Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۱۰۰:

 معنای حدیث قدسی:

(بنده پیوسته با نَوافِل به من نزدیک می‌شود....)

 

سؤال/ ۱۰۰: جاء في الحديث القدسي ما معناه:(لا يزال العبد يتقرب لي بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته كنت يده التي يبطش بها وعينه التي يرى بها ...). 

در حدیث قدسی به این معنا آمده که:(بنده پیوسته با نَوافِل به من نزدیک می‌شود تا آنجا که او را دوستش بدارم. پس چون دوستش داشتم چشم بینایش و دست نیرومندش و ... می‌شوم) .

 

وفي حديث آخر ما معناه:(لا يزال العبد يتقرب لي بالفرائض ... حتى يكون يدي وعيني وسمعي ...)([388]).

و در حدیث دیگر به این مضمون آمده است:(بنده با فرایض به من نزدیک می‌شود.... تا آنجا که دست من، چشم من و گوش من می‌شود....).([389])

 

ومن المعلوم أنّ النوافل هي الصلاة المستحبة والفرائض هي الصلاة الواجبة، وعادة الإنسان لا يصلي المستحبات إلا بعد أن يؤدي الواجبات، فكيف يكون التقرب بالواجبات وحدها أفضل من التقرب بالواجبات والمستحبات حيث إنّ النتيجة في الحديث الثاني هي أعظم، أي أن يكون الإنسان هو عين الله ويد الله؟!

آنچه مشخص است این است که منطور از نوافل همان نمازهای مستحبی و فرایض، نمازهای واجب می‌باشد، و به طور عادی انسان نمازهای مستحب را به جا نمی‌آورد مگر پس از ادای واجبات، پس چطور ممکن است تقرّب جستن با واجبات به تنهایی برتر از تقرّب جستن با واجبات و مستحبات باشد چرا که نتیجه در حدیث دوم عظیم‌تر است، یعنی انسان چشم خدا و دست خدا می‌شود؟!

 

الجواب: النوافل في الحديث القدسي ليست الصلاة المستحبة فقط، بل هي جميع ما فرض الله سبحانه وتعالى وأرشد إليه من صلاة وصيام وزكاة وحج ... الخ، فصلاة الظهر والعصر والمغرب والعشاء والفجر كلها نوافل بحسب هذا الحديث القدسي، وهي نوافل أي زائدة أو مضافة إلى عمل آخر أساسي هو المهم والمطلوب بالحقيقة؛ لأنها لا تنفع العبد شيئاً بدونه، وهذا العمل هو الولاية لولي الله وخليفته في أرضه(علیه السلام).

پاسخ: منظور از نوافل در حدیث قدسی، فقط نماز مستحبی نیست، بلکه تمام آنچه را که خداوند سبحان و متعال فرض نموده و به سوی آن رهنمون کرده است، شامل می‌شود؛ از نماز، روزه، زکات، حج و .... الخ. بنابراین براساس این حدیث قدسی، نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح نیز همگی نوافل محسوب می‌شوند، و اینها نافله می‌باشند؛ یعنی زیادی یا اضافه شده به یک عمل بنیادین دیگر که در واقع همان مهم و مطلوب است؛ چرا که هیچ چیز بنده را بدون آن سودی نمی‌رساند و این عمل همان ولایت ولیّ خدا(علیه السلام) و خلیفه و جانشین او بر زمینش می‌باشد.

 

فلو جاء مسيحي بكل عبادات الإسلام دون موالاة محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) لم تنفعه شيئاً، ولو جاء مسلم بكل عبادات الإسلام دون موالاة علي(علیه السلام) لم تنفعه شيئاً، ولو جاء شيعي بكل عبادات الإسلام وموالاة علي(علیه السلام) والأئمة(علیهم السلام) دون موالاة الإمام المهدي(علیه السلام) لم تنفعه شيئاً، إلا أن ينتفع بها في هذه الحياة الدنيا ويجعلها وسيلة لمعرفة الحقيقة ومعرفة ولي الله.

پس اگر یک شخص مسیحی تمام عبادات اسلام را بدون موالات و دوستی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بیاورد، سودی به حالش ندارد و اگر یک مسلمان تمام عبادات اسلام را بدون موالات و پیروی از علی(علیه السلام) بیاورد، سودی برایش ندارد و اگر یک شیعه، تمام عبادات اسلام و موالات علی و ائمه را بدون موالات و دوستی امام مهدی(علیه السلام) بیاورد سودی برایش نخواهد داشت، مگر اینکه در همین زندگی دنیوی از آن بهره‌مند گردد و آن را وسیله‌ای برای معرفت واقعی و شناخت ولیّ خدا قرار دهد.

 

بل إنّ من يتقرب بالنوافل وإن كان موالياً لولي الله فهو لا يُحصِّل ولا يرتقي إلا بقدر الموالاة التي يحملها في صدره.

به علاوه اگر کسی با نوافل تقرّب جوید، حتی اگر پیرو ولیّ خدا باشد، سودی به دست نمی‌آورد و ارتقا نمی‌یابد مگر به قدر و اندازه‌ی موالاتی و دوستی که در سینه‌اش دارد.

 

أما الفرائض فهي الولاية لولي الله، والولاية هي الصلاة الواجبة وهي الحج الواجب وهي الزكاة الواجبة وهي الصيام الواجب، فالصلاة هي التوجه إلى القبلة بالتضرع والدعاء، وخير قبلة يتوجه بها الإنسان هي ولي الله في زمانه وحجة الله على عباده، وخير دعاء وتضرع إلى الله هو حب ولي الله وحجته على عباده،(حبّ علي حسنة لا تضر معها سيئة)([390]).

اما فرایض و واجبات عبارت است از ولایت ولیّ خدا و ولایت، همان نماز واجب، همان حج واجب، زکات واجب و روزه‌ی واجب می‌باشد. نماز عبارت است از روی آوردن به قبله با تضرّع و دعا و بهترین قبله‌ای که انسان با آن رو می‌کند، ولیّ خدا در زمانش و حجّت خدا بر بندگانش می‌باشد و بهترین دعا و تضرّع به درگاه الهی، همان دوست داشتن ولیّ خدا و حجّت او بر بندگانش است:(حب و دوست داشتن علی، حسنه‌ای است که با آن هیچ گناهی آسیب نمی‌رساند).([391])

 

والحج وهو السفر إلى مكان مقصود، وخير السفر هو السفر إلى الله بقصد ولي الله وحجة الله على عباده؛ لأنه القبلة التي بها يعرف الله،(بكم عرف الله)([392]).

حج به معنای سفر به مکانی مشخص است و برترین سفر، سفر به سوی خدا به قصد ولیّ خدا و حجّت خدا بر بندگانش می‌باشد؛ چرا که او قبله‌ای است که با آن خدا شناخته می‌شود:(به وسیله‌ی شما خدا شناخته شد).([393])

 

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):(ابن آدم إفعل الخير ودع الشر فإذا أنت جواد قاصد)([394]).

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:(ای فرزند آدم! در کار نیک بکوش و زشتی را واگذار، که در این صورت در راه راست الهی قرار خواهی داشت).([395])

 

وفعل الخير هو الولاية لولي الله، وترك الشر هو الكفر بالطاغوت، ومن المؤكد أنّ موالاة ولي الله على مراتب، فمن يتحرى متابعته في كل حركة وسكنة ليس كمن يواليه بلسانه ولا يتابعه في فعله، وكلما كانت الملازمة لولي الله أعظم كان التقرب إلى الله أعظم، وهكذا حتى يصبح هذا العبد الملازم لولي الله صورة أخرى لولي الله وحجته على عباده، وهكذا يصبح هذا العبد عين الله ويد الله، كما أنّ ولي الله وحجته على عباده هو عين الله ويد الله([396]).

انجام کار نیک همان ولایت ولیّ خدا و ترک زشتی همان کفر به طاغوت است؛ و به طور قطع موالات و پیروی از ولیّ خدا مراتب مختلفی دارد. کسی که در تمام حرکات و سکنات از او پیروی می‌کند، همانندِ کسی که با زبانش پیرو او است و در کردارش از او متابعت نمی‌کند نیست و هر چه ملازمت و همراهی با ولیّ خدا بیش‌تر باشد، تقرّب و نزدیکی به خدا بیش‌تر خواهد بود و به همین ترتیب پیش می‌رود‌ تا این بنده‌ی ملازمِ ولیّ خدا، تصویری دیگر از ولیّ خدا و حجّت او بر بندگانش می‌گردد. به این ترتیب این بنده می‌شود چشم خدا و دست خدا، همان طور که ولیّ خدا و حجّت او بر بندگانش چشم خدا و دست خداوند می‌باشد.([397])

******


 


 


 

[388]- عن أبي جعفر(علیه السلام)، قال:( لما أسري بالنبي(صلی الله علیه و آله و سلم) قال : يا رب ما حال المؤمن عندك ؟ قال: ... وما يتقرب إلي عبد من عبادي بشئ أحب إلي مما افترضت عليه وإنه ليتقرب إلي بالنافلة حتى أحبه فإذا أحببته كنت إذا سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني أعطيته) الكافي : ج2 ص352 – 353، باب من آذى المسلمين واحتقرهم، ح7 و 8. وكذلك انظر صحيح البخاري : ج7 ص190، كتاب الرقاق.

عن النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) عن جبرئيل عن الله عز وجل، قال:(قال الله تبارك وتعالى: ... وما تقرب اليَّ عبدي بمثل اداء ما افترضت عليه، ولا يزال عبدي يتنفل لي حتى أحبه، ومتى أحببته كنت له سمعاً وبصراً ويداً ومؤيداً، إن دعاني أجبته، وإن سألني أعطيته ...) التوحيد للشيخ الصدوق : ص398 – 400 ، بـاب 62 ، ح1.

[389]- از ابا جعفر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(هنگامی که رسول خدا ص به معراج برده شده عرض کرد: ای پروردگار، حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ فرمود:.... و هيچ يک از بندگانم بمن تقرّب نجويد مگر با عملى كه نزد من محبوب‌تر باشد از آنچه بر او واجب كردهام، و به درستى كه به وسيله‌ی نماز نافله بمن تقرّب جويد تا آنجا كه من دوستش دارم، و چون دوستش بدارم آنگاه گوش او شوم كه با آن بشنود، و چشمش شوم كه با آن ببيند، و زبانش گردم كه با آن بگويد، و دستش شوم كه با آن برگيرد، اگر بخواندم اجابتش كنم، و اگر خواهشى از من كند به او بدهم). کافی: ج 2 ص 352 و 353 ، باب کسی که مسلمانان را اذیت کند و حقیر شمارد، ح 7 و 8. همچنین به صحیح بخاری: ج 7 ص 190، کتاب رقاق مراجعه نمایید.

از رسول اکرم ص از جبرئیل از خداوند عزّوجل روایت شده است که فرمود:(خداوند تبارک و تعالی فرمود:.... بنده‌ی من با چیزی جز آنچه بر او واجب گردانیدم به من نزدیک نشود و پیوسته بنده‌ی من به سوی من منتقل شود تا آنجا که دوستش بدارم و چون دوستش داشتم، گوشی و چشمی و دستی و یاری‌گری برایش شوم، اگر دعایم کند، اجابتش کنم و اگر از من بخواهد، به او ببخشایم....). توحید صدوق: ص 398 و 400، باب 62 ح 1.

[390]- عوالي اللئالي : ج4 ص86، ينابيع المودة : ج1 ص375.

[391]- عوالی اللئالی: ج 4 ص 86؛  ینابیع المودة: ج 1 ص 375.

[392]- عن بريد العجلي، قال: سمعت أبا جعفر(علیه السلام) يقول :(بنا عبد الله، وبنا عرف الله، وبنا وحد الله تبارك وتعالى، ومحمد حجاب الله تبارك وتعالى) الكافي : ج1 ص145 ح10.

[393]- از برید عجلی نقل شده است: شنیدم ابا جعفر(علیه السلام) می‌فرماید:(با ما خداوند عبادت شد، و با ما خداوند شناخته شد، و با ما خداوند تبارک و تعالی به یگانگی شناخته شد، و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حجاب خداوند تبارک و تعالی است). کافی: ج 1 ص 145 ح 10.

[394]- نهج البلاغة : ص95 / الخطبة 176.

[395] - نهج البلاغه: ص 95 خطبه 176.

[396]-  عن أبي عبد الله(علیه السلام)، قال:(كان أمير المؤمنين(علیه السلام) يقول: انا علم الله وانا قلب الله الواعي ولسان الله الناطق وعين الله الناظر وانا جنب الله وانا يد الله) بصائر الدرجات : ص84، التوحيد للصدوق: ص164 باب 22 ح1، وانظر ايضاً الاختصاص للمفيد : ص248.

[397]- از ابو عبد الله(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(امیر المؤمنین(علیه السلام) می‌فرمود: من علم خدا و من قلب بیدار خدا و زبان گویای خدا و چشم بینای خدا هستم و من جنب خدا و دست او هستم). توحید صدوق: ص 164 باب 22 ح 1. همچنین به اختصاص مفید صفحه‌ی 248 رجوع نمایید.

پرسش ۱۰۰: معنای حدیث قدسی(بنده پیوسته با نَوافِل به من نزدیک می‌شود....)

سرفصل ها

همه