Logo
دانلود فایل متنی

المحطة الأُولى:

ایستگاه اول:


 

في رحاب الحسين (عليه السلام) وابنه المظلل بالسحاب

در سایه‌ی لطف و رحمت حسین (عليه السلام) و پسرش که سحاب، سایه‌افکن او است


 



 

لماذا قتل الحسين (عليه السلام) ضمآناً مذبوحاً !!

• چرا امام حسین (عليه السلام) تشنه و سر بریده، شهید شد؟


 

السلام على الحسين، وعلى أهل بيت الحسين، وعلى عيال الحسين، وعلى أصحاب الحسين، ما بقي منادٍ ينادي بحاكمية الله في أرضه، والذي لا تخلو منه الأرض لحظة واحدة.

سلام بر حسین و بر اهل بیت حسین و بر خانواده‌ی حسین و بر اصحاب حسین، مادام که منادی، بر حاکمیت خدا بر زمینش ندا سر می‌دهد و کسی که زمین لحظه‌ای از وی (حجت حدا) خالی نخواهد بود.


 

في ليلة العاشر من محرم الحرام، ذكر السيد أحمد الحسن (عليه السلام) جدّه الشهيد، المقتول عطشاً وذبحاً، والذي لم يغب عن باله يوماً، فقال:

در شب دهم محرم الحرام، سید احمد الحسن (عليه السلام) از جد شهیدش که تشنه و سر بریده شهید شد و ایشان هیچ روزی از یاد او غافل نبود، ذکری به میان آورد و فرمود:


 

[ أخبرك عن الحسين (عليه السلام) في هذه الليلة خيراً لك.

«امشب درباره‌ی امام حسین (عليه السلام) خبری به شما می‌دهم که برایت خیر است.


 

انظر إلى هاجر عندما وضعت إسماعيل ابنها على الأرض بعد أن وجدت نفسها غير قادرة على تحمّل أن يموت بين يديها عطشاً، وأخذت تسعى بين الصفا والمروة.

به هاجر نگاه کن؛ هنگامی که پسرش اسماعیل را بر زمین نهاد در حالی که خود را چنین یافت که قادر به تحمل مرگ پسرش بر اثر تشنگی نیست، به سعی کردن بین صفا و مروه روی آورد


 

هل تصرّفها هذا تصرّف أُمٍ هائجة ولا تكاد تعقل كما يقولون ؟

آیا چنین عملی، آن طور که آنها می‌گویند، رفتار یک مادر دیوانه‌ی شوریده‌ای است که خِرَدش را از کف داده است؟! 


 

أم أن تصرّفها هذا هو سبب نبع الماء عند إسماعيل ؟

یا همین رفتار او باعث شد برای اسماعیل آب (از زمین) بجوشد و بالا بیاید؟


 

وإذا كان سعيها بين الصفا والمروة السبب في نبع الماء، فلماذا يكون سعيها بين جبلين سبباً في أن ينبع الماء بقدرة الله وينجو ولدها ؟

اگر سعی هاجر بین صفا و مروه عامل جوشیدن آب شد، پس چرا باید عملی مانند دویدن او بین دو کوه سببی برای جوشیدن آب به قدرت خداوند باشد و فرزندش را نجات بخشد؟!


 

الحقيقة، إنّ الجبلين كما بيّنت سابقاً () يمثّلان فاطمة وعلياً عليهما السلام، والسعي بينهما يعني التوسل بهما وبذريتهما أو الناتج منهما. 

در واقع همان طور که قبلاً بیان داشته‌ام، این دو کوه نماد فاطمه و علی (عليهما السلام) می‌باشند و سعی بین این دو نیز به معنی توسل به فاطمه و علی (عليهما السلام) و به ذریه یا نسل آنها است.


 

فكان سعيها سبباً أن تفضّل عليها الله، وكان أن فُدي إسماعيل بالحسين (عليه السلام)

همین سعی هاجر باعث شد که خداوند بر او تفضل نماید، و (به این ترتیب) حسین (عليه السلام) فدایی اسماعیل گردید.


 

انظر هذا هو الفداء الأول: الفداء من العطش. كان سيموت إسماعيل (عليه السلام) عطشاً، ففدي بالحسين (عليه السلام) ابن علي وفاطمة عليهما السلام، أو الصفا والمروة، اللذين سعت بينهما وتوسلت بهما هاجر.

ببین! این بلاگردانی اول است: قربانی برای عطش. اسماعیل (عليه السلام) باید از تشنگی جان می‌داد، ولی حسین (عليه السلام) پسر علی و فاطمه (عليهما السلام)، یا همان صفا و مروه‌ای که هاجر بین آن دو سعی نمود و به آنها توسل جست، بلاگردان او شد.


 

الفداء الثاني: الفداء من الذبح وأنت تعرفه، وأيضاً فُدي إسماعيل بالحسين (عليه السلام). وذكره الله  في القرآن فقال: ﴿وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ﴾ (الصافات: ۱۰۷). 

قربانی دوم: فدیه از ذبح شدن است که شما آن را می‌دانی. امام حسین (عليه السلام) بلاگردان اسماعیل گشت، و خداوند در قرآن از آن یاد کرده است: «(و او را به قربانی‌ای بزرگ بازخریدیم)»  (صافات: ۱۰۷).


 

فداه من العطش ومن الذبح، ولهذا مات الحسين (عليه السلام) عطشاناً مذبوحاً.

حسین (عليه السلام) بلاگردان او از تشنگی و از ذبح شدن شد و به همین دلیل امام حسین (عليه السلام) تشنه و سربریده جان داد.


 

لا يوجد شيء عبثي في دين الله، أو في حياة الأنبياء (عليهم السلام) كما يصور من يجهل الحقيقة أنّ هاجر سعت بين الصفا والمروة لذهولها بسبب عطش ابنها وأنه شارف على الموت دون أن يكون لهذا السعي أي معنى ؟!!

در دین خدا یا در زندگی پیامبران (عليهم السلام) هیچ چیز بیهوده و بی‌حکمتی وجود ندارد؛ بر خلاف تصور کسانی که از درک واقعیت برکنارند و چنین گمان می‌کنند که هاجر به دلیل تشنگی پسرش و این که چون اسماعیل در شرف مرگ بود، گیج و منگ شد و لذا این سعی (دویدن) وی هیچ معنی و مفهومی در بر نداشته است!!


 

لهذا فمن يذهب للحج وهو لا يفهم الحقائق وما يفعل، يصف الله حجه أنه مكاء وتصدية تماماً كالتصفيق والصفير، ﴿وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاء وَتَصْدِيَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ﴾ (الأنفال: ٣٥).

به همین دلیل کسی که به حج می‌رود در حالی که از حقایق آگاه نیست و نمی‌داند چه می‌کند، خداوند حج او را به صفیر کشیدن و دست زدن توصیف فرموده است: «(و دعایشان نزد خانه‌ی کعبه جز صفیر کشیدن و دست زدن هیچ نبود، پس به پاداش انکارتان عذاب را بچشید)»  (انفال: ۳۵).


 

إنّ العمل الذي تعمله وأنت لا تفهم معناه ولا تعرف منه شيئاً لا يكون له قيمة.

کاری که انجام بدهی ولی معنایش را ندانی و چیزی از آن نفهمی، هیچ ارزشی ندارد.


 

﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً﴾ (الفرقان: ٤٤).

«(یا گمان کرده‌ای که بیشترشان می‌شنوند و می‌فهمند؟ اینان چون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه از چهارپایان هم گمراه‌ترند)»  (فرقان: ۴۴).


 

بربك ما فرق أن تركض بهيمة بين جبلين وأن يركض من لا يفقه شيئاً بين الصفا والمروة ؟

تو را به خدایت سوگند، چه فرقی میان چهارپایی که بین دو کوه می‌دود با کسی که ندانسته بین صفا و مروه سعی می‌کند، وجود دارد؟!


 

الأمر ليس أن يهرول أو يركض أو يسعى إنسان بين جبلين، بل لابد أن يفهم ماذا يفعل، ولماذا يفعل ؟

موضوع این نیست که انسان بین دو کوه هروله کند یا بدود یا سعی کند، بلکه آدمی باید بداند چه می‌کند و چرا انجام می‌دهد!


 

الذهاب للكعبة، والسعي بين الصفا والمروة، ... الخ من أفعال الحج، كلها متعلقة بعلي وبالحسين وبآل محمد (عليهم السلام) ].

رفتن به سوی کعبه، سعی بین صفا و مروه و ... و دیگر اعمال حج، همگی اعمالی است که به امام علی و امام حسین و آل محمد (عليهم السلام) تعلق دارد».


 


 


 


 


 

هل يُعاد ما جرى على الحسين (عليه السلام):

• آیا آنچه بر امام حسین (عليه السلام) جاری شد، دوباره تکرار می‌گردد؟


 

موضوع طالما شغل بالي، وأرّقني، هو السؤال ١٤١ من كتاب المتشابهات، وهذا نص السؤال وجواب السيد أحمد الحسن (عليه السلام) عليه:

مدت‌ها است که موضوعی ذهن مرا به خود مشغول کرده که مربوط به سؤال ۱۴۱ مندرج در کتاب متشابهات است. متن سؤال و پاسخ سید احمد الحسن (عليه السلام) به آن به این شرح است:


 

[ سؤال: ما معنى قوله تعالى: ﴿رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ﴾ () ؟

سؤال:

این سخن خدای متعال به چه معنی است: «(پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب)»  (الرحمن: ۱۷).


 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين

پاسخ: 

بسم الله الرحمان الرحیم

و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین


 

هما الحمرة المشرقية، والحمرة المغربية. تشير الحمرة المشرقية إلى دم علي (عليه السلام)، والحمرة المغربية إلى دم الحسين (عليه السلام)، هذا في الأئمة (عليهم السلام).

منظور از این دو، حمره‌ی (سرخی) مشرقی و حمره‌ی مغربی است. حمره‌ی مشرقی به خون حضرت علی (عليه السلام) اشاره دارد و حمره‌ی مغربی به خون امام حسین (عليه السلام)؛ این در خصوص ائمه (عليهم السلام) است.


 

أما في المهديين فتشير الحمرة المشرقية إلى دم أحد المهديين نظير علي (عليه السلام)، والحمرة المغربية تشير إلى دم أحد المهديين (عليهم السلام) أيضاً نظير الحسين (عليه السلام) () ].

اما در مورد مهدیین، حمره‌ی مشرقی به خون یکی از مهدیین که نظیر حضرت علی (عليه السلام) است اشاره دارد و حمره‌ی مغربی نیز به خون یکی از مهدیین (عليهم السلام) که نظیر امام حسین (عليه السلام) است دلالت می‌نماید».


 

كنت أتساءل عن المهدي الذي يجري عليه ما جرى على جدّه الحسين (عليه السلام) ؟ وأنّه أيّ مهدي يكون، من بين المهديين الاثني عشر (عليهم السلام) ؟ وكيف يحصل ذلك، وهل أنّ بعض من يشاركون في قتله هم ممّن كانوا قد آمنوا ونصروا أباه (أي المهدي الذي سبقه) ؟! 

درباره‌ی آن مهدی‌ای که آنچه بر جدش حسین (عليه السلام) رفت بر او نیز خواهد رفت، سؤال کردم، و پرسیدم که وی از بین دوازده مهدی (عليهم السلام) کدام مهدی است؟ چگونه این واقعه بر او حادث می‌گردد؟ و آیا برخی از کسانی که در قتل او شرکت می‌جویند، جزو کسانی هستند که به پدرش (یعنی مهدی قبل از او) ایمان آورده و یاری‌اش نموده‌اند؟


 

فقال (عليه السلام) مجيباً:

[ وفقك الله، هي رسالة كرسالة محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) وفيها ما فيها، فيها أيضاً أبو بكر وعمر، وفيها أبو ذر وعمار وسلمان ... إلخ، فيها كميل وميثم، وفيها زياد ابن أبيه، فيها وفيها ... رسالة وفقك الله ككلِّ رسالة.

ایشان (عليه السلام) در پاسخ فرمود: 

«خداوند شما را توفیق دهد! این رسالتی شبیه رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) است و آنچه در آن بوده است، در این رسالت نیز می‌باشد. در آن ابوبکر و عمر نیز هست؛ ابوذر و عمار و سلمان و نظایر آن نیز هست. در آن هم کمیل و میثم است و هم زیاد بن ابیه، و .... و .... رسالتی است همچون تمام دیگر رسالت‌ها، خداوند شما را توفیق دهد!


 

اقرأ القرآن وأنت تعرف ما يجري اليوم وغداً.

قرآن بخوان تا بدانی امروز و فردا چه می‌شود.


 

اقرأ قصص الأنبياء والأئمة وأنت تعرف ما يجري اليوم وغداً.

داستان پیامبران و ائمه را بخوان تا دریابی امروز و فردا چه حادث می‌گردد.


 

ألم تقرأ قوله تعالى: ﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعاً مِّنْ الرُّسُلِ﴾ (الأحقاف: ٩). 

آیا این سخن خدای متعال را نخوانده‌ای که فرمود: «(بگو: من از میان دیگر پیامبران، بدعتی تازه نیستم )»  (احقاف: ۹).


 

قصة الرسل تكاد تكون واحدة ومترابطة. 

داستان فرستادگان، تقریباً یک‌پارچه و مرتبط با یکدیگر است.


 

نعم، هناك اختلافات في أنّ هذا الأمر يُمضى هنا ولا يُمضى هناك، ولكن لا يعني أنه لا يحدث... ].

آری، برخی تفاوت‌ها در این که فلان رخداد اینجا حادث می‌گردد و آنجا رخ نمی‌دهد وجود دارد ولی این به آن معنا نیست که آن رخداد اصلاً اتفاق نمی‌افتد...».


 

فأطبق الصمت عليّ عند سماعي ذلك، وسألت الله حسن العاقبة.

هنگامی که اینها را شنیدم، سکوت بر من چیره گشت و از خدا حسن عاقبت را مسئلت نمودم.


 

كان هذا في ليلة العاشر من محرم الحرام أيضاً.

همچنین این گفت و گو در شب دهم محرم الحرام صورت گرفت.


 

* *  *



 


 

* * *

ولأنّ مسلم بن عقيل (عليه السلام) ومضة من الحسين (عليه السلام)، ولمنزلته الكبيرة في قلب السيد أحمد الحسن (عليه السلام)، عطفت ذكره على ذكر الحسين (عليه السلام).

از آنجا که مسلم بن عقیل (عليه السلام) پرتویی از امام حسین (عليه السلام) است و ایشان جایگاه رفیعی در قلب سید احمد الحسن (عليه السلام) دارد، پس از یاد امام حسین (عليه السلام) ذکری از او به میان می‌آورم.


 


 


 

مسلم بن عقيل (عليه السلام) المقتول الوحيد المقهور:

 مسلم بن عقیل (عليه السلام) کشته شده‌ی غریب و شکست خورده


 

عزّى السيد أحمد الحسن (عليه السلام) بعض أنصاره في يوم شهادة مسلم (عليه السلام)، فقال:

سید احمد الحسن (عليه السلام) در روز شهادت مسلم (عليه السلام) برخی انصارش را تسلیت گفت و فرمود:


 

[ عظم الله أجوركم بشهادة مسلم بن عقيل.

«خداوند اجر شما را در شهادت مسلم بن عقیل عظیم گرداند!


 

مسلم بن عقيل، لا يجد أنصار يثبتون معه على الحق في الكوفة التي تدّعي مشايعة علي (عليه السلام)، الحمد لله إننا اليوم وجدنا من ينصر الحق ويثبت عليه ].

مسلم بن عقیل در کوفه، انصار و یاوری که با او بر حق ثابت قدم بمانند نیافت؛ همان کوفه‌ای که ادعای شیعه بودن علی (عليه السلام) را دارد. الحمد لله ما امروز کسانی را که حق را یاری کنند و بر آن استوار باشند، یافته‌ایم».


 

ثم إنه تناهى لسمعه (عليه السلام) أنّ أحد المعممين كان قد تعرض للدعوة الحقة، فقال وصدره مليئاً بالحزن:

سپس وقتی به گوش سید احمد الحسن (عليه السلام) رسید که یکی از عمامه به سرها، به دعوت حق تاخته و آن را آماج حملات خود قرار داده است، در حالی که سینه‌شان مالامال از غم و اندوه بود فرمود:


 

[ يا للأسف، إنّ أكثر الناس لا زالوا مخدوعين بهؤلاء الجهلة ودينهم المبني على وجوب تقليد غير المعصوم الذي بنوه على أوهام وبلا دليل، بل فقط جهالات وتخبط عشواء، وقد بيناها لهم بكلِّ وضوح، ولو كان عندهم أيّ دين لراجعوا أنفسهم وارتدعوا عمّا هم عليه من ضلال.

«چه‌قدر جای تاسف است! بیشتر مردم کماکان فریب این افراد نادان و نیز دینِ آنها مبتنی بر وجوب تقلید از غیرمعصوم را خورده‌اند؛ دینی که بر اساس اوهام و خیالات بنا نهاده‌اند و هیچ دلیل و مدرکی بر آن ندارند بلکه فقط جاهلانه و کورکورانه به بی‌راهه رفته‌اند در حالی که ما این موضوع را پیشتر به طور کاملاً آشکاری برایشان تبیین کرده‌ایم. اگر اینها ذره‌ای دین داشتند، به خویشتن خویش مراجعه می‌کردند و از ضلالتی که در آن قرار دارند، دست برمی‌داشتند.


 

اليوم قرأت ردّاً لأحد هؤلاء الذين لا يكادون يفقهون قولاً، ووالله لو سلّمت بيده معزتين لخفت أن يضيّعهما، فكيف يقبل منه الناس وكيف يتبعونه، انظر ماذا يقول ].

امروز پاسخ یکی از این افرادی را که گویی هیچ سخنی نمی‌فهمند  خواندم. به خدا سوگند اگر دو بز به دست او بدهم می‌ترسم آنها را گم و گور کند؛ حال چگونه است که مردم سخن او را می‌پذیرند و از او پیروی می‌کنند؟! ببین او چه می‌گوید!».


 

وفعلاً قرأت ما زوّدني به فرأيت أسطراً جوفاء، كانت مخصصة لشتم اليماني فقط، وما سواه كان حشواً فارغاً، اللهم إلا تخذيل الناس وبأيِّ صورة كانت عن نصرة اليماني. والرجل المقصود ليس من العلماء المعروفين، إنما ورث المنصب من أخيه بعد وفاته، أو بالأحرى ورث منه ما بنى به موقعيته. 

آنچه را که ایشان به من داد خواندم و آن را پوچ و بی‌معنی یافتم که فقط به بد و بی‌ راه گویی به یمانی اختصاص یافته بود و غیر از آن نیز، حرف‌هایی بی‌پایه و اساس بود. به خدا سوگند هدف او صرفاً این بوده است که به هر صورت ممکن، مردم را به ترک نصرت یمانی وا دارد. فرد مورد نظر از علمای شناخته شده نیست بلکه وی مسئولیت و موقعیتش را پس از فوت بردارش، از او به ارث برده است یا بهتر آن است که بگوییم آنچه موقعیت او بنا نموده را به ارث برده است.


 

نعود للسيد أحمد الحسن لنستمع منه ما يريد قوله بحق مسلم بن عقيل (عليه السلام):

نزد سید احمد الحسن باز‌می‌گردیم تا سخن ایشان در حق مسلم بن عقیل (عليه السلام) را بشنویم:


 

[ مسلم بن عقيل لا يجد من ينصره في الكوفة، وأمثال هذا الذين لا يكادون يفقهون قولاً يجدون من ينصرهم ويتبعهم !! 

«مسلم بن عقیل در کوفه کسی را نیافت که او را یاری کند در حالی که امثال این افرادی که گویی هیچ سخنی را نمی‌فهمند، کسانی را می‌یابند که آنها را یاری و از آنها پیروی کنند!!


 

سلام الله عليك يا مسلم. والله، منذ كنتُ صغيراً كانت مصيبته تؤلمني كثيراً، كنت أقول مع نفسي: الحسين وجد من ينصره ويواسيه ولكن مسلماً قتلوه وحيداً مخذولاً مقهوراً، مع هذا بكى في آخر لحظة من حياته؛ لأنه خاف أن يجري على الحسين (عليه السلام) ما جرى عليه، فلا يجد أحداً ينصره ويقتل وحيداً. لم يهتم مسلم بما كان يجري عليه، رغم عظم مصيبته، سلام الله عليه ].

سلام خدا بر تو باد ای مسلم! به خدا سوگند از وقتی که کودک بودم، مصیبت مسلم قلب مرا بسیار به درد می‌آورد. با خودم می‌گفتم: حسین کسی را داشت که او را نصرت دهد و یاری نماید ولی مسلم را یکه و غریب، بی‌یار و یاور و شکست خورده کشتند. با این حال او در آخرین لحظه‌ی زندگی‌اش گریست چرا که بیم داشت آنچه بر سر او آمده بود بر سر امام حسین (عليه السلام) نیز بیاید و هیچ کس که او را یاری کند، نیابد و حضرت تک و تنها کشته شود. مسلم به آنچه بر سر خودش رفته بود اهمیت نمی‌داد هر چند مصیبتش عظیم بود. سلام خدا بر او باد!».


 

* * *


 


 


 


 

ظهور آية جلية في السماء:

ظهور نشانه‌ای روشن در آسمان


 

قال تعالى: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾ ().

خدای تعالی می‌فرماید: «(به زودی آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است. آیا این که پروردگارت بر هر چیزی شاهد است، کافی نیست؟)»


 

قال الإمام الصادق (عليه السلام): (فأيّ آية في الآفاق غيرنا أراها الله أهل الآفاق .. فأيُّ آية أكبر منّا) ().

امام صادق (عليه السلام) می‌فرماید: «خداوند غیر از ما، چه آیه و نشانه‌ای را به اهل آفاق نشان داده است؟ .... پس کدامین نشانه برتر از ما می‌باشد؟»


 

ولا شك أنّ للآية الكريمة ارتباط بالقائم (عليه السلام):

بدون شک این آیه‌ی کریمه، با حضرت قائم (عليه السلام) ارتباط دارد.


 

عن أبي بصير، قال: (سئل أبو جعفر الباقر (عليه السلام) عن تفسير قول الله عز وجل: "سنريهم آياتنا في الآفاق وفي أنفسهم حتى يتبين لهم أنه الحق"، فقال: يريهم في أنفسهم وفي الآفاق، وقوله: "حتى يتبين لهم أنه الحق" يعني بذلك خروج القائم هو الحق من الله عز وجل يراه هذا الخلق لابد منه) ().

ابوبصیر می‌گوید: تفسیر این سخن خدای متعال که می‌فرماید «سنريهم آياتنا فی الآفاق وفی أنفسهم حتى يتبين لهم أنه الحق» از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد. حضرت فرمود: در خودشان و در آفاق به آنها نشان داده می‌شود، و مقصود از این سخن خدا که «حتى يتبين لهم أنه الحق» خروج قائم است؛ همان حقی از سوی خدای عزوجل که به این خلق می‌نمایاند و از آن چاره‌ای نیست.


 

وفي هذا الصدد، قرأت توقيعاً للإمام المهدي (عليه السلام) كان قد بعث به إلى الشيخ المفيد (رحمه الله) يذكر فيه آيات تحصل في السماء ومثلها في الأرض بحلول شهر جمادي الأول عند اقتراب الظهور، ولكني لم أكن أعرف هل يقصد به زمننا هذا أم زمن الشيخ المفيد، على أنه (عليه السلام) يذكر فيه ظهوره بغتة وفجأة بعد الأحداث. وهذا نص التوقيع المشار إليه:

در همین راستا، توقیعی از حضرت مهدی (عليه السلام) که برای شیخ مفید رحمت الله فرستاده بود را خواندم که حضرت در آن، نشانه‌هایی که با حلول ماه جمادی الاول به هنگام نزدیک شدن ظهور، در آسمان و همانند آن در زمین حاصل می‌شود را بیان نموده است. لیکن من نمی‌دانستم که آیا مقصود حضرت، این زمان ما است یا زمان شیخ مفید ؛ چرا که حضرت (عليه السلام) در آن توقیع ذکر فرموده بود که بعد از حوادث، ظهورش ناگهانی و به یک‌باره خواهد بود. این متن توقیع مورد اشاره است:


 

(ذكر كتاب ورد من الناحية المقدسة - حرسها الله ورعاها - في أيام بقيت من صفر، سنة عشر وأربعمائة على الشيخ المفيد أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان قدس الله روحه ونور ضريحه، ذكر موصله أنه يحمله من ناحية متصلة بالحجاز، نسخته:

مکتوبی در اواخر ماه صفر سال چهارصد و ده از ناحیه‌ی مقدسه به شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (قدس الله روحه و نوّر ضریحه) رسید. رساننده‌ی آن مکتوب گفته است که آن را از منطقه‌ای متصل به حجاز آورده است. از آن نسخه برداشتم:


 

للأخ السديد، والولي الرشيد، الشيخ المفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان أدام الله إعزازه، من مستودع العهد المأخوذ على العباد.

این نامه‌ای است به برادر باایمان و دوست رشید، شیخ مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان (خداوند عزتش را مستدام دارد) که از جمله پیمان‌هایی است که به ودیعه نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است. 


 

بسم الله الرحمن الرحيم: أما بعد: سلام عليك أيها الولي المخلص في الدين، المخصوص فينا باليقين فإنا نحمد إليك الله الذي لا إله إلا هو، ونسأله الصلاة على سيدنا ومولانا ونبينا محمد وآله الطاهرين، ونعلمك - أدام الله توفيقك لنصرة الحق، وأجزل مثوبتك على نطقك عنا بالصدق - : أنه قد أذن لنا في تشريفك بالمكاتبة، وتكليفك ما تؤديه عنا إلى موالينا قبلك، أعزهم الله بطاعته، وكفاهم المهم برعايته لهم وحراسته، فقف أيدك الله بعونه على أعدائه المارقين من دينه على ما أذكره، وأعمل في تأديته إلى من تسكن إليه بما نرسمه إن شاء الله.

بسم الله الرحمان الرحیم. اما بعد: سلام بر تو ای دوست مخلص در دین، که در اعتقاد به ما با یقین، امتیاز داری. ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندی که جز او خدایی نیست می‌بریم و از او مسئلت می‌نماییم که رحمت خود را بر آقا و مولا و پیغمبر ما محمد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو ‌‌ـ‌‌که پروردگار توفیقت را برای یاری حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانی که با صداقت از جانب ما می‌گویی‌‌ـ‌‌ افزون گرداند. اعلام می‌دارم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو می‌نویسیم به دوستان ما که نزد تو هستند برسانی. خداوند ایشان را به طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایات خود مشکلات آنان را برطرف فرماید. بر آنچه که ذکر می‌کنم درنگ کن ‌‌ـ‌‌خداوند تو را به امداد خود بر دشمنانش که از دین او بیرون رفته‌اند، پیروز گرداند‌‌ـ‌‌ و در رسانیدن آن به کسانی که بدیشان اطمینان داری به طرزی که ان شاء الله می‌نویسم عمل کن.


 

نحن وإن كنا ناوين () بمكاننا النائي عن مساكن الظالمين، حسب الذي أراناه الله تعالى لنا من الصلاح ولشيعتنا المؤمنين في ذلك ما دامت دولة الدنيا للفاسقين، فإنا نحيط علما بأنبائكم، ولا يعزب عنا شئ من أخباركم، ومعرفتنا بالذل الذي أصابكم مذ جنح كثير منكم إلى ما كان السلف الصالح عنه شاسعاً، ونبذوا العهد المأخوذ وراء ظهورهم كأنهم لا يعلمون. أنا غير مهملين لمراعاتكم، ولا ناسين لذكركم، ولولا ذلك لنزل بكم اللأواء أو اصطلمكم الأعداء فاتقوا الله جل جلاله وظاهرونا على انتياشكم من فتنة قد أنافت عليكم يهلك فيها من حم أجله ويحمى عنها من أدرك أمله، وهي أمارة لأزوف حركتنا ومباثتكم بأمرنا ونهينا، والله متم نوره ولو كره المشركون.

هر چند ما در جایی منزل کرده‌ایم که از محل سکونت ستمگران دور است و این هم به علتی است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانی که دولت دنیا از آنِ فاسقان می‌باشد در این دیده است، ولی در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی‌ماند. ما از لغزش‌هایی که از برخی شیعیان سرمی‌زند آگاهیم؛ از وقتی که بسیاری از آنان میل به بعضی از کارهای ناشایسته‌ای نموده‌اند که نیکان گذشته از آن احتراز می‌نمودند و پیمانی که از آنان گرفته شده را پشت سر انداخته‌اند گویی از آن بی‌اطلاع‌اند. ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم، که اگر جز این بود از هر سو گرفتاری‌ها به شما رو می‌آورد و دشمان‌تان، شما را از میان برمی‌داشتند. از خداوند جل جلاله، پروا و از ما پشتیبانی کنید تا شما را از فتنه‌ای که به سوی‌تان روی آورده است و شما اینک در لبه‌ی پرتگاه آن قرار گرفته‌اید نجات بخشیم؛ فتنه‌ای که هر کس اجلش فرا رسیده باشد، در آن نابود می‌گردد و آن کس که به آرزوی خویش رسیده باشد از آن دور می‌ماند. آن فتنه، نشانه‌ی نزدیک شدن جنبش ما است و فاش نمودن خبر آن به امر و نهی ما، به وسیله‌ی شما است. خداوند نور خود را کامل می‌گرداند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند. 


 

اعتصموا بالتقية من شب نار الجاهلية، يحششها عصب أموية، يهول بها فرقة مهدية، أنا زعيم بنجاة من لم يرم فيها المواطن، وسلك في الطعن منها السبل المرضية، إذا حلّ جمادى الأولى من سنتكم هذه فاعتبروا بما يحدث فيه، واستيقظوا من رقدتكم لما يكون في الذي يليه. ستظهر لكم من السماء آية جلية، ومن الأرض مثلها بالسوية، ويحدث في أرض المشرق ما يحزن ويقلق، ويغلب من بعد على العراق طوائف عن الإسلام مراق، تضيق بسوء فعالهم على أهله الأرزاق، ثم تنفرج الغمة من بعد ببوار طاغوت من الأشرار، ثم يستر بهلاكه المتقون الأخيار، ويتفق لمريدي الحج من الآفاق ما يؤملونه منه على توفير عليه منهم واتفاق، ولنا في تيسير حجهم على الاختيار منهم والوفاق شأن يظهر على نظام واتساق. فليعمل كل امرئ منكم بما يقرب به من بمحبتنا، ويتجنّب ما يدنيه من كراهتنا وسخطنا، فإن أمرنا بغتة فجاءة حين لا تنفعه توبة ولا ينجيه من عقابنا ندم على حوبة. والله يلهمكم الرشد، ويلطف لكم في التوفيق برحمته) ().

از برافروختن و شعله‌ور ساختن آتش پرشراره‌ی جاهلیت که گروه‌های اموی مسلک آن را برافروخته و گروه هدایت یافتگان را به وسیله‌ی آن می‌ترسانند، به تقیه پناه ببرید و به آن چنگ زنید. من نجات آن کسی را تضمین می‌کنم که در آن فتنه برای خود، موقعیت و جایگاهی نجوید و در انتقاد و عیب‌جویی از آن به راهی خداپسندانه گام سپارد. از رویدادی که به هنگامه‌ی فرا رسیدن جمادی الاولی امسال روی خواهد داد عبرت آموزید و از خواب گرانی که شما را ربوده است، برای رخداد سهمگین پس از آن بیدار شوید. به زودی نشانه‌ای روشن از آسمان برای شما پدیدار و نظیر آن در زمین نیز ظاهر می‌گردد. در شرق عالم، رویدادهای اندوه‌بار و دلهره‌آور رخ خواهد داد و آن گاه گروه‌هایی که از اسلام بیرون رفته‌اند، بر عراق سلطه خواهند یافت. بر اثر اعمال ناپسند آنها، مردم دچار تنگی معیشت می‌شوند و پس از مدتی بر اثر نابودی استبدادگری اشرار، این رنج و زحمت برطرف خواهد شد و آن گاه پرهیزگاران شایسته‌کار، از نابودی او شادمان خواهند شد و مردمی که از اطراف عالم به زیارت خانه‌ی خدا می‌روند، هر چه بخواهند در دسترس آنها قرار خواهد گرفت و ما در آسان ساختن سفر حج آنان مطابق دلخواهشان نقش و موقعیت ویژه‌ای خواهیم داشت که در پرتو نظم و تدبیر و انسجام، آشکار می‌گردد. از این رو، هر یک از شما باید به کارهایی بپرازد که او را به دوستی ما نزدیک سازد و از کارهایی که ناخوشایند و موجب خشم و ناراحتی ما می‌گردد، به شدت اجتناب ورزد؛ چرا که فرمان ما به طور ناگهانی فرامی‌رسد، در شرایطی که بازگشت و توبه سودی نبخشد و پشیمانی از گناه و زشت‌کاری، او را از کیفر عادلانه‌ی ما رهایی نخواهد داد. خداوند راه رشد و کمال را به شما الهام بخشد و وسایل پیروزی را به مهر و لطف خویش، برایتان فراهم آورد.


 


 

فسألت السيد أحمد الحسن (عليه السلام) عن ذلك، فأجاب قائلاً: 

از سید احمد الحسن (عليه السلام) در این خصوص سؤال نمودم و ایشان فرمود:


 

[ ممكن أن يكون في هذا الزمان ما قاله في ذلك الزمان؛ لأنّ الكلام مقيّد بزمن الظهور، فإن كان الظهور في ذاك الزمان حصل في ذاك الزمان، وإن تأخّر الظهور تأخرت معه العلامات المرتبطة به. وأيضاً ليس ضرورياً أن تحصل، ففيها البداء (). ولكن ما ينطبق في هذا الزمان يمكن الاستدلال به ].

«می‌تواند آنچه در آن زمان بیان شده در این زمان اتفاق بیفتد؛ زیرا کلام مقید به زمان ظهور شده است. اگر ظهور در آن زمان اتفاق بیفتد، مربوط به آن زمان است و اگر ظهور به تاخیر بیفتد، علامت‌های مرتبط با آن نیز به تاخیر خواهد افتاد. به علاوه، به وقوع پیوستن آن نیز از ضروریات نمی‌باشد چرا که می‌تواند در آن بداء رخ دهد اما آنچه در این زمان اتفاق می‌افتد را می‌توان به آن مستدل نمود.».


 

* * *


 


 

عمامته السحاب:

عمامه‌ی او «سحاب» است


 

هذه رؤيا قصّها (عليه السلام) عليّ يوماً، فقال:

این رؤیایی است که یک روز سید (عليه السلام) آن را برایم تعریف نمود:


 

[ قبل يومين رأيت رؤيا، نسأل الله أن تكون خيراً. 

«دو روز پیش رؤیایی دیدم. از خدا مسئلت می‌کنیم که خیر باشد.


 

كنت أقف في مكان ودخل عليَّ جماعة يريدون شيئاً ما، أو ربما يبحثون عن الحق، لم أنتبه لهم من هم، ولكن انتبهت إلى أني كنت ألبس ملابس غامقة اللون أو سوداء، وكان على رأسي عمامة لونها أبيض مختلط بلون الماء، يعني كلون السحاب أو الغيوم، فانتبهت أنها كعمامة رسول الله السحاب أو هي نفسها، وانتهت الرؤيا ].

(دیدم) در جایی ایستاده‌ام و گروهی که خواسته‌ای داشتند یا شاید در جستجوی حق بودند بر من وارد شدند. من متوجه نشدم که اینها کیستند ولی به یاد دارم لباس‌هایی که به تن داشتم، به رنگ تیره و یا مشکی بود و بر سرم نیز عمامه‌ای بود که رنگ آن سفید مخلوط با رنگ آب یعنی مانند توده‌ی ابر بود. دریافتم که این همانند عمامه‌ی رسول خدا «سحاب» و یا دقیقاً همان عمامه بود. رؤیا پایان یافت».

 

 

الفهرس

فهرست


 

تقـديم :

مقدمه


 

المحطة الأُولى:

ایستگاه اول:


 

في رحاب الحسين (عليه السلام) وابنه المظلل بالسحاب

در سایه‌ی لطف و رحمت حسین (عليه السلام) و پسرش که سحاب، سایه‌افکن او است


 

لماذا قتل الحسين (عليه السلام) ضمآناً مذبوحاً !!

• چرا امام حسین (عليه السلام) تشنه و سر بریده، شهید شد؟


 

هل يُعاد ما جرى على الحسين (عليه السلام):

• آیا آنچه بر امام حسین (عليه السلام) جاری شد، دوباره تکرار می‌گردد؟


 

مسلم بن عقيل (عليه السلام) المقتول الوحيد المقهور:

• مسلم بن عقیل (عليه السلام) کشته شده‌ی غریب و شکست خورده


 

ظهور آية جلية في السماء:

• ظهور نشانه‌ای روشن در آسمان


 

عمامته السحاب:

• عمامه‌ی او «سحاب» است


 


 

المحطة الثانية:

ایـســـــــــــتـگاه دوم:


 

في العقيدة وما يلحق بها

در باب عقاید و آنچه به آن ملحق می‌شود


 

تقسيم الصفات الإلهية:

• تقسیم صفات الهی 


 

أقسام التوحيد:

• اقسام توحید


 

الذات والكنه والحقيقة:

• ذات، کنه و حقیقت 


 

اسم (الله) صفة لماذا ؟

• اسم «الله» صفت است، چرا؟


 

ما حقيقة الترابط الشرعي بين الأُصول الخمسة !!

• واقعاً بین اصول پنج‌گانه چه رابطه‌ی شرعی برقرار است؟!


 

الغرض من إرسال الرسل ؟

• هدف از ارسال پیامبران؟


 

هل للمخلوق وجود قبل عالم الذر ؟

• آیا برای مخلوق، وجودی قبل از عالم ذر، موجود بوده است؟


 

كتابٌ متشابهٌ وأُحكمت آياته !

• کتاب متشابهی که آیاتش محکم شده است!


 

حاكمية الله والانتخابات في الدستور الإلهي:

• حاکمیت خدا و انتخابات در منشور (فرمان) الهی


 

كفى بالكتاب حجيجاً وخصيماً !

• قرآن برای حجت آوردن و دشمنی کردن کافی است!


 

الطعن على كتاب الله من قبل المسيحيين !

• عیب‌جویی مسیحیان از کتاب خدا!


 

التشريع بالقرآن ومشكلة التأويل !

• تشریع به وسیله‌ی قرآن و معضلی به نام تأویل!


 

هل ينسجم القانون الوضعي مع فطرة الإنسان ؟

• آیا قوانین وضعی با فطرت انسان سازگار است؟


 

هل تنكر نظرية الانفجار الكوني الخالق ؟

• آیا تئوری انفجار کیهانی (انفجار بزرگ) وجود خالق را رد می‌کند؟


 

هل الأقانيم متمايزة ؟

• آیا اقانیم از هم متمایزند؟


 

إنجيل برنابا:

• انجیل برنابا


 


 

المحطة الثالثة:

ایســــــتگاه ســـوم:


 

ما يتعلق بأدلة الدعوة المباركة

مسایل مربوط به ادله‌ی دعوت مبارک


 

النص وشهادة الله:

•    نص و گواهی خدا


 

هل مجرد ادعاء الوصية دليل ؟

• آیا صرف ادعای وصیت یک دلیل به شمار می‌رود؟


 

احتجاج الأنبياء بالوصية:

• احتجاج پیامبران به وصیت


 

هل مضمون الوصية معلوم سلفاً ؟

• آیا مضمون وصیت از قبل معلوم بوده است؟


 

الوصية والنص المباشر:

• وصیت و نص مستقیم


 

رواية تبّر الله عمره:

• روایتِ خداوند عمرش را تباه گرداند


 

كتاب (الوصية المقدسة الكتاب العاصم من الضلال):

• کتاب «وصیت مقدس، نوشتارِ بازدارنده از گمراهی»


 

ليبشر المدافعون عن وصية محمد(صلى الله عليه وآله وسلّم):

بشارتی برای کسانی که از وصیت حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلّم) دفاع می‌کنند


 

كيف آمنت أُمّ موسى بموسى (عليه السلام) ؟

• مادر موسی چگونه به حضرت موسی(عليه السلام) ایمان آورد؟


 

لماذا نهى يعقوب (عليه السلام) ابنه عن قصّ رؤياه ؟

• چرا حضرت یعقوب(عليه السلام) پسر خود را از بازگویی رؤیایش نهی کرد؟


 

هل يُخير الله لغير وليّه ؟

• آیا خدا در استخاره به کسی غیر از ولی‌اش اشاره می‌کند؟


 

هل عرض أحمد الحسن المعجزة على المراجع !

• آیا احمد الحسن از مراجع خواسته از او معجزه بطلبند؟!


 

حجيّة المهديين (عليهم السلام):

• حجت بودن مهدیین(عليهم السلام)


 

الخروج في رواية اليماني !

• خروج در روایت یمانی!


 

فإذا رأيتموه فبايعوه !

• هنگامی که او را دیدید با او بیعت کنید!


 

الإرسال من ايليا:

• ارسال از جانب ایلیا


 


 

المحطة الرابعة:

ایســـــتگاه چــهارم:


 

ما يتعلق بالمخالفين للدعوة الحقة وعقائدهم

مسایل مربوط به مخالفین دعوت حق و عقاید آنها


 

عقائد مبتدعة لشيعة المراجع !!

• عقاید بدعت‌آمیز شیعیان مرجع‌گرا


 

أدعياء علم أعماهم الحسد !!

• حسد، مدعیان علم را کور ساخته است!


 

يزعم بعضهم أنه لا يعرف علم المنطق !

• برخی گمان می‌کنند که وی علم منطق نمی‌داند!


 

أسئلة طرحها عليهم للنقاش ولا من مجيب كالعادة !!

• سؤالاتی که ایشان برای بحث و مناقشه مطرح کرده است ولی طبق معمول کسی پاسخ‌گو نیست!


 

قتل أسلافهم أبي الحسين (عليه السلام) فهل انتهى الأمر ؟

• نیاکانشان پدرم امام حسین(عليه السلام) را کشتند، آیا قضیه خاتمه یافت؟


 

وكان ما وعد، فهل تنفعهم عقيدة تقليد غير المعصوم شيئاً !

• شد آنچه وعده داده شده بود، آیا عقیده‌ی تقلید از غیرمعصوم سودی به حالشان داشت؟


 

دليلهم على النيابة العامة !

• دلیل آنها بر نیابت عامه!


 

يختلقون رؤى، فما هو غرضهم !!

• رؤیاهای دروغین می‌سازند، با چه هدفی؟!

محاولة بائسة:

تلاشی ناامیدانه:


 

هذه بعض أفعالهم مع الحق وصاحبه !

• بعضی از آنچه با حق و با صاحب آن انجام دادند


 

وهذا قولهم عن الوصية المقدسة !

• این است سخن آنها درباره‌ی وصیت مقدس


 


 

المحطة الخامسة:

ایستگاه پنجم:


 

شيء من سيرته (عليه السلام) مع أنصاره والناس

اشاره به گوشه‌هایی از رفتار ایشان(عليه السلام) با مردم و انصارش


 

أنتم كفيتموني مؤنتهم !

• شما بار زحمت آنها را از دوش من برداشته‌اید


 

ليكن كلّ واحد منكم أُمّة !

• هر یک از شما باید یک امت باشد


 

من يظن أنه قطّع حباله مع الدنيا:

• کسی که گمان می‌کند ریسمان‌اش (دلبستگی) به دنیا را قطع کرده است


 

نصيحته إلى كلّ من يتصدّى للمناظرة من الأنصار:

• نصیحتی برای هر یک از انصار که به مناظره می‌پردازد


 

رثاؤه  لأنصاره الشهداء:

• مرثیه‌خوانی ایشان بر انصار شهیدش


 

أنصاره المغيّبون في السجون لا يغيبون عن باله !

• ایشان دمی از یاد انصارشان که در زندان‌ها پنهان گشته‌اند، غافل نیست


 

دور المرأة في نصرة الحق:

• نقش زنان در یاری حق 


 

نتيجة الفرقة قتل حجة الله !!

• کشته شدن حجت خدا، پیامد تفرقه و چنددستگی


 

إلى من لا يتحمّل من مؤمن ازعاج !

• خطاب به کسانی که آزاری اندک از مؤمنین را برنمی‌تابند!


 

كيفية التعامل مع المشكوك بهم:

• نحوه‌ی تعامل با افراد مشکوک


 

لا يوفق لمجلس الحسين (عليه السلام) كل أحد !!

• هر کسی به حضور در مجلس امام حسین(عليه السلام) توفیق نمی‌یابد!


 

أهمية الدراسة في الحوزة المهدوية:

• اهمیت مطالعه و پژوهش در حوزه‌ی مهدویت 


 

تأويل رؤيا:

• تعبیر خواب


 

رفقاً بسيدكم !!

• با سید خود مدارا کنید!


 

اهتمامه بهداية الناس ومحبته لهم:

• اهتمام ایشان نسبت به هدایت مردم و محبتی که ایشان به مردم دارد


 

سيرته مع المال:

• برخورد ایشان با مال و اموال


 

ماتت وهي تبكي على الأولاد !

• آن زن در حالی که بر فرزندانش می‌گریست، جان داد


 

هل أحمد الحسن طالب دنيا!

• آیا احمد الحسن دنیاطلب است؟!

والحمد لله رب  العالمين


 

ایستگاه اول: در سایه‌ی لطف و رحمت حسین (عليه السلام) و پسرش که سحاب، سایه‌افکن او است

سرفصل ها

همه