Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۱۵۷: 

چگونه علم معصوم زیاد می‌شود؟

 

سؤال/ ١٥٧:كيف يستزيد المعصوم من العلم كما هو وارد عنهم (علیهم السلام)؟

وهل هو يجهل ثم يعلم؟

چگونه همان طور که از ائمه(علیهم السلام) روایت شده است، علم معصوم بیش‌تر می‌شود؟

 آیا او نمی‌داند و سپس دانا می‌شود؟

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين

إذا كان المراد أنه يجهل بمعنى لا يعلم ثم يعلم فلا، وهذا خطأ، لكنه يدرك ما أودع في عقله التام بالله سبحانه وتعالى، حيث إنه (علیه السلام) محجوب بالجسد عند نزوله إلى عالم الأجسام في هذه الدنيا للامتحان، أي كما أنه محتاج إلى الله سبحانه وتعالى ليوصل قطرة الدم التي أودعها الله في قلبه إلى أطراف جسمه، كذلك هو محتاج لله ومفتقر إلى الله سبحانه وتعالى ليوصل له العلم الذي أودعه في عقله التام إلى نفسه في هذا العالم ، أي إنه يعلم ويزداد علماً مما أودع في عقله التام ، أي وجوده في بيت الله (المقامات العشرة، عشرة الإيمان)، أي إنه يزداد علماً من علمه المكنون المخزون في قلبه أو عقله التام، (وليس العلم في السماء ولا في الأرض، ولكنه في الصدور فاستفهم الله يفهمك)([472]).

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

اگر مراد از (نمی‌داند) آن باشد که وی نمی‌داند سپس می‌داند، خیر، این اشتباه است؛ بلکه او به وسیله‌ی خداوند سبحان و متعال از آنچه در عقل کاملش به ودیعه نهاده شده است، درک می‌کند؛ چرا که او(علیه السلام) هنگام فرود آمدنش به این عالم جسمانی در این دنیا برای امتحان و آزمایش، به وسیله‌ی جسد در حجاب قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، همان طور که او برای رسیدن قطره‌ی خونی که در قلبش نهاده شده به اعضای بدنش به خداوند سبحان و متعال محتاج می‌باشد، به همین صورت او محتاج به خداوند و فقیر درگاه خداوند سبحان و متعال برای رسیدن علمی است که در عقل کاملش به ودیعه نهاده شده به نفسش در این عالم می‌باشد؛ یعنی او می‌فهمد و علمش از آنچه در عقل کاملش به ودیعه نهاده شده است، زیاد می‌شود؛ به دیگر سخن، از وجودش در خانه‌ی خدا (مقامات ده‌گانه، ده مرتبه‌ی ایمان)؛ یعنی زیاد شدن علم او از علمی که پوشیده‌ی نگه‌داری شده در قلب یا همان عقل کاملش می‌باشد. علم نه در آسمان است و نه در زمین، بلکه در سینه‌ها است، پس از خدا بخواهید تا شما را بفهماند.([473])

 

فـ (الجامعة) و (الجفر) و (مصحف فاطمة) كلها علم وليست هي العلم، بل العلم هو ما يحدث في كل ساعة، وهو من المعصوم وإلى المعصوم ([474])، ﴿… وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾([475]).

(جامعه)، (جفر) و (مصحف فاطمه) همگی علم‌اند ولی علم محسوب نمی‌شوند؛ بلکه علم آن چیزی است که در هر ساعت تازه می‌شود و از معصوم و به معصوم است:([476]) ﴿.... و تقوای الهی پیشه کنید تا خدا شما را تعليم دهد و او نسبت به همه چيز داناست.﴾([477])

******


 

[472]- روي عن أمير المؤمنين (علیه السلام): (ليس العلم في السماء فينزل إليكم، ولا في تخوم الأرض فيخرج لكم، ولكن العلم مجبول في قلوبكم، تأدبوا بآداب الروحانيين يظهر لكم) العلم والحكمة في الكتاب والسنة لمحمد الريشهري : ص36، جامع الشتات للخواجوئي : ص215.

[473] - از امیر المؤمنین(ع) روایت شده است: (علم در آسمان نیست که به سوی شما فرود آید، و در اعماق زمین نیست تا برایتان خارج شود؛ بلکه علم در قلب‌های خودتان است، به اخلاق روحانیّون آراسته گردید تا بر شما ظاهر شود). علم و حکمت در کتاب و سنّت ـ محمد ریشهری: ص 36 ؛  جامع الشتات ـ خاجویی: ص 215.

[474]- وهذا ما ورد في الحديث الشريف، عن أبي بصير قال: (دخلت على أبي عبد الله (علیه السلام) فقلت له: جعلت فداك إن شيعتك يتحدثون أن رسول الله (ص) علم علياً (علیه السلام) باباً يفتح له منه ألف باب؟ قال: فقال: يا أبا محمد علم رسول الله (ص) عليا (علیه السلام) ألف باب يفتح من كل باب ألف باب، قال: قلت: هذا والله العلم. قال: فنكت ساعة في الأرض، ثم قال: إنه لعلم وما هو بذاك. قال: ثم قال: يا أبا محمد وإن عندنا الجامعة وما يدريهم ما الجامعة؟ قال: قلت: جعلت فداك وما الجامعة ... قال: إنه لعلم وليس بذاك. ثم سكت ساعة، ثم قال: وإن عندنا الجفر وما يدريهم ما الجفر ... قال: إنه لعلم وليس بذاك. ثم سكت ساعة ثم قال: وإن عندنا لمصحف فاطمة وما يدريهم ما مصحف فاطمة عليها السلام؟ ... إنه لعلم وما هو بذاك. ثم سكت ساعة ثم قال: إن عندنا علم ما كان وعلم ما هو كائن إلى أن تقوم الساعة .. إنه لعلم وليس بذاك. قلت: جعلت فداك فأي شيء العلم؟ قال: ما يحدث بالليل والنهار، الأمر من بعد الأمر، والشيء بعد الشيء إلى يوم القيامة) الكافي : ج1 ص238.

[475]- البقرة : 282.

[476] - در حدیث شریف از ابو بصیر روایت شده است: بر ابو عبد الله(ع)  وارد شدم. به ایشان عرض کردم: فدایت گردم! شیعیان شما چنین می‌گویند رسول خدا ص بابی به علی ع آموخت که از آن هزار باب باز می‌شود؟ فرمود: (ای ابا محمد! رسول خدا ص به علی ع بابی آموخت که به هزار باب باز می‌شود و هر باب به هزار باب دیگر). عرض کردم: به خدا سوگند که این، علم است! ایشان ساعتی بر زمین چشم دوخت و سپس فرمود: (علم است و علم محسوب نمی‌گردد). سپس فرمود: (ای ابا محمد! نزد ما جامعه است و آیا می‌دانند جامعه چیست؟) عرض کردم: فدایتان گردم! جامعه چیست؟ .... فرمود: (آن علم است و علم محسوب نمی‌گردد). سپس ساعتی سکوت کرد و فرمود: (نزد ما جفر است و آیا می‌دانند جفر چیست؟).... فرمود: (علم است و علم محسوب نمی‌شود). سپس ساعتی سکوت کرد و فرمود: (نزد ما مصحف فاطمه است و آیا می‌دانند مصحف فاطمه ع چیست؟.... علم است و علم محسوب نمی‌گردد). ساعتی سکوت نمود و سپس فرمود: (نزد ما علم آنچه گذشت و علم آنچه واقع خواهد شد تا برپایی ساعت می‌باشد.... این علم است و علم محسوب نمی‌گردد). عرض کردم: فدایت شوم! چه چیزی علم می‌باشد؟ فرمود: (آنچه در شب و روز تازه می‌شود و اتفاق می‌افتد، امری پس از امر و هر چیز پس از چیز دیگر، تا روز قیامت). کافی: ج 1 ص 238.

[477] - بقره: 282.


 


 


 

پرسش ۱۵۷: چگونه علم معصوم زیاد می‌شود؟

سرفصل ها

همه