Logo
دانلود فایل متنی

حجيّة المهديين (عليهم السلام):

حجت بودن مهدیین (عليهم السلام)


 

يحاول البعض التشكيك بحجية المهديين صلوات الله عليهم أجمعين ووجوب طاعتهم، من خلال التشكيك بإمامتهم، بحجة أنّ الإمام الصادق (عليه السلام) نفى إمامتهم !!

بعضی‌ها در تلاش‌اند از طریق ایجاد شک در امامت مهدیین صلوات الله علیهم اجمعین، حجیت آنها و وجوب اطاعت از ایشان را مشکوک جلوه دهند، با این استدلال که امام صادق (عليه السلام) امامت آنها را نفی نموده است!!


 

والرواية: (عن أبي بصير، قال: قلت للصادق جعفر بن محمد (عليه السلام): يا ابن رسول الله إني سمعت من أبيك (عليه السلام) أنه قال: يكون بعد القائم اثنا عشر إماماً، فقال الصادق (عليه السلام): إنما قال: اثنا عشر مهدياً، ولم يقل: اثني عشر إماماً، ولكنهم قوم من شيعتنا يدعون الناس إلى موالاتنا ومعرفة حقنا) ().

متن روایت: «ابوبصیر می‌گوید به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا من از پدرت (عليه السلام) شنیدم که فرمود: پس از قائم، دوازده امام می‌باشد. امام صادق (عليه السلام) فرمود: (پدرم) گفته: دوازده مهدی و نگفته دوازده امام، و لیکن آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و دوستی ما و شناخت حق ما دعوت می‌کنند»‌.


 

وبالرغم من أنّ الكثير من كتب الدعوة اليمانية المباركة تعرضت لهذه الشبهة وأجابت عليها بكل وضوح، وأنّ الإمام الصادق (عليه السلام) في الرواية ليس بصدد نفي إمامة المهديين (عليهم السلام)، إنما كان بصدد تصحيح قول أبيه الباقر (عليه السلام) لأبي بصير الناقل للخبر، وأما هل أنّ لهم مقام الإمامة أم لا فقد تكفلته روايات عديدة وبيّنت أنهم أئمة أيضاً.

این در حالی است که بسیاری از کتاب‌های دعوت مبارک یمانی به این شبهه پرداخته و کاملاً واضح به آن پاسخ داده‌اند مبنی بر این که امام صادق (عليه السلام) در این روایت درصدد نفی امامت مهدیین (عليهم السلام) نیست بلکه آن حضرت می‌خواهد کلام پدرش امام باقر (عليه السلام) را برای ابوبصیر که ناقل خبر است تصحیح نماید. این که آیا مهدیین (عليهم السلام) دارای مقام امامت هستند یا خیر، موضوعی است که روایات بسیاری به آن پرداخته و بیان داشته‌اند که آنها نیز ائمه‌اند.


 

كما أنّ مرتبة الإمامة التي نالها إبراهيم (عليه السلام) بنص الكتاب الكريم لم تمنع اتصافه بالتشيع لخير الخلق بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلّم)، بنص الروايات الشريفة. 

همان طور که مقام امامتی که حضرت ابراهیم (عليه السلام) به آن نائل شد – طبق نص قرآن کریم – او را از متصف شدن به تشیعِ بهترین خلق پس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) – به نص روایات شریفه – مانع نگشت.


 

وعلى كل حال، الأجوبة عديدة وواضحة ومنشورة في كتب الدعوة اليمانية المباركة، لكن لننظر إلى إجابة السيد أحمد الحسن (عليه السلام) لمثل هؤلاء، ومن وجه آخر، يقول:

به هر تقدیر، پاسخ‌های متعدد و روشن در کتاب‌های دعوت مبارک یمانی منتشر شده است؛ با این حال نگاهی داریم به پاسخ سید احمد الحسن (عليه السلام) برای این افراد، از منظری دیگر. ایشان (عليه السلام) می‌فرماید:


 

[ مسألة نقض إمامة المهديين لا تنقض حجيتهم (أي كونهم حججاً لله سبحانه)، يعني ليس ضرورياً أن يكون الحجة إماماً، فلو أنهم أرادوا نفي الإمامة عنهم فهذا لن ينفعهم بنفي القدر الذي يلزم به العباد طاعتهم وهو أنهم حجج الله، فيونس (عليه السلام) حجة الله وليس إماماً، فهل لا تجب طاعته ؟ ومثله زكريا ويحيى عليهما السلام، فهم حجج الله وليسوا أئمة، فهل لا تجب طاعتهم ؟ الإمامة مقام.

«موضوع نقض امامت مهدیین، ناقض حجیت آنها (یعنی این که آنها حجت‌های الهی می‌باشند) نیست؛ یعنی ضرورتی ندارد که حجت، امام هم باشد. این که آنها بخواهند امامت را از مهدیین نفی کنند مانع از التزام بندگان از اطاعت آنها نیست زیرا آنها حجت‌های الهی هستند. حضرت یونس (عليه السلام) حجت خدا بود ولی امام نبود؛ حال آیا فرمان‌برداری از او واجب نیست؟ همچنین زکریا و یحیی (عليهما السلام) نیز حجج الله هستند ولی امام نمی‌باشند؛ آیا اطاعت از آنها لازم نیست؟ امامت یک مقام است.


 

وبالرغم من أنّ هناك أدلة كثيرة تثبت إمامة المهديين، ولكن أردت أن أُبيّن لك شيئاً وهو: إنّ هؤلاء جهلة؛ لأنهم يعتقدون أنّ نفي الإمامة عن شخص ينفي كونه حجة الله، بينما هذا غير صحيح، فممكن أن تثبت أن شخصاً هو حجة الله وخليفة الله ويجب طاعته مثل آدم ويونس ويحيى وزكريا (عليهم السلام) ولكنهم ليسوا أئمة.

اگر چه ادله‌ی زیادی وجود دارد که امامت مهدیین را ثابت می‌کند ولی من می‌خواهم چیزی را برای شما آشکار سازم؛ اینها نادان‌اند زیرا  معتقدند نفی امامت یک نفر، به منزله‌ی نفی حجت الله بودن او است، در حالی که چنین چیزی صحیح نیست. می‌توان ثابت کرد که یک نفر حجت الله و خلیفه‌ی الله و اطاعت از او واجب باشد و لکن امام نباشد، مانند آدم، یونس، یحیی و زکریا (عليهم السلام).


 

هؤلاء جهلة لا يعرفون شيئاً، فيعتقدون أنّ الحجة المعصوم لابد أن يكون إماماً، ولهذا هم يحاولون نفي الإمامة عن المهديين، وإلا لو كانوا يعرفون وملتفتين إلى أنّ كون الإنسان حجة الله وخليفة الله لا يلزم بالضرورة أن يكون إماماً لما تعرّضوا لنفي إمامة المهديين، لأنهم كانوا سيعرفون أنّ نفيهم لإمامة المهديين لن ينفعهم في نفي حجيتهم التي أثبتتها روايات نصت على أنهم حجج الله بعد الأئمة وأوصياء الرسول بعد الأئمة، وبالتالي لو كانوا يفقهون شيئاً لما تعرّضوا لهذا الأمر.

این افراد جاهل چیزی نمی‌دانند؛ آنها بر این باورند که حجت معصوم، حتماً باید امام باشد و بر همین اساس می‌کوشند امامت را از مهدیین نفی کنند در غیر این صورت اگر می‌دانستند و متوجه بودند که «اگر انسانی حجت الله و خلیفه‌ی الله باشد، لازم نیست که حتماً امام باشد»، درصدد نفی امامت مهدیین برنمی‌آمدند؛ زیرا در آن صورت خواهند دانست که نفی امامت مهدیین، ایشان را در نفی حجت بودن آنها سودی نمی‌رساند؛ حجیتی که روایاتی آن را ثابت نموده و صراحت دارند بر این که مهدیین پس از ائمه حجج الهی و اوصیای پیامبر پس از ائمه می‌باشند. پس اگر ایشان قادر به درک چیزی بودند، متعرض این مورد نمی‌شدند (و سراغ چنین موضوعی نمی‌آمدند).


 

ومقدار الحاجة كما هو واضح، هو إثبات أنهم حجج الله، فإذا ثبت أنهم حجج الله انتهى الأمر، فالنقاش في كونهم أئمة أي لهم مقام الإمامة أم لا، هذا زائد عن المطلوب ].

همان طور که واضح است آن مقدار که نیاز است، اثبات حجت الهی بودن آنها است و اگر حجت الهی بودن آنها ثابت شود، مسأله خاتمه یافته و بحث روی این که آیا آنها ائمه هستند یا این که مقام امامت را دارند یا نه، زاید و از مطلوب به دور است


 

* * *


 


 


 


 

حجت بودن مهدیین (عليهم السلام)

سرفصل ها

همه