Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۷۱:

 سخن خداوند متعال

 «مرج البحرین یلتقیان....»

 

السؤال/ ۷۱: إلى الإمام الحق أحمد الحسن، السلام عليكم سيدي ومولاي ورحمة الله وبركاته

سؤالي: ما المقصود بالآية الكريمة: بسم الله الرحمن الرحيم ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ  * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ * فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾.

سورة الرحمن الآيات (۱۹- ۲۰- ۲۱)  ؟

أرجو تفسير الآيات (۱۹- ۲۰)، ولماذا هذا التكرار الشديد بالآية (۲۱) ؟ ولماذا جاءت بصيغة التثنية ؟ ولماذا تسمّى هذه السورة في الكتب بعروس  القران ؟

سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار.

المرسل: عماد العلي

به امام حق، احمد الحسن، سلام بر شما آقا و مولاى من و رحمت و بركات خداوند بر شما باد!

 سؤال من: مقصود از اين آيه‌ی كريم چيست؟ «بسم الله الرحمن الرحيم، دو دريا را پيش راند تا به هم رسيدند * ميانشان حجابی است تا به هم دَر نشوند * پس کدام يک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنيد؟». سوره‌ی الرحمن، آیات ۱۹ و ۲۰ و ۲۱.

خواهشمندم تفسير این آيات و علت تكرار شدن بسیار زیاد آیه‌ی ۲۱ را بیان فرمایید؟ و چرا با صيغه‌ی دوگانه آمده و به چه علت اين سوره، عروس قرآن ناميده شده است؟

سلام بر شما برای صبرتان و سرای باقی، چه نیکور سرایی است!

فرستنده: عماد على

 

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

قال تعالى: ﴿الرَّحْمَنُ ....... مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ﴾ أي: إنّ الرحمن هو الذي ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ﴾([201]).

پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً.

خداوند متعال می‌فرماید: « رحمن.... دو دريا را پيش راند تا به هم رسيدند * ميانشان حجابی است تا به هم دَر نشوند »  یعنی: این «رحمن» است که « دو دريا را به گونهاى روان كرد كه با هم برخورد كنند و ميان آن دو حجابی قرار داد كه به هم تجاوز نكنند »([202]).

 

وقد بيّنت فيما مضی في أكثر من موضع: إنّ الرحمن هو باب الذات الإلهية. وبيّنت: إنّ هذا الباب تجلّى في الخلق بباب مدينة العلم، ومدينة العلم أو صورة اللاهوت في الخلق أو وجه الله (الله في الخلق) هو محمد، وبابه علي وفاطمة (الرحمن الرحيم في الخلق).

پیش‌تر در جاهای مختلف بيان كردم كه رحمان، دروازه ذات الهى است و بيان كردم كه این دروازه در خلق، با دربِ شهر علم متجلّی می‌شود و شهر علم یا صورت لاهوت در خلق يا وجه الله (خدای در خلق) حضرت محمد(ص) است و دروازه‌ی او على و فاطمه(ع) (الرحمن الرحيم در خلق) می‌باشند.

 

ومرج: أي وسَّع وعظَّم، فالمرج هو الحقل الأخضر الواسع.

«مرج» يعنى توسعه داد و عظيم كرد. مرج، سرزمين يا باغ وسيع و سرسبز نیز می‌باشد.

 

مما تقدّم تبيّن أنّ البحرين هما: الرحمن الرحيم في الخلق، أي علي وفاطمة (عيلهما السلام)، ومن التقائهما خرج اللؤلؤ والمرجان، أي : الحسن والحسين (عليهما السلام) ([203]).

از آنچه پیش‌تر بیان کردم، روشن شد که: دو دريا (البحرين) همان رحمان و رحيم در خلق یا على و فاطمه(ع) می‌باشند که از پيوند و رويارویى آنها لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسين(ع) خارج شدند([204]).

 

وقد بيّنت فيما مضی: إنّ اسم الرحمن لا يختص بأمور الدنيا ولكنّه أولى بها. وكذا اسم الرحيم لا يختص بأمور الآخرة ولكنه أولى بها. وهذا المائز أو البرزخ في الأولوية قد جعله سبحانه بين باطن باب الذات الإلهية (الرحيم) وظاهر باب الذات الإلهية (الرحمن)، وفي الخلق جعله محمداً (مدينة العلم) بأمر الله بين باطن بابها (فاطمة) وظاهره (علي) فلا يبغيان، أي إنّ أولوية كل منهما ثابتة له. وهذا بيّن لكل من يعرف. وكما ورد في الروايات: إنّ علياً (ع) أولى بنصر الأنبياء والمؤمنين في الدنيا بإذن الله وبحوله وقوته ([205])، وفاطمة (ع) أولى بالتقاط شيعتها وإدخالهم الجنة بإذن الله في الآخرة ([206]).

و پیش‌تر بیان کردم که اسم رحمان، فقط به امور دنیوی اختصاص ندارد بلكه به آن اولویت دارد و به همین صورت، اسم رحيم فقط به امور اخروی اختصاص ندارد بلكه به آن اولویت دارد و اين جدا کننده يا برزخ در اولویت را خداوند سبحان در باطن دروازه‌ی ذات الهى (رحيم) و ظاهر دروازه‌ی ذات الهى (رحمان) قرار داده است. در خلق نیز حضرت محمد(ص) (شهر علم) به امر خداوند، بین باطن دروازه‌ی شهر فاطمه(ع) و ظاهر دروازه‌ی شهر على(ع) قرار دارد و «لايبغيان» يعنى اولويت هر كدام براى خودش محفوظ است و اين موضوع براى هر جوياى معرفت، هويدا و آشکار است؛ همان گونه كه در روايات آمده است: على(ع) به اذن خداوند و خواست و قوّت او در یاری رسانیدن به انبيا و مؤمنين در دنيا مقدم‌تر است([207]) و فاطمه(ع) در انتخاب شيعيان خود و وارد كردن آنها به بهشت با خواست و اذن خداوند در آخرت، مقدّم‌تر است([208]).

 

وقال تعالى: ﴿وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ﴾([209])، والعرش الأعظم هو محمد(ص) كما بيّنت في المتشابهات ([210]). والماء هو البحران (علي وفاطمة عليهما السلام)، فمحمد هو حامل العرش الأعظم (القرآن)، ثم بعد ذلك هو العرش الأعظم (القرآن).

خداوند متعال می‌فرماید: « و عرش او بر آب بود »([211])  و همان طور كه در متشابهات بيان كردم عرش اعظم، حضرت محمد(ص) می‌باشد([212]) و آب، همان دو دريا است (علی و فاطمه(ع))؛ پس حضرت محمد (ص) حمل کننده‌ی عرش اعظم  (قرآن) است و به عبارت دیگر، او خود عرش اعظم (قرآن) می‌باشد.

 

عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَكانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ﴾. فَقَالَ: مَا يَقُولُونَ ؟ قُلْتُ: يَقُولُونَ إِنَّ الْعَرْشَ كَانَ عَلَى الْمَاءِ وَالرَّبُّ فَوْقَهُ. فَقَالَ: كَذَبُوا، مَنْ زَعَمَ هَذَا فَقَدْ صَيَّرَ اللَّهَ مَحْمُولاً وَوَصَفَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ وَلَزِمَهُ أَنَّ الشَّيْءَ الَّذِي يَحْمِلُهُ أَقْوَى مِنْهُ. قُلْتُ: بَيِّنْ لِي جُعِلْتُ فِدَاكَ. فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ حَمَّلَ دِينَهُ وَعِلْمَهُ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَرْضٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ جِنٌّ أَوْ إِنْسٌ أَوْ شَمْسٌ أَوْ قَمَرٌ، فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ نَثَرَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ: مَنْ رَبُّكُمْ ؟ فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَالْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَقَالُوا: أَنْتَ رَبُّنَا، فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَالدِّينَ، ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: هَؤُلَاءِ حَمَلَةُ دِينِي وَعِلْمِي وَأُمَنَائِي فِي خَلْقِي وَهُمُ الْمَسْئُولُونَ، ثُمَّ قَالَ لِبَنِي آدَمَ: أَقِرُّوا لِلَّهِ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَلِهَؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالْوَلَايَةِ وَالطَّاعَةِ، فَقَالُوا: نَعَمْ رَبَّنَا أَقْرَرْنَا. فَقَالَ اللَّهُ لِلْمَلَائِكَةِ: اشْهَدُوا. فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: شَهِدْنَا عَلَى أَنْ لَا يَقُولُوا غَداً إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ. يَا دَاوُدُ وَلَايَتُنَا مُؤَكَّدَةٌ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ) ([213]).

از داوود رقى روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله(ع) درباره‌ی این سخن خداوند عزوجل «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» پرسيدم. فرمود: «ديگران چه مى‌گويند؟» گفتم: مى‌گويند عرش بر روى آب بود و خداوند بر بالای آن است. امام فرمود: «دروغ می‌گویند. هر که چنین خیالی داشته باشد، خداوند را سوار بر چیزی نموده و او را با صفتی از صفات مخلوقات توصیف نموده است و در این صورت، باید چیزی که او را حمل می‌کند، قوی‌تر از او باشد». گفتم: جانم فدايت، آیه را برايم تبیین فرما. فرمود: «خداوند متعال دین و علم خود را بر آب قرار داد، قبل از اينكه زمين، آسمان، جن، انسان، آفتاب یا ماه موجود باشد. هنگامی که خداوند اراده فرمود تا خلق را بيافريند آنها را در پیشگاهش پراکنده ساخت و به آنها فرمود: پروردگار شما كيست؟ اولين كسى كه به سخن درآمد رسول خدا(ص) و امير المؤمنين(ع) و ائمه که سلام و صلوات خدا بر ایشان باد، بودند. گفتند: تو پروردگار ما هستی. پس علم و دین را بر دوش آنها قرار داد. سپس به فرشتگان فرمود: اينان حاملان دين من و علم من و امینان من در خلق هستند و آنها مسؤول‌اند. سپس به بنى آدم فرمود: برای خداوند به ربوبیت و براى این افراد به ولايت و اطاعت اقرار كنيد. گفتند: آرى پروردگارا، ما اقرار كرديم. سپس خداوند به فرشتگان فرمود: گواهى دهید. فرشتگان گفتند: گواهى مى‌دهیم كه فردا نگويند ما از اين موضوع غافل بوديم يا بگويند پدران ما پیش‌تر مشرک بودند و ما نسل بعد از آنها هستيم؛ آيا ما را به دلیل عملکرد باطلان ایشان، هلاك مى‌كنى؟ ای داوود، ولايت ما در عهد و ميثاق بر آنها تأکید شده است»([214]).

 

أمّا قوله تعالى: ﴿فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾([215]): آلاؤه سبحانه، أي نعمه الكبرى الظاهرة البيّنة، ولا توجد نعمة أعظم من تجليه للخلق بالذات الإلهية (الله) ليعرفوه، ومن ثم نعمته الكبرى بأن جعل باب الذات الإلهية (الرحمن الرحيم)، ولولا ذلك لما عرفوا، فهم لا يستحقون المعرفة إلاّ بالرحمة ﴿وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾([216])، ومن ثم نعمته الكبرى في الخلق بمحمد وآل محمد(ع)، وبهم عُرف الله وهم أربعة عشر قمراً هم: محمد وعلي وفاطمة والأئمة(ع) وأربعة عشر هلالاً في المهديين، فهذه آلاؤه سبحانه في التوحيد ومعرفته سبحانه إحدى وثلاثون وكذا هذه الآية: ﴿فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ تكرّرت إحدى وثلاثين مرّة، والمسؤلون هم الإنس والجن، فهم المكلفون بتصديق خلفاء الله سبحانه لا تكذيبهم ([217]).

اما این سخن خداوند متعال « پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید؟!»([218]): «آلاء» (نعمت‌ها) خداوند سبحان همان نعمت ظاهر و آشکار او است و کدامین نعمتی بزرگ‌تر از تجلّی ذات الهی (الله) در خلق است تا خلق او را بشناسند؟ نعمت بزرگ او که دروازه‌ی ذات الهى (الرحمن الرحيم ) را قرار داد؛ که اگر اینچنین نبودند، كسى او را نمی‌شناخت و آنها استحقاق شناخت و معرفت را ندارند مگر از سرِ لطف و رحمت الهى « و اگر فضل و رحمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است نمی‌بود، هيچ يک از شما هرگز روی پاکی نمی‌ديد ولی خدا هر کس را که بخواهد پاکيزه می‌سازد و خداوند شنوا و دانا است »([219]). از همین رو بزرگ‌ترين نعمت خدا در خلق، محمد و آل محمد(ع) می‌باشند و با آنها، خداوند شناخته مى‌شود. آنها چهارده قمر (ماه) شامل محمد(ص) و على و فاطمه و ائمه(ع) و چهارده هلال در مهديين، می‌باشند. اينها نعمت‌های خداوند سبحان در توحيد و شناخت خداوند سبحان با سى و يک مرتبه می‌باشند و از همین رو این آیه «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» سى و يک بار تكرار و از انس و جن پرسش شده است و آنها مکلّف به تأیید و تصدیق ایشان هستند، نه تکذیبشان([220]).

******


 

[200] - ص: 68 تا 88.

[201]- الرحمن: 19 – 20.

[202] - الرحمن: 19 و 20.

[203]- عن يحيى بن سعيد القطان، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يقول في قوله عزوجل: (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ) قال: (علي وفاطمة (عليهما السلام) بحران من العلم، عميقان، لا يبغى أحدهما على صاحبه. (يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ) الحسن والحسين (عليهما السلام) ) الخصال للشيخ الصدوق: ص65. (المعلق).

[204] - از يحيى بن سعيد قطان نقل شده است که گفت: شنيدم ابا عبد الله(ع) در مورد این سخن خداوند عز و جلّ «مرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ» مى‌فرمود: «علی و فاطمهc دو درياى عميق علم هستند كه هيچ كدام بر ديگرى برتری ندارند. «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ» (از آنها مروارید و مرجان خارج می‌شود) حسن و حسينc می‌باشند». خصال شيخ صدوق: ص 65.

[205]- عنه (ص) قال لعلي (ع): (يا على إن الله أيد بك النبيين سراً، وأيدني بك جهراً) حلية الأبرار - للسيد هاشم البحراني: ج2 ص17. (المعلق).

[206]- عن الرسول محمد (ص) في حديث: (... ويقول الله عز وجل لملائكته: يا ملائكتي، انظروا إلى أمتي فاطمة سيدة إمائي، قائمة بين يدي ترتعد فرائصها من خيفتي، وقد أقبلت بقلبها على عبادتي، أشهدكم أني قد أمنت شيعتها من النار ...). الأمالي للشيخ الصدوق: ص175.

وعن الرسول محمد (ص) في حديث طويل: (...، قلت: حبيبي جبرئيل، ولم سميت في السماء (المنصورة) وفي الأرض (فاطمة) ؟ قال: سميت في الارض (فاطمة)؛ لأنها فطمت شيعتها من النار وفطم أعداءها عن حبها، وهي في السماء (المنصورة) وذلك قول الله عزوجل: (َيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ* بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ) يعني نصر فاطمة لمحبيها) معاني الأخبار: ص396.

وعن جعفر الصادق (ع)، عن آباءه (ع)، عن الرسول(ع) في حديث طويل: (... ثم ينادي مناد: يا أهل الجمع غضوا أبصاركم وطأطئوا رؤوسكم لتجوز فاطمة بنت محمد. فيفعلون ذلك، وتجوز فاطمة وبين يديها مائة ألف ملك وعن يمينها مثلهم، وعن شمالها مثلهم، ومن خلفها مثلهم، ومائة ألف ملك يحملونها على أجنحتهم، حتى إذا صارت إلى باب الجنة ألقى الله عز وجل في قلبها أن تلتفت. فيقال لها: ما التفاتك ؟ فتقول: أي رب إني أحب أن تريني قدري في هذا اليوم. فيقول الله: ارجعي يا فاطمة، فانظري من أحبك وأحب ذريتك، فخذي بيده وأدخليه الجنة. قال جعفر بن محمد (ع): فإنها لتلتقط شيعتها ومحبيها كما يلتقط الطير الحب الجيد من بين الحب الردئ، حتى إذا صارت هي وشيعتها ومحبوها على باب الجنة ألقى الله عز وجل في قلوب شيعتها ومحبيها أن يلتفتوا. فيقال لهم: ما التفاتكم وقد أمرتم إلى الجنة ؟ فيقولون: إلهنا نحب أن نرى قدرنا في هذا اليوم. فيقال لهم: ارجعوا، فانظروا من أحبكم في حب فاطمة أو سلم عليكم في حبها أو صافحكم، أو رد عنكم [ غيبة ] فيه، أو سقى جرعة ماء، فخذوا بيده، فادخلوه الجنة. قال جعفر بن محمد صلوات الله عليه: فوالله ما يبقى يومئذ في إلا كافر أو منافق في ولايتنا، فعندها يقولون: (فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ * فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ). ثم قال جعفر بن محمد (صلوات الله عليه): كذبوا (ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه [وإنهم لكاذبون] كما قال تعالى. ثم ينادي مناد: لمن الكرم اليوم. فيقال: لله الواحد القهار ولمحمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين) شرح الأخبار -  للقاضي النعمان المغربي: ج3 ص63. (المعلق).

[207] - رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «ای على، خداوند متعال به صورت پنهان انبیا را را با تو  تأیید نمود و به صورت آشکار من را با تو یاری فرمود». حلية الابرار سيد هاشم بحرانى: ج 2 ص 17.

[208] - از رسول الله حضرت محمد(ص) در حديثى طولانی روایت شده است: «.... خداوند سبحان به ملائكه‌اش مى‌فرماید: اى فرشتگان من به بنده‌ی من فاطمه نگاه كنيد، در پیشگاه من به عبادت مشغول است و در حالی که اعضایش از خوف من لرزان می‌باشد و با قلبش به عبادت من آمده است. پس شما را شاهد مى‌گيرم كه امنيت شيعيان او را از جهنم تضمين مى‌كنم....». امالى شيخ صدوق: ص 175.

از رسول الله(ص) در حديثى طولانی روایت شده است که فرمود: «.... گفتم: حبيب من ای جبرئيل، چرا فاطمه در آسمان منصوره و در زمين فاطمه ناميده شد؟ جبرئيل گفت: از این رو در زمين فاطمه ناميده شد که شيعيانش را از آتش دوزخ امان داد و دشمنانش از مودت و دوستیِ او محروم شدند و در آسمان منصوره ناميده شد چون خداوند عزوجل می‌فرماید: «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ» (روزی که مؤمنان شادمان شدند * با یاری خدا که هر که را بخواهد یاری می‌دهد) يعنى یاری دادن فاطمه به دوست‌دارانش». معانى الاخبار: ص 396.

از امام جعفر صادق(ع) از پدرانش(ع) از رسول خدا(ص) در حديثى طولانی نقل شده است که فرمود: «.... سپس منادى ندا مى‌دهد: اى جماعت، سرهاى خود را پايين بیندازید و چشمانتان را ببنديد تا فاطمه عبور کند. پس آنها فرمان را انجام مى‌دهند و فاطمه عبور می‌کند در حالی که پيشاپیش او يك‌صد هزار فرشته و در سمت چپش به همین تعداد و سمت راست او همين تعداد فرشته و از پشت سرش نیز همين تعداد فرشته همراه او هستند و يک‌صد هزار فرشته او را بر بال‌هاى خود حمل مى‌كنند. هنگامی که به درب بهشت برسد خداوند در قلب ایشان الهام می‌نمایند که درنگ نماید. به او گفته مى‌شود: درنگ تو برای چیست؟ مى‌گوید: پروردگارا، دوست دارم قدر و منزلتم را در اين روز به من نشان دهى. و خداوند می‌فرماید: ای فاطمه، برگرد و ببین چه کسی تو و فرزندانت را دوست می دارد، دستش را بگیر و وارد بهشت کن. امام جعفر بن محمد(ع) فرمود: از ميان جمع، شيعيان و دوست‌دارانش را جدا می‌کند همان گونه كه پرنده دانه‌هاى خوب را از میان دانه‌هاى خاک‌آلود برمی‌چیند؛ تا اینکه او و شیعیانش و دوست‌دارانش به دروازه‌ی بهشت می‌رسند که خداوند در دل شیعیان و دوست‌دارانش الهام می‌کند که توقف کنند. گفته مى‌شود: چرا توقف نمودید در حالی که به شما امر شده بود وارد بهشت شوید؟! مى‌گويند پروردگارا، مى‌خواهيم در اين روز، قدر و منزلت‌مان را ببینیم. به آنها گفته می‌‌شود: برگرديد ببینید چه کسی به جهت دوستی با فاطمه به شما نگاه کرد یا به شما سلامی داد یا مصافحه نمود و یا غیبتی را از شما دور نمود یا جرعه آبی در دوستی او به شما داد؛ دستشان را بگیرید و وارد بهشت نمایید. جعفر بن محمد که سلام و صلوات خداوند بر او باد فرمود: به خدا سوگند در آن روز كسى جز كافران یا منافقان ولايت ما باقى نخواهد ماند، که خواهند گفت: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ  * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ * فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (و اکنون ما را شفاعت کننده‌ای نيست * و ما را دوست مهربانی نيست * کاش بار ديگر به دنيا بازگرديم تا از مؤمنان گرديم). سپس جعفر بن محمد که صلوات خداوند بر او باد، فرمود: دروغ مى‌گويند و همان گونه که خداوند می‌فرماید: «وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ ]وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[» (اگر آنها را به دنيا بازگردانند باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند بازمی‌گردند، اينان دروغگويانند). سپس منادى ندا می‌دهد: امروز كرامت از آنِ كيست؟ گفته می‌شود: از آنِ خداوند واحد قهار و از آنِ محمد و على و فاطمه و حسن و حسين(ع) است». شرح اخبار قاضى نعمان مغربى: ج 3 ص 63.

[209]- هود: 7.

[210]- المتشابهات: ج3 ط2 ص110.

[211] - هود: 7.

[212] - متشابهات: ج 3 چاپ 2 ص 110.

[213]- الكافي: ج1 ص132.

[214] - کافی: ج 1 ص 132.

[215]- الرحمن: 13-16-18-21-23-25-28-30-32-34-36-38-40-42-45-47-49-51-53-55-57-59-61-63-65-67-69-71-73-75- 77.

[216]- النور: 21.

[217]- عن داود الرقي، عن أبي عبد الله (ع)، قال: (قوله تعالى: (فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ) أي بأي نعمتي تكذبان ؟ بمحمد أم بعلي ؟ فيهما أنعمت على العباد) بحار الأنوار: ج42 ص 59.

وعن مناقب ابن شهرآشوب:في حديث: (فبأي آلاء ربكما تكذبان يا معشر الجن والإنس بولاية أمير المؤمنين (ع) أو حب فاطمة(ع) ؟ مستدرك سفينة البحار-  للشيخ علي النمازي: ج1 ص172.

وعن أبي يوسف البزاز، قال: تلا أبو عبد الله (ع) هذه الآية: (فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ) قال: (أتدري ما آلاء الله ؟ قلت: لا، قال: هي أعظم نعم الله على خلقه، وهي ولايتنا) بحار الأنوار: ج42 ص 59.

فآلآء الله تعالى هم محمد (ص) وعلي وفاطمة وذريتهما من الأئمة والمهديين(ص) وكل هؤلاء قد أمر الله تعالى بتصديقهم وطاعتهم وعدم تكذيبهم ومعصيتهم. والى هذا المعنى أشار الإمام الصادق (ع) في الحديث الآتي:

عن حماد بن عثمان، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يقول: (يستحب أن يقرء في دبر الغداة يوم الجمعة الرحمن كلها ثم كلما قلت: (فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ) قلت: لا بشيء من آلائك رب أكذب) بحار الأنوار: ج98 ص 306.

فمن فعل ذلك فقد أقر بالتوحيد والنبوة والولاية للأئمة والمهديين (ع)، ثلاثة في التوحيد وأربعة عشر في النبوة والإمامة وأربعة عشر في الهداية بعد الإمام المهدي (ع)، فيكون العدد واحد وثلاثون، وهو عدد تكرار قوله تعالى: (فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ)  في سورة الرحمن. اللهم اجعلنا من الذين لا يكذبون بشيء منها ومن المسلمين لها برحمتك يا أرحم الراحمين. (المعلق).

[218] - الرحمن: 13، 16، 18، 21، 23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 59، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، 77.

[219] - نور: 21.

[220] - از داوود رقی روایت شده است که ابو عبد الله(ع) فرمود: «این سخن خداوند متعال: «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» یعنی کدامین نعمت مرا تکذیب می‌کنید؟ محمد یا علی را؟ آنها نعمت‌هایی است که بر بندگان ارزانی داشتم». بحار الانوار: ج 42 ص 59.

در مناقب ابن شهر آشوب در حدیثی طولانی آمده است: ««فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» ای گروه جن و انس؟ ولایت امیر المؤمنین(ع) یا محبت فاطمه(ع) را؟». مستدرک سفینه بحار - شیخ علی نمازی: ج 1 ص 172.

از ابو یوسف بزاز نقل شده است: ابو عبد الله(ع) این آیه را قرائت فرمود: «فَاذْكُرُواْ آلاء اللهِ» (نعمت‌های خداوند را به یاد آورید) و فرمود: «آیا می‌دانی نعمت‌های خداوند چیست؟» گفتم: نه. فرمود: «این بزرگ‌ترین نعمت خدا بر خلقش است؛ یعنی ولایت ما». بحار الانوار: ج 42 ص 59.

بنابراین نعمت‌های خداوند محمد(ص) و علی و فاطمه و فرزندانشان از ائمه و مهدیون(ع) می‌باشند و خداوند متعال فرمان به تأیید و تصدیق و اطاعت از ایشان نموده و از تکذیب و نافرمانی از آنها نهی فرموده است. در حدیثی که در ادامه می‌آید، امام صادق(ع) به این مضمون اشاره می‌فرماید.

از حماد بن عثمان نقل شده است: شنیدم ابا عبد الله(ع) می‌فرماید: «مستحب است که هر جمعه شب سوره‌ی الرحمن خوانده شود و هر گاه بگویی «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» بگو: هیچ نعمتی از نعمت‌های پروردگارم را تکذیب نمی‌کنم». بحار الانوار: ج 98 ص 306.

کسی که چنین کند به توحید و نبوّت و ولایت ائمه و مهدیون(ع) اقرار نموده است؛ سه بار به توحید، چهارده بار به نبوّت و امامت و چهارده بار به هدایت بعد از امام مهدی(ع) که می‌شود سی و یک مرتبه و این همان تعداد تکرار شدن‌های «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» در سوره‌ی الرحمن می‌باشد. خداوندا، ما را از کسانی که چیزی از آنها را تکذیب نمی کنند قرار ده و ار کسانی که تسلیم ایشان هستند. برحمتک یا ارحم الراحمین!

پرسش ۷۱: سخن خداوند متعال «مرج البحرین یلتقیان....»

سرفصل ها

همه