Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

 

وهم الإلحاد ، الفصل الثالث ، التطور سنة إلهية (ص ١٨٧) / توهم بيخدايي ، فصل سوم: تکامل، سنتی الهی (ص١٩٥-١٩٦)  

مقولة أن حواء خلقت من ضلع آدم … في مواجهة علمية : 

مقولهء آفرینش حوا از دندهء آدم .... در یک رویاروییِ علمی : 


 

علمياً معنى أنّ حواء خلقت من جزء من آدم، أي إنها تمتلك خريطته الجينية كاملة وهذا يعني أنها ستكون ذكراً أيضاً، ولهذا نحتاج معجزة هنا لتغيير كروموسوم تحديد الجنس (y) إلى (x) ليكون الناتج أنثى (xx) وليس ذكراً (xy). 

از دیدگاه علمی، اینکه حوا از بخشی از وجود آدم خلق شده باشد به این معنا است که حوا نقشهء ژنوم آدم را به‌طور کامل دارا است و این یعنی حوا نیز مذکر می‌باشد! بر این اساس ما برای تغییر کروموزوم نوع Y به X، تا نتیجه مؤنث (XX) باشد و نه مذکر (XY)، به یک معجزه نیاز داریم. 
 

ولكن القصة لا تنتهي هنا، فبما أنهم يقولون: إنّ الذرية محصورة بآدم وحواء فالمفروض أن يكون كل البشر متطابقين في كل شيء والفرق الوحيد بينهم هو فقط الجنس (أناث - ذكور) أي المفروض أن نكون جميعنا نسخة واحدة لا يفرق بيننا سوى تحديد نوع الجنس، اللهم إلا أن يقروا الطفر الجيني والتطور ويقولوا: إن هناك تطوراً أدى إلى تغير الخريطة الجينية، أي بعد آدم وحواء حصل طفر جيني وتحول في صفات الذرية! 

البته قضیه به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ چرا که آنها می‌گویند: نسل همهء انسان‌ها به آدم و حوا محدود می‌شود؛ بنابراین همهء انسان‌ها باید در همه چیز با هم مطابقت داشته باشند و تنها فرق بین آنها در جنسیّت (نر و ماده) باشد. به عبارت دیگر همهء ما باید نسخه‌ای یکسان باشیم و تنها تفاوتی که بین ما برقرار است نوع جنسیّتمان باشد، مگر اینکه این افراد، به جهش ژنتیکی و تکامل اقرار کنند و بگویند: تکاملی وجود داشته است که باعث تغییر نقشهء ژنتیکی شده باشد؛ یعنی پس از آدم و حوا جهش ژنتیکی رخ داده و ویژگی‌های نسل‌ها را تغییر داده است.
 

والحقيقة، إنّ أطروحتهم طريقها مسدود وهذا هو منفذهم الوحيد، ولكن هذا يعني أنهم يعترفون بنظرية التطور، وهذا ينقض غزلهم وأطروحتهم أن حواء خلقت من آدم، حيث لا يمكنهم أن يقولوا: إنهم يعترفون فقط بتطور بحدود الجسم الإنساني؛ لأن الانتواع أو التنويع تحصيل حاصل لتراكم الطفر والانتخاب مع الزمن، فمن يقر الطفر وتبدل الصفات لا يمكنه انكار الانتواع كنتيجة حتمية يصل لها مع مرور الزمن، فلا سبيل لقبول ربع أو نصف التطور فإما قبوله كاملاً أو إنكاره جملة وتفصيلاً؛ حيث لا يوجد أي سبب منطقي للقول السفيه إن التطور بحدود النوع الواحد ممكن ولكن لا يمكن أن يؤدي إلى إيجاد نوع جديد، فالذي يقول هذا الكلام يقوله بسبب جهله بعلم الجينات وبعلم الأحياء التطوري. 

حقیقت این است که چنین نظریه و ایده‌پردازی‌هایی با درِ بسته مواجه شده و آنچه ذکر شد تنها گریزگاه آنها می‌باشد. البته این خود به آن معنا است که ایشان به نظریهء پیشرفت و جهش، اعتقاد و اعتراف دارند. همین نکته رشتهء آنها را پنبه می‌کند و عقیده‌شان مبنی بر اینکه حوا از آدم آفریده شده است را به‌باد می‌دهد؛ زیرا آنها نمی‌توانند بگویند که ما فقط به تکامل در محدودهء جسم انسانی معتقد هستیم؛ چرا که تغییر و گونه زایی، از انباشت جهش و انتخاب در طول زمان ناشی می‌گردد و کسی که به جهش و تغییر ویژگی‌ها اعتقاد دارد، نمی‌تواند گونه‌زایی را به‌عنوان نتیجه‌ای حتمی که در اثر جهش و تغییر ویژگی‌ها و به‌مرور زمان حاصل می‌شود، را انکار نماید. در واقع هیچ راهی برای پذیرش یک چهارم یا نیمی از تکامل وجود ندارد: یا باید آن را به‌طور کامل پذیرفت و یا اینکه آن را از ریشه انکار نمود؛ زیرا هیچ دلیل منطقی برای اثبات سخن سخیفی که می‌گوید: "تکامل فقط در محدودهء یک گونهء یکتا امکان‌پذیر است، اما نمی‌تواند منجر به ایجاد گونهء جدیدی شود" وجود ندارد و کسی که چنین سخنی بر زبان می‌راند، به دلیل عدم آگاهی از علم ژنتیک و دانش زیست‌شناسی تکاملی دست به این کار می‌زند. 
 

يبقى أنه ربما يقول بعضهم: إنّ الجزء الذي أخذ من آدم بدلت كل خريطته الجينية ومن ثم خلقت منه حواء، وهذا يعني أنه لو أخذت المواد الكيميائية التي بنيت منها خريطة حواء الجينية من أي موضع آخر في الأرض فالأمر سواء، فما الداعي وما الحكمة أن تأخذ من جسم آدم (عليه السلام) ثم تهدم وتبنى من جديد، أما كان الأولى أخذ المواد الأولية من أي مكان في الأرض وتبنى خريطة حواء الجينية دون الحاجة إلى الهدم! 

آنچه باقی میماند این است که ممکن است برخی از این افراد بگویند: نقشهء ژنتیکیِ آن بخشی که از آدم گرفته شد، به طور کامل تغییر یافت، سپس حوا از آن آفریده شد. مفهوم این سخن آن است که اگر مواد شیمیایی را که نقشهء ژنوم حوا از آن ساخته شده است، از هر نقطهء دیگری از زمین می‌گرفتند، هیچ تفاوتی در نتیجه پدید نمی‌آمد. اگر چنین است، پس دلیل و حکمت اینکه نقشهء ژنتیکی از جسم آدم گرفته شد، سپس ویران گشت و از نو ساخته شد چه بود؟ آیا بهتر نبود همان مواد اولیه از هر جای دیگر زمین گرفته می‌شد و نقشهء ژنوم حوا بر اساس آن ساخته شود، تا دیگر به ویران کردن نیازی نباشد؟! 
 

الحقيقة، إنه لا يوجد حل منطقي لهذه المعضلة سوى ما بينته في تفسير الآية وهو أن القضية في السماء في جنة آدم (عليه السلام) ومتعلقة بالنفس وليس الجسد. 

واقعیت آن است که هیچ راه‌حل منطقی برای حل‌وفصل این موضوع بغرنج وجود ندارد، به جز آنچه که در تفسیر آیه بیان نمودم؛ یعنی اینکه قضیه در آسمان در بهشت آدم (عليه السلام) روی داده است و مربوط به نَفْس می‌باشد، نه جسم. 


 

****** 


 

مقولهء آفرینش حوا از دندهء آدم .... در یک رویاروییِ علمی :

سرفصل ها

همه