Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۶۱۰: 

رؤیای نشتن سید(ع) بر روی تپه شنی

 

السؤال/ ٦١٠: رأيت في عالم الرؤيا: وعدوني الأنصار أن يأخذوني للسيد(ع) وأنا ماشي معهم، ضعنا عن بعض بس ضعنا صرت أريد أن أوصل للسيد(ع) وصرت أفكر كيف أصل، ففكرت أعتمد على نفسي وفعلاً وصلت ووجدت السيد(ع) يجلس على تلة رمل وأمامه مبنى يتعمر جديد، فجئت أنا من وراء السيد فجلست وراء السيد ووضعت يدي على رقبة السيد، فالسيد مال عليّ ووضع رأسه على يدي وابتسم لي، وبهذه اللحظة وصلوا الأنصار الثلاثة وعجبوا كيف وصلت لعند السيد لحالي، وهم جاؤوا من أمام السيد(ع) ولفت نظري على وجه السيد على (كرسة) خده كانت محلوقة بشدة، فكانت بيضاء بشكل كبير لفتت انتباهي ووجهه كان أسمر.

پرسش ۶۱۰: در عالم رؤیا دیدم: انصار به من قول دادند که مرا نزد سید(ع) ببرند. من با آن‌ها راه می‌رفتم. برخی برای ما مشکلاتی ایجاد می‌کردند که راهی شده بودیم تا به سید(ع) برسیم و داشتم فکر می‌کردم که چطور برسم. فکر کردم که به خودم اعتماد کنم (به‌تنهایی بروم)؛ به‌هرحال رسیدم و سید(ع) را دیدم که بر روی یک تپه‌ی شنی نشسته و جلویش ساختمانی است که در حال بازسازی است. من از پشت سر سید(ع) آمدم و پشت سر سید(ع) نشستم و دستم را بر گردن سید(ع)  گذاشتم. سید(ع) به سمت من برگشت و سرش را بر دستانم گذاشت و به من لبخند زد. در این لحظه سه تن از انصار رسیدند و تعجب کردند که من چطور الآن پیش سید(ع) آمده‌ام، و حال آن‌که آن‌ها از رو‌به‌روی سید(ع) آمدند. در چهره‌ی سید(ع) حواسم به گونه‌اش معطوف شد که به‌شدت کم‌مو بود، بسیار سفید بود و توجهم را جلب نمود. چهره‌اش گندمگون بود.

 

فمشينا مع السيد في مكان في لبنان أعرفه وكان السيد في يده شيء صغير مثل البيضة، فكان يشير بتلك البيضة على تلال الرمل فيذوبها، فكررها على عدة تلال فبلحظة كنت أفكر أن السيد بلا البيضة ما بيقدر يعمل شيء

با سید(ع) در جایی در لبنان که آنجا را می‌شناسم راه رفتیم. سید(ع) چیز کوچکی مثل تخم‌مرغ در دستش گرفته بود. با آن تخم‌مرغ به تپه‌های شنی اشاره می‌کرد و آن‌ها را ذوب می‌کرد. این کار را با چند تپه انجام داد. یک لحظه فکر کردم که سید(ع) بدون تخم‌مرغ نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد.

 

فالتفت عليّ السيد(ع) وكأنه فهم ما كنت أفكر فيه، فأعطاني البيضة رماها عليّ وراح يشير بيده على التلال فذوبها، والحمد لله رب العالمين.

المرسل: عاملي - ألمانيا

سید(ع) متوجهم شد و گویی فهمید که به چه فکر کرده‌ام؛ تخم‌مرغ را به من داد و به‌طرفم پرت کرد و رفت با دستش به تپه‌ها اشاره کرد و آن‌ها را ذوب کرد. و الحمد لله رب العالمین.

فرستنده: عاملی - آلمان

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. 

 

أسأل الله أن يوفقك لما فيه خير آخرتك ودنياك، وأن يسددك ويوفقك وينصرك على القوم الظالمين.

از خداوند مسئلت می‌نمایم که شما را به آنچه که خیر آخرت و دنیایت در آن است، موفق بدارد و شما را توفیق و تسدید عطا کند و بر قوم ستمکار نصرت بخشد.

 

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

أحمد الحسن - جب الأصب/ ١٤٣١ هـ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.       

احمدالحسن - رجب لأصب / ۱۴۳۱ هـ.ق.

  • ******


 


 

پرسش ۶۱۰: رؤیای نشتن سید(ع) بر روی تپه شنی

سرفصل ها

همه