Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۱۴۴:

یمانی کیست؟

و ویژگی‌هایش کدام است؟

 

 

سؤال/  ١٤٤: السيد أحمد الحسن وصي ورسول الإمام المهدي (علیه السلام):

من هو اليماني ؟ وهل هناك حدود لهذه الشخصية يعرف بها صاحبها ؟ وهل هو من اليمن ؟

وهل هو معصوم بحيث لا يدخل الناس في باطل ولا يخرجهم من حق، وكما ورد في الرواية عن الباقر (علیه السلام): (إن رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) ؟

سید احمدالحسن، وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(علیه السلام)!

یمانی کیست؟ و آیا این شخصیت ویژگی‌ها و اوصافی دارد که با آن شناخته شود؟ و آیا او اهل یمن است؟

آیا او همان‌طور که در روایتی از امام باقر(علیه السلام) وارد شده که آن حضرت فرمودند: (پرچم او، پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی حلال نیست که از او روی برگرداند، و کسی که چنین کند اهل آتش است؛ چرا که او به حق و به راه مستقیم دعوت می‌کند). معصوم است به گونه‌ای که مردم را وارد باطل نکند و از حق خارج نسازد؟

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين

يجب أولاً معرفة أن مكة من تهامة، وتهامة من اليمن، فمحمد وآل محمد (علیهم السلام) كلهم يمانية، فمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) يماني ([231])، وعلي (علیه السلام) يماني والإمام المهدي (علیه السلام) يماني، والمهديون الإثنا عشر يمانية، والمهدي الأول يماني، وهذا ما كان يعرفه العلماء العاملون الأوائل (رحمهم الله)، ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾([232]).

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد لله  رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

اولاً باید دانست که مکّه از تهامه است و تهامه از یمن؛ بنابراین محمد و آل محمد(علیهم السلام) جملگی یمانی هستند: حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) یمانی است،([233]) علی(علیه السلام) یمانی است، امام مهدی(علیه السلام) یمانی است، مهدیّین دوازده‌گانه  یمانی‌اند و مهدی اول  یمانی است. این نکته‌ای است که علمای عامل پیشین می‌دانسته‌اند: ﴿ آنگاه پس از آنان جانشینانی بر جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوس‌ها پیروی کردند، و به زودی گمراهی را خواهند دید).([234])

 

وقد سمّى العلامة المجلسی (رحمه الله) في البحار كلام أهل البيت (علیهم السلام) بـ (الحكمة اليمانية)([235])، بل ورد هذا عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ([236])، كما وسمّى عبد المطلب (علیه السلام) البيت الحرام بـ (الكعبة اليمانية) ([237]).

علامه مجلسی(رحمه الله) در بِحار، سخن اهل بیت(علیهم السلام) را «حکمت یمانیه» نامیده است([238]) و حتی گفته این موضوع از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است؛([239]) همان‌طور که عبد المطلب(علیه السلام) بیت الحرام را «کعبه‌ی یمانیه» نام نهاده است.([240])

 

أما بالنسبة لحدود شخصية اليماني:

اما در خصوص اوصاف و ویژگی‌های شخصیت یمانی:

 

فقد ورد في الرواية عن الباقر (علیه السلام): ( وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى؛ لأنه يدعو إلى صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم، وإذا خرج اليماني فانهض إليه، فإن رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار؛ لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) ([241]). وفيها:

در روایت از امام باقر(علیه السلام) آمده است: (در میان پرچم‌ها پرچمی هدایت کننده‌تر از پرچم یمانی نیست، پرچم هدایت، همان است زیرا به سوی صاحبتان دعوت می‌کند. هنگامی که یمانی خروج کرد، فروختن سلاح را بر مردم و بر هر مسلمانی تحریم می‌نماید. چون یمانی خروج کرد، به سوی او بشتاب، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است؛ چرا که او به حقّ و راه مستقیم فرامی‌خواند)([242]) که در این حدیث:

 

أولاً: (لا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار): وهذا يعني أن اليماني صاحب ولاية إلهية، فلا يكون شخص حجة على الناس، بحيث إن إعراضهم عنه يدخلهم جهنم وإن صلوا وصاموا ([243])، إلا إذا كان من خلفاء الله في أرضه، وهم أصحاب الولاية الإلهية من الأنبياء والمرسلين والأئمة والمهديين.

اول: (بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است): و این به آن معنا است که یمانی صاحب ولایت الهی است. آری کسی بر مردم حجّت نیست به گونه‌ای که سرپیچی از او آنها را وارد جهنم سازد حتی اگر نماز بخوانند و روزه بگیرند([244])‌ مگر اینکه آن شخص از جانشینان خداوند بر زمینش باشد؛ و اینان صاحبان ولایت الهی ،انبیا، فرستادگان، ائمه و مهدیّین می‌باشند.

 

ثانياً: (أنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم): والدعوة إلى الحق والطريق المستقيم، أو الصراط المستقيم تعني: أن هذا الشخص لا يخطأ فيُدخل الناس في باطل أو يخرجهم من حق، أي إنه معصوم منصوص العصمة، وبهذا المعنى يصبح لهذا القيد أو الحد فائدة في تحديد شخصية اليماني.

دوم: (او به حقّ و راه مستقیم فرامی‌خواند): دعوت و فراخواندن به حق و راه مستقیم یا صراط مستقیم به آن معنا است که این شخص دچار خطا نمی‌شود تا مردم را به باطل بکشاند یا آنها را از حق خارج سازد؛ به عبارت دیگر او معصومی است که بر عصمتش نص  و تصریح وارد شده، و به این معنا، چنین قید یا محدودیتی، شاخصی برای مشخص نمودن شخصیت یمانی مشخص می‌نماید.

 

أما افتراض أي معنى آخر لهذا الكلام (يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم)، فإنه يجعل هذا الكلام منهم (علیهم السلام) بلا فائدة، فلا يكون قيداً ولا حداً لشخصية اليماني، وحاشاهم (علیهم السلام) من ذلك.

اما فرض گرفتن هر معنای دیگری برای این سخن (او به حقّ و راه مستقیم فرامی‌خواند) این گفته‌ی معصومین(علیهم السلام) را عبث و بی‌فایده می‌سازد و درنتیجه قید و حدی برای شخصیت یمانی بر جای نمی‌گذارد و این بسی از ساحت این حضرات معصوم(علیهم السلام) به دور است!

 

النتيجة مما تقدم في أولاً وثانياً:

از آنچه در دو مورد اول و دوم ارائه شد به این نتیجه می رسیم که:

 

إن اليماني حجة من حجج الله في أرضه ومعصوم منصوص العصمة، وقد ثبت بالروايات المتواترة والنصوص القطعية الدلالة أن الحجج بعد الرسول محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هم الأئمة الإثنا عشر (علیهم السلام) وبعدهم المهديون الإثنا عشر، ولا حجة لله في الأرض معصوم غيرهم، وبهم تمام النعمة وكمال الدين وختم رسالات السماء، وقد مضى منهم (علیهم السلام) أحد عشر إماماً، وبقي الإمام المهدي (علیه السلام) والاثنا عشر مهدياً، واليماني يدعو إلى الإمام المهدي (علیه السلام) فلابد أن يكون اليماني أول المهديين؛ لأن الأحد عشر مهدياً بعده هم من ولده: ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾([245])، ويأتون متأخرين عن زمن ظهور الإمام المهدي (علیه السلام)، بل هم في دولة العدل الإلهي، والثابت أن أول المهديين هو الموجود في زمن ظهور الإمام المهدي (علیه السلام) وهو أول المؤمنين بالإمام المهدي (علیه السلام) في بداية ظهوره وتحركه، لتهيئة القاعدة للقيام، كما ورد في وصية رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). ومن هنا ينحصر شخص اليماني بالمهدي الأول من الإثني عشر مهدياً.

یمانی(علیه السلام)، حجتی از حجت‌های خدا در زمینش است، معصوم بوده و بر عصمتش نص و تصریح وارد شده است، و با روایات متواتر و متون قطعی الدلاله ثابت شده که حجت‌های پس از پیامبر خدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، دوازده امام (علیهم السلام) و پس از آنها دوازده مهدی(علیهم السلام) هستند و بر زمین غیر از آنها هیچ معصوم و حجّت خدایی وجود ندارد؛ با آنها نعمت کامل می‌گردد؛ دین، کمال می‌یابد و رسالت‌های آسمان دوازده مهدی (علیهم السلام) باقی مانده‌اند. یمانی(علیه السلام) به امام مهدی (علیه السلام) فرا می‌خواند؛ پس ناگزیر یمانی(علیه السلام)، اولینِ مهدیّین(علیهم السلام) است؛ چرا که یازده مهدیِ (علیهم السلام) پس از او (علیه السلام) از فرزندان او(علیه السلام) می‌باشند: ﴿ فرزندانی، برخی از نسل برخی ديگر پديد آمده، و خداوند شنوا و دانا است ﴾([246]) ، و آنها (علیهم السلام) پس از زمان ظهور امام مهدی(علیه السلام) می‌آیند و در دولت عدل الهی حاضر خواهند بود. ثابت شده است که نخستین مهدیّین(علیه السلام)، در زمان ظهور امام مهدی(علیه السلام) وجود دارد و او نخستینِ مؤمنان به امام مهدی(علیه السلام) در سرآغاز ظهور و حرکت امام می‌باشد تا مقدّمات پایگاه قیام را فراهم سازد ـ‌همان گونه که در وصیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است‌ـ و از اینجا شخصیت یمانی (علیه السلام) منحصر و محدود می‌گردد به اینکه مهدی اول (علیه السلام) از مهدیّین دوازده‌گانه (علیهم السلام) می‌باشد.

 

والمهدي الأول بيَّنت روايات أهل البيت (علیهم السلام) اسمه وصفاته ومسكنه بالتفصيل، فاسمه أحمد وكنيته عبد الله - أي إسرائيل - أي إنّ الناس يقولون عنه إسرائيلي قهراً عليهم، ورغم أنوفهم.

روایت‌های اهل بیت(علیهم السلام)، نام، ویژگی‌ها و محل سکونت مهدی اول(علیه السلام) را به تفصیل بیان داشته‌اند، و اینکه اسم او احمد و کنیه‌اش عبدالله ـ‌یعنی اسرائیل‌ـ است؛ یعنی مردم به ناچار و بر خلاف میلشان، او را اسرائیلی می‌نامند.

 

وقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): (أسمي أحمد وأنا عبد الله أسمي إسرائيل فما أمره فقد أمرني وما عناه فقد عناني)([247]).

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: (نامم احمد است و من بنده‌ی خدا هستم. اسمم اسرائیل است؛ هر چه به او امر فرمود، مرا نیز امر کرد و هر چه او به او نمایاند، مرا نیز نمایانید) .

 

والمهدي الأول هو أول الثلاث مائة وثلاثة عشر، وهو: (من البصرة) و (في خده الأيمن أثر) و (في رأسه حزاز) و (جسمه كجسم موسى بن عمران (علیه السلام)) ، و (في ظهره ختم النبوة) و (فيه وصية رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)) و (هو أعلم الخلق بعد الأئمة بالقرآن والتوراة والإنجيل) و (عند أول ظهوره يكون شاباً)، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): (… ثم ذكر شاباً، فقال: إذا رأيتموه فبايعوه فانه خليفة المهدي)([248]).

مهدی اول، نخستین نفر از سیصد و سیزده تن است و او(علیه السلام) از بصره می‌باشد، در گونه‌ی راستش نشانه‌ای است، در سرش شوره دارد، بدنش مانند بدن موسی بن عمران (علیه السلام) می‌باشد و در پشتش ختم نبوّت است، وصیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد او(علیه السلام) است، او (علیه السلام) پس از ائمه(علیهم السلام)  داناترین مردم به قرآن، تورات و انجیل است، و در ابتدای ظهورش جوان می‌باشد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموند: (... سپس در مورد جوانی سخن راند و فرمود: هنگامی که او را دیدید با او بیعت کنید زیرا او خلیفه‌ی مهدی است).([249])

 

عن أبي عبد الله (علیه السلام) عن آبائه عن أمير المؤمنين (علیه السلام) قال : (قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) في الليلة التي كانت فيها وفاته لعلي (علیه السلام) يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا علي انه سيكون بعدي اثنا عشر إماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدياً، فأنت يا علي أول الإثني عشر إمام، وساق الحديث إلى أن قال: وليسلمها الحسن (علیه السلام) إلى ابنه م ح م د المستحفظ من آل محمد (علیهم السلام) فذلك اثنا عشر إماماً. ثم يكون من بعده اثنا عشر مهدياً فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المهديين، له ثلاثة أسامي: اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله و أحمد، والاسم الثالث المهدي، وهو أول المؤمنين )([250]).

از ابو عبد الله(علیه السلام) از پدرانش(علیهم السلام) از امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: (پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در شبی كه وفاتش بود به علي(علیه السلام) فرمودند: يا اباالحسن، صحيفه و دواتی حاضر كن. پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وصيّتش را املا فرمود تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علی(علیه السلام) پس از من دوازده امام (علیهم السلام) خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، نخستينِ دوازده امامی و حدیث را ادامه می‌دهد تا اینکه می‌فرمایند: حسن خلافت را به پسرش م ح م د  که حافظ دین آل محمد (علیهم السلام) است بسپارد. اینان، دوازده امامند و پس از آنان دوازده مهدی هستند. پس هرگاه وفات مهدی رسد، باید امر خلافت را به پسرش، اولین مقرّبین (اولین مهدیین) بسپارد که برای او سه نام است: اسمی مانند اسم من و اسم پدرم عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی است که او، اولین مؤمنان است).([251])

 

وعن الصادق (علیه السلام) أنه قال: (إن منا بعد القائم اثنا عشر مهدياً من ولد الحسين (علیه السلام))([252]).

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است كه فرموند: (از نسل ما بعد از قائم دوازده مهدی از فرزندان حسین(علیه السلام) خواهند بود).([253])

 

وعن الصادق (علیه السلام) قال: (إن منا بعد القائم أحد عشر مهدياً من ولد الحسين (علیه السلام))([254]).

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است كه فرموند: (از نسل ما بعد از قائم یازده مهدی از فرزندان حسین(علیه السلام) خواهند بود).([255])

 

وفي هذه الرواية القائم هو المهدي الأول وليس الإمام المهدي (علیه السلام)؛ لأن الإمام (علیه السلام) بعده إثنا عشر مهدياً.

در این روایت قائم (علیه السلام) همان مهدی اوّل است نه امام مهدی(علیه السلام) چون بعد از امام مهدی(علیه السلام) دوازده مهدی (علیهم السلام) خواهند بود.

 

وقال الباقر (علیه السلام) في وصف المهدي الأول: ( … ذاك المشرب حمرة، الغائر العينين المشرف الحاجبين العريض ما بين المنكبين برأسه حزاز و بوجهه أثر رحم الله موسى)([256]).

امام باقر(علیه السلام) در وصف مهدی اول (علیه السلام) فرموده است: (.... داراى قرمزى صورت، چشم‌هاى گود، ابروهاى برجسته، فراخ و پهنى ميان دو شانه، در سرش شوره و درصورتش اثرى است، رحمت خدا بر موسی باد).([257])

 

وعن أمير المؤمنين (علیه السلام) في خبر طويل: (… فقال (علیه السلام): ألا وإن أولهم من البصرة وآخرهم من الأبدال …) ([258]).

و از امیرمؤمنان(علیه السلام) در خبری طولانی روایت شده است: (.... فرمود: آگاه باش كه اوّلین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال است....).([259])

 

وعن الصادق (علیه السلام) في خبر طويل سمى به أصحاب القائم (علیه السلام): (.. ومن البصرة .. أحمد ..) ([260]).

 و از امام صادق(علیه السلام) در خبری طولانی كه اصحاب قائم(علیه السلام) را نام برده است، روایت شده است: (.... و از بصره.... احمد....).([261])

 

وعن الإمام الباقر (علیه السلام) أنه قال: (... له - أي للقائم - اسمان اسم يخفى واسم يعلن، فأما الذي يخفى فأحمد، وأما الذي يعلن فمحمد)([262]). وأحمد هو اسم المهدي الأول ومحمد اسم الإمام المهدي (علیه السلام) كما تبين من وصية رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم).

و از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است كه فرمود: (او ـ‌یعنی قائم‌ـ دو اسم دارد، اسمی مخفی و اسمی آشكار؛ اما اسمی كه پنهان می‌ماند احمد و اسمی كه آشكار می‌شود محمّد است)([263])، و احمد، اسم مهدی اوّل و محمّد اسم امام مهدی(علیه السلام) است، همان طور كه از وصیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آشكار شده است.

 

وعن الباقر (علیه السلام): (إن لله تعالى كنزاً بالطالقان ليس بذهب ولا فضة، اثنا عشر ألفاً بخراسان شعارهم: " أحمد أحمد "، يقودهم شاب من بني هاشم على بغلة شهباء، عليه عصابة حمراء، كأني أنظر إليه عابر الفرات، فإذا سمعتم بذلك فسارعوا إليه ولو حبواً على الثلج)([264])، وأحمد هو اسم المهدي الأول.

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است كه فرمود: (خداوند متعال گنجی در طالقان دارد كه نه از طلا است و نه از نقره؛ ‌دوازه هزار در خراسان که شعارشان «احمد احمد» است و رهبرى آنها را جوانى از بنى هاشم که سوار بر قاطرى خاکستری است و پيشانى‌بند قرمز رنگ دارد، بر عهده دارد. گویی به او مى‌نگرم كه فرات را مى‌گذرد و اگر شنيديد، به سوى او بشتابيد حتى اگر سینه خيز بر يخ و برف باشد)([265])، و احمد، اسم مهدی اول می‌باشد.

 

وفي كتاب الملاحم والفتن: (قال أمير الغضب ليس من ذي ولا ذهو لكنهم يسمعون صوتاً ما قاله إنس ولا جان بايعوا فلاناً باسمه ليس من ذي ولا ذهو ولكنه خليفة يماني)([266]).

در کتاب ملاحم و الفتن: (گفت امیر غضب، نه از این است و نه از آن، اما صدایی می‌شنوند که نه انسانی گفته است و نه جنّی، که با فلانی بیعت کنید، به اسمش که نه از این است و نه از آن، لیکن او خلیفه‌ی مهدی است).([267])

 

وفي الملاحم والفتن للسيد بن طاووس الحسني: (فيجتمعون وينظرون لمن يبايعونه فبيناهم كذلك إذا سمعوا صوتاً ما قال إنس ولا جان بايعوا فلاناً باسمه ليس من ذي ولا ذه ولكنه خليفة يماني)([268]). 

و در کتاب ملاحم و الفتن سید بن طاووس حسنی آمده است: (پس گِرد می‌آیند و چشم انتظار کسی می‌شوند که بیعتش کنند. پس در این بین ناگاه صدایی می‌شنوند که نه انسانی گفته است و نه جنّی، که بیعت کنید با فلانی، به اسمش که نه از این است و نه از آن، لیکن او خلیفه‌ی یمانی است).([269])

 

وروى الشيخ علي الكوراني في كتاب معجم أحاديث الإمام المهدي (علیه السلام): (ما المهدي إلا من قريش ، وما الخلافة إلا فيهم غير أن له أصلاً ونسباً في اليمن)([270])، وبما أن المهدي الأول من ذرية الإمام المهدي (علیه السلام) فلابد أن يكون مقطوع النسب؛ لأن ذرية الإمام المهدي (علیه السلام) مجهولون، وهذه الصفات هي صفات اليماني المنصور وصفات المهدي الأول؛ لأنه شخص واحد كما تبين مما سبق.

شیخ علی کورانی در کتاب معجم احادیث امام مهدی(علیه السلام) روایت کرده است: (مهدی نیست مگر از قریش و خلافتی نیست مگر در قریش، به جز آنکه او اصل و نسبی در یمن دارد)([271]) و از آنجا که مهدی اول(علیه السلام) از فرزندان امام مهدی(علیه السلام) است، به ناچار مقطوع النسب می‌باشد (نسبی ناشناخته و مبهم داشته باشد)؛ چرا که فرزندان امام مهدی(علیه السلام) گمنامند و اینها صفات یمانی منصور و صفات مهدی اول می‌باشد؛ زیرا اینها (در واقع) یک نفر هستند، همان طور که این مطلب پیش‌تر روشن گردید.

 

وإن أردتَ المزيد فأقول: إن اليماني ممهد في زمن الظهور المقدس ومن الثلاث مائة وثلاث عشر ويسلم الراية للإمام المهدي، والمهدي الأول أيضاً موجود في زمن الظهور المقدس، وأول مؤمن بالإمام المهدي (علیه السلام) في بداية ظهوره وقبل قيامه، فلابد أن يكون أحدهما حجة على الآخر، وبما أن الأئمة والمهديين حجج الله على جميع الخلق والمهدي الأول منهم فهو حجة على اليماني إذا لم يكونا شخصاً واحداً، وبالتالي يكون المهدي الأول هو قائد ثورة التمهيد فيصبح دور اليماني ثانوياً بل مساعداً للقائد، وهذا غير صحيح لأن اليماني هو الممهد الرئيسی وقائد حركة الظهور المقدس، فتحتم أن يكون المهدي الأول هو اليماني واليماني هو المهدي الأول.

و اگر بیش‌تر بخواهی اضافه می‌کنم که یمانی، بسترساز در زمان ظهور مقدس و جزو سیصد و سیزده نفر می‌باشد و پرچم را به امام مهدی(علیه السلام) تسلیم می‌کند، و مهدی اول  نیز در زمان ظهور مقدس موجود است و نخستین مؤمن به امام مهدی (علیه السلام) در سرآغاز ظهور و پیش از قیام آن حضرت (علیه السلام) می‌باشد. بنابراین ناگزیر باید یکی از آنها بر دیگری حجّت باشد و از آنجا که ائمه و مهدیّین حجت‌های خدا بر جمیع خلق هستند و مهدی اول از آنها است، لذا او حجّت بر یمانی است؛ اگر این دو یکی نباشند. در نتیجه مهدی اول، فرمانده انقلابِ زمینه‌سازیِ ظهور است و از همین رو نقش یمانی، ثانوی و حتی دستیار فرمانده می‌باشد و این درست نیست چرا که یمانی، بسترساز اصلی و فرمانده حرکت ظهور مقدس می‌باشد و به ناچار لازم می‌آید که مهدی اول همان یمانی، و یمانی همان مهدی اول باشد.

 

وبهذا يكون اليماني: (اسمه أحمد، ومن البصرة، وفي خده الأيمن أثر، وفي بداية ظهوره يكون شاباً، وفي رأسه حزاز، وأعلم الناس بالقرآن وبالتوراة والإنجيل بعد الأئمة، ومقطوع النسب، ويلقب بالمهدي، وهو إمام مفترض الطاعة من الله، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، ويدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم ويدعو إلى الإمام المهدي (علیه السلام) و … و … )، وكل ما ورد من أوصاف المهدي الأول في روايات محمد وآل محمد (علیهم السلام) ، فراجع الروايات في كتاب غيبة النعماني وغيبة الطوسي وإكمال الدين والبحار ([272])، وغيرها من كتب الحديث.

بر این اساس یمانی چنین است: (نامش احمد است، از بصره است، در گونه‌ی راستش نشانه و اثری است، در ابتدای ظهورش جوان است، در سرش شوره، پس از ائمه داناترین مردم به قرآن، تورات و انجیل است، مقطوع النسب می‌باشد، مُلقّب به مهدی است، او امام واجب الاطاعت از سوی خداوند است، بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او روی برگرداند و اگر کسی چنین کند از اهل آتش است، او به حق و راه مستقیم دعوت می‌کند و به سوی امام مهدی(علیه السلام) فرا می‌خواند و.... و....) و دارای تمام اوصاف و ویژگی‌های مهدی اول که در روایات محمد و آل محمد(علیهم السلام) آمده است. به روایات کتاب‌های غیبت نعمانی، غیبت طوسی، اکمال الدین، بحار([273]) و دیگر کتب حدیث مراجعه نمایید.

 

ويبقى أن كل أتباع اليماني من الثلاث مائة والثلاثة عشر أصحاب الإمام (علیه السلام) هم يمانيون؛ باعتبار انتسابهم لقائدِهم اليماني، ومنهم يماني صنعاء ويماني العراق.

مطلب دیگری که باقی مانده این است که تمام پیروان یمانی از سیصد و سیزده صحابی امام(علیه السلام) یمانی هستند؛ از این جهت که آنها به فرمانده‌ی یمانی‌شان منتسب می‌باشند؛ از جمله‌ی ایشان یمانی صنعا و یمانی عراق می‌باشد.

 

﴿كَلاَّ وَالْقَمَرِ * وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ * وَالصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ * إِنَّها لإَِحْدَى الْكُبَرِ * نَذِيراً لِلْبَشَرِ * لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ * كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ * فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ * فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ * كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ * بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً * كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الآْخِرَةَ * كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ * وَما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ﴾([274]).

﴿آری، سوگند به ماه * و سوگند به شب، چون روی در رفتن آرد * و سوگند به صبح، چون پرده برافکند * که اين يکی از حادثه‌های بزرگ است * ترساننده‌ای برای آدميان است * برای هر کس از شما که خواهد پيش افتد يا از پِی رود * هر کس در گرو عملی است که انجام داده است * مگر اصحاب یمین * که در بهشت‌ها می‌پرسند * از گناهکاران * که چه چيز شما را به جهنم کشانيد؟ * گويند: ما از نمازگزاران نبوديم، * و مسکین را طعام نمی‌دادیم، * و با آنان که سخن باطل می‌گفتند هم‌آواز می‌شديم، * و روز دین را دروغ می‌انگاشتيم، * تا یقینمان فرا رسيد * پس شفاعت شفاعت‌کنندگان سودشان نبخشيد * آنها را چه شده است که از اين پند، روی می‌گردانند؟ * گویا خرانِ وحشی‌اند * که از شير می‌گريزند * بلکه هر يک از ايشان می‌خواهد نامه‌هايی گشاده به او داده شود * به هیچ وجه، بلکه آنها از آخرت نمی‌ترسند * آری، که آن، اندرزی است * هر که خواهد، از آن پند گیرد * و پند نمی‌گيرند مگر اينکه خدا بخواهد؛ او شايسته‌ی آن است که از او بترسند، و او سزاوار مغفرت و آمرزش است﴾.([275])

 

﴿والقمر﴾: الوصي. ﴿والليل﴾: دولة الظالمين. ﴿والصبح﴾: فجر الإمـام المهدي (علیه السلام)، وبداية ظهوره بوصيه كبداية شروق الشمس، لأنه هو الشمس.

﴿وَ الْقَمَرِ﴾ وصی، ﴿وَ الليْلِ﴾ دولت ستمگران است و ﴿وَ الصُّبْحِ﴾ سپیده دم امام مهدی (علیه السلام) و آغاز ظهور آن حضرت از طریق وصی‌اش می‌باشد؛ همانند ابتدای برآمدن خورشید؛ چرا که آن حضرت، خودِ خورشید است.

 

﴿إِنَّها لإَِحْدَى الْكُبَرِ﴾: أي القيامة الصغرى. والوقعات الإلهية الكبرى ثلاث هي: القيامة الصغرى، والرجعة، والقيامة الكبرى ([276]).

﴿ که اين يکی از حادثه‌های بزرگ است): یعنی قیامت صغری. ایام بزرگ الهی سه تا هستندکه عبارت‌اند از: قیامت صغری، رجعت و قیامت کبری.([277])

 

﴿نَذِيراً لِلْبَشَرِ﴾: أي منذر، وهو الوصي والمهدي الأول (اليماني)، يرسله الإمام المهدي (علیه السلام) بشيراً ونذيراً بين يدي عذاب شديد، ليتقدم من شاء أن يتقدم، ويتأخر من شاء أن يتأخر عن ركب الإمام المهدي (علیه السلام)([278]).

﴿ ترساننده‌ای برای آدميان است ﴾ : یعنی بیم دهنده است و او، وصی و مهدی اول (یمانی) می‌باشد که امام مهدی(علیه السلام) او را برای بشارت و بیم دادن و ترسانیدن پیش از عذاب شدید می‌فرستد تا هر که خواهد پیشی جوید، پیشی جوید و هر که خواهد از همراهی با امام مهدی(علیه السلام) بازایستد، بازایستد.([279])

 

﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾: وهذا واضح فكل إنسان يحاسب على عمله، ﴿إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ﴾، وهؤلاء مستثنون من الحساب وهم: المقربون وهم أصحاب اليماني الثلاث مائة وثلاثة عشر أصحاب الإمام المهدي (علیه السلام)، يدخلون الجنة بغير حساب، قال تعالى: ﴿فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ﴾([280])، ﴿فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾، أي لم نك من الموالين لولي الله، وخليفته ووصي الإمام المهدي (علیه السلام) والمهدي الأول (اليماني الموعود)([281])، فاليماني (لا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار). 

﴿ هر کس در گرو عملی است که انجام داده است ﴾ : و این واضح است که هر انسانی بر عملش محاسبه می‌گردد ﴿ مگر اصحاب یمین ﴾ ، و اینها که از حساب مستثنی هستند عبارتند از: مقرّبان، که سیصد و سیزده یار یمانیِ اصحاب امام مهدی(علیه السلام) می‌باشند که بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند. حق تعالی می‌فرماید: ﴿ اما اگر از مقرّبان باشد * برای او است آسايش و روزی و بهشت پر نعمت﴾([282]) ، ﴿ که در بهشت‌ها می‌پرسند * از گناهکاران * که چه چيز شما را به جهنم کشانيد؟ * گويند: ما از نمازگزاران نبوديم ﴾ ؛ یعنی ما از پیروان ولیّ خدا و خلیفه‌ی او و وصی امام مهدی(علیه السلام) و مهدی اول (یمانی موعود)([283]) نبودیم. پس در خصوص یمانی: (بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است).

 

فحسبي الله ونعم الوكيل:

خداوند مرا بس است و او نیکو حمایتگری است:

 

لقد ابتلي أمير المؤمنين علي (علیه السلام) بمعاوية بن هند (لعنه الله)، وجاءه بقوم لا يفرقون بين الناقـة والجمل ، وقد ابتليت اليوم كما ابتلي أبي علي بن أبي طالب (علیه السلام)، ولكن بسبعين معاوية (لعنه الله)، ويتبعهم قوم لا يفرقون بين الناقة والجمل، والله المستعان على ما يصفون.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به معاویه بن هند (لعنه الله) مبتلا شد و آن ملعون با جماعتی که فرق بین ناقه و شتر را نمی‌دانستند سراغ آن حضرت آمد، و امروز من مانند پدرم علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) گرفتار شده‌ام ولی به هفتاد معاویه (لعنه الله) با قومی که فرق میان ناقه و شتر را نمی‌دانند از آنها پیروی می‌کنند و خداوند کسی است که در این مورد باید از او یاری خواست.

 

والله ما أبقى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ، وآبائي الأئمة (علیهم السلام) شيئاً من أمري إلا بيَّنوه ، فوصفوني بدقة، وسموني، وبيَّنوا مسكني، فلم يبقَ لبس في أمري، ولا شبهة في حالي بعد هذا البيان، وأمري أبين من شمس في رابعة النهار ، وإني أول المهديين واليماني الموعود.

به خدا سوگند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرانم ائمه(علیهم السلام) چیزی از موضوع مرا باقی نگذاشته‌اند مگر آنکه آن را بیان نموده باشند: آنها مرا با بیان جزئیات توصیف کرده‌اند، مرا نام برده‌اند، محل سکونتم را مشخص ساخته‌اند؛ و پس از این بیانات، دیگر در موضوع من پوشیدگی، و در حالت و وضعیت من شک و شبهه‌ای باقی نمانده است. امر من از روز روشن هم واضح‌تر است: من اولین مهدیّین و یمانی موعود هستم.

******


 


 


 

[231]- عن رسول الله(ص): (... ان خير الرجال أهل اليمن، والايمان يمان وأنا يماني ...) بحار الأنوار: ج 57 ص232، الأصول الستة عشر : ص81.

[232]- مريم : 59.

[233]-از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «.... برترین مردمان از اهل یمن‌اند؛ ایمان یمانی است و من یمانی هستم....». بحار الانوار: ج 57 ص 232؛  اصول شانزده‌گانه: ص 81.

[234]- مریم: 59.

[235]- راجع مقدمة بحار الأنوار : ج1 ص1.

[236]- قال رسول الله (ص)  : ( الايمان يماني والحكمة يمانية ) الكافي : ج8 ص70 ح27.

[237]- راجع بحار الأنوار : ج22، 51، 75. وأيضاً وصف الله تعالى الكعبة بأنها يمانية في مناجاته لعيسى (علیه السلام) في وصف الرسول محمد (ص)  إذ جاء فيها: (... يا عيسى دينه الحنيفية وقبلته يمانية وهو من حزبي وأنا معه ...) الكافي : ج8 ص139.

[238]- مراجعه کنید به مقدّمه‌ی بحار الانوار: ج 1 ص 1.

[239]- رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ایمان، یمانی است و حکمت، یمانی است». کافی: ج 8 ص 70 ح 27.

[240]- رجوع نمایید به بحار الانوار: ج 22، 51 و 75. همچنین خداوند متعال در مناجاتش با عیسی ع در توصیف حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، کعبه را کعبه‌ی یمانی توصیف می‌فرماید، آنجا که می‌فرماید: «.... ای عیسی! دینش حنفی و قبله‌اش یمانی است. او از حزب من است و من با او هستم....». کافی: ج 8 ص 139.

[241]- غيبة النعماني : ص264.

[242] - غیبت نعمانی: ص 264.

[243]- وهذا مستفاد من إطلاق حديث الإمام الباقر (علیه السلام) في رواية اليماني؛ بمعنى أنه (علیه السلام) قد بيّن أنّ النار مصير كل من التوى على اليماني سواء كان الملتوي يصلي ويصوم و . . و . . أو لا.

وأيضاً جاءت روايات تنص على أن لا يكون أحد من أهل النار إلا إذا أنكر إماماً منصباً من الله تعالى، منها:

عن أبي جعفر (علیه السلام) قال : قال الله تبارك وتعالى: (لأعذبن كل رعية في الاسلام دانت بولاية كل إمام جائر ليس من الله، وإن كانت الرعية في أعمالها برة تقية، ولأعفون عن كل رعية في الاسلام دانت بولاية كل إمام عادل من الله وإن كانت الرعية في أنفسها ظالمة مسيئة) الكافي : ج1 ص376.

وعن أبي عبد الله (علیه السلام) قال: (إن الله لا يستحيي أن يعذب أمة دانت بإمام ليس من الله وإن كانت في أعمالها برة تقية وإن الله ليستحيي أن يعذب أمة دانت بإمام من الله وإن كانت في أعمالها ظالمة مسيئة) الكافي : ج1 ص376.

[244]- و چنین مفهومی از تطبیق دادن حدیث امام باقر ع در روایت یمانی برداشت می‌شود؛ اینکه ایشان ع بیان می‌فرمایند آتش، مقصد هر کسی است که از یمانی سرپیچی کند؛ فرقی نمی‌کند که این نافرمان، نماز بخواند، روزه بگیرد، .... یا خیر!

همچنین روایات تاکید می‌کنند هیچ کس از اهل آتش نمی‌شود مگر اینکه امامی منصوب از سوی خداوند متعال را انکار نماید؛ از جمله:

از ابا جعفر ع روایت شده است که فرمود: «به طور قطع هر کسی را که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از جانب خدا نباشد گردن نهند، عذاب خواهم نمود؛ هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزگار باشد، و از هر کسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی که از جانب خداوند باشد تن دهد قطعاً درمی‌گذرم؛ هر چند آن فرد در کارهای خویش ستمکار و گنهکار باشد». کافی: ج 1 ص 376.

و از ابا عبد الله ع روایت شده است که فرمود: «خداوند از عذاب کردن امّتی که به پیشوایی که از جانب خداوند نباشد، گردن نهد، حیا نمی‌کند هر چند در اعمالشان نیک و پرهیزگار باشند و خداوند از عذاب کردن امّتی که به امام منصوب از سوی خدا گردن نهد، حیا می‌کند هر چند در اعمالشان ستمکار و گنهکار باشند». کافی: ج 1 ص 376.

[245]- آل عمران : 34.

[246] - آل عمران: 34.

[247]- تفسير العياشي : ج1 ص44، البرهان : ج1 ص95، بحار الأنوار : ج7 ص178.

[248]- بشارة الإسلام : ص30. وفي إمتاع الأسماع للمقريزي : ج12 ص296، قال: (وفي رواية: فإذا رأيتموهم فبايعوهم ولو حبوا على الثلج، فإنه خليفة المهدي).

[249] - بشارت الاسلام: ص 30؛ در إمتاع أسماع ـ مقریزی: ج 12 ص 296 در روایت آمده است: «پس هنگامی که او را دیدید، با او بیعت کنید حتی اگر سینه‌خیز بر روی برف و یخ باشد که او خلیفه‌ی مهدی است».

[250]- بحار الأنوار : ج53 ص147، الغيبة للطوسي : ص150، غاية المرام : ج2 ص241.

[251] - بحار الانوار: ج 53 ص 147 ؛ غیبت طوسی: ص 150؛ غایة المرام: ج 2 ص 241.

[252]- بحار الأنوار : ج53 ص148، البرهان : ج3 ص310، الغيبة للطوسي : ص385.

[253] - بحار الانوار: ج 53 ص 148؛  برهان: ج 3 ص 310 ؛ غیبت طوسی: ص 385.

[254]- بحار الأنوار : ج53 ص145.

[255] - بحار الانوار: ج 53 ص 145.

[256]- غيبة النعماني : ص215.

[257] - غیبت نعمانی: ص 215.

[258]- بشارة الإسلام : ص148.

[259] - بشارت الاسلام: ص 148.

[260]- بشارة الإسلام : ص181.

[261] - بشارت الاسلام: ص 181.

[262]- كمال الدين وتمام النعمة : ج2 ص653 ب57.

[263] - کمال الدین و تمام النعمت: ج 2 ص 653 ب 57.

[264]- منتخب الأنوار المضيئة : ص343.

[265] - منتخب الانوار المضیئه: ص 343.

[266]- الملاحم والفتن للسيد ابن طاووس الحسني : ص27.

[267] - ملاحم و الفتن سید بن طاووس حسنی: ص 27.

[268]- الملاحم والفتن : ص80.

[269] - ملاحم و الفتن: ص 80.

[270]- معجم أحاديث الإمام المهدي (علیه السلام) : ج1 ص299.

[271] - معجم احادیث امام مهدی ع: ج 1 ص 299.

[272]-  بحار الأنوار : ج52 ج53.

[273] - بحار الانوار: ج 52 و ج 53.

[274]- المدثر : 32 – 56.

[275] - مدثر: 32 تا 56.

[276]- قال الإمام الصادق (علیه السلام): (أيام الله ثلاثة: يوم يقوم القائم (علیه السلام) ويوم الكرة ويوم القيامة) مختصر بصائر الدرجات: ص18.

[277] - امام صادق ع می‌فرمایند: «ایام الله (روزهای خدا) سه تا هستند: روز قیام قائم ع، روز بازگشت (رجعت) و روز قیامت». مختصر بصائر الدرجات: ص 18.

[278]- عن الإمام الصادق (علیه السلام) في تفسير بعض الآيات القرآنية قال: ( ... وقوله : وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ .. لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ، قال: اليوم قبل خروج القائم من شاء قبل الحق وتقدم إليه ومن شاء تأخر عنه .......) بحار الأنوار: ج24 ص325 – 326.

[279] - از امام صادق ع در تفسیر برخی آیات قرآنی: .... و درباره‌ی این سخن حق تعالی ﴿وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ.... لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ﴾ فرمود: «روز پیش از خروج قائم؛ هر که بخواهد حق را قبول کند و به سوی او رود و هر که بخواهد از او بازایستد....». بحار الانوار: ج 24 ص 325 و 326.

[280]- الواقعة : 88 – 89.

[281]- عن محمد بن الفضيل، عن أبي الحسن الماضي (علیه السلام): (قلت: " إنها لاحدى الكبر "، قال: الولاية، قلت: " لمن شاء منكم أن يتقدم أو يتأخر" ؟ قال: من تقدم إلى ولايتنا أخّر عن سقر ومن تأخر عنا تقدم إلى سقر، " إلا أصحاب اليمين " قال: هم والله شيعتنا، قلت: " لم نك من المصلين" ؟ قال: إنا لم نتول وصي محمد والأوصياء من بعده ..) الكافي : ج1 ص432 ح91.

[282] - واقعه: 88 و 89.

[283] - از محمد بن فضیل از ابو الحسن ع دوم: عرض کردم: ﴿إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ﴾ (که اين يکی از حادثه‌های بزرگ است). فرمود: «ولایت». عرض کردم: ﴿نَذِيراً لِلْبَشَرِ * لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ﴾ (ترساننده‌ای برای آدميان است * برای هر کس از شما که خواهد پيش افتد يا از پِی رود). فرمود: «کسی که به سمت ولایت ما بیاید از آتش بازمی‌ایستد و کسی که از ولایت ما بازایستد به سمت آتش می‌رود»، ﴿إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ﴾ فرمود: «به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند». عرض کردم: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ؟» (ما از نمازگزاران نبوديم؟). فرمود: «ما پیرو وصی محمد و اوصیای پس از او نبودیم....». کافی: ج 1 ص 432 ح 91.

پرسش ۱۴۴:یمانی کیست؟ و ویژگی‌هایش کدام است؟

سرفصل ها

همه