از پدرش امیرالمؤمنین(ع)روایت شده است که فرمود: «پيامبر خدا(ص) در شبی كه وفاتش بود به عليg فرمود: يا اباالحسن، صحيفه و دواتی حاضر كن. پيامبر خدا(ص) وصيتش را املا فرمود تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، نخستينِ دوازده امامی که خداوند تو را در آسمان، علی مرتضی و امیرالمؤمنین و صدّیق اکبر و فاروق اعظم و مأمون و مهدی نامید و این اسامی جز بر تو شایستگی ندارد. ای علی! تو وصیّ من بر اهل بیتم چه زنده و چه مرده‌ی ایشان و نيز وصى بر زنانم هستى، هر يك را كه تو به همسرى من باقى گذارى، فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر يك را که تو طلاق بدهی، من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد. تو پس از من، خليفه و جانشين من بر امتم هستى. هرگاه وفاتت رسيد، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن که نیکوکار و متصل به حق است. هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرم حسین پاک و شهید مقتول بسپارد و هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرش زین العابدین، ذی الثفنات (دارای پینه‌ها بر اثر سجده‌های فراوان) بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به  پسرش محمد باقر بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش، جعفر صادق بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به پسرش موسی کاظم بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی رضا بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش محمد ثقه تقی بسپارد و چون وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی ناصح بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش حسن فاضل بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش محمد که حافظ دین آل محمد(ع) است بسپارد. اینان، دوازده امامند و پس از آنان دوازده مهدی هستند. پس هرگاه وفات مهدیg رسد، باید امر خلافت را به پسرش، اولین مقربین (اولین مهدیین) بسپارد که برای او سه نام است: اسمی مانند اسم من و اسم پدرم عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی است که او، اولین مؤمنان است». غیبت طوسی: ص 107 و 108 و سایر منابع موثق و قابل اعتماد.

[415]- عن أبي الحسن الرضا (ع)، أنه قال: (أعطي بلعم بن باعورا الاسم الأعظم، وكان يدعو به فيستجيب له فمال إلى فرعون، فلما مرَّ فرعون في طلب موسى وأصحابه قال فرعون لبلعم: ادع الله على موسى وأصحابه ليحبسه علينا، فركب حمارته ليمر في طلب موسى فامتنعت عليه حمارته، فأقبل يضربها فأنطقها الله عز وجل فقالت: ويلك على ماذا تضربني؟ أتريد أن أجيء معك لتدعو على نبي الله وقوم مؤمنين ؟ فلم يزل يضربها حتى قتلها، وانسلخ الاسم من لسانه، وهو قوله: "فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث" وهو مثل ضربه) بحار الأنوار: ج13 ص377.

وعن سليمان اللبان، قال: قال أبو جعفر (ع) : (أتدري ما مثل المغيرة بن سعيد ؟ قال: قلت: لا، قال: مثله مثل بلعم الذي أوتي الاسم الأعظم الذي قال الله: "آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ") بحار الأنوار: ج13 ص379. (المعلق).

 

 

[416] - از ابو الحسن امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: «به بلعم بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد؛ اما به سمت فرعون تمایل پیدا کرد. وقتی فرعون به دنبال موسی و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: خدا را دعا کن تا موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم. بلعم بن باعورا خرش را سوار شد تا به دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود. خداوند عزوجل زبان حمار را گشود و او گفت: وای بر تو! چرا مرا می‌زنی؟ می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟! او را آن قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد. این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: «فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ» (و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد *  اگر خواسته بوديم به سبب آن علم که به او داده بوديم به آسمانش می‌برديم، ولی او در زمين بماند و از پی هوای خويش رفت. مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر به او حمله کنی زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش کنی باز هم زبان از دهان بيرون آرد) و او مصداق همین مثل است». بحار الانوار: ج 13 ص 377.

از سلیمان البان نقل شده است که گفت: ابو جعفر(ع) فرمود: «می‌دانی مَثَل مغیرة بن سعید چیست؟» گفتم: خیر. فرمود: «مَثل او، مَثَل بلعم بن باعورا است؛ کسی که اسم اعظم داشت و خداوند در مورد او می‌فرماید: «اتَیناهُ آیاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ» (آیات خود را به او داده بودیم، و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد)». بحار الانوار: ج 13ص 379.

پرسش ۱۰۳ و ۱۰۴ : درباره‌ی فاضل المرسومی. و پرسش ۱۰۴: درباره‌ی عبد الوهاب البصری.

سرفصل ها

همه