Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۸۶:

 ناسخ و منسوخ در آیه‌ی ﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ....﴾

 

سؤال/ ٨٦: ما معنى هذه الآيات: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾([269])، وقال تعالى: ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾([270])؟

معنای این آیات چیست؟(هيچ آيه‌ای را منسوخ يا ترک نمی‌کنيم مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را می‌آوريم. آيا نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟)([271]) و(چون آيه‌ای را جایگزین آيه‌ای ديگر کنيم، خدا بهتر می‌داند چه چيز نازل کند. گفتند: تو دروغ می‌بافی! نه، بلکه بيشترينشان نادان‌اند)([272]).

 

الجواب: الناسخ والمنسوخ سنة من سنن الله سبحانه وتعالى في الشرائع السماوية حتى قبل الإسلام، فقد حرَّم الله على اليهود أموراً، ثم بعث عيسى(علیه السلام) ليحل لهم ما حُرِّم عليهم، قال تعالى: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً﴾([273]). وعيسى(علیه السلام) في القرآن يقول: ﴿وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾([274]).

پاسخ: ناسخ و منسوخ سنّتی از سنّت‌های خداوند سبحان و متعال در شرایع آسمانی است که حتی پیش از اسلام هم وجود داشته است. خداوند برخی امور را بر یهود حرام کرد؛ سپس عیسی(علیه السلام) را مبعوث نمود تا آنچه بر آنها حرام شده بود را برایشان حلال گرداند. حق تعالی می‌فرماید:(و به کيفر ستمی که يهودیان روا داشتند و انصراف بسيارشان از راه خدا، آن چيزهای پاکيزه را که بر آنان حلال بود، برایشان حرام کرديم)([275]) و عیسی(علیه السلام) در قرآن می‌فرماید:(و پاره‌ای از چيزهايی را که بر شما حرام شده بود، حلال می‌کنم و نشانی از پروردگارتان برایتان آورده‌ام. از خدای بترسيد و از من اطاعت کنيد)([276]).

 

وفيه حِكَمٌ كثيرة لا تقل عن الحِكَم التي في المحكم والمتشابه، بل إنّ الناسخ والمنسوخ من المتشابه، ولا يعلمه إلا المعصوم، أو مَنْ أطلعه عليه. والمنسوخ سواء كان شريعة بأكملها، أو حكماً معيناً فهو كان قانون وشريعة الله في يوم من الأيام، فيجب الإيمان به واحترامه وتقديسه؛ لأنه أمر من أوامر الله سبحانه وتعالى.

در آن(ناسخ و منسوخ) حکمت‌های بسیاری وجود دارد که کم‌تر از حکمت‌های موجود در محکم و متشابه نیست؛ حتی ناسخ و منسوخ، بخشی از متشابه است و غیر از معصوم یا کسی که معصوم او را مطلع گردانیده است، کس دیگری از آن باخبر نمی‌باشد. منسوخ چه شریعتی کامل باشد و یا حکمی مشخص، زمانی قانون و شریعتی الهی بوده است؛ پس ایمان به آن و احترام و مقدس شمردنش واجب است؛ چرا که امری از اوامر خداوند و متعال سبحان می‌باشد.

 

ويبقى أنّ للمنسوخ كرّة ورجعة في زمن القائم(علیه السلام)، فيحكم(علیه السلام) بالشرائع السابقة، حتى ينتهي إلى الإسلام، ويعترض عليه بعض أنصاره كما ورد في الروايات عن أهل البيت(علیهم السلام) ، لأنه يحكم بحكم الأنبياء السابقين وبشرائعهم، وهي مخالفة للإسلام كما هو معلوم.

آنچه باقی می‌ماند این است که منسوخ را در زمان قائم(علیه السلام) رجعت و بازگشتی است و آن حضرت(علیه السلام) براساس شرایع پیشین حکم می‌کند تا به اسلام برسد. همان طور که در روایات وارده از اهل بیت(علیهم السلام) آمده است برخی انصارش بر ایشان اعتراض می‌کنند؛ زیرا آن حضرت براساس حکم و شریعت انبیای پیشین حکم می‌راند، و همان طور که مشخص است این احکام با اسلام در تضاد و تعارض می‌باشد.

 

ومن أسباب حكم القائم(علیه السلام) بالشرائع السابقة هو أنه منفّذ لدين الله في أرضه، وجميع الأنبياء والمرسلين كانوا مبشرين ومنذرين، ولم تأخذ شرائعهم حقها في أرض الواقع والتنفيذ، قال تعالى: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾([277]).

از جمله اسباب اینکه قائم(علیه السلام) با شرایع پیشین حکم می‌کند این است که آن حضرت مجری دین خدا بر روی زمینش است و تمام انبیا و فرستادگان نیز مبشّر و منذر بوده‌اند و شرایع آنها آن گونه که باید و شاید بر روی زمین و در عمل اجرا نشده است. حق تعالی می‌فرماید:(برای شما دین و آيينی مقرّر کرد، از آنچه به نوح وصيت کرده بود و از آنچه بر تو وحی کرده‌ايم و به ابراهيم و موسی و عيسی وصيت کرده‌ايم که دين را بر پای نگه داريد و در آن فرقه فرقه مشويد. تحمّل آنچه به آن دعوت می‌کنيد بر مشرکان دشوار است. خدا هر که را بخواهد برای رسالت خود برمی‌گزيند و هر که را به او بازگردد به خود راه می‌نمايد).([278])

 

والذين شرّع لهم الدين هم: آل محمد(علیهم السلام)([279])؛ لأنهم ورثة الأنبـياء، وهذه الآية تخصّ القائـم(علیه السلام) وبه نزلت وإياه عنت.

و آن کسانی که دین را برای آنها تشریع فرمود، آل محمد(علیه السلام) هستند؛([280]) چرا که آنها وارثان انبیا هستند و این آیه مختص قائم(علیه السلام) است، در وصف او نازل گشته، و تنها او را قصد نموده است.

 

وقال تعالى مخاطباً سليمـان(علیه السلام): ﴿هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾([281])، والقائم(علیه السلام) هو سليمان آل محمد(علیهم السلام) فالأمر مخول له يقضي بما شاء، بما علمه الله سبحانه وتعالى من علمه.

حق تعالی خطاب به سلیمان(علیه السلام) می‌فرماید:(اين عطای ما است؛ بی هیچ حسابی، به هر که می‌خواهی آن را ببخش و از هر که خواهی، دریغ کن)([282]) ؛ و قائم(علیه السلام)، همان سلیمان آل محمد(علیهم السلام) است و امر به اختیار ایشان گذاشته شده تا هر طور که بخواهد عمل کند؛ طبق آن علمی که خداوند سبحان و متعال از علم خویش به او آموخته است.

 

وفي الرواية عن الباقر(علیه السلام):(يقضي القائم بقضايا ينكرها بعض أصحابه ممن ضرب قدامه بالسيف وهو قضاء آدم(علیه السلام) فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الثانية فينكرها قوم آخرون ممن قد ضرب قدامه بالسيف وهو قضاء داود(علیه السلام) فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الثالثة فينكرها قوم آخرون ممن قد ضرب قدامه بالسيف وهو قضاء إبراهيم(علیه السلام) فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الرابعة وهو قضاء محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فلا ينكرها أحد عليه)([283]).

در روایتی از امام باقر(علیه السلام) آمده است:(قائم قضایا را قضاوت می‌کند و برخی از اصحابش از کسانی که در رکابش شمشیر زده‌اند به قضاوتش که قضاوت حضرت آدم(علیه السلام) است اعتراض می‌کنند که آنها را به صف کرده، گردن می‌زند. سپس برای بار دوم قضاوت می‌کند و افراد دیگری از اصحابش که در رکابش شمشیر زده‌اند به قضاوتش که قضاوت حضرت داوود(علیه السلام) است اعتراض می‌کنند که باز هم آنها را پیش می‌آورد و گردن می‌زند. پس از آن برای بار سوم قضاوت می‌کند که افراد دیگری از اصحابش که در رکاب وی شمشر زده‌اند به قضاوت او که قضاوت حضرت ابراهیم(علیه السلام) است اعتراض می‌کنند که آنها را به صف کرده، گردن می زند و در نهایت، برای بار چهارم قضاوت می‌کند که همان قضاوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است و این بار کسی به وی اعتراض نمی‌کند).([284])

 

ومن الآيات المنسوخة التي يعمل بها القائم(علیه السلام)هي: ﴿لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَو تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه﴾([285]).

از جمله آیات منسوخی که قائم(علیه السلام) به آن عمل می‌کند، این آیه می‌باشد:(از آنِ خداوند است هر آنچه در آسمان‌ها و زمين است. آنچه را که در دل داريد، خواه آشکارش سازيد يا پوشيده‌اش داريد، خدا شما را به آن بازخواست خواهدکرد).([286])

 

فهذه الآية منسوخة بالآيات التي تليها من سورة البقرة، ومع ذلك فإنّ القائم(علیه السلام) يعمل بهذه الآيـة المنسوخـة كما ورد في الروايات عن أهل البيت(علیه السلام)، فهو يقتل رجلاً ممن ضرب بالسيف بين يديه، فيقول لهم أضجعوه واضربوا عنقه مع أنه لم يصدر منه شيء ظاهر مخالف للشريعة ويستحق عليه القتل، ولكنّ القائم(علیه السلام) يحاسب هذا الرجل على ما في نفسه، فعن الصادق(علیه السلام) قال:(بينا الرجل على رأس القائم(علیه السلام) يأمره وينهاه إذ قال أديروه، فيديرونه إلى قدامه فيأمر بضرب عنقه، فلا يبقى في الخافقين شيء إلا خافه)([287]).

این آیه با آیاتی که پس از آن در سوره‌ی بقره آمده است منسوخ شده، ولی با این حال، قائم(علیه السلام) همان طور که در روایات وارد شده از اهل بیت(علیهم السلام) آمده است به این آیه‌ی نسخ شده عمل می‌کند. آن حضرت، مردی را که در رکابش شمشیر زده، به قتل می‌رساند و به آنها می‌گوید او را بر زمین بخوابانید و گردنش را بزنید، با اینکه چیزی که در ظاهر مخالف شریعت باشد تا مستحق قتل باشد، از او صادر نشده است؛ ولی قائم این مرد را به جهت آنچه در نفسش وجود دارد، بازخواست می‌کند. از امام صادق نقل شده است که فرمود:(در آن میان که مردی پشت سر قائم(علیه السلام) ایستاده، به او امر و نهی می‌کند. ناگاه آن حضرت امر می‌کند و دستور می‌دهد او را برگردانید. پس او را به پیش روی آن حضرت برمی‌گردانند و حضرت فرمان می‌دهد گردنش زده شود. پس در شرق و غرب چیزی باقی نمی‌ماند جز اینکه از او می‌هراسد)([288])

 

وعن الباقر(علیه السلام) قال:(إنما سمي المهدي؛ لأنه يهدي إلى أمر قد خفي حتى أنه يبعث إلى رجل لا يعلم الناس له ذنباً فيقتله)([289]).

و از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(فقط به این دلیل مهدی نامیده می‌شود که به امری مخفی هدایت می‌نماید تا آنجا که مردی را که مردم در او گناهی نمی‌بینند به قتل می‌رساند).([290])

 

وعن معاوية الدهني عن أبي عبد الله(علیه السلام) في قول الله تعالى: ﴿يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ﴾([291])، فقال: يا معاوية ما يقولون في هذا، قلت: يزعمون أنّ الله تبارك وتعالى يعرف المجرمين بسيماهم في القيامة، فيأمر بهم فيؤخذ بنواصيهم وأقدامهم فيلقون في النار، فقال(علیه السلام) لي: وكيف يحتاج الجبار تبارك وتعالى إلى معرفة خلق أنشأهم وهم خلقه ؟ فقلت جعلت فداك وما ذلك؟ قال: لو قام قائمنا(علیه السلام) أعطاه الله السيماء فيأمر بالكافر فيؤخذ بنواصيهم وأقدامهم ثم يخبط بالسيف خبطاً)([292]).

از معاویه دُهْنی از ابو عبد الله(علیه السلام) درباره‌ی این سخن خداوند متعال(مجرمان به نشان چهره‌هاشان شناخته، و از موی جلو سر و پاهايشان گرفته می‌شوند)([293])  روایت شده است که فرمود:(ای معاویه! در این خصوص چه می‌گویند). عرض کردم: چنین می‌پندارند که خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت، مجرمان را از چهره‌هایشان می‌شناسد؛ پس به ایشان امر می‌کند و از موی سر و پاهایشان گرفته می‌شوند و آنها را در آتش می‌اندازند. ایشان به من فرمود: «و چگونه خداوند جبّار تبارک و تعالی به شناختن خلقی محتارج می‌شود در حالی که خودش او را خلق فرموده است؟». عرض کردم: فدایت گردم؛ در چه خصوصی است؟ فرمود: «هنگامی که قائم ما به پا خیزد، خداوند علمی به او می‌دهد که کافران را از چهره‌هایشان می‌شناسد و دستور می دهد آنها را از موی پیشانی و پاهایشان گرفته، سپس با شمشیر چاک چاک می‌کند).([294])

 

ولتتضح الصورة أكثر أسلّط الضوء قليلاً على هذه الآية المنسوخة: ﴿لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَو تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه﴾ فالآيات التي نسختها، وهي: ﴿.... لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ...﴾([295])، بالحقيقة مشروطة بالآيات التي قبلها، وهي الإيمان بالله وبما أنزل إلى الرسول وبالملائكة وبالكتب السماوية وعدم التفريق بينها. ومن الإيمان بهذه الكتب والأنبياء الذين جاءوا بها، هو قبول عمل القائـم(علیه السلام) بها، والتسليم له إذا حكم بحكـم ورد فيها، وإن كان مخالفاً لحكم الإسـلام، فالقائـم(علیه السلام) معصوم ولا يصدر منه إلا الحق، وقد ورد في الروايات أنه يأتي بإسلام جديد.

برای توضیح بیش‌تر، کمی در خصوص این آیه‌ی نسخ شده(از آنِ خداوند است هر آنچه در آسمان‌ها و زمين است. آنچه را که در دل داريد، خواه آشکارش سازيد يا پوشيده‌اش داريد، خدا شما را به آن بازخواست خواهدکرد). روشنگری می‌نمایم: آیاتی که این آیه را نسخ کرده‌اند عبارت از(.... خداوند هيچ کس را جز به اندازه‌ی طاقتش تکلیف نمی‌کند. نيکی‌های هر کس از آنِ خود او و بدی‌هايش از آنِ خودش است....)([296]) می‌باشند و در حقیقت مشروط به آیات پیش از آن می‌باشند؛ یعنی ایمان به خداوند و آنچه به پیامبر نازل شده و همچنین به فرشتگان و کتب آسمانی و متفرّق و پراکنده نشدن در آنها؛ و از جمله موارد ایمان به این کتاب‌ها و پیامبرانی که آنها را آورده‌اند، پذیرفتن عمل کردن قائم به آنها و تسلیم شدن به او هنگامی که به حکمی که در آنها آمده است، حکم می‌راند، می‌باشد؛ حتی اگر در تضاد با حکم اسلام باشد. قائم(علیه السلام) معصوم است و از او جز حق، سرنمی‌زند و در روایات آمده است که او اسلامی جدید خواهد آورد.

 

عن عبد الله بن عطا، قال: سألت الباقر(علیه السلام)، فقلت: إذا قام القائم(علیه السلام) بأي سيرة يسير في الناس؟ فقال:(يهدم ما قبله كما صنع رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ويستأنف الإسلام جديداً)([297]).

از عبد الله بن عطا روایت شده است: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: هنگامی که قائم قیام کند به کدامین سیره و روش در بین مردم حکم می‌راند؟ فرمود:(همانند رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) خدا آنچه پیش از خودش بوده را ویران می‌کند و اسلامی جدید را پایه‌گذاری می‌کند).([298])

 

وعن الباقر(علیه السلام)، قال:( إنّ قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد، كما دعا إليه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، وأنّ الإسلام بدأ غريباً، وسيعود غريباً كما بدأ، فطوبى للغرباء)([299]).

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(هنگامی که قائم ما قیام کند، به امری جدید فرا می‌خواند، همان‌طور که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین کرد؛ و اینکه اسلام، غریبانه آغاز شد و همان طور که آغاز شده بود، غریبانه بازخواهد گشت؛ پس خوشا بر غریبان).([300])

 

وما بقاء الخضر وإيليا وعيسى(علیهم السلام) إلا ليشهدوا للناس أنّ حكم القائم(علیه السلام) هو ما جاء به آدم ونوح وإبراهيم وموسى وعيسى(علیهم السلام). ثم إنه في النهاية يحكم بحكم الإسلام وبما جاء به محمـد(صلی الله علیه و آله و سلم) مع أنه لا تعارض حقيقي بين ما جاء به الأنبياء السابقون وما جاء به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم).

در واقع خضر، ایلیا و عیسی(علیه السلام) فقط به این جهت باقی مانده‌اند که برای مردم شهادت دهند که حکم قائم(علیه السلام) همان چیزی است که آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیه السلام) آورده‌اند. قائم در نهایت براساس حکم اسلام و طبق آنچه حضرت محمد آورده است حکم می‌راند؛ با توجّه به اینکه بین آنچه پیامبران پیشین آورده‌اند و آنچه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است، هیچ گونه تعارض حقیقی وجود ندارد.

******


 

[269]- البقرة : 106.

[270]- النحل : 101.

[271] - بقره: 106.

[272] - نحل: 101.

[273]- النساء : 160.

[274]- آل عمران : 50.

[275]- نساء: 160.

[276]- آل عمران: 50.

[277]- الشورى : 13.

[278]- شوری: 31.

[279]- عن أبي عبد الله عن أبيه عن علي بن الحسين(علیه السلام) في قوله تعالى: "شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا" قال:(نحن الذين شرع الله لنا دينه في كتابه، وذلك قوله عز وجل: "شرع لكم" يا آل محمد "من الدين ما وصى به نوحا والذي أوحينا إليك وما وصينا به إبراهيم وموسى وعيسى أن أقيموا الدين" يا آل محمد "ولا تتفرقوا فيه كبر على المشركين ما تدعوهم إليه" من ولاية علي(علیه السلام) "الله يجتبي إليه من يشاء ويهدي إليه من ينيب" أي من يجيبك إلى ولاية علي(علیه السلام)) بحار الأنوار:  ج23 ص365.

[280]- از ابو عبد الله(علیه السلام) از پدرش از علی بن حسین ع در خصوص این سخن خداوند متعال ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا﴾(برای شما دین و آيينی مقرّر کرد، از آنچه به نوح وصيت کرده بود) روایت شده است که فرمود: «ما همان کسانی هستیم که خداوند برای ما در کتابش تشریع فرمود و این همان سخن خداوند عزّوجل است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ﴾(برای شما دین و آيينی مقرّر کرد) ای آل محمد ع  (از آنچه به نوح وصيت کرده بود و از آنچه بر تو وحی کرده‌ايم و به ابراهيم و موسی و عيسی وصيت کرده‌ايم که دين را بر پای نگه داريد) ای آل محمد ع  (و در آن فرقه فرقه مشويد. تحمّل آنچه به آن دعوت می‌کنيد بر مشرکان دشوار است) از ولایت علی ع   (خدا هر که را بخواهد برای رسالت خود برمی‌گزيند و هر که را به او بازگردد به خود راه می‌نمايد) یعنی کسی که در روی آوردن به ولایت علی ع تو را پاسخ می‌گوید». بحار الانوار: ج 23 ص 365.

[281]- ص : 39.

[282]- ص: 39.

[283]- بحار الأنوار : ج52 ص389.

[284]- بحار الانوار: ج 52 ص 389.

[285]- البقرة : 284.

[286] - بقره: 284.

[287]- غيبة النعماني : ص245 ، بحار الأنوار : ج52 ص355.

[288]- غیبت نعمانی: ص 245 ؛  بحار الانوار: ج 52 ص 355.

[289]- بحار الأنوار : ج52 ص390.

[290]- بحار الانوار: ج 52 ص 390.

[291]- الرحمن : 41.

[292]- بحار الأنوار : ج52 ص321.

[293] - الرحمن: 41.

[294]- بحار الانوار: ج 52 ص 321.

[295]- البقرة : 286.

[296]- بقره: 286.

[297]- غيبة النعماني : 238، بحار الأنوار : ج52 ص354.

[298]- غیبت نعمانی: ص 238 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 354.

[299]- غيبة النعماني : 336، بحار الأنوار : ج52 ص366.

[300]- غیبت نعمانی: ص 336 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 366.


 

پرسش ۸۶: ناسخ و منسوخ در آیه‌ی ﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ....﴾

سرفصل ها

همه