Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۷۸: 

معنای

(خدا و سرور من! حکمی را بر من جاری ساختی که هوای نفسم را در آن پیروی کردم)

 

 

سؤال/ ۷۸: في دعاء كميل:(إِلَهِي وَ مَوْلاَيَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوَى نَفْسِي وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي فَغَرَّنِي بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِكَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَيَّ مِنْ ذَلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ وَ لاَ حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلاَؤُكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّي وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي وَ إِدْخَالِكَ إِيَّايَ فِي سَعَةٍ مِنْ رَحْمَتِكَ)([178]).

در دعای کمیل آمده است:(خدای من و سرور من! حکمی را بر من جاری ساختی که هوای نفسم را در آن پیروی کردم و از فریبکاری آرایش دشمنم نهراسیدم، پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده‌ام یاریش نمود، پس بدین سان و بر پایه‌ی گذشته‌هایم از حدودت گذشتم و با برخی از دستوراتت مخالفت نمودم؛ پس حجّت بر من تنها از آن تو است در همه‌ی اینها، و مرا هیچ حقی نیست در آنچه بر من از سوی قضایت جاری شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده. ای خدای من! اینک به سوی تو روی آوردم پس از قصور و کوتاهی‌ام در عبادت و زیاده‌روی در خواهش‌های نفس عذر خواه، پشیمان، شکسته دل، جویای گذشت، طالب آمرزش، بازگشت‌کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه، بی آنکه گریزگاهی از آنچه از من سر زده بیابم و نه پناهگاهی که به آن رو آورم پیدا کنم، جز اینکه پذیرای عذرم باشی، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجانی)([179])

 

۱: ما معنى هذه الكلمات من الدعاء؟

۲: إن القائل هو أمير المؤمنين علي (علیه السلام) فكيف يصح منه التجاوز والمخالفة لله سبحانه، وهو سيد الأوصياء وقسيم الجنة والنار ، والمعصوم من التجاوز والمخالفة لأمر الله؟

۱- معنای این کلماتِ دعا چیست؟

۲- گوینده، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. چطور ممکن است تجاوز و مخالفت با خدای سبحان از او سر بزند، و حال آنکه ایشان سید اوصیا و قسمت کننده‌ی بهشت و آتش است، و از تجاوز و مخالفت با امر خداوند معصوم می‌باشد؟!

 

الجواب: أجريت: مأخوذة من جريان الماء، فإذا جرى الماء باتجاهك لابد أن يغمرك. وحكماً: أي قضاء وإمضاء بعد قدر وتقدير سبقه. وهوى النفس والعدو: هو القرين، وهو النكتة السوداء الموجودة في فطرة الإنسان([180])، أو تشوّب الإنسان بالظلمة. والحكم المجرى: هو قبول الإنسان لهذه النكتة السوداء وتشوّبه بالظلمة، أي رضا الإنسان بوجوده أو قبوله لهذا الوجود المفترض.

پاسخ:(أجْرَ یْتَ)(جاری نمودی): از جریان آب گرفته شده است. اگر آب به سوی شما در جریان باشد، حتماً شما را در خود غوطه‌ور می‌سازد. و(حُکماً): یعنی قضا و امضا(جاری شدن) پس از قدر و تقدیرِ پیشین. و «هوای نفس و دشمن»: همان همنشین و ملازم می‌باشد، و منظور، همان نقطه‌ی سیاهی است که در فطرت انسان وجود دارد([181])؛ یا همان شائبه‌ی ظلمت در انسان(حُکم مجرِي)(حکم اجرا شده): عبارت است از پذیرفتن این نقطه‌ی سیاه و شائبه‌ی ظلمت توسط انسان؛ یعنی رضایت انسان به وجود داشتن یا پذیرفتن این وجود داشتن فرضی توسط او.

 

فتجاوزت ... حدودك، وخالفت ... أوامرك: أي بسبب قبولي لوجودي والمتحقق بتشوّبي بالظلمة ، فأنا متجاوز لحدودك ومخالف لأوامرك، مع أنّ هذا التجاوز وهذه المخالفة هي الذنب الذي لا يفارق إنسانية الإنسان، وبدونها لا يبقى إلا الله الواحد القهار، وهذا التجاوز وهذه المخالفة؛ لأني لم أسعَ سعي محمد  لإزالة شائبة العدم.

(فَتَجَاوَزْتُ.... حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ.... أَوَامِرِكَ)(از حدود تو تجاوز کردم... و با اوامرَت مخالفت نمودم): یعنی به جهت پذیرفتن وجود داشتنم و محقق شدن آمیختگی‌ام با ظلمت و تاریکی، من از حدود تو تجاوز کردم و با اوامرت مخالفت نمودم؛ هر چند این تجاوز و مخالفت، همان گناهی است که از انسانیّتِ انسان جدا نمی‌شود و بدون آن چیزی جز خداوند واحدِ قهّار باقی نمی‌ماند، و این، تجاوز و مخالفت است؛ چرا که من به اندازه‌ی محمد برای برطرف کردن این شائبه‌ی(ناخالصی) عدم، تلاش نکردم.

 

فعلي صلوات الله عليه دون رسول الله محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ومحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) كشف له حجاب اللاهوت وخاطبه تعالى: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾([182])، وهذا الذنب هو شائبة الظلمة والعدم وهو المخالفة والتجاوز الأول.

علی که سلام و صلوات خداوند بر او باد در مرتبه‌ای پایین‌تر از پیامبر خدا حضرت محمد قرار دارد و محمد کسی است که حجاب لاهوت برایش کنار زده شد و خدای تعالی ایشان را چنین خِطاب قرار داده است:(ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کرده‌ايم* تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد برایت بيامرزد)([183])  و این گناه، همان شائبه‌ی ظلمت و عدم، و همان مخالفت و تجاوز نخستین می‌باشد.

 

أما أمير المؤمنين علي (علیه السلام) فقد قال:(لو كشف لي الغطاء ..)([184])، فلم يكشف له غطاء اللاهوت إلا بمحمد (علیه السلام)، فعلي يعرف الله بمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، أي: إنّ علياً يعرف الله سبحانـه بالله في الخلق (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)).

اما امیر المؤمنین علی می‌فرماید:(لَوْ كُشِفَ لِيَ الْغِطَاءُ....)([185])(اگر پرده برای من برداشته شود....)؛ بنابراین حجاب لاهوت فقط به واسطه‌ی محمد برای او برداشته شد، پس علی خدا را با محمد می‌شناسد؛ یعنی: علی خدای سبحان را به وسیله خدای در خلق(محمد) می‌شناسد.

 

فَلَك الحجّة: لأني مقصر عن اللحاق بمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ومرافقته في كل أحواله، فكان لرسول الله محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حالةً مع ربه سبحانه وتعالى لم يكن لأمير المؤمنين علي (علیه السلام) ولا لغيره من الأنبياء والمرسلين (علیه السلام) نصيب فيها. ورسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خُصّ بأنّ قرينه أسلم ؛ لأنه في آنات كشف الحجاب والفتح المبين لا تبقى شائبة الظلمة والعدم ولا يبقى محمد ، بل لا يبقى إلا الله الواحد القهار، نور لا ظلمة فيه سبحانه وتعالى عما يشركون.

(فَلَكَ الْحُجَّةُ)(پس حجّت تنها از آنِ تو است): یعنی من در پیوستن و رسیدن به محمد و همراهی کردن با او در همه‌ی احوالاتش تقصیرکارم؛ پیامبر خدا حضرت محمد (علیه السلام) حالتی با پروردگار سبحان و متعالش داشته است که امیر المؤمنین (علیه السلام) علی را آن حالت نبوده و هیچ یک از انبیا و فرستادگان نیز نصیب و بهره‌ای از آن نداشته‌اند، و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اینکه تسلیم شدن، قرینش شده است، اختصاص پیدا کرد؛ زیرا در لحظاتی حجاب برداشته شد، و فتح مبین صورت پذیرفت و هیچ شائبه‌ای از ظلمت و عدم باقی نماند و از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی باقی نمی‌ماند مگر خداوند واحدِ قهار؛ نوری که هیچ ظلمتی در آن نیست؛ سبحانه و تعالی عمّا یشرکون (بسی برتر و منزّه‌تر است از آنچه شریکش می‌دارید).

 

ولا حجة لي فيما جرى عليَّ فيه قضاؤك، وألزمني حكمك وبلاؤك: فالحجة لك عليّ، وليس لعبد من عبادك حجة عليك سبحانك، فحكمك وقضاؤك وبلاؤك يجري على عبادك بتقصيرهم في النظر إلى أنفسهم والالتفات لها، قال سيد الموحدين علي (علیه السلام):(إلهي قد جرت على نفسي في النظر لها فلها الويل إن لم تغفر لها)([186])، أي : قد أتيتك يا إلهي بعد تقصيري وإسرافي على نفسي، ونظري لها والالتفات إليها، معتذراً ... .

(وَ لاَ حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلاَؤُكَ)(و مرا هیچ حقی نیست در آنچه بر من از سوی قضایت جاری شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده): پس حجّت بر من فقط از آنِ تو است، و هیچ بنده‌ای از بندگانت بر تو سبحان و متعال حجّتی ندارد. حکم و قضا و بلای تو به خاطر تقصیر و کوتاهی بندگانت در نظر کردن به نفْس خودشان و التفات به آن، بر آنها جاری است. سید الموحّدین و سرور توحید گویان علی (علیه السلام) می‌فرماید:(إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا)([187])(معبودا! با گرایشم و نظر به خواهش نفس، بر خود ستم کردم. پس وای بر آن اگر بر آن آمرزش نیاوری!)؛ یعنی: ای خدای من! به سوی تو آمده‌ام، پس از تقصیر و کوتاهی و اسراف و تجاوزم بر نفس خود، و نظر و گرایش به آن و التفات به آن، در حالی که عذرخواهم، خواهانِ بخششم....

 

قبولك عذري وإدخالك إياي في سعةٍ من رحمتك: أي إن لم أكن أهلاً أن أكون الله في الخلق فاجعلني الرحمن في الخلق، وإن لم أكن أهلاً أن أكون المدينة فاجعلني بابها، ﴿ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى﴾([188]).

(قَبُولِكَ عُذْرِي وَ إِدْخَالِكَ إِيَّايَ فِي سَعَةٍ مِنْ رَحْمَتِكَ)(پذیرای عذرم باشی، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجانی): یعنی اگر من لیاقت ندارم که خدای در خلق باشم، پس مرا رحمان در خلق قرار ده، و اگر شایسته نیستم که شهر باشم، مرا دروازه‌اش بنما:(چه الله را بخوانيد چه رحمان را، هر کدام را که بخوانيد، نام‌های نيکو از آنِ او است)([189]).

 

وقد كان لعلي (علیه السلام) ما طلب فهو باب الله في الخلق، وهو الرحمن في الخلق: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً﴾([190]).

و آنچه علی درخواست کرد برایش محقق شد، و ایشان دروازه خدای در خلق، و همان رحمان در خلق می‌باشد:(و رحمت خويش را به آنها ارزانی داشتيم و به آنها سخن نيکو و آوازه‌ی بلند داديم)([191]).

******


 

[178]- مصباح المتهجد : ص846.

[179]- مصباح المجتهد: ص 846.

[180]- عن الإمام الباقر(علیه السلام)(علیه السلام)، قال:(ما من عبد إلا وفي قلبه نكتة بيضاء، فإذا أذنب ذنباً خرج في النكتة نكتة سوداء، فإن تاب ذهب ذلك السواد وإن تمادى في الذنوب زاد ذلك السواد حتى يغطي البياض، فإذا غطى البياض لم يرجع صاحبه إلى خير أبداً، وهو قول الله عز وجل: كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون) الكافي : ج2 ص273.

[181]- از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(بنده‌ای نیست مگر اینکه در قلب او نقطه‌ی سفید باشد. اگر گناهی نماید در آن نقطه، نقطه‌ی سیاهی ظاهر می‌شود و اگر توبه کند، آن نقطه‌ی سیاه حذف می‌گردد و اگر در گناهان غوطه‌ور شود آن سیاهی زیاد می‌گردد تا اینکه سفیدی را بپوشاند و اگر سیاهی قلب را بپوشاند صاحبش به خیر بازنمی‌گردد و این همان کلام خداوند عزّوجل است: (كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ)(حقا، که کارهايی که کرده بودند بر دل‌هاشان مسلّط شده است).

[182]- الفتح : 1 – 2.

[183]- فتح: 1 و 2.

[184]- المناقب لابن شهر اشوب : ج1 ص317.

[185] - مناقب ابن شهرآشوب: ج 1 ص 317.

[186]- مقطع من المناجاة الشعبانية لأمير المؤمنين(علیه السلام) ، بحار الأنوار : ج91 ص97.

[187]- مقطعی از مناجات شعبانیه امیر المؤمنین ع: بحار الانوار: ج 91 ص 97.

[188]- الإسراء : 110.

[189]- إسراء: 110.

[190]- مريم : 50.

[191] - مریم: 50.


 

پرسش ۷۸: معنای(خدا و سرور من! حکمی را بر من جاری ساختی که هوای نفسم را در آن پیروی کردم)

سرفصل ها

همه