Logo
دانلود فایل متنی

جلجامش ويوسف (عليه السلام)

 

گیلگمش و یوسف (عليه السلام)
 

انتصر جلجامش في رحلته الأولى وقتل الشيطان خمبابا، وعاد إلى اوروك ولبس تاجه لتبدأ معركته الثانية مع الدنيا (الالهة عشتار أو أنانا): 

گیلگمش در سفر اوّلش پیروز شد و شیطان هومبابا را کشت. سپس به اوروک بازگشت و تاجش را بر سر گذاشت تا جنگ دوّم با دنیا (الههء ایشتار یا اینانا) را آغاز کند: 
 

«ولما لبس جلجامش تاجه رفعت عشتار الجليلة عينيها ورمقت جمال جلجامش فنادته: تعال يا جلجامش وكن عريسي، 

وهبني ثمرتك اتمتع بها، 

كن زوجي واكون زوجك، 

سأعد لك مركبة من حجر اللازورد والذهب، 

وعجلاتها من الذهب وقرونها من البرونز، 

وستربط لجرها شياطين الصاعقة بدلا من البغال الضخمة، 

وعندما تدخل بيتنا ستجد شذى الارز يعبق فيه، 

اذا دخلت بيتنا فستقبل قدميك العتبة والدكة، 

سينحني لك الملوك والحكام والامراء...... 

ففتح جلجامش فاه واجاب عشتار الجليلة وقال:....... 

اي خير سأناله لو تزوجتك؟ 

انتِ ! 

ما انتِ الا الموقد الذي تخمد ناره في البرد، 

انتِ كالباب الناقص لايصد عاصفة ولا ريحا، 

انتِ قصر يتحطم في داخله الابطال، 

انتِ فيل يمزق رحله،  

انتِ قير يلوث من يحمله وقربة تبلل حاملها، 

انتِ حجر مرمر ينهار جداره، 

انتِ حجر يشب يستقدم العدو ويغريه، 

وانتِ نعل يقرص قدم منتعله، 

اي من عشاقك من بقيت على حبه ابدا؟ 

واي من رعاتك من رضيت عنه دائما؟................. 

ولما سمعت عشتار هذا استشاطت غيظا وعرجت الى السماء، 

صعدت عشتار ومثلت في حضرة ابيها آنو وامها آنتم فجرت دموعها وقالت: 

يا ابي ان جلجامش قد عزرني واهانني، 

لقد سبني وعيرني بهناتي وشروري، 

ففتح انو فاه وقال لعشتار الجليلة: 

انت التي تحرشت فاهانك جلجامش، 

وعدد مثالبك وهناتك، 

ففتحت عشتار فاها وقالت ل (آنو) اخلق لي يا ابت ثورا سماويا ليهلك جلجامش، 

واذا لم تخلق لي الثور السماوي فلاحطمن باب العالم الاسفل، 

وافتحه على مصراعيه واجعل الموتى يقومون فياكلون كالاحياء، 

ويصبح الاموات اكثر عددا من الاحياء، 

ففتح آنو فاه واجاب عشتار الجليلة وقال: 

لو لبيت طلبك لحلت سبع سنين عجاف لا غلة فيها، 

فهل جمعتِ غلة تكفي الناس؟ 

وهل خزنت العلف للماشية؟ 

فتحت عشتار فاها واجابت آنو اباها قائلة لقد كدست بيادر الحبوب للناس وخزنت العلف للماشية، 

فلو حلت سبع سنين عجاف فقد خزنت غلالا وعلفا تكفي الناس والحيوان»(1). 

1. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).

«وقتی گیلگمش تاج خود را به سر گذاشت، ایشتار شکوه‌مند سر بالا گرفت و زیبایی گیلگمش را دید و او را گفت: گیلگمش به حضور من بیا و داماد من باش، 

ثمره‌ات را به من عطا کن تا از آن بهره‌مند گردم، 

بگذار من عروس تو شوم و تو داماد من باشی، 

برای تو مرکبی از سنگ لاجورد و طلا مهیا خواهم کرد، 

با چرخ‌هایی از طلا و دسته‌های برنزین، 

و دیوهای توانمند صاعقه به جای قاطران بارکش آن را خواهند کشید، 

وقتی به خانهء ما وارد شوی، می‌بینی عطر سِدر در آن پیچیده است، 

وقتی به خانهء ما وارد شدی، آستانه و سریر آن به پاهایت بوسه خواهند زد، 

پادشاهان حکمرانان و شاهزادگان در برابرت تعظیم خواهند کرد. ... 

گیلگمش لب به سخن گشود و به ایشتار شکوه‌مند پاسخ داد: ... 

چنانچه با تو ازدواج کنم، به چه نکویی خواهم رسید؟ 

تو! 

تو جز آتش‌دانی که در سرما خاموش می‌شود، نیستی، 

تو چون دربِ ناقصی می‌مانی که بوران و باد را مانع نیست، 

تو کاخی هستی که درون آن شیرمردان شکست می‌خورند، 

و فیلی هستی که کجاوه‌اش را ویران می‌سازد، 

تو همچون قیری که حامل خود را به آلودگی می‌کشاند 

و مَشکی هستی که حاملش را خیس می‌کند، 

تو سنگ مرمری هستی که دیوارش فرو می‌ریزد، 

تو چون سنگ یشم می‌مانی که دشمن رو به آن کرده و فریبش را می‌خورد 

تو کفشی هستی که پوشنده‌اش را می‌گزد، 

بر عشق کدام یک از عاشقانت پایدار مانده‌ای؟ 

و از کدام یک از بندگانت همیشه راضی بوده‌ای؟ ................. 

ایشتار با شنیدن این سخنان در خشم شدید شد و به آسمان بالا رفت، 

ایشتار صعود کرد و به محضر پدرش انو و مادرش آنتوم رفت و گریه‌کنان گفت: 

ای پدرم، گیلگمش مرا تحقیر کرد و بر من اهانت روا داشت، 

مرا ناسزا گفت و اعمال پلیدم را نکوهش کرد. 

انو زبان به سخن گشود و به ایشتار شکوه‌مند گفت: 

تو خود به او تعرّض کردی و از این رو گیلگمش به تو اهانت کرد، 

و بدی‌ها و اعمال آلوده‌ات را بازشمرد، 

ایشتار زبان به سخن گشود و به «انو» گفت: ای پدر، برای من گاوی آسمانی بیافرین تا گیلگمش را نابود کند،  

و اگر از آفریدن گاو آسمانی امتناع ورزی، درب عالم زیرین را در هم خواهم شکست، 

و هر دو لنگه‌اش را باز خواهم کرد و مردگان را می‌گذارم تا برخیزند و زندگان را بخورند، 

و شمارِ مردگان بیش از زندگان شود، 

انو دهان گشود و به ایشتار شکوه‌مند پاسخ داد: 

اگر آنچه را خواهانی به انجام برسانم، هفت سال خشک‌سالی خواهد آمد که هیچ محصولی باقی نخواهد ماند، 

آیا تو به قدر کافی محصول برای مردم گرد آورده‌ای؟ 

و آیا علوفه‌ای برای چهارپایان به انبار گذاشته‌ای؟ 

ایشتار دهان گشود و پدرش انو را پاسخ داد: 

خرمن‌های غلات برای مردم و علوفه برای چهارپایان انبار کرده‌ام، 

و اگر هفت سال بی‌حاصل فرا آید، حبوبات و علوفه به قدر کافی برای مردم و حیوانات هست »(1). 

1. المصدر : طه باقر، حماسهء گیلگمش. 
 

وفي القرآن: ﴿ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ  إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ  إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴾(القرآن الكريم ـ سورة يوسف ـ الآية: 23.).

و در قرآن نیز آمده است: ﴿ و کام خواست زنی که در خانه‌اش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران ﴾(يوسف:٢٣).
 

﴿ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ﴾(القرآن الكريم ـ سورة يوسف ـ الآية: 47 ـ 49.). 

﴿ گفت کشت کنید هفت سال پیاپی پس آنچه را درویدید بگذاریدش در خوشه خود جز اندکی از آنچه می‌خورید * پس بیاید پس از این هفت سال سخت که می‌خورند آنچه آماده کردید برای آنها بجز اندکی از آنچه نگه می‌دارید * پس بیاید پس از آن سالی که در آن باران بارد بر مردم و در آن رهائی یابند ﴾(يوسف:٤٧-٤٩). 

 

****** 

 

گیلگمش و یوسف (عليه السلام):

سرفصل ها

همه