Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

پرسش ۷۹: 

معنای آیه‌ی 

﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾.

 

 

سؤال/ ۷۹: ما معنى الآية: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾([192])؟

معنای این آیه چیست؟(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نيک است که آن را بالا می‌برد).([193])

 

الجواب: قال جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام):(﴿الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾: قول المؤمن لا اله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله وخليفة رسول الله. وقال: ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾: الاعتقاد بالقلب أن هذا هو الحق من عند الله لا شك فيه من رب العالمين)([194]).

پاسخ: جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) می‌فرماید: ﴿الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک) همان گفتار مؤمن از لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و خلیفه و جانشین رسول الله (علیه السلام) است). و نیز می‌فرماید: ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾(و کردار نیک) اعتقاد قلبی است به اینکه این، همان حق است از جانب خداوند، و شکی در آن نیست که از سوی پروردگار عالمیان آمده است).([195])

 

وقال علي بن موسى الرضا (علیه السلام):(﴿ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ ﴾: قول لا اله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله وخليفة محمد رسول الله  حقاً وخلفاءه خلفاء الله، ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾: علمه في قلبه بأن هذا صحيح كما قلته بلساني)([196]).

علی بن موسی الرضا نیز فرموده است: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا می‌رود)، گفتن لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و خلیفه جانشین محمد رسول الله است به حق، و جانشینان او، خلفای خداوند هستند، ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾(و کردار نيک است که آن را بالا می‌برد) یعنی علم او در دلش می‌باشد به اینکه این مرامِ درست است چنانکه آن را به زبان رانده‌ام).([197])

 

ربما يُتوهم أنّ المقصود بالكلم الطيب هو الألفاظ، أي لفظ لا اله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله. وهذا خطأ، فقول(لا اله إلا الله) أراد الإمام (علیه السلام) بها أنْ يقول المؤمن بعمله لا اله إلا الله لا بلسانه فقط، أي أن يعمل ويسعى لمعرفة لا اله إلا الله، ويعمل لإعلاء كلمة الله، لا اله إلا الله، ويجاهد في سبيل كلمة لا اله إلا الله، وإذا رزقه الله الشهادة يكون ممن شهدوا بدمائهم أنه لا إله إلا الله. وكلمة(لا إله إلا الله) تعني أنّ الملك لله لا للناس، والشريعة لله لا للناس، والقانون لله لا للناس، فالله سبحانه وتعالى يُعيّن الملك، ويحد ويشرع الشريعة ويسن القوانين، وعلى الناس أن تقبل لا أن تعارض ملكه سبحانه، وتحرف شريعته وتسنّ القوانين المخالفة لقوانينه سبحانه وتعالى.

شاید چنین گمان شود که مراد از سخن نیکو و پاک، همان الفاظ می‌باشد؛ یعنی لفظ لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله، ولی این اشتباه است. منظور امام از گفتن(لا اله الا الله) این است که مؤمن با عمل خویش لا اله الا الله بگوید نه فقط به زبانش؛ یعنی در راه شناخت و معرفت لا اله الا الله سعی و عمل کند و برای اعتلای کلمه‌ی الله ـ‌لا اله الا الله‌ـ بکوشد و در راه کلمه‌ی لا اله الا الله مجاهدت کند و اگر خداوند شهادت را روزی‌اش گرداند، از کسانی باشد که با خون خود شهادت می‌دهند: لا اله الا الله. عبارت(لا اله الا الله) به این معنا است که پادشاهی و زمامداری تنها از آنِ خداوند است نه مردم، شریعت از آنِ خدا است نه مردم، و قانون از آنِ خدا است نه مردم، و خداوند سبحان و متعال است که حاکم را معین، حدود و شریعت را تشریع، و قوانین را وضع می‌کند، و بر مردم است که آن را بپذیرند نه اینکه با حاکمیتِ او سرِ تعارض و مخالفت بردارند و شریعت او را تحریف و قوانینی مخالف با قوانین خداوند سبحان و متعال وضع نمایند.

 

ومع الأسف هذا هو الحاصل اليوم، فالناس يقولون نحن نُعيّن الملك بالانتخاب وكأنهم لم يسمعوا قوله تعالى: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ﴾([198])، أي قل لهم يا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) إن الله هو مالك الملك لا الناس، فله سبحانه أن يُعيّن الملك، وليس للناس أن تعترض على حكمه سبحانه وتعالى ؛ لأنه يعلم ما به صلاح دنياهم وأُخراهم. وللأسف الناس يريدون أن يضعوا هم القوانين وفق أهوائهم ، فما وافق أهواءهم من قوانين الله قبلوه، وما خالف أهواءهم ردوه، وكأنهم لم يسمعوا قوله تعالى : ﴿ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُون ﴾([199]).

متأسّفانه این همان چیزی است که امروز حاصل گشته است. مردم می‌گویند ما با انتخابات، حاکم را تعیین می‌کنیم و گویی آنها این سخن خدا (عزوجل) را نشنیده‌اند که می‌فرماید:(بگو: بارخدايا! تويی دارنده‌ی مُلک و پادشاهی. به هر که بخواهی مُلک می‌دهی)([200]) ؛ یعنی ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)! به آنها بگو که خداوند مالِکِ مُلک(صاحب سلطنت) است نه مردم، و بر او سبحان و متعال است که حاکم تعیین کند، و مردم را نرسد که بر حُکم خدای سبحان و متعال اعتراض کنند؛ چرا که تنها او آنچه صلاح دنیا و آخرتشان در آن است را می‌داند. متأسّفانه مردم می‌خواهند خودشان طبق هوای و هوس خود قانون وضع کنند؛ از این رو، آنچه از قوانین الهی که با هوا و هوس‌شان سازگار باشد را می‌پذیرند و آنچه را که با هوا و هوس‌شان موافق نباشد، رد می‌کنند؛ گویی این سخن خدای متعال را نشنیده‌اند که:(و هر که بر وفق آياتی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است)([201]).

 

ويا حسرةً على المسلمين في هذا الزمان، فإنّ اليهود في زمن طالوت (علیه السلام) أفضل من كثير من المسلمين اليوم، فهم لما أرادوا أن يُنَصَّبَ عليهم ملك لم ينصبوه هم، بل قالوا لنبيهم أن يطلب من الله أن يُنَصِّبَ لهم ملكاً: ﴿إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً﴾([202]).

دریغا بر مسلمانان این زمان! یهودیان در زمان طالوت از بسیاری از مسلمانان امروزی به مراتب بهتر بودند. هنگامی که قرار شد حاکمی برای آنها تعیین شود، آنها خودشان او را منصوب نکردند بلکه به پیامبرشان گفتند از خدا بخواهد حاکمی برای آنها برگزیند: ﴿إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا﴾(به يکی از پيامبران خود گفتند: برای ما پادشاهی نصب کن).([203])

 

فكلمة(لا إله إلا الله) هي كلمة التوحيد، ومن أشرك غير الله في ملك الله فهو مشرك وغير موحد وإن قال لا إله إلا الله، ولهذا قَرَنَ الإمام (علیه السلام) بقول لا إله إلا الله قول محمد رسول الله، وقول علي ولي الله؛ لأن علياً هو خليفة الله سبحانه وتعالى، وهو الملك المُعَيَّن من الله سبحانه، فمن أعرض عنه أو أعرض عن أي خليفة لله سبحانه أو ملك مُعَيَّن من الله سبحانه وتعالى، كان كمن أعرض عن قول(لا إله إلا الله)، ولهذا قال الرضا: بشرطها وشروطها، وقال (علیه السلام) وأنا من شروطها([204])، أي قبولي ولياً لله وخليفة لله في أرضه وملكاً معيناً من الله سبحانه وتعالى هو شرط من شروط التوحيد.

کلمه‌ی(لا اله الا الله) کلمه‌ی توحید است، و هر کس غیرِ خدا را در مُلک خدا شریک گرداند، مشرک و غیرموحّد است؛ حتی اگر بگوید لا اله الا الله. از همین رو، امام گفتار(محمد رسول الله) و(علی ولی الله) را قرین و همنشین سخن(لا اله الا الله) نموده است؛ چرا که علی، خلیفه و جانشین خداوند سبحان و متعال است و او مَلِک و پادشاه تعیین شده از سوی حق تعالی می‌باشد، و هر کس از او یا از هر جانشین  خداوند یا هر ملک و پادشاهی که از طرف خداوند سبحان و متعال تعیین شده باشد، روی گرداند، همانند کسی است که از گفتار(لا اله الا الله) روی برگردانیده است و از همین رو امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید:(بشرطها و شروطها)، و می‌فرماید:(و من از شروط آن هستم)؛([205]) یعنی پذیرفتن من به عنوان ولیّ خداوند و خیلفه و جانشین خداوند در زمینش و حاکمِ تعیین شده از سوی خداوند سبحان و متعال، شرطی از شروط توحید می‌باشد.

 

أما العمل الصالح فهو الإخلاص لله سبحانه وتعالى في العمل، و(نية المرء خير من عمله)([206])، و(لكل امرئٍ ما نوى)([207]).

اما ﴿الْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾(کردار نیکو) عبارت است از اخلاص در عمل برای خداوند سبحان و متعال و(نية المرء خیر من عمله)([208])(نیت شخص برتر از عمل اوست) و «برای هر کسی آن خواهد بود که نیت کرده است).([209])

 

فمعنى الآية ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾، أي : إلى الله سبحانه، أي إلى سماواته وملكوته تصعد الكلمات الطيبة، وهي صور ومثال لكل عمل وقول طيب وكريم يرضاه الله. ولا ترتفع هذه الكلمات الطيبة إلا إذا كانت عملاً صالحاً، أي إنها كانت عملاً خالصاً لوجه الله لا يرجو فيه العبد إلا وجه الله سبحانه، بل إنها لا تكون كلمات طيبة حقيقية إلا إذا كانت خالصة لوجه الله، فمن قال لا إله إلا الله وهو مشرك بعمله لعنته هذه الكلمة، فـ(كم من قارئ للقرآن والقرآن يلعنه)([210])؛ لأنه يقرأ القرآن ولا يعمل بما فيه، بل إنه يعمل بخلافه.

پس معنی آیه‌ی ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا می‌رود): یعنی به سوی خداوند سبحان؛ یعنی سخن نیکو و پاک به سوی آسمان‌ها و ملکوت او بالا می‌رود‌ و این، صورت و مثالی برای هر عمل و گفتار طیّب و کریمانه‌ای است که خداوند آن را می‌پسندد. این سخنان پاک بالا نمی‌رود مگر اینکه عمل صالحی باشند؛ یعنی عملی خالص برای خداوند که بنده در آن، جز رضایت خدای سبحان را امید نبسته باشد، و حتی اینها سخنان پاک حقیقی نخواهند بود مگر اینکه خالصانه برای وجه خداوند باشند. پس کسی که بگوید «لا اله الا الله» و در عملش مشرک باشد، این کلمه او را لعنت می‌کند که(چه بسیارند قاریان قرآن که قرآن آنها را لعنت می‌کند)([211])؛ چرا که او قرآن می‌خواند و به آنچه در آن است عمل نمی‌کند، حتی برخلاف آن عمل می‌نماید.

******


 

[192]- فاطر : 10.

[193] - فاطر: 10.

[194]- تفسير القمي : ج2 ص208 ، بحار الأنوار : ج66 ص64.

[195]- تفسیر قمی: ج 2 ص 208؛  بحار الانوار: ج 66 ص 64.

[196]- تفسير الإمام العسكري(علیه السلام) : ص328 ، بحار الأنوار : ج67 ص199.

[197]- تفسیر امام عسکری ع: ص 328؛  بحار الانوار: ج 67 ص 199.

[198]- آل عمران : 26.

[199]- المائدة : 44.

[200]- آل عمران: 26.

[201]- مائده: 44.

[202]- البقرة : 246.

[203]- بقره: 246.

[204]- عيون أخبار الرضا(علیه السلام) : ج1 ص144، بحار الأنوار: ج3 ص7.

[205] - عیون اخبار الرضا ع: ج 1 ص 144؛  بحار الانوار: ج 3 ص 7.

[206]- المحاسن للبرقي : ج1 ص260.

[207]- بحار الأنوار : ج64 ص111.

[208]- محاسن برقی: ج 1 ص 260.

[209]- بحار الانوار: ج 64 ص 111.

[210]- مستدرك الوسائل : ج4 ص250.

[211] - مستدرک الوسایل: ج 4 ص 250.


 

پرسش ۷۹: معنای آیه‌ی ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾.

سرفصل ها

همه