Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

وهم الإلحاد ، الفصل الثالث ، التطور سنة إلهية (ص ١٧٧-١٨٤) / توهم بيخدايي ، فصل سوم: تکامل، سنتی الهی (ص١٨٧-١٩٣ )   


 

إشكال زنا المحارم والتوافق بين الدين والتطور: 

اِشکال زنا با محارم و سازگارى دین با تکامل : 


 

وضعت هذا الإشكال والرد عليه لتجلية الحقيقة وتضييق منافذ الاعتراض. 

این اشکال و پاسخ به آن را با هدف آشکار ساختن حقیقت و بستن روزنه‌های بهانه‌گیری و اعتراض مطرح می‌نمایم. 
 

ومفاد إشكال زنا المحارم على التطور هو: إنه لو كان هناك تطور فإنّ آدم أو أحد آبائه من الآدميين الذين سبقوه يحتمل كونه نتاج زنا محارم فلم تكن هناك شريعة تحرمه، فلماذا لا يكون زنا المحارم هو السائد في تلك المجتمعات كما هو المتوقع عند غياب الشريعة التي تحرمه؟!!! 

مفاد اشکال زنا با محارم بر تکامل چنین است: اگر تکاملی در کار باشد، این احتمال وجود خواهدداشت که آدم یا یکی از اجدادش از آدمیانی که پیش از او بوده‌اند از زنا با محارم پدید آمده باشند، چرا که در آن زمان، دین و شریعتی که این کار را حرام بشمارد، وجود نداشته است. بنابراین چرا و به چه دلیل، در آن جوامع انسانی نباید زنا با محارم موردی غالب و عادی باشد در حالی که انتظار چنین وضعیتی در نبود دینی که این کار را تحریم کند، معقول به‌شمار می‌رود؟!!! 
 

والذي يمكنه أن يوجّه هذا الإشكال هو من لا يعتقد أنّ البشر هم نتاج زنا محارم وقع بين أولاد وبنات آدم، فلا يستطيع علماء الأديان توجيه هذا الإشكال إلى مسألة التوافق بين التطور والدين؛ لأنهم يعتبرون أنّ زنا المحارم في زمن آدم مسألة طبيعية ويعتبرونه زواجاً مشروعاً، وبالتالي فهذا الإشكال غير موجود لدى علماء اليهود والمسيحيين وأغلب علماء ومفسري السنة وكثير من علماء ومفسري الشيعة؛ لأنهم يعتبرون أنّ البشرية كلها جاءت من نتاج زنا محارم بحسب عقيدتهم أنّ أبناء وبنات أدم تزوجوا من بعضهم، والبشرية هي نتاج هذا التناسل المخالف حتى لتركيبة الأجسام البايلوجية التي ترفض زنا المحارم. 

این اشکال برای کسانی معتبر است که معتقد نیستند بشر نتیجهء زنا با محارم بین پسران و دختران آدم است. بنابراین علمای ادیان نمی‌توانند از این اشکال به‌عنوان نمونه‌ای از هم‌خوانی تکامل با دین یاد کنند؛ زیرا از دیدگاه آنها در زمان آدم، زنا با محارم مسئله‌ای طبیعی بوده و ازدواجی مشروع به‌شمار می‌رفته است. از این رو برای علمای یهود و مسیحیت، و اغلب علما و مفسران اهل سنت و نیز اغلب علما و مفسران شیعه، این اشکال اصلاً مطرح نمی‌باشد؛ چرا که به‌باور ایشان، پیدایش تمام انسان‌ها نتیجهء زنا با محارم است و پسران و دختران آدم با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و بشریت حاصل این تولید مثلِ مخالف با ترکیب بیولوژیکی اجسام که زنا با محارم را رد می‌کند، می‌باشد! 
 

أما عند آل محمد، فهذا قول فاسد وغير صحيح، وقد بيّن الأئمة من آل محمد (عليهم السلام) أنه باطل ووردت روايات عن آل محمد (عليهم السلام) نفت هذا الفساد عن آدم وذريته وأن زنا المحارم محرم في شريعة آدم (عليه السلام)

البته از منظر آل محمد، این سخن کاملاً ناروا و نادرست می‌باشد و ائمهء آل محمد (عليهم السلام) آن را باطل شمرده‌اند و روایاتی از ایشان نقل شده که بروز چنین فسادی از آدم و فرزندانش را نفی نموده و در آنها تأکید شده که در شریعت آدم (عليه السلام) زنا با محارم، حرام بوده است. 
 

روى زرارة عن أبي عبد الله (عليه السلام): [أن آدم (عليه السلام) ولد له شيث وأن اسمه هبة الله، وهو أول وصي أوصي إليه من الآدميين في الأرض، ثم ولد له بعد شيث يافث، فلما أدركا أراد الله عز وجل أن يبلغ بالنسل ما ترون وأن يكون ما قد جرى به القلم من تحريم ما حرم الله عز وجل من الأخوات على الاخوة أنزل بعد العصر في يوم خميس حوراء من الجنة اسمها نزلة، فأمر الله عزوجل آدم أن يزوجها من شيث فزوجها منه، ثم أنزل بعد العصر من الغد حوراء من الجنة واسمها منزلة فأمر الله عز وجل آدم أن يزوجها من يافث فزوجها منه، فولد لشيث غلام وولد ليافث جارية فأمر الله عز وجل آدم حين أدركا أن يزوج ابنة يافث من ابن شيث ففعل، فولد الصفوة من النبيين والمرسلين من نسلهما، ومعاذ الله أن يكون ذلك على ما قالوا من أمر الاخوة والأخوات] (١)

————— 

(١). المصدر (الصدوق - من لا يحضره الفقيه): ج3 ص381 حديث: 4337. 

زراره روایت کرده است که امام صادق (عليه السلام) فرمود: [شیث برای آدم متولد شد، و نامش را هبت‌الله نهادند و او اولین فرد از آدمیان در روی این زمین بود که او را وصی قرار دادند، آنگاه یافث پس از شیث به‌دنیا آمد و چون این دو به حد بلوغ رسیدند، خداوند خواست که نسل بشر در دنیا فزونی یابد، چنانکه می‌بینید، و نیز قلم تقدیر جاری شود که بعضی بر بعض دیگر حرام باشند، از خواهران بر برادران. پس از عصر روز پنجشنبه حوریه‌ای را از بهشت به نام نزله فرو فرستاد. پس خداوند عز و جل آدم را فرمود تا وی را به شیث تزویج نماید. آدم وی را به زوجیت دائمی شیث درآورد و پس از عصر فردای آن روز حوریهء دیگری از بهشت به نام منزله فرو فرستاد، و امر فرمود که آدم او را به زوجیت یافث درآورد و آدم این فرمان را انجام داد. پس شیث دارای فرزند پسری شد و یافث نیز دارای فرزند دختری گردید. آنگاه چون این دو فرزند به حد بلوغ رسیدند، خداوند عزوجل امر فرمود تا آدم، دختر یافث را به عقد نکاح پسر شیث درآورد و آدم این فرمان را نیز اجرا کرد. پس خالصان و پاکان از انبیا و فرستادگان از نسل این دو فرزند می‌باشند، و پناه بر خدا از آنکه ازدواج برادران و خواهران را مطرح می‌نمایند] (١). 

————— 

(١). صدوق- من لایحضره الفقیه: ج٣، ص٣٨١، حدیث٤٣٣٧. 
 

وما يذكر في بعض الروايات عن أزواج أبناء آدم الصالحين وأنهم حوريات، فالمراد بهذا وصف أنفسهن التي اتصلت بأجسادهن كما أنّ نفس آدم اتصلت بالجسد الإنساني الأرضي، وكانت هي بداية مسيرة آدم وذريته على الأرض، مع أنّ هذه النفس خلقت في السماء من الطينة المرفوعة والنفخ قبل أن تنزل وتتصل بالجسد. 

اینکه در برخی روایات، همسرانِ فرزندانِ صالحِ آدم را حوریه به‌شمار آورده، و منظور توصیفِ نفْس‌های این زنان که به بدن‌های ایشان متصل شده است، می‌باشد؛ همان‌طور که نفس آدم به جسد انسانی زمینی وی متصل گردید، و این آغاز مسیر زندگی آدم و نسل او بر روی زمین بوده است. البته این نفس پیش از آنکه نازل شود و به جسم متصل شود، در آسمان و از گل مرفوع و نفخه (دمیدن روح الهی در آن) خلقت یافته است. 
 

 رد الإشكال: 

پاسخ اشکال: 
 

تبيّن مما تقدم أنّ من يمكنهم طرح هكذا إشكال هم من يعتقدون بما قاله الأئمة (عليهم السلام) من أن البشرية ليست نتاج زنا أو زواج محارم. 

از آنچه گذشت چنین برمی‌آید که این اشکال از سوی کسانی می‌تواند مطرح شود که به سخنان ائمه (عليهم السلام) مبنی بر اینکه انسان‌ها نتیجهء زنا یا ازدواج محارم نیستند، معتقد می‌باشند.
 

أما الرد فيكفي القول: إنه لا دليل على عدم وجود أي شريعة تحرم زواج المحارم قبل آدم (عليه السلام) بين تلك الاقوام الأولى التي انحدر منها آدم (عليه السلام)، فيمكن أن تكون هناك تكاليف أولية لتلك الأمم تناسب قدرتهم الادراكية، فمن المؤكد أنّ النسناس أو الأقوام الإنسانية التي سبقت أبانا آدم (عليه السلام) لديهم تكاليف وإن كانت تكاليف بسيطة تناسب حالهم، ولا يمكن لأحد أن يجزم بأن تحريم زواج المحارم ليس من ضمن شريعتهم، بل في الحقيقة إن التحريم هو المؤكد والذي جرى به القلم بحسب الروايات وما جرى به القلم فهو قانون جار على آدم وولده أو من سبقوهم من المكلفين. 

برای رد کردن این اشکال کافی است بگوییم: هیچ دلیلی که بر اساس آن بگوییم شریعت و آیینی قبل از آدم (عليه السلام) وجود نداشته است، وجود ندارد؛ آیینی که ازدواج محارم را بین انسان‌های اولیه‌ای که آدم (عليه السلام) از آنها پدیدار شد را تحریم کرده باشد. ممکن است برخی تکالیف اولیه برای آن گروه‌های اولیه متناسب با توانایی ادراکشان وجود داشته باشد. به‌طور قطع نسناس یا دیگر جوامع انسانی که پیش از پدرمان آدم (عليه السلام) وجود داشته‌اند، مکلف به تکالیفی بوده‌اند؛ هرچند که این تکالیف، ساده و متناسب با وضعیت آنها بوده باشد. هیچ کس نمی‌تواند به قطع و یقین مدعی شود که تحریم ازدواج با محارم جزو این شریعت‌ها نبوده است؛ بلکه بر عکس، تحریم زنا با محارم بدون چون‌وچرا بین آنها جاری بوده و طبق برخی روایات بر قلم جاری شده و آنچه قلم بر آن جاری شود، قانونی است که بر آدم و فرزندانش یا مکلفین پیش از آنها جاری و ساری بوده است. 
 

أما رد الإشكال من جهة العلم، فقد ثبت أنّ التطور البيولوجي عموماً يميل إلى منع زنا المحارم من خلال انتقاء الجينة التي تؤدي إلى منعه أو لنقل إنّ الأجسام المبنية بالخريطة الجينية التي تحوي جينة تدفع الجسم للامتناع عن ممارسة زنا المحارم تكون أقدر على البقاء، وأنه في حالات موجودة في الطبيعة نجح التطور في منعه بشكل جلي وواضح والهومو من تلك الحالات، ونحن نعتقد أن نمو الخريطة الجينية مقنن ليصل إلى أجسام تمتنع عن هذا الأمر. 

اما پاسخ علمی بر این اشکال: ثابت شده است که تکامل بیولوژیکی، به طور کلی میل به اجتناب از زنا با محارم را دارد ، آن هم از طریق انتخاب ژنی که به منع این عمل تمایل دارد. به عبارت دیگر، بدن‌های ساخته شده بر اساس نقشهء ژنتیکی حاوی این ژن ، که بدن را به اجتناب از زنا با محارم سوق می‌دهد، برای بقا شایسته‌تر و قدرتمندتر می‌باشند. در طبیعت نیز جلوگیری از این کار، تکاملِ موفقیت‌آمیزِ جانداران را به‌دنبال داشته، و این به‌وضوح آشکار است. و «هومو» از آن دسته است. ما معتقدیم رشد نقشهء ژنتیکی به‌گونه‌ای قانونمند شده تا به بدن‌هایی برسد که از انجام این عمل پرهیز داشته باشند. 


 

ولو نظرنا إلى أقرب أنواع القردة العليا للإنسان وهو الشمبانزي لوجدنا الأنثى عندما تبلغ تهجر عائلتها لتذهب وتتزوج من عائلة أخرى، تقول د. جين كودال(٢) وهي من أشهر المتخصصين في مجتمعات الشمبانزي: 

————— 

٢. د. جين كودال عالمة بريطانية متخصصة في دراسة الرئيسيات وعلم أسباب السلوك وعلم البشريات "الإنسان"، وتعتبر أبرز خبيرة في العالم فيما يتعلق بحيوانات الشمبانزي، كما أنها مشهورة بدراسة امتدت لنحو 45 سنة عن التفاعلات الاجتماعية والأسرية لحيوانات الشمبانزي البرية في حديقة غومبي ستريم الوطنية في تنزانيا. 

اگر ما به نزدیک‌ترین گونه‌های انسانواره‌ها یعنی شامپانزه‌ها نگاهی بیاندازیم، درمی‌یابیم که یک ماده وقتی به‌حد بلوغ می‌رسد، خانواده‌اش را رها می‌کند و می‌رود تا با یک خانوادهء دیگر جفت‌گیری کند. دکتر جین گودال(٢) که یکی از مشهورترین متخصصانی است که دربارهء جامعهء شامپانزه‌ها مطالعاتی داشته است، وی می‌گوید: 

————— 

(٢)- خانم دکتر جین گودال (Jane Goodall)، دانشـمند انگلیسـی اسـت کـه در زمینـهء مطالعـهء نخسـتیسـانان، علـم رفتارشناسی و انسانشناسی تخصص دارد. وی یکی از پیشروترین کارشناسان جهان در رابطه با مسائل مربوط به شامپانزهها میباشد. تحقیق و پژوهش 32 سالهء وی دربارهء واکنشهای اجتماعی و خانوادگی شامپانزه هـای وحشـی در پـارک ملـی گامبی استریم در تانزانیا معروف است. 
 

 

“No Consortships , either observed or inferred , have involved mothers and sons or maternal siblings .No male hase ever been observed to try to take his mother or sister on a consortship .Because the father – daughter relationship is not known , there are likely to be occasions when such pairs go off together . But again , the fact that the older males tend to be less sexually interested in young females of their own 

community can reduce the likelihood of incestuous consortship of this sort.” 

«لم يُستدل أو يُلاحظ أي علاقة مستمرة بين ألامهات وابناءها أاو بين الاشقاء من الام. كما لم يتم رصد أي محاولة لذكر للانغماس بعلاقة مستمرة مع أخته أو أمه. ولأن صلة الأب بالإبنة غير معروفة وظاهرة لهم، فمن الممكن حدوث حالات تشمل علاقة بينهما. ولكن في الحقيقة فان الذكور الكبار يميلون ان يكونوا اقل اهتماما جنسيا بالاناث اليافعات في مجتمعهم وهذا يقلل احتمال حدوث زنا المحارم من هذا النوع اي بين الاب والابنة»(٣)

٣. المصدر (Goodall, The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior). د.جين كودال، شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص470. 

«هیچ رابطهء عاطفی مستمری بین مادران و پسران وی یا بین برادران و خواهران از یک مادر، مشاهده نشده است. همان‌طور که هرگز دیده نشده یک نر بخواهد با مادر یا خواهرش در حین مراقبت از آنها، جفت‌گیری نماید. از آنجا که رابطهء پدر با دختر هنوز مشخص نشده است، این احتمال وجود دارد که رابطه‌ای بین آنها برقرار شود. ولی این واقعیت که نرهای پیر کمتر به برقراری رابطهء جنسی با ماده‌های جوان گروه خود علاقه نشان می‌دهند، احتمال وقوع زنا با محارم از این نوع یعنی بین پدر و دختر را کاهش می‌دهد»(٣). 

٣. دکتر جین گودال- شامپانزه های گامبی: الگوهای رفتاری، ص ٤٧٠.
 

“Young females were sometimes reluctant to respond to the courtship of much older males and they suggest that this could be another mechanism for minimizing incestuous mating” 

«الإناث الصغيرات في العمر يترددون أحيانًا في الاستجابة الى تودد الذكور الأكبر منهن في العمر بكثير. ويرى بعض العلماء أن هذه آلية لتقليل نسبة حدوث زنا المحارم»(٤)

٤. المصدر (Goodall , The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior). د. جين كودال، شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص469. 

«ماده‌های جوان گاهی اوقات نسبت به پاسخ‌گویی به عشق‌بازی نرهای بسیار بزرگ‌تر از خود بی‌میلی نشان می‌دهند. به عقیدهء برخی دانشمندان، این عمل می‌تواند راهکار دیگری برای به‌حداقل رساندن وقوع زنا با محارم باشد»(٤). 

٤. دکتر جین گودال، شامپانزه های گامبی الگوهای رفتاری، ص 363.
 

 “At Gombe there are permanent transfers, or immigrants (females who have

left their natal community to join neighbouring ones), and temporary transfers, or visitors (females who visit neighbouring communities for relatively short periods, usually during consecutive periods of estrus, then return to their original social group). In addition, certain peripheral females may continues to move back and

forth between communities.”  

«في محمية كومبي هناك انتقالات دائمة للاناث فهن أما مهاجرات (الاناث اللواتي تركن مجتمع الولادة للانضمام الى مجتمعات مجاورة) أو زائرات يقمن بانتقالات مؤقته (الاناث الذين يزورون المجتمعات المجاورة لفترات قصيرة نسبيا وعادة خلال فترة الشبق ومن ثم العودة الى مجتمعها الاصلي) وبالإضافة إلى ذلك، فإن بعض الإناث يواصل التحرك ذهابا وإيابا بين المجتمعات»(٥)

٥. المصدر (Goodall , The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior ). د.جين كودال شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص86. 

«در (منطقهء حفاظت‌شدهء) گامبی، انتقال یا مهاجرت‌های دائم (ماده‌هایی که زادگاه خود را ترک می‌کنند تا به جوامع مجاور بپیوندند) یا مهاجرت‌های موقتی، یا دیدارکننده‌ها (ماده‌هایی که برای برقراری روابط کوتاه مدت، به سراغ جوامع مجاور می‌روند. معمولاً این کار در «دورهء فحلی» (دورهء آمادگی برای باروَری) صورت می‌گیرد؛ سپس به جامعهء اصلی خود برمی‌گردند) دیده می‌شوند. علاوه بر این، برخی ماده‌ها به‌طور مرتب به رفت و آمد بین جوامع ادامه می‌دهند»(٥). 

٥. دکتر جین گودال، شامپانزه های گامبی:الگوهای رفتاری، ص ٨٦. 
 

 “In free-living chimpanzees Jane Goodall has observed incest taboos. Mothers do not allow their sons to copulate with them, sisters do not copulate with their brothers and females do not copulate with older males in their familial group. Though none of these chimpanzees are biologically related, they have grown up in this family group and show no sexual behavior toward one another.” 

«لاحظت جين غودال أن الشمبانزيات التي تعيش طليقة في الطبيعة تعتبر زنا المحارم من المحظورات، حيث أن الأمهات لا يسمحن الأولادهن أن يتزاوجوا معهن، والأخوات لا يتزاوجن مع أخوانهم، والإناث لا يتزاوجن مع الذكور الأكبر منهن في السن في المجموعة العائلية. مع أن هذه الشمبانزيات ليست مرتبطة بايولوجياً، إلا أنهم نشأوا في نفس المجموعة العائلية ولا يبدون أي تصرف جنسي تجاه بعضهم البعض»(٦).  

٦. الموقع الرسمي لجامعة سنترال واشنطن الامريكية.

Central Washington University. Chimpanzee and Human Communication Institute, Frequently Asked Questions. Available at :http://www.cwu.edu/chci/frequently-asked- questions

«جین گودال مشاهده کرد شامپانزه‌هایی که به‌طور آزاد در طبیعت زندگی می‌کنند، زنا با محارم را تابو (ممنوع) می‌دانند. مادران به پسرانشان اجازهء ازدواج با خود را نمی‌دهند، خواهران اجازهء ازدواجِ برادران با خود را نمی‌دهند، و ماده‌ها به خود اجازهء ازدواج با نرهای مسن‌تر از خویش در گروه خانواده را نمی‌دهند. اگر چه این شامپانزه‌ها از لحاظ بیولوژیکی با هم ارتباطی ندارند، ولی همگی در یک گروه خانوادگی رشد یافته‌اند و هیچ نوع رفتار جنسی نسبت به یکدیگر نشان نمی‌دهند»(٦).  

٦. سایت دانشگاه مرکزی واشنگتن. انستیتوى ارتباطات شامپانزه و انسان، پرسش های متداول. قابل دسترس در: 

http://www.cwu.edu/chci/frequently-asked- questions 
 

فإذا كان أفراد مجتمع الشمبانزي يجتنبون زنا المحارم وكانت ظاهرة اجتناب زنا المحارم موجودة في عالم الحيوان، فما الذي يمنع كونها كانت موجودة وشائعة في مجتمعات الهومو - الآدميين - وكونهم قبل آدم (عليه السلام) كانوا ممتنعين بشكل كامل عن ممارسة زنا المحارم! 

اگر اعضای جامعهء شامپانزه‌ها از زنا با محارم دوری می‌گزینند و پدیدهء اجتناب از زنا با محارم در دنیای حیوانات وجود دارد، چه مانعی هست که این اجتناب در جوامع هومو (انسانها) نیز وجود داشته و شایع بوده باشد؟ با اینکه آنها قبل از حضرت آدم (عليه السلام) به‌شکل کامل از انجام زنا با محارم منع شده بودند! 
 

وخصوصاً مع وجود مانع بيولوجي لزنا المحارم، فالأجسام التي تبنى بخريطة جينية تحتوي على جينة تتسبب باجتناب الأجساد لزنا المحارم ستكون خريطة جينية ناجحة في الطبيعة وسيفضلها الانتقاء الطبيعي، أي أنها ستكون الأقدر على البقاء؛ لأن الخريطة الجينية التي لا تحتوي هذه الجينة ستكون معرضة للاندثار والزوال بسبب الجينات الفتاكة الكامنة التي سيظهر أثرها جلياً من خلال زنا أو زواج المحارم، حيث إنّ الأجسام المبنية بخريطة جينية لا تحتوي على جينة منع زنا المحارم ستكون غير قادرة على تربية ذرية بقدر الأخرى؛ لأن زنا المحارم سيؤدي إلى زيادة احتمال تطابق الجينات الفتاكة الكامنة بشكل كارثي يتسبب بقتل الذرية وبالتالي فستخسر الخريطة الجينية التي تسمح بزنا المحارم أمام الخريطة الجينية التي لا تسمح به في سباق التطور والبقاء، وهكذا مع الزمن سيكون البقاء لخريطة جينية تبني أجساماً تجتنب زنا المحارم، ولهذا فمن الطبيعي أنّ أناث الشمبانزي والغوريلا عندما تبلغ تهاجر عائلاتها لتتزوج من عائلات أخرى ومن غرباء. 

به‌خصوص با وجودِ مانع بیولوژیکی زنا با محارم، بدن‌هایی که بر اساس نقشهء ژنتیکی شکل می‌گیرند، دارای ژنی هستند که باعث اجتناب از زنا با محارم می‌شود. نقشهء ژنوم این بدن‌ها، در طبیعت برنده است و انتخاب طبیعی آنها را برمی‌گزیند. به عبارت دیگر، چنین بدن‌هایی بهتر می‌توانند باقی بمانند زیرا ژنوم‌های فاقد چنین ژنی، در معرض انقراض و نابودی قرار می‌گیرند. بدن‌هایی که بر اساس ژنومی ساخته شده‌اند که در آن، ژن بازدارنده از زنا با محارم وجود ندارد، قادر نیستند فرزندانی را تربیت کنند، زیرا زنا با محارم احتمال جفت‌شدنِ ژن‌های کشنده را ، آن هم به گونه‌ای ویران‌گر که باعث نابودی فرزندان می‌شود، را افزایش می‌دهد. بنابراین ژنومی که زنا با محارم را روا می‌داند، در برابر ژنومی که چنین چیزی را مجاز نمی‌شمارد، در عرصهء تکامل و بقا ، شکست می‌خورد. و به این‌ترتیب به‌مرور زمان، بقا از آنِ ژنومی خواهد بود که بدن‌هایی پدید می‌آورد که از زنا با محارم اجتناب می‌ورزند، لذا طبیعی است ماده‌های شامپانزه و گوریل‌ها هنگامی که به سن بلوغ می‌رسند، گلهء خود را رها کرده، با نرهای دیگر گله‌ها یا نرهای غریبه جفت می‌شوند.
 

«الجينة الفتاكة هي جينة تقتل حاملها. اما الجينة الفتاكة الكامنة، وعلى غرار اي جينة كامنة، فلا تتجلى تاثيراتها الّا ان توافرت بجرعة مزدوجة. والواقع أنّ الجينات الفتاكة الكامنة تنجح في الجمعية الجينية لأنّ الافراد الذين يحملون هذه الجينات يمتلكون بمعظمهم نسخة واحدة منها فقط، ومن ثم لا يعانون البتة تأثيراتها. اضف أن اي جينة فتاكة تكون نادرة لأنها إن حدث واصبحت شائعة تقابل نسخا من نفسها وتقتل حامليها. 

«ژن کُشنده ، ژنی است که دارندهء خود را می‌کشد. یک کشندهء مغلوب، مثل هر ژن مغلوب دیگر، تا میزان آن دو برابر نشود، اثر خود را نشان نمی‌دهد. کشنده‌های مغلوب در خزانهء ژنی باقی می‌مانند، زیرا بیشتر افرادِ حاملِ آنها فقط یک نسخه از آن را در خود دارند و بنابراین از تأثیر آن در امان هستند. اضافه می‌کنم که ژن‌های کشنده نادر هستند، زیرا اگر تعداد آن طوری زیاد شود که به نسخه‌هایی از خود برخورد کند، حامل خود را خواهد کشت. 
 

لكن أنواعاً كثيرة من الجينات الفتاكة قد تتوافر، مما يعني أننا نظل على الارجح ننضج بها. وتشير التقديرات في بعض الكتب الى توافر جينتين فتاكتين حداً وسطاً في كل شخص. وإن تزاوج ذكر وانثى عشوائيا، الاحتمال الاكبر هو الا تطابق جينتاه الفتاكتان جينتيها الفتاكتين، فلا يعاني صغارهما تاثيرات الجينات الفتاكة. لكن إن تزاوج شقيق مع شقيقته او أب مع ابنته، فسيختلف الوضع اختلافاً ينذر بالسوء. فمهما كانت جيناتي الفتاكة الكامنة نادرة في المجتمع كلّه، يبقى الاحتمال كبيرا على نحو مقلق بأن تطابق جيناتي جينتها. وان احتسبت المجموع، فسيتبين لك أنه، فيما يتعلق بكل جينة فتاكة كامنة أحملها، في حال تزاوجت مع شقيقتي، فسيولد ۱/۸ من صغارنا موتى او يموتون في الصغر . وللمناسبة، الموت في سن الرشد أشدّ فتكاَ، على المستوى الجيني، من الموت لدى الولادة. فالجين الذي يولد ميتاَ لا يبدد الكثير من وقت والديه وطاقتهما الحيوية. لكن بغض النظر عن نظرتك للأمر، لا يُعتبر سفاح القربى مؤذيا على نحو طفيف، بل قد يكون كارثيا. ومن ثم، يمكن الانتقائية القائمة على تفادي سفاح القربى ان تكون بالقوة نفسها لأي ضغط انتقائي تمّ قياسه في الطبيعة. 

با وجود این، انواع ژن‌های کشنده وجود دارند و باز این احتمال هست که همهء ما را مبتلا کنند. برآوردهایی که در مورد تعداد انواع مختلف آنها در خزانهء ژنی انسان انجام شده، مختلف است. در بعضی منابع به دو ژن کشنده به‌طور متوسط در هر انسان اشاره شده است. اگر یک نر اتفاقی با یک مادهء اتفاقی جفت شود، احتمال بیشتر این است که ژن‌های کشندهء آن نر با ژن‌های کشندهء آن ماده یکی نباشند و بچه‌های آنها دچار گرفتاری نشوند. اما اگر برادری با خواهرش، یا پدری با دخترش جفتگیری کند، وضع متفاوت خواهد بود. هر قدر که ژن کشندهء من در کل جمعیت کمیاب و هر قدر هم که ژن کشندهء خواهرم در جمعیت نادر باشد، این احتمال در حد نگران‌کننده‌ای وجود دارد که ژن‌های کشندهء من و او یکسان باشند. اگر محاسبه کنیم، معلوم می‌شود در صورتی که من با خواهرم جفت شوم، به‌ازای هر ژن کشندهء معلومی که من دارم، از هر هشت فرزندی که تولید شود، یکی مرده به‌دنیا خواهد آمد یا در بچگی خواهد مرد. از قضا، از نظر ژنی، مردن در کودکی کشنده‌تر از مردن در هنگام تولد است: بچه ای که مرده متولد می‌شود، زیاد وقت و انرژی والدین خود را هدر نمی‌دهد. اما هر طور که به قضیه نگاه کنیم، این طور نیست که آمیزش با نزدیکان خسران مختصری داشته باشد. فاجعه بالقوه است. انتخاب برای پرهیز از آمیزش با خویشان مانند دیگر فشارهای سنجیده شده در طبیعت، باید از توان بالایی برخوردار باشد. 
 

ولعلّ علماء الانثروبولوجيا الذين يعترضون على تفسير داروين لتفادي سفاح القربى لا يدركون أي قضية من قضايا داروين هم يعارضون. الواقع أنّ الحجج التي يتقدمون بها تكون في بعض الاحيان ضعيفة جدا بحيث لا تستحق اقتراح مرافعة خاصة يائسة. فهم على سبيل المثال يقولون لو أنّ انتقائية داروين قد بنت حقيقةَ في نفوسنا النفور من سفاح القربى، لما احتجنا الى حظره. فالمحظور يتنامى فقط لأن شهوات مرتبطة بزنا المحارم تنتاب الافراد. وعليه لا يمكن ان يكون للقاعدة ضد سفاح القربى وظيفة (بيولجية) بل هي حتما (اجتماعية) محض. لكن هذا الاعتراض على الارجح يشبه الآتي: "لا ضرورة لوضع اقفال على مفتاح تشغيل السيارات، لكون السيارات مزودّة باقفال في ابوابها . ومن ثم، لا يمكن ان تشكّل اقفال التشغيل اجهزة مضادة للسرقة، بل الأرجح أنّ لها دلالة طقسية محض". الى ذلك يميل علماء الانثربولوجيا الى التشديد على أنّ المحظورات تختلف بحسب اختلاف الثقافات، كما تختلف تعريفات القرابة. هم يعتقدون على ما يبدو أنّ هذا من شأنه تقويض طموحات داروين وانصاره الى تفسير تفادي سفاح القربى . لكننا نقول بان الرغبة الجنسية لا يمكن ان تكون ظاهرة تكّيف داروينية لأنّ الثقافات المختلفة تفضل الُجُماع في اوضاع مختلفة. ويبدو لي انه من المحتمل جداَ أن يكون تفادي سفاح القربى لدى البشر، وكما هو عليه لدى الحيوانات الاخرى، نتيجة انتقائية داروينية قوية. 

انسان‌شناسانی که با این توضیح داروینی در مورد احتراز از زنا با محارم مخالفند، شاید نمی‌دانند با چه مبحث داروینیِ پُرتَوانی مخالفت می‌کنند. بعضی از استدلال‌های آنها به‌قدری ضعیف است که به‌نظر نمی‌رسد لازم باشد پاسخی به آنها داده شود. مثلاً آنها می‌گویند: اگر واقعاً انتخاب داروینی در ما، به‌صورت غریزهء دوری از آمیزش با خویشان، فطری بود، دیگر لزومی نداشت آن را نهی کنند. علت این حرام دانستن این است که در مردم میل به آمیزش با محارم وجود دارد. بنابراین نمی‌تواند یک قاعدهء (زیست شناختی) باشد، بلکه یک دستور کاملاً (اجتماعی) است. این طرز برخورد تا حدی مثل این است که بگوییم: "فرمان اتومبیل، قفل لازم ندارد، چون درها قفل دارند. پس قفل فرمان وسیلهء ضدسرقت نیست، فقط جنبهء آیینی خاصی دارد". پس انسان‌شناسان گرایش دارند تأکید کنند که فرهنگ‌های مختلف محرمات خاص خود را دارند؛ یعنی هر کدام تعریف متفاوتی از خویشاوندی دارند. ظاهراً آنها فکر می‌کنند این نگرش می‌تواند از شدت توجه نظریهء داروینی به احتراز از خویش‌آمیزی بکاهد. اگر این طور باشد، پس می‌توان گفت میل جنسی هم نمی‌تواند یک سازگاری داروینی باشد، چون فرهنگ‌های مختلف وضعیت‌های متفاوتی را در جفت‌گیری ترجیح می‌دهند. از نظر من کاملاً پذیرفتنی است که اجتناب از آمیزش با خویشاوندان در انسان‌ها، همان‌طور که در حیوانات دیگر نیز چنین است، پیامد انتخاب پرقدرت داروینی باشد. 
 

والسوء لا يتمثل فقط بالتزاوج مع مقربين منك جينيا. فالتناسل مع غرباء قد يكون سيئاَ هو أيضاً بسبب اللاتوافق الجيني بين اعراق مختلفة. أما الحد الوسطي الامثل، فمن غير السهل استشرافه بدقة. فهل يُفترض بك ان تتزاوج مع احدى بنات عمك او خالك من الدرجة الاولى ام الثانية ام الثالثة؟ 

نه فقط ازدواج با آنها که از نظر ژنی به فرد نزدیک هستند، می‌تواند بسیار بد باشد، بلکه زادآوری با آنها که دور هستند نیز می‌تواند بسیار بد باشد و علت آن ناسازگار بودن ژن‌هایی از رگه‌های متفاوت می‌باشد. نمی‌توان آن حد وسط آرمانی را دقیقاً پیشبینی کرد. آیا می‌توان با یکی از دختر عموها و دختر دائی‌ها یا نوه و نتیجه آنها ازدواج کرد؟ 
 

لقد حاول باتريك بايتيسون Patrick Bateson أن يعرف ما تفضّله طيور السماني اليابانية في هذا الاطار. وفي هيكل تجريبي سُميّ جهاز أمستردام، دعيت الطيور ان تختار ازواجاً من الجنس الاخر انتظمت وراء واجهات زجاجية مصغّرة، وتبين بان الطيور تفضل ابناء العم من الدرجة الاولى على الاشقاء والشقيقات والطيور التي لا تربطها اي قرابة. كذلك اظهرت تجارب اضافية ان طائر السماني الصغير يتعلم رصد ميزات رفاقه في الحضنة، ثم ينزع في مرحلة لاحقة من حياته الى اختيار شريكاته الجنسية بحيث تشبه رفاقه في الحضنة انما ليس الى حد كبير. 

پاتریک بِیتسون(#) کوشید دریابد بلدرچین ژاپنی کجای این طیف را ترجیح می‌دهد. در یک تشکیلات آزمایشگاهی با نام دستگاه آمستردام، شرایطی فراهم کردند که این پرنده‌ها بتوانند از میان اعضای جنس مخالف خود که پشت ویترین‌های کوچکی ردیف شده بودند، جفت انتخاب کنند. آنها عموزاده‌ها را، به خواهر و برادر یا به پرندگان بی‌نسبت به خود، ترجیح دادند. آزمایش‌های دیگر حاکی از این بود که بلدرچین‌های کوچک متوجه ویژگی‌های جوجه‌های همزاد خود می‌شوند، و بعد در زندگی خود ترجیح می‌دهند شریک جنسیشان تقریباً شبیه آن همزادان، ولی نه کاملاً شبیه آنها باشد. 

(#)-پاتریک بیتسون (Patrick Bateson) زیست شناس انگلیسی، زادهء ٣١ مارس ١٩٣٨، استاد افتخاری انسان شناسی در دانشگاه کمبریج و از سال ٢٠٠٤ عضو انجمن جانورشناسی لندن است.
 

وعليه، يبدو أنّ طائر السماني يتفادى سفاح القربى من خلال غياب أيّ رغبة داخلية لديه تجاه الطيور التي يكبر معها. في المقابل، تفعل حيوانات اخرى الامر نفسه من خلال ملاحظة القوانين الاجتماعية، وتحديدا قواعد التشتت المفوضة اجتماعيا. فذكور الاسود على سبيل المثال تبتعد عن المجموعة الابوية، حيث تبقى الاناث من أقاربها لتغويها ولا تتزاوج إلّا إن نجحت في غزو مجموعة اخرى. اما في مجتمعات الشمبانزي والغوريللا، فالنزعة القائمة هي رحيل الانثى بحثا عن زوج لها في مجموعات اخرى. والواقع أن نمطَي التشتت هذين، فضلاً عن النظام الذي تعتمده طيور السماني، يتجليان في ثقافات مختلفة لدى البشر»(٧)

٧. المصدر (دوكنز - الجينة الانانية): ص173 ـ 174.

بنابراین به نظر می‌رسد بلدرچین با عدم تمایل ذاتی به آنهایی که با او بزرگ شده‌اند، از جفت شدن با آنها پرهیز می‌کند. حیوانات دیگر با رعایت قواعد اجتماعی ـ قواعدی که اجتماع را به پراکنده شدن وا می‌دارد ـ از این کار بازداشته می‌شوند. برای مثال، شیرهای نوجوان از گلهء خانوادگی، آنجا که فقط ماده‌های خویشاوند در دسترس‌اند، بیرون رانده می‌شوند و فقط در صورتی زادآوری می‌کنند که گلهء دیگری را تصاحب کرده باشند. در جمعیت شامپانزه‌ها و گوریل‌ها، ماده‌های جوان سعی می‌کنند در یک گروه دیگر دنبال جفتگیری باشند. این دو الگوی متفرق شدن و همچنین روش بلدرچین‌ها را می‌توان در میان فرهنگ‌های مختلفِ گونهء خودمان نیز دید»(٧). 

٧. داوکینز-ژن خودخواه، ص ١٧٣ و ١٧٤.
 

أي إنّ النتيجة هو أننا بايولوجياً تبنى أجسامنا على اجتناب زنا المحارم، وهذا هو نتاج طبيعي للتطور وبقاء الجينات الأقدر على البقاء في سباق المنافسة بينها، ومسألة تجنب بعض الحيوانات لزنا المحارم مثبتة بالتجربة، وبهذا يثبت بطلان عقيدة اليهود والمسيحيين وفقهاء السنة ومن تبعهم بهذه العقيدة من فقهاء الشيعة، وتثبت الحقيقة التي بينها آل محمد (عليهم السلام) منذ أكثر من ألف عام. 

یعنی از لحاظ بیولوژیکی، جسم‌های ما برای دوری از زنا با محارم ساخته شده‌اند و این، همان نتیجهء طبیعی برای تکامل و بقای ژن‌هایی است که در رقابت برای تنازعِ بقا در بینشان، توانایی بیشتری دارند. موضوع دوری برخی حیوانات از زنا با محارم، با آزمایش نیز به اثبات رسیده است. اینها همه، شواهدی است بر بطلان عقیدهء یهودیان، مسیحیان، فقهای اهل سنت و برخی فقهای شیعه که پیرو این عقیده می‌باشند؛ و از سوی دیگر مُهر تأییدی است بر حقیقتی که آل محمد (عليهم السلام) بیش از هزار سال پیش بیان نموده‌اند. 


 


 


 

***** 


 


 

اِشکال زنا با محارم و سازگارى دین با تکامل :

سرفصل ها

همه