Logo
دانلود فایل متنی

جرأة المخالفين على والده ووالدته (عليهما السلام) .. 

گستاخی و جسارت مخالفین نسبت به پدر و مادر ایشان(علیهما السلام)


 

ولم تكن جرأة المخالفين لتقتصر على حجة الله السيد أحمد الحسن (علیه السلام) وحده، بل أمسى شرار خلق الخلق وأتباعهم يتسافلون في مستنقع الرذائل، لتطال كلماتهم بيوت أذن الله أن ترفع ويذكر فيها اسمه.

بی‌پروایی و گستاخی مخالفان، فقط به خود حجت خدا سید احمد الحسن(علیه السلام) محدود نمی‌شود بلکه بدترین خلق و پیروان آنها با غوطه خوردن در منجلاب رذائل، سخنان زشت‌شان را متوجه «خانه‌هایی که خدا اجازه داده ارجمندش دارند و نامش در آنجا یاد شود» نیز می‌کنند.


 

وبخصوص جرأة المخالفين على والده ووالدته الطاهرين، يقول العبد الصالح (علیه السلام): (هؤلاء يؤلموني فقط عندما يتجاوزون بعض الأحيان على أبي وأمي، فو الله بالنسبة لوالدي منذ أن انتبهت في هذه الدنيا إلى أن توفي رحمه الله لم أجده قد رفع صوته مع أحد أبداً، وكان كريماً عابداً ذا خلقٍ كريم، يشهد له بذلك كل من عرفه، حتى والله إني لم أرَ إنساناً بمستوى أخلاقه اللهم إلا ما قرأته عن أخلاق محمد وآل محمد (علیهم السلام) والأنبياء والأوصياء. 

عبد صالح(علیه السلام) درباره‌ی جسارت مخالفین به پدر و مادر طاهرش می‌فرماید: «آنها فقط، گاهی اوقاتی که به پدر و مادرم جسارت می‌کنند، باعث آزار من می‌شوند. در خصوص پدرم، به خدا سوگند از وقتی که در این دنیا آگاه شدم تا زمانی که ایشان ‌ـ‌ رحمت الله ‌ـ‌ وفات یافت هیچ گاه ندیدم صدایش را بر کسی بلند کند. ایشان بخشنده و عابد بود و خُلقی کریم داشت. هر کس که او را بشناسد به این گواهی می‌دهد. به خدا سوگند من هیچ انسانی را در اخلاق هم‌سنگ او ندیدم، به جز آنچه درباره‌ی اخلاق محمد و آل محمد(علیهم السلام) و انبیاء و اوصیاء خوانده‌ام.


 

وقبل سنوات طويلة في زمن الطاغية أتذكر أني قمت بأعمال أم داود، وكنت قد نويتها لخروج السجناء الذين في سجون الطاغية صدام، وكنت في يوم 15 رجب في ضريح الإمـام علي (علیه السلام) أقرأ القرآن حتى المغرب، ورجعت إلى البيت متعباً من الصيام والطريق فنمت بعد الصلاة، وكنت قد أهديت ثواب العمل لوالدي وأنا في ضريح الإمام علي، وطلبت أن يعرفني الله إن كان في ذمة والدي شيء أقوم به لأبرئ ذمته، وعندما نمت في الليل رأيت رؤيا: رأيت في مكان طاهر يجلس الإمام المهـدي (علیه السلام) وكنت أجلس بقربه، وجاء ملك عظيم عرفته أنه جبرائيل (علیه السلام) فقال لي: إن والدك يسلم عليك وهو في طريقه إلى الجنة، وكنت أرى والدي يطير في مكان جميل وهو متجه إلى الجنة، انتهت الرؤيا.

یادم می‌آید سال‌ها پیش در زمان طاغوت، اعمال امّ داوود را به نیت خروج زندانیان از زندان صدام دیکتاتور انجام دادم. در روز ۱۵ رجب در مرقد امام علی(علیه السلام) بودم و تا مغرب به قرائت قرآن اشتغال داشتم. خسته از روزه و راه، به خانه رسیدم و بعد از نماز خوابیدم. در مرقد امام علی(علیه السلام)، ثواب این عمل را به پدرم اهدا نمودم و درخواست کردم که اگر تعهدی بر پدرم هست مرا به آن آگاه سازد تا آن تعهد را برآورده سازم. شب هنگام که خوابیدم در رؤیا دیدم: مکان پاکیزه‌ای بود که امام مهدی(علیه السلام) در آنجا نشسته بود و من نیز نزدیک او نشسته بودم. فرشته‌ی بزرگی که دانستم جبرئیل(علیه السلام) بود آمد و به من گفت: پدرت در راه رفتن به بهشت است و او به شما سلام می‌رساند. پدرم را دیدم که در مکانی زیبا به سوی بهشت پرواز می‌کرد. رؤیا تمام شد.


 

وهؤلاء فاكهتهم سبّ والدي لا أعرف لماذا ؟ فهم على الأقل يتركونه بحاله ويعتبرونه أنه مات قبل هذه الدعوة، أليس قبل هذه الدعوة كانوا يعتبرونا على ملتهم ؟

تفریح و سرگرمی آنها دشنام دادن به پدر من است، نمی‌دانم چرا؟! حداقل او را به حال خود رها کنند و این طور در نظر بگیرند که وی پیش از این دعوت، فوت کرده است. مگر  این گونه نیست که قبل از این دعوت، ما را جزو ملت خود به حساب می‌آورند؟!


 

ووالدتي التي يتلفظ هؤلاء الأراذل عليها ألفاظاً نابية وهم لا يعرفونها، والله منذ انتبهت في هذه الدنيا وأنا أراها تصوم ثلاثة أشهر هي رجب وشعبان ورمضان كل عام، وكنت أكثر الأحيان عندما أذهب لأوقظها لصلاة الليل أجدها مستيقظة وتصلي قبلي، وهي امرأة عاجزة وعمرها بلغ الثمانين، وهؤلاء الأراذل يتلفظون عليها بألفاظ نابية. أعتذر ربما آذيتك بهذا وفقك الله). 

این اراذل درباره‌ی مادرم با الفاظ زشت و ناپسندی سخن می‌گویند؛ و حال آنکه او را نمی‌شناسند. به خدا سوگند از زمانی که در دنیا آگاه شدم، می‌دیدم که ایشان هر سه ماه رجب، شعبان و رمضان هر سال را روزه می‌گرفت. بیشتر اوقات وقتی می‌رفتم تا ایشان را برای نماز شب بیدار کنم، وی را بیدار می‌یافتم به طوری که قبل از من به نماز مشغول شده است؛ و حال آن که او پیرزن فرتوت و ناتوانی بود که عمرش به هشتاد سال رسیده بود. این افراد فرومایه با عباراتی زشت و وقیح درباره‌ی او سخن می‌گویند. خداوند توفیقت دهد! شاید با این حرف‌ها شما را اذیت کردم، عذر می‌خواهم».


 

* * *


 

گستاخی و جسارت مخالفین نسبت به پدر و مادر ایشان(علیهما السلام)

سرفصل ها

همه