Logo
دانلود فایل متنی

إصدارات أنصار الامـام المهـدي  (عليه السلام) / العدد (91)

انتشارات انصار  امام مهدی (عليه السلام)


 

مع العبد الصالح عليه السلام


 

در محضر عبدصالح (عليه السلام)

(جلد ١ و ٢)


 

أجوبة نيّرة في معارف شتّى ونصائح ورؤى ملكوتية لا غنى لمؤمن بالله عنها عبر حوار مباشر مع قائم آل محمد السيد أحمد الحسن (عليه السلام) نضعها بين يدي السائرين الى الله 

پاسخ‌هایی روشنگرانه درباره‌ی انواع معارف، اندرزها و رؤیاهای ملکوتی که هیچ انسان مؤمن به خداوند، از آن بی‌نیاز نیست، از طریق گفتگوی مستقیم با قائم آل محمد(عليهم السلام) ‌ـ‌ سید احمد الحسن(عليه السلام)‌ـ‌ که پیش روی سالکان الی الله قرار می‌دهیم.


 


 

إعداد وقلم

أبو حسن

آماده سازی و نگارش

ابوحسن


 

الطبعة الأولى

١٤٣١ هـ - 2010 م


 

نام کتاب

نویسنده

مترجم

نوبت انتشار

تاریخ انتشار

کد کتاب

ویرایش ترجمه

در محضر عبد صالح (عليه السلام) جلد (١ و ٢)

ابوحسن

گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی (عليه السلام)

دوم

١۳۹۴

2/1001

دوم


 

مشخصات کتاب اصلی: 

نام کتاب: در محضر عبد صالح (عليه السلام) جلد (١ و ٢)

گردآورنده: ابوحسن

نوبت چاپ: دوم

تاریخ انتشار: ۱۳۹۴  ه‍. ش.  ، ١٤٣٦ ه‍. ق.  ٢٠١٥م. 


 

لمعرفة المزيد حول دعوة السيد أحمد الحسن (عليه السلام) 

يمكنكم الدخول إلى الموقع التالي:

www.almahdyoon.org


 

جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمد الحسن (عليه السلام)  به تارنماهای زیر مراجعه نمایید.


 

www.almahdyoon.co/ir

www.almahdyoon.co


 


 

بسم الله الرحمن الرحیم


 

الاهــداء

تقدیم


 

عن كليمه موسى بن عمران (عليه السلام) .. وفتاه يوشع بن نون (عليه السلام)  

خداوند متعال درباره‌ی هم‌سخن خود موسی بن عمران (عليه السلام) ..... و شاگردش یوشع بن نون (عليه السلام)


 

في رحلتهما الالهية للتعلّم ..

در سفر الهی آنها برای علم آموزی ....


 

قال تعالى : ﴿فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً﴾ الكهف : 65. 

می‌فرماید: «در آنجا بنده‌ای از بندگان‌مان را که رحمت خویش را بر او ارزانی داشته بودیم و خود به او دانش آموخته بودیم، یافتند»  .


 


 

إنه إذن (العبد الصالح) و (العالم) كما أسماه الله سبحانه ..

لذا او «عبد صالح» و «عالِم» است، همان طور که خدای سبحان او را چنین نام نهاده ....


 


 

إليك يابن البتول الطاهرة أمد يداً وهي على الرغم من سواد وجه صاحبها بذنوبه، لكن يقينه أنكم لا تردون يداً مدت إليكم.

ای فرزند بتول طاهره(عليها السلام) دستم را به سوی تو دراز می‌کنم؛ اگر چه صاحبش به دلیل گناهانش روسیاه است ولی یقین دارد که شما دستی را که به سوی‌تان کشیده شده، رد نمی‌کنید.


 


 

أحمـد .. أيها المجمع الطاهر لبحري (علي وفاطمة) عليهما السلام ..

احمد! ... ای مَجمَع پاک دو دریای «علی و فاطمه» (عليهما السلام)


 

إليك يا معلم الانبياء .. 

به سوی تو ای آموزگار انبیاء ....


 

روحي فداك .. إليك أهدي ما جمعته من بحر كلامك العذب المعين .. وما أراني إلا كناقل التمر إلى هجر أنصارك الكرام.

جانم به فدایت .... آنچه از دریای سخنان شیرین و گوارای شما گرد آورده‌ام، به شما هدیه می‌کنم .... و خود را بیش از کسی که خرما نزد انصار گرامی شما می‌برد، نمی‌دانم.


 

مع اعتذاري لجرأتي وقلة حيائي ...

از جسارتی که به خرج داده‌ام و بابت کم‌شرمی‌ام پوزش می‌خواهم ....


 


 


 

                                                                       المقصر في حقكم

کسی که در حق شما کوتاهی روا داشته است

 

 

 

 

فهرست

تقـديم :

 

 

 

 

 

                                                                   

در محضر عبدصالح (عليه السلام)

(جلد ١)


 

                                                            


 

تقـديم : 

پیش‌گفتار


 

الحمد لله رب العالمين، وصلّى الله على خير خلقه وسادة بريته محمد وآله الطاهرين الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

حمد و سپاس مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است و برترین سلام و صلوات خداوند بر بهترین و سرور خلقش محمد(صلی الله علیه وآله وسلّم) و اهل بیت طاهرش امامان و مهدیین (عليه السلام)


 

ربي اشرح لي صدري، ويسّر لي أمري، واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي ..

«(خدای من! سینه‌ام را گشاده گردان، و کار مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشای، تا گفتار مرا دریابند ....)».


 

لم تتهرب مني الكلمات مثلما في التقديم الذي كان آخر محطات هذا السفر كتابةً، لا لشيء سوى أني أصبحت فريداً ولم يكن بين يديّ شيء من كلامه (عليه السلام) يخص التقديم لأكتبه بعد أن كانت كلماته أمامي في كل محطات هذا الكتاب في مسائله المعرفية المتنوعة.

چرا کلمات در نوشتن از من گریزانند همانند مقدمه‌ای که در آخرین ایستگاه این سفربود؛ دلیل آن چیزی نیست جز این که تنها ماندم. بعد از این که در تمام ایستگاه‌های این کتاب در مسایل گوناگون معرفتی کلمات ایشان پیش روی من بود، چیزی از فرمایش ایشان  که بتوانم آن را تقدیم کنم، در برابرم نبود.


 

أما قصة الكتاب .. (مع العبد الصالح) .. فهو بكلمة واحدة: (منه وإليه). 

و  اما داستان این کتاب .... «در محضر عبد صالح» .... در یک کلام، «از اوست و به سوی اوست».


 

- منه .. لأنه كان المجيب على عظائم الأمور التي سألته عنها، ونقلت السؤال والجواب هنا، والإجابة عن العظائم باب كبير يمكن أن يُعرف به القائم (عليه السلام) لو كان الناس يصدّقون كلام آبائه الطاهرين.

‌‌ـ‌‌ از اوست .... زیرا او پاسخگوی مسایل سترگی بود که از ایشان سؤال نمودم. این پرسش و پاسخ را نقل کرده‌ام. جواب دادن به مسایل پیچیده، دروازه‌ی بزرگی است که با آن می‌توان قائم (عليه السلام) را شناخت؛ البته اگر انسان گفتار پدران پاکش را تصدیق نماید.


 

- وإليه .. لأنه كان الصدر الرحب والواسع الذي كان يتحمّلني رغم جهلي وعدم صحة حتى سؤالي أحياناً ، ورغم شدة الظروف وقساوة الدنيا وأهلها على بقية آل محمد (عليهم السلام) .

- و به سوی اوست .... زیرا او با سینه‌ای فراخ و رویی گشاده، مرا با همه‌ی جهل و نادانی‌ام و حتی با وجود نادرستی برخی از سؤال‌هایم، تحمل نمود؛ با وجود سختی شرایط و بی‌رحمی دنیا و اهل آن، نسبت به بازمانده‌ی آل محمد (عليهم السلام)


 

أما لماذا (العبد الصالح) دون غيره من بقية أسمائه المعروفة عند أهل السماء ؟ 

اما چرا نام «عبد صالح» و نه دیگر نام‌های ایشان را که نزد اهل آسمان معروف است، انتخاب نمودم؟


 

فلأنه الاسم الذي أسماه ربّه لمّا كان به معلماً للأنبياء ورائداً في طرق السموات فضلاً عن عالم الدنيا الذي لم ينظره خالقه مذ خلقه، ولو كان ذا اعتبار عنده ما اُوذي صلحاء عباده فيه. 

زیرا این نام، همان اسمی است که پروردگارش او را به آن نامید؛ هنگامی که او معلم انبیاء و پیش‌آهنگ راه‌های آسمان‌ها ‌ـ‌‌علاوه بر عالم دنیا‌‌ـ‌ بود؛ همان دنیایی که آفریننده‌اش از زمانی که آن را خلق کرده، نگاهی به آن نینداخته است و اگر دنیا برای او اعتباری داشت، صالح‌ترین بندگانش در آن آزار و اذیت نمی‌شدند.


 

وسيد مظلومي زماننا هذا هو العبد الصالح .. أحمد، ليس لأنه قد حورب من قبل قوم يدّعون ولاية آبائه فحسب، ولا لأنهم أفتوا بقتله وقتل من يؤمن به، ولا لكفرهم بكلمات الله وآياته وروايات الائمة الطاهرين، بل لأنّ بين جنبيه وقلبه علماً جماً ونوراً يضيء، لا تسعه سماوات سبع فضلاً عما دونها، هي صدور آل محمد، صدور عرفت الله فخضعت، وخشعت له فذلت، ورأت مجرد النظر لأنفسها ذنباً فاغرورقت العيون بالدموع في سواد الليل عند سكون أنفاس أهل الدنيا وضجيجها، بل تضيق بتلك الصدور الكلمات خجلاً من رب رحيم وتختنق عن التعبير وعن وصف حالها بين يدي ربها، فرفعها الله وطهرها، فكانت خزنة علمه، ومعادن حكمته، ونوره وبابه الذي منه يؤتى، ومناراً يضيء درب السالكين رغم وعورة الطريق وخطورته، بل التوحيد - غاية الخلق وهدفه - الذي هو بلا شك أدقّ من الشعرة وأحدّ من السيف كما ورد، بهم يكشف دقائقه، وتعرف مقاصده، فيحقق المرء بفضلهم هدف مجيئه، وغاية خلقته، وأغلى أمانيه وصبوته، لا بياناً منهم فقط بل يبقى الإمام منهم ممسكاً بأيدي المؤمنين حتى يوردهم رضوان الله، ولا تنقبض تلك اليد الكريمة - وحاشاها - الا حيث يقبض الانسان يده عنها والعياذ بالله، فكان بحق كرم الله في أرضه ، ولطفه وآيته في خلقه.

عبد صالح .... احمد، سرور مظلومان زمان ما است؛ نه به این جهت که از سوی قومی که ادعای ولایت پدرانش را دارند مورد ستیز و دشمنی قرار گرفته، و نه از این جهت که آنها به قتل او و کسانی که به او گرویده‌اند فتوا صادر کرده‌اند، و نه به خاطر کفرورزی آنها نسبت به کلمات خدا و آیات الهی و روایات ائمه‌ی طاهرین (عليهم السلام)، بلکه به این سبب که در وجود و قلبش دانشی انباشته و نوری تابنده است که آسمان‌های هفتگانه را گنجایش آن نیست، چه برسد به فروتر از آنها. سینه‌های آل محمد (عليهم السلام) این چنین است؛ سینه‌هایی که خدا را شناختند، ترس و فروتنی پیشه نمودند، و  نگریستن به خود را گناه به شمار آوردند؛ بنابراین در سیاهی شب و هنگام آرام گرفتن جان‌های اهل دنیا و خاموشی هیاهوی آنها، چشمان‌شان پر از اشک شد؛ حتی کلمات در آن دل‌ها به دلیل شرمی که از خدای مهربان خود دارند، تنگ می‌شوند و از بیان تعبیر و وصف حالشان در پیشگاه خدای خود ناتوان می‌شوند. خداوند نیز (مقام) آن‌ها را بالا برد و پاک نمود؛ پس خزانه‌ی علمش، معدن حکمتش و نور و درگاهی شدند که از آن ورود می‌یابند و چراغی شدند که راه پویندگان را با وجود درشتی راه و خطرناکی مسیر روشن می‌نمایند. توحید ‌‌ـ‌‌غایت و هدف آفرینش‌‌ـ‌‌  همان طور که در روایات آمده، بی‌گمان نازک‌تر از مو و تیزتر از شمشیر است. نکات ظریف و باریک توحید به وسیله‌ی آنها شناخته می‌شود، و مقاصدش از طریق ایشان هویدا می‌گردد. انسان به فضل ایشان هدف از آمدنش، غایت خلقتش و گرانبهاترین آرزوهایش را درک می‌کند و محقق می‌سازد.  آنها فقط به روشنگری امور اکتفا نکردند بلکه هر امامی از ایشان، دست مؤمنین را می‌گیرد تا آنها را به حریم رضوان الهی وارد کند. این دست پرکَرَم عقب کشیده نمی‌شود ‌‌ـ‌‌و حاشا که چنین باشد‌‌ـ‌‌ مگر این که انسان ‌‌ـ‌‌پناه بر خدا‌‌ـ‌‌ خود، دستش را عقب بکشد ؛ پس به حق، کرامت خدا در زمینش و لطف و نشانه‌ی او در میان خلقش است.


 

فلماذا إذن يحارب الإنسان من يفعل له كل ذلك، أ لأنه يريد نجاته ؟!! سبحانك يا رب.

پس چرا انسان با کسی که چنین کاری را برایش انجام می‌دهد به دشمنی و لجاجت برمی‌خیزد!؟ آیا به این دلیل که او درپی نجاتش است؟!! سبحانک یا رب!


 

وليس لأنّ أهل هذا العالم كان الأحرى بهم استقبال هذا الداعي الإلهي الذي به يحققون غايتهم وهدفهم ولكنهم فعلوا العكس فظلموه، ليس هذا فقط، بل لأنه الآتي بالـ (٢٧) حرفاً من علوم المعرفة الإلهية التي أذن الله بها لعباده ليعرفوه بها مما ضيع الخلق حظه عن تعلّمها من آبائه الطاهرين، الذين لم يبثوها لقوم ما عرفوهم ولا قدروا الله حق قدره فيهم، وإذا كان الداعي هو قائم آل محمد، مجمع البحرين الذي قصده موسى (عليه السلام) في رحلته للتعلّم، ومن اعتبر أنّ إنفاق الحقب والدهور دون لقائه أمراً يستحق تنكّب عناء السفر والمسير (أو أمضي حقباً)، فكم ستكون الخسارة عندئذٍ، والناس مصرّة اليوم على حربه والتنكر له !! 

آیا این طور نیست که برای اهل این دنیا این گونه سزاوارتر باشد تا از این دعوت‌کننده‌ی الهی که به همراه وی نهایت آرزو و اهدافشان محقق می‌شود، استقبال کنند؟! در حالی که بر خلاف آن عمل کردند و به او ستم روا داشتند! نه فقط به این دلیل، بلکه از آن رو که ایشان با ٢٧ حرف از علوم معرفت الهی که خدا به وسیله‌ی آنها به بندگان خود اجازه داده که او را بشناسند، آمده است. مردم حظّ و بهره‌ی خود برای فراگیری این علوم از پدران طاهرش را از کف دادند (زیرا) آنها (ائمه‌ی اطهار) این معارف را برای قومی که آنها را نشناختند و حق خداوند را در مورد آنها به جای نیاوردند، بیان ننمودند. اگر دعوت‌کننده، همان قائم آل محمد است، و او همان مجمع البحرینی است که موسی (عليه السلام) در سفر علم‌آموزی خود به دنبالش بود و نظرش بر آن بود که اگر روزگاری دراز صرف یافتن مجمع البحرین کند، ارزش آن را دارد که رنج سفر و طی مسیر را به جان بخرد (أو أمضَی حُقُباً)، در آن صورت خسارت چه سنگین خواهد بود که مردم، امروزه بر مبارزه با او و مردود شمردنش اصرار بورزند!!


 

العبد الصالح .. حقيقةٌ تتوضح بجلاء في هذا الحوار لمّا يرى الانسان طهارة هذا المخلوق، وعظم خلقه، وشدة تواضعه، ونور حكمته، وبعد غوره وهو يتحدث في أرفع الحقائق عبر اُسلوب يتنـزّل فيه حتى يستوعبه عبد مثلي، إنه ولي الأمر الرحيم والمربي الكريم، وفي هذا درس كبير لنا جميعاً ونحن ندعي الاقتداء به والسير على نهجه، وكم له في كل ما يصدر عنه دروس ودروس، ولكن ما أكثر عبره وأقلّ المعتبرين بها، نسأله سبحانه العفو عن التقصير في حقه.

عبد صالح .... حقیقتی است که در این گفت و گو به روشنی نمایان می‌شود؛ آن هنگام که انسان، پاکی این مخلوق را می‌بیند؛ و خُلق عظیم، شدت فروتنی‌‌، نور حکمت و درک عمیق او را مشاهده می‌نماید، در حالی که ایشان معارف و حقایق بسیار بلندپایه را به صورتی بسیار ساده و قابل فهم ارائه می‌نماید به طوری که بنده‌ای چون من بتواند آن را فراگیرد. او، ولیّ امری مهربان و مربی بخشنده‌ای است، و در این، درسی بزرگ برای همه‌ی ما است؛ کسانی که مدعی اقتدا به او و حرکت در مسیر اوییم. در هر آنچه از ایشان صادر می‌گردد، چه درس‌های فراوانی نهفته است ولی افسوس که چه بسیار است عبرت‌هایش و چه اندک‌اند عبرت‌گیران! از خداوند سبحان بابت کوتاهی در حقش طلب عفو و بخشش داریم.


 

إذن، هي محاولة في استخراج الكنوز من ذلك الصدر الطاهر وما يحويه من كنوز المعرفة التي أحد مفتاحها السؤال، فكانت الاجوبة المنيرة منه على أسئلة وجهتها إليه، وآثرت بفضله سبحانه نقلها إلى الناس بعد فهرستها عبر محطات خمس فكانت كالآتي:

این کتاب تلاشی است برای استخراج گنج‌هایی از آن سینه‌ی پاک؛ از خزانه‌‌ی علوم و معارفی که دربرگرفته است؛ که یکی از کلیدهای آن پرسش‌ است. این جواب‌های روشنگرانه در پاسخ به پرسش‌هایی که از ایشان نموده‌ام، توسط خود ایشان ارایه شده است که به فضل الهی آنها را پس از تقسیم بندی به پنج ایستگاه به شرح زیر، نقل نموده‌ام:


 

١-ما يتعلق بالقرآن الكريم.

١- مسایل مربوط به قرآن کریم


 

٢- ما يتعلق بالروايات.

۲- مسایل مربوط به روایات


 

٣- ما يتعلق بالعقيدة.

۳- مسایل مربوط به عقاید


 

٤- ما يتعلق بالمناظرات والبحوث.

۴- مسایل مربوط به مناظرات و گفت و گوها


 

٥- ما يتعلق بالنصائح العامة وكلامه.

۵- مسایل مربوط به نصایح عمومی و برخی از فرموده‌های ایشان


 

كل ذلك كان بعد أن سألته (عليه السلام) ذات مرة، فقلت: (أحياناً ينقل إنسان شيئاً للآخرين كبعض المعارف الإلهية، ولكن هو مطمئن أنه لا يعيشها أو غير مطبق ما فيها، فهل هذا مقبول؟

همه‌ی اینها پس از آن بود که یک بار از ایشان پرسیدم: «گاهی اوقات انسان پاره‌ای از برخی معارف الهی را به دیگران منتقل می‌کند در حالی مطمئن است خودش آنها را به کار نبسته و به آنها عمل ننموده است. آیا چنین چیزی مورد قبول است؟».


 

فقال (عليه السلام): رسول الله محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) قال: رحم الله امرءاً سمع مقالتي ووعاها ونقلها للناس فرب ناقل فقه لمن هو أفقه منه. ثم قال: هل يكفيك هذا ؟ قلت: نعم).

ایشان (عليه السلام) فرمود: «پیامبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلّم) می‌فرماید: «(خدا رحمت کند کسی را که سخن مرا بشنود و آن را به خاطر بسپارد و به دیگران برساند، که چه بسا ناقل فقهی است که آن را برای کسی که از او فقیه‌تر است نقل می‌کند)»  . سپس فرمود: «آیا این برای تو کافی نیست؟». گفتم: «آری!».


 

فإن لم أرحم حالي بدرايتي لكلامه وما دوّنته منه، فلعل الله يرحمني بفضله من خلال نقلي وروايتي لمن هو أفقه مني عنه، عسى من يصله الكلام ينتفع به ويكون من أهله وحملته، كيف وقد حرصت على تدوين الأجوبة بلا إضافة أو تصرّف، وإيصالها إلى الناس كما سمعتها منه مباشرة، وقد عرضتها عليه حينذاك فكانت كما يريد صلوات ربي عليه. 

پس اگر به حال و وضع خودم در فهم کلامش و آنچه از ایشان تدوین نموده‌ا‌م رحم نکند شاید خداوند به واسطه‌ی فضلش بر من به دلیل نقل و بازگویی مطالب برای کسی که از من فقیه‌تر است، مرا مشمول رحمتش قرار دهد. امید است کسی که این سخنان به او می‌رسد، از آن سود جوید و از اهل و حاملان آن گردد. من بر تدوین پاسخ‌ها بدون اضافه نمودن یا دخل و تصرف در آن و رساندش به مردم به همان صورتی که از ایشان به طور مستقیم شنیدم، اهتمام ورزیدم، سپس مطالب را خدمت ایشان عرضه کردم، و مطالب همان طور بود که ایشان که صلوات خدا بر ایشان باد، خواسته بودند.


 

على أني أعتذر إليه مما علّقت قبل نقل كلامه عادة، وبعده أحياناً؛ لأجل التهيئة للجواب مرة، والتوضيح والإلفات أخرى. والسلام على العبد الصالح أحمد الحسن ممن أحبه بقلبه وروحه ويرجو الله نصرته والسعي بين يديه بفضله وكرمه إنه ولي المؤمنين. والسلام على المؤمنين والمؤمنات ورحمة الله وبركاته. والحمد لله وحده.

با این حال من از ایشان بابت توضیحی که معمولاً قبل از نقل سخن ایشان و احیاناً پس از آن روا داشته‌ام پوزش می‌جویم، چرا که این کار را بعضاً با هدف زمینه‌سازی برای پرداختن به جواب، و یا به قصد ارائه‌ی توضیح و نقطه‌نظر دیگری صورت داده‌ام.

سلام و درود بر عبد صالح احمد الحسن (عليه السلام) از سوی کسی که با دل و جانش او را دوست می‌دارد، و ظلب یاریش را از خداوند دارد و به فضل و کرم الهی، سعی و تلاش در پیشگاهش را امید بسته است، که خداوند سرپرست مؤمنان است؛ و سلام و درود بر مؤمنین و مؤمنات و رحمت الله و برکاته. و حمد و ثنا تنها خدا را سزد

              

                                                        ٦ جمادي الثانية ١٤٣١

                                                                                          أبو حسن


 

۶ جمادی الثانی ۱۴۳۱

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

ابو حسن           


 

 

 

قال العبد الصالح (عليه السلام)

عبد صالح (عليه السلام) می‌فرماید:


 

" إذا أصبحتم تحصنوا بالله ، وإذا أمسيتم التجأوا إلى كهف الله "

صبح هنگام به خدا پناه برید و شب هنگام را با پناه آوردن به پناهگاه خدا شروع کنید


 

" تمسك بالذي فطر كل شيء وأعطى كل شيء خلقه ، واقبل كل ما يخبرك به سبحانه تعرف كل شيء منه ولن تضيع ، ولن تضل ولو ضاع وضلّ أهل الأرض بأجمعهم "

به آن کسی که همه چیز را پدید آورده و آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته، تمسک جوی و هر آنچه خداوند سبحان تو را به آن آگاه می‌سازد پذیرا باش تا هر چیزی را از او بدانی و هلاک و گمراه نگردی، حتی اگر تمام اهل زمین جملگی هلاک و گمراه شوند


 


 


 

* * *

أضع بين يدي " أنصار الله " هذه الدرة الثمينة عساها تكون منهاج عمل لنا جميعاً ..

این جواهر گرانبها را پیش روی «انصار الله» می‌نهم، امید که شیوه‌ی عمل همه‌ی ما باشد ....


 


 

عن عبد السلام بن صالح الهروي ، قال : 

عبد السلام بن صالح هروی می‌گوید:


 

( سمعت أبا الحسن علي بن موسى الرضا (عليه السلام) يقول : رحم الله عبداً أحيا أمرنا .

شنیدم امام رضا (عليه السلام) می‌فرماید: «رحمت خدا بر بنده‌ای که امر ما را زنده کند».


 

فقلت له : وكيف يحيى أمركم ؟ 

به آن حضرت عرض کردم: «چگونه امر شما را زنده کند؟»


 

قال : يتعلم علومنا ويعلمها الناس ، فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا ..) 

فرمود: «دانش‌های ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردم زیبایی‌های سخنان ما را می‌دانستند، از ما پیروی می‌کردند». 


 

المصدر / عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : ج٢ ص٢٧٥. 

منبع: عیون اخبار الرضا (عليه السلام): ج ۲، ص ۲۷۵


 

* * *

 

معرفی تقدیم مقدمه ج۱

سرفصل ها

همه