Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۱۲۰: 

حکمت فرستادن معصوم برای اصلاح عقاید و نه اصلاح فقه.

 

سؤال/ ۱۲۰: ما هي الحكمة في أن يرسل الإمام المعصوم(علیه السلام) للبت في العقائد وعدم البت في الفقه ، مع العلم أن حاجة الأمة إلى الأحكام الواقعية في الفقه أشد؟

چه حکمتی دارد که امام معصوم(علیه السلام) برای اصلاح عقاید فرستاده شود و نه برای اصلاح فقه، با علم به اینکه نیاز امّت به احکام درست و راستین در فقه شدیدتر و بیش‌تر است؟

 

الجواب: الإمام المهدي(علیه السلام) يسير بسيرة جده رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)  وبسيرة الأنبياء والمرسلين(علیهم السلام)  ولا يعدوها إلى غيرها من سيرة أهل الباطل من العلماء غير العاملين، فإذا رجعت إلى سيرة رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) وسيرة الأنبياء والمرسلين(علیهم السلام) تجد أنهم في بداية رسالاتهم يبدؤون بالعقائد والتوحيد بالخصوص، ثم ينتقلون إلى التشريع أو الفقه، فمثل العقائد والتوحيد نسبة إلى التشريع والفقه كمثل الأساس والجدران إلى السقف، فلا يبنى السقف إلا بعد بناء الأساس والجدران.

پاسخ: امام مهدی(علیه السلام) به سیره‌ی جدّش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و به سیره‌ی انبیا و فرستادگان(علیهم السلام) عمل می‌کند و از آن به سیره‌ای دیگر از سیره و روش‌های اهل باطلِ علمای بی‌عمل عدول نمی‌کند. اگر شما به سیره و روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و به سیره‌ی انبیا و فرستادگان(علیهم السلام) مراجعه کنی می‌بینی که آنها در ابتدای رسالتشان، با اصلاح عقاید و به ویژه توحید آغاز می‌کنند سپس سراغ تشریع یا فقه می‌روند. مَثَل عقاید و توحید نسبت به تشریع و فقه، مانند پِی و دیوارها نسبت به سقف می‌باشد؛ هیچ سقفی بنا نمی‌شود مگر پس از ساخته شدن پِی و دیوارها.

 

والآن إذا رجعنا إلى إرسال موسى(علیه السلام) نجده دعا في بداية رسالته إلى العقائد والتوحيد حتى قضى(علیه السلام)  أربعين عاماً في مصر يدعو في العقيدة، وحتى بعد مصر أي بعد عبور البحر قضى مدة طويلة يدعو إلى التوحيد وإصلاح العقيدة عند بني إسرائيل، ولم يأتِ بالشريعة إلا بعد مدة طويلة عندما ذهب إلى ميقات ربه في التيه، والآيات القرآنية صريحة بأنه لما عاد من ميقات ربه كان يحمل ألواح التشريع، فماذا كان يعمل قبل أن يأتي بالتشريع؟ إلا إنه كان ينشر التوحيد والعقيدة الصحيحة، قال تعالى: ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْـدَاءَ وَلا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾([509]).

حال اگر به رسالت حضرت موسی(علیه السلام) بازگردیم می‌بینیم که آن حضرت(علیه السلام) در ابتدای رسالتش، مردم را به عقاید و توحید دعوت می‌کرد تا اینکه چهل سال را در مصر و در دعوت و تبلیغ عقیده سپری نمود. حتی پس از مصر یعنی پس از عبور از دریا، مدت زمانی طولانی به توحید و اصلاح عقیده در بین بنی اسرائیل دعوت نمود و شریعت و آیینی جدید نیاورد مگر پس از مدتی طولانی پس از آنکه در بیابان در دوران سرگردانی به میقات و وعده‌گاه پروردگارش رفت. آیات قرآنی تصریح دارد بر اینکه وقتی آن حضرت از میقات پروردگارش بازگشت، الواح تشریع را با خود حمل می‌نمود؛ پس پیش از آنکه تشریع را بیاورد ایشان چه می‌کرده جز اینکه به نشر توحید و عقیده‌ی صحیح مشغول بوده است؟ حق تعالی می‌فرماید: چون موسی خشمگين و اندوهناک نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من، چه بد جانشينانی بوديد؛ چرا بر فرمان پروردگار خود پيشی گرفتيد؟! و الواح را بر زمين افکند و سرِ برادرش را گرفت و به سوی خود کشيد. هارون گفت: ای پسر مادرم! اين قوم مرا زبون يافتند و نزديک بود مرا بکشند، مرا دشمن‌کام مکن و در شمارِ ستم‌کارانم مياور!([510]) .

 

أما محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فقد دعا ثلاث عشر سنة في مكة جلها كانت في إصلاح العقيدة والتوحيد ولم يتوسع في إصلاح الشريعة إلا بعد ثلاث عشر سنة من الدعوة، والإمام المهدي(علیه السلام) لا يخرج عن سنة رسول الله وسنة الأنبياء والمرسلين، بل هي سنة الله من قبل ومن بعد ولن تجد لسنة الله تبديلاً.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سیزده سال در مکه به دعوت پرداخت که بخش اعظم آن در اصلاح عقیده و توحید سپری شد و آن حضرت کارش را به اصلاح شریعت بسط نداد مگر پس از گذشت سیزده سال از آغاز دعوت. امام مهدی(علیه السلام) نیز از سنّت پیامبر خدا و سنّت انبیا و فرستادگان تعدّی و نمی‌کند و خارج نمی‌شود؛ بلکه این همان سنّت خدا پیش و پس از او می‌باشد و در سنّت خداوند تغیر و تبدیلی نخواهی یافت.

 

ثم لاحظ يا أخي العزيز بدقة وتدبر فإن الشريعة في كل ديانة على قدر التوحيد في تلك الديانة، فالشريعة الإسلامية أكمل من الشرائع السابقة؛ لأن التوحيد في القرآن والذي بُيّن من قبل رسول الله والأئمة السابقين عليهم الصلاة والسلام أكمل من التوحيد الذي جاء به الأنبياء والمرسلون السابقون، فإذا عرفت يا أخي العزيز من أهل البيت(علیهم السلام) أنّ جميع ما جاء به الأنبياء والمرسلون من التوحيد هو جزءان، ولم يبث بين الناس إلا الجزءان، وأنّ الإمام المهدي(علیه السلام) يأتي بخمسة وعشرين جزءاً([511]) من التوحيد والمعرفة بطرق السماوات وما فيها والعقائد الحقة التي يرضاها الله، ويبث بين الناس سبعة وعشرين حرفاً هي تمام التوحيد الإلهي الذي أرسل الله به محمداً(صلی الله علیه و آله و سلم)، ولكنه لم يبث في حينها منه إلا جزءان عرفت أنّ الشريعة التي يأتي بها الإمام المهدي(علیه السلام) أوسع بكثير مما موجود بين أيدينا الآن؛ لأن الشريعة الإسلامية الآن على قدر الجزأين فقط، فهل يمكن أن يبث الإمام المهدي(علیه السلام) شريعة السبعة وعشرين جزءاً قبل أن يبث توحيد السبعة وعشرين جزءاً، والذي تبنى عليه هذه الشريعة؟

علاوه بر این ـ ‌ای برادر عزیزم!‌ـ با دقت و تدبّر ملاحظه کن که شریعت در هر دیانتی به مقدار توحید در آن دیانت می‌باشد. شریعت اسلامی کامل‌تر از شرایع پیشین است؛ چرا که توحیدی که در قرآن است و از سوی پیامبر خدا و امامان معصوم(علیهم السلام) پیشین که سلام و صلوات بر آنها باد بیان شده، کامل‌تر از توحیدی است که پیامبران و فرستادگان پیش‌تر آورده‌اند. پس ای برادر عزیزم! اگر از کلام اهل بیت(علیهم السلام) متوجّه شده باشی که تمام آنچه انبیا و فرستادگان از توحید آورده‌اند تنها دو جزء می‌باشد و غیر از این دو جزء چیز دیگری از توحید بین مردم منتشر نشده است و امام مهدی(علیه السلام) بیست و پنج جزء از توحید([512]) و معرفت و شناخت به راه‌های آسمان و آنچه در آنها است و عقاید حقّی که مورد رضایت خداوند است می‌آورد و بیست و هفت حرف را بین مردم منتشر می‌سازد که تمامی توحید الهی است که خداوند حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن فرستاده است ولی در آن زمان غیر از دو جزء آن منتشر نشد، خواهی دانست شریعتی که امام مهدی(علیه السلام) با خود می‌آورد بسیار وسیع‌تر از چیزی است که در حال حاضر میان ما موجود است؛ چرا که اکنون شریعت اسلامی فقط به اندازه‌ی همین دو جزء می‌باشد. آیا ممکن است امام مهدی(علیه السلام) آیین و شریعت بیست و هفت جزء را منتشر کند، پیش از آنکه توحید بیست و هفت جزء را که شریعت بر مبنای آن استوار می‌باشد، منتشر سازد؟!

 

من المؤكد أنّ الجواب سيكون لا؛ وذلك لأسباب كثيرة أوضحها وأبينها أن الناس لا يتحملون شريعة السبعة وعشرين جزءاً إلا إذا وحدوا الله بالسبعة وعشرين جزءاً التي كلف الإمام المهدي(علیه السلام) بنشرها وبثها بين الناس، والحمد لله وحده.

قطعاً و یقیناً پاسخ(خیر) خواهد بود و آن هم به خاطر اسباب و دلایل متعددی است که روشن‌ترین و آشکارترین آنها این است که مردم آمادگی و تحمّل شریعت بیست و هفت جزء را ندارند مگر آنگاه که خداوند متعال را با بیست و هفت جزئی که امام مهدی(علیه السلام) مأمور به انتشار دادن آن در میان مردم است به یگانگی یاد کنند. و الحمدلله وحده.

******


 

[509]- الأعراف : 150.

[510] - اعراف: 150.

[511]- عن الصادق(علیه السلام) :(العلم سبعة وعشرون حرفاً فجميع ما جاءت به الرسل حرفان فلم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين ، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثها في الناس وضم إليها الحرفين حتى يبثها سبعة وعشرين حرفاً) بحار الأنوار: ج53 ص3.

[512]- از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:(علم بیست و هفت حرف است و همه‌ی آنچه پیامبران آورده‌اند تنها دو حرف است و مردم تا امروز جز آن دو حرف را نمی‌شناسند. هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می‌آورد و آن را بین مردم نشر می‌دهد، و آن دو حرف را نیز ضمیمه می‌کند و بیست و هفت حرف را منتشر می‌سازد). بحار الانوار: ج 53 ص 3.


 

پرسش ۱۲۰: حکمت فرستادن معصوم برای اصلاح عقاید و نه اصلاح فقه.

سرفصل ها

همه