Logo
دانلود فایل متنی
دانلود فایل صوتی

پرسش ۶۴۰:

 بنابرچه دلیلی شما یمانی هستید؟

 

السؤال/ ٦٤٠: سلام من الله العزيز الحكيم.

وبعد .. فقد كثر الحديث عن حضرتكم من فئة الشباب وقد وصل بهم التمادي على بعض من أعلام المذهب الذين هم من يفتوننا بما نعجز عن تأويله.

ولم أجد أي من العلماء أو الخطباء من أتى بذكركم، فأنا شاب في عصر العولمة وعصر الفتن أريد من الله أن ينجيني ويعصمني منها بمحمد وآل محمد، ولست بعالم حتى أزكي أحد على أحد.

ولكن من الأمور المعروفة أنه أول رقاب تقطف هي رقاب العلماء وليس جميعهم؛ لأنها لو خليت خربت، ولكن ما إثباتك على أنه أنت اليماني المهدي الذي ذكر في وصية الرسول محمد(ص)، وما هو إعجازك، وما أنت مقبل عليه؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

المرسل: أحمد مهنا - الكويت

پرسش ۶۴۰: سلام من اللّه العزیز الحکیم.

و بعد‌... جوانان از حضرت‌عالی بسیار سخن می‌گویند و با گذشت زمان از برخی بزرگان مذهب ‌کسانی‌که برای ما فتوا صادر‌می‌کنند ‌چیزهایی بیان‌می‌دارند که ما از تفسیر و تاویل آن ناتوانیم. من عالم یا خطیبی که ذکری از شما بگوید، نمی‌یابم‌... من جوانی هستم که در عصر جهانی‌شدن و عصر فتنه‌ها زندگی‌می‌کنم و از خداوند می‌خواهم به محمد(ص) و آل محمد(ع) مرا از آن نجات‌دهد و حفظ کند؛ من عالِم نیستم تا بتوانم کسی‌را بر کس دیگری تزکیه‌کنم و برتری‌دهم. ولی از‌جمله موارد معروفی که وجود‌دارد این است که اولین گردن‌هایی که قطع می‌شود، گردن علما است و البته نه همه‌ی آن‌ها. زیرا کسی که نپذیرد، فاسد‌می‌شود. اما چه‌دلیلی برای اثبات این مطلب وجود‌دارد که تو همان یمانی مهدی هستی که در وصیت حضرت محمد(ص) ذکر شده‌است؟ و معجزه‌ی شما چیست؟ و رویکرد شما چگونه‌است؟

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.

 فرستنده: احمد مهنا ـ کویت

 

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله على بلائه وعلى عظيم نعمائه، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً كثيراً.

ورد في رواية الوصية المقدسة ما يلي: (... يا أبا الحسن، أحضر صحيفة ودواة، فأملى رسول الله(ص) وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع، فقال: يا علي، إنه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً ومن بعدهم إثنا عشر مهدياً، فأنت يا علي أول الإثني عشر إماماً ... وساق الحديث إلى أن قال: وليسلمها الحسن(ع) إلى ابنه م ح م د المستحفظ من آل محمد(ع)، فذلك إثنا عشر إماماً، ثم يكون من بعده إثنا عشر مهدياً، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المهديين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث المهدي، وهو أول المؤمنين)([196]).

پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه علی بلائه و علی عظیم نعمائه و صل اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً.

در روایت مقدس چنین آمده‌است: «... یا ابا‌الحسن صحیفه و دواتی حاضر‌کن. و پیامبر‌خدا(ص) وصیتش‌را املا فرمود تا به این‌جا رسید که فرمود: یا علی پس از من دوازده امام خواهند‌بود و پس از آن‌ها دوازده مهدی(ع) هستند، یا علی تو نخستین دوازده امام هستی‌...» و سپس حدیث را ادامه‌می‌دهد تا آن‌جا که فرمود: و حسن(ع) آن‌را به فرزندش، محمد، مستحفظ از آل محمد(ع) تسیلم‌کند و ایشان دوازده امام می‌باشند و سپس دوازده مهدی(ع) بعد از او می‌باشد. پس اگر وقت وفاتش رسید، خلافت‌را به فرزندش نخستین مهدیین تسیلم‌کند که سه نام دارد، نامی مانند نام من و نام پدرم که عبداللّه و احمد است، و نام سوم مهدی است و او اولین ایمان‌آورنده‌گان می‌باشد»([197]).

 

أحمد إذن هو ابن الإمام المهدي(ع) وهو وصيه وهو أول المؤمنين به، وكونه أول المؤمنين به يقتضي أن يكون موجوداً في زمن الظهور، وإيمانه بالإمام المهدي يسبق الأصحاب الـ ٣١٣.

بنابراین احمد همان پسر امام مهدی(ع) و وصی او و اولین ایمان‌آورنده‌گان به او است. این که احمد اولین ایمان‌آورنده به او است مستلزم آن است که وی در زمان ظهور، حضورش موجود و ایمان او به امام مهدی(ع) قبل از ایمان ۳۱۳ اصحاب او باشد.

 

وعن الإمام الباقر(ع)، قال: (خروج السفياني واليماني والخراساني في سنة واحدة، في شهر واحد، في يوم واحد؛ نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضاً، فيكون البأس من كل وجه، ويل لمن ناواهم، وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى؛ لأنه يدعو إلى صاحبكم. فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس، وكل مسلم، وإذا خرج اليماني فانهض إليه، فإن رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار؛ لأنه يدعو إلى الحق، وإلى طريق مستقيم)([198]).

از امام باقر(ع) نقل شده‌است که فرمود: «خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد‌بود؛ درست مانند دانه‌های تسبیح یکی پس از دیگری خواهند‌آمد. به هر‌سو که بنگری ترس و وحشت و اضطراب خواهد‌بود. وای به حال کسی که با آن‌ها در‌افتد. پرچمی از پرچم یمانی هدایت‌یافته‌تر نیست. پرچم هدایت، همان است زیرا او مردم‌را به صاحب‌تان دعوت می‌کند. هنگامی‌که یمانی خروج‌کرد، فروختن سلاح بر مردم و بر هر مسلمانی حرام‌می‌شود. هنگامی‌که یمانی خروج‌کرد به‌سوی او به‌پاخیز چرا‌که پرچم او پرچم هدایت است و روی‌گردانی از آن برای مسلمان، جایز‌نیست. هر‌کس که چنین کند از اهل آتش است چرا که یمانی به‌حق فرا‌‌می‌خواند و به‌راه مستقیم دعوت‌می‌کند»([199]).

 

تأمل ما يلي:

(لا يحل لمسلم أن يلتوي عليه فمن فعل ذلك فهو من أهل النار): وهذا يعني أنّ اليماني صاحب ولاية إلهية، فلا يكون شخص حجة على الناس بحيث إنّ إعراضهم عنه يدخلهم جهنم وإن صلوا وصاموا إلا إذا كان من خلفاء الله في أرضه وهم أصحاب الولاية الإلهية من الأنبياء والمرسلين والأئمة والمهديين.

در این مطلب تامل کن:

 «روی‌گردانی از آن برای مسلمان، جایز نیست. هر‌کس که چنین کند از اهل آتش است». این به معنی آن است که یمانی، صاحب ولایت الهی است. نمی‌شود شخصی بر مردم حجت باشد به گونه‌ای که روی‌گردانی آن‌ها از او، ایشان‌را به جهنم وارد‌کند حتی اگر نماز بخوانند و روزه بگیرند، مگر این که آن شخص از جانشینان خدا بر زمینش باشد؛ اینها اصحاب ولایت الهی از انبیاء و فرستادگان و ائمه و مهدیین(ع) می‌باشند.

 

فعن أبي عبد الله(ع)، قال: (إنّ الله لا يستحيي أن يعذب أمة دانت بإمام ليس من الله وإن كانت في أعمالها برة تقية، وإنّ الله ليستحيي أن يعذب أمة دانت بإمام من الله وإن كانت في أعمالها ظالمة مسيئة)([200]). وروايات أخرى في نفس الصفحة من الكافي.

از ابوعبداللّه امام جعفر صادق(ع) نقل شده‌است که فرمود: «خداوند شرم ندارد عذاب‌کند امتی‌را که به‌امامی گرویده‌اند که از جانب خدا نیست، حتی اگر کارهای آن‌ها نیکو و پاکیزه باشد، و خداوند شرم دارد عذاب کند امتی‌را که به‌امامی گرویده‌اند که از جانب خدا است، حتی اگر کارهای آن‌ها ستم‌گرانه و گنه‌کارانه باشد»([201]) در همان صفحه از کتاب کافی روایات دیگری در همین معنا وجود‌دارد.

 

فطالما كانت معصية اليماني توجب النار إذن هو إمام عادل من الله تعالى.

مادام که نا‌فرمانی نسبت به یمانی، آتش‌را به‌دنبال داشته‌باشد، یعنی او امامی عادل از جانب خداوند‌متعال است.

 

(لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم): والدعوة إلى الحق والطريق المستقيم أو الصراط المستقيم تعني أنّ هذا الشخص لا يخطأ فيُدخل الناس في باطل أو يخرجهم من حق، أي إنه معصوم منصوص العصمة، وبهذا المعنى يصبح لهذا القيد أو الحد فائدة في تحديد شخصية اليماني، أما افتراض أي معنى آخر لهذا الكلام (يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) فإنه يجعل هذا الكلام منهم بلا فائدة فلا يكون قيداً ولا حداً لشخصية اليماني وحاشاهم من ذلك.

«زیرا او به حق فرامی‌خواند و به راه مستقیم دعوت می‌کند». فراخواندن به حق و راه‌مستقیم یا صراط‌مستقیم، به این معنا است که از این شخص خطا و اشتباهی سر‌نمی‌زند تا با آن مردم‌را به باطل درآورد یا از حق خارج گرداند؛ یعنی وی معصوم و بر عصمت او نص وارد شده‌است؛ و به این معنا، این قید یا محدودیت، در مشخص‌شدن شخصیت یمانی قابل قبول است. در نظر گرفتن هر معنای دیگری برای این سخن «او به حق فرامی‌خواند و به‌راه مستقیم دعوت می‌کند»، این کلام‌را بی‌فایده می‌کند زیرا در این صورت، برای شخصیت یمانی، حد و قیدی باقی‌نمی‌ماند و این از ساحت آن‌ها به‌دور است!

 

ويؤكد هذا ما ورد في القرآن الكريم: ﴿قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَاباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ * يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾([202]).

آیات قرآن بر این معنا تاکید ورزیده‌اند: ﴿گفتند: ای قوم ما، ما کتابی شنیدیم که بعد از موسی نازل‌شده، کتاب‌های پیشین‌را تصدیق‌می‌کند و به‌حق و راه‌راست راه‌می‌نماید*  ای قوم ما، این دعوت‌‌کننده به‌خدا را پاسخ گویید و به او ایمان‌بیاورید تا خدا گناهان‌تان را بیامرزد و شما‌را از عذابی درد‌آور در امان دارد)([203]).

 

والآن تبين لنا أنّ اليماني حجة منصوص العصمة، والحجج تعرفنا بهم رواية الوصية آنفة الذكر وهم الأئمة الإثنا عشر والمهديون الإثنا عشر، واليماني ممهد للإمام المهدي، فيتعين كونه ولده أحمد، وثمة براهين أخرى على هذه الحقيقة تجدها في كتب الأنصار حفظهم الله.

اکنون بر ما روشن‌شد که یمانی حجتی است که عصمت او منصوص می‌باشد (دارای نص می‌باشد)، و حجت‌ها به وسیله‌ی روایت وصیت که پیشتر ذکر‌شد، به‌ما معرفی و شناسانده می‌شوند که آن‌ها دوازده امام و دوازده مهدی هستند، و یمانی زمینه‌ساز امام مهدی(ع) است. این مطلب که وی فرزندش، احمد است و نیز برخی دلایل دیگر بر این حقیقت‌را می‌توانی در کتاب‌های انصار _خداوند حفظشان کند_ بیابی.

 

ولكي تطمئن إلى أنّ السيد أحمد الحسن(ع) هو اليماني وهو وصي الإمام المهدي ورسوله، تأمّل هذه الرواية:

 برای این‌که مطمئن شوی که سید احمد‌الحسن(ع) همان یمانی و همان وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع) است، به این روایت دقت کن:

 

عن محمد بن الفضل، عن الرضا(ع): (في حديث طويل أنه حضر في البصرة في مجلس عظيم فيه جماعة من العلماء وفيه جاثليق النصارى ورأس الجالوت، فالتفت الرضا(ع) إلى الجاثليق وقال: هل دل الإنجيل على نبوة محمد(ص). قال: لو دل الإنجيل على ذلك لما جحدناه، فقال(ع): أخبرني عن السكتة التي لكم في السفر الثالث. فقال الجاثليق: اسم من أسماء الله لا يجوز لنا أن نظهره. قال الرضا(ع): فإن أقررتك أنه اسم محمد ... (وبعد أن ذكر الإمام(ع) ما جاء في الإنجيل والتوراة من ذكر للرسول(ص))، قالا - أي الجاثليق ورأس الجالوت-: والله لقد أتى بما لا يمكننا رده ولا دفعه إلا بجحود الإنجيل والتوراة والزبور، وقد بشر به موسى وعيسی عليهما السلام جميعاً، ولكن لم يتقرر عندنا بالصحة أنه محمد هذا، فأما اسمه محمد فلا يصح لنا أن نقر لكم بنبوته ونحن شاكون أنه محمدكم. فقال الرضا(ع): احتججتم بالشك، فهل بعث الله من قبل أو من بعد، من آدم إلى يومنا هذا نبياً اسمه محمد؟ فأحجموا عن جوابه ... الخ)([204]).

محمد بن فضل از امام رضا(ع) در حدیثی طولانی روایت کرده‌است که: «حضرت(ع) در بصره در مجلس بزرگی از علما که در میان آن‌ها جاثلیق انصاری و راس جالوت‌بودند، حاضر‌شد. امام رضا(ع) رو به جاثلیق کردند و فرمود: آیا انجیل بر نبوت محمد(ص) دلالتی نیاورده‌است؟ جاثلیق گفت: اگر دلالت‌می‌آورد ما منکر آن نمی‌شدیم. حضرت فرمود: از السکته در سفر سوم که شما می‌دانی مرا خبر‌ده. جاثلیق گفت: نامی از نام‌های خدا می‌باشد و برای ما جایز نیست آن‌را آشکار‌کنیم. امام رضا(ع) فرمود: اگر از شما اقرار‌گرفتم که این، نام محمد است‌... و پس از آن که امام(ع) آن‌چه را که در انجیل و تورات درباره‌ی حضرت رسول(ص) آمده بیان نمود، آن دو _‌یعنی جاثلیق و راس جالوت‌‌ـ_ گفتند: به خدا سوگند او چیزهایی بر ما عرضه کرد که امکان رد کردن یا پاسخ‌دادن به آن وجود نداشت مگر با انکار و رد انجیل و تورات و زبور، موسی و عیسی(ع) همگی به او اقرار‌کردند ولی ما نمی‌توانیم به صحت آن اقرار‌کنیم که این محمد شما همان محمد مذکور در کتاب‌ها است؛ ما نمی‌توانیم این گونه اقرار کنیم و شک‌داریم که این محمد شما همان محمد است. «حضرت فرمودند: با شک و تردید بر من احتجاج کردید. آیا خداوند از قبل یا بعد، از آدم(ع) تا این لحظه پیامبری‌را مبعوث کرده‌است که نامش محمد باشد؟ پس در پاسخ درماندند‌... الخ»([205]).

 

وجه الاستدلال بهذه الرواية:

الإمام الرضا(ع) يحتج على جاثليق النصارى ورأس الجالوت اليهودي بأنّ نبوة الرسول الكريم محمد(ص) ثابتة، ودليله إلى إثباتها أنّ اسمه الشريف قد ورد في كتبهم، ويذكر لهم المواضع التي ذكر فيها اسمه(ص)، والقوم يقرون له بأنّ ورود نبي اسمه محمد يأتي في آخر الزمان أمر لا يسعهم إنكاره إلا بجحود الإنجيل والتوراة والزبور. ولكنهم مع إقرارهم هذا يشكون في أنّ يكون المقصود هو نبي الإسلام(ص)، أي إنهم يقبلون المفهوم ولكنهم يشكون في المصداق، فهم يقولون إنهم لا يسعهم الإقرار بنبوة محمد رسول الله(ص) لمجرد أنّ اسمه محمد.

وجه ‌استدلال به این روایت:

 امام رضا(ع) بر جاثلیق نصاری و راس جالوت یهودی بر این که نبوت پیامبر‌اکرم حضرت محمد(ص) ثابت شده‌است محاجه می‌کند و دلیل آن حضرت(ع) بر اثباتش این است که نام شریف پیامبر در کتاب‌های خود آن‌ها آمده‌است و حضرت جاهایی که اسم پیامبر(ص) در آن آمده‌است را برای آن‌ها بیان می‌دارد. آن‌ها نیز نزد حضرت اقرار‌می‌کنند که درج پیامبری به اسم محمد که در آخر‌الزمان می‌آید، موضوعی است که قادر به انکار آن نیستند مگر این که انجیل، تورات و زبور را رد کنند. لیکن آن‌ها با وجود چنین اقرار و اعترافی، در این که مقصود، همان پیامبر اسلام(ص) است شک و تردید روا‌می‌دارند؛ یعنی آن‌ها مفهوم‌را می‌پذیرند ولی در مصداق، شک و گمان می‌ورزند؛ آن‌ها می‌گویند نمی‌توانند صرفاً به این دلیل که اسم پیامبر‌خدا حضرت محمد(ص)، «محمد» است، به او اقرار‌کنند.

 

وهنا يجيبهم الإمام الرضا(ع) بقوله: (احتججتم بالشك)، أي إنكم لا تملكون حجة إيجابية، وإنما حجتكم هي حجة سلبية، ثم يقطع عليهم هذه الحجة السلبية بقوله: (فهل بعث الله من قبل أو من بعد، من آدم إلى يومنا هذا نبياً اسمه محمد؟)، فيحجمون عن جوابه وتنقطع شكوكهم الواهية.

در اینجا امام رضا(ع) با عبارت «با شک و تردید بر من احتجاج کردید» پاسخ آن‌ها‌را می‌دهد، یعنی شما دلیل ایجابی ندارید و دلیل شما صرفاً سلبی است. سپس همین دلیل سلبی‌را نیز بر ایشان بی‌اثر می‌سازد، با این سخن خود که فرمود: «آیا خداوند از قبل یا بعد، از آدم(ع) تا این لحظه، پیامبری را مبعوث کرده‌است که نامش محمد باشد؟» و آن‌ها از جواب در‌می‌مانند و شبهات واهی‌شان نقش بر‌آب می‌شود.

 

الإمام الرضا(ع) بعبارة أخرى يقول لهم استقرأوا التاريخ من زمن آدم(ع) إلى يومكم هذا، هل تجدون فيه رجلاً اسمه محمد ادعى أنه مبعوث من الله تعالى، فإذا لم تجدوا - ولن تجدوا - فلا محيص لكم من الإقرار بأن نبينا(ص) هو النبي المقصود الذي ذكرته كتبكم.

امام رضا(ع) به عبارتی دیگر به آن‌ها می‌گوید تاریخ‌را از زمان آدم(ع) تا امروز بررسی‌کنید؛ آیا در آن مردی به اسم محمد می‌یابید که ادعا کرده‌باشد از جانب خدای متعال مبعوث شده‌است؟ پس اگر نیافتید ‌_و قطعاً نمی‌یابید‌_ ‌چاره‌ای ندارید جز این که اقرار‌کنید پیامبر ما(ص) همان پیامبر مقصود است که در کتاب‌های شما ذکر او به میان آمده‌است.

 

وبطبيعة الحال لابد أن نتذكر دوماً أنّ ذكر رسول الله في كتب الأديان الإلهية السابقة كان على سبيل النص عليه والوصية به، فنحن بإزاء احتجاج بالوصية على نبوة الرسول محمد، وطريق الإثبات على صدق المدعي وأنه هو المعني، هو استقراء التاريخ الذي يشهد بعدم وجود مدع للوصية سوى صاحبها. وليس هذا حسب، بل يمكننا إضافة بُعدٍ مهم آخر لاستدلال الإمام الرضا(ع)، وهو ما نتوضحه بعد أن نعلم أنّ احتجاج الإمام الرضا(ع) كامل وصحيح لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه، فهو احتجاج رجل لا ينطق عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى.

طبیعتاً ما باید همواره این نکته‌را متذکر‌شویم که آمدن نام رسول‌خدا در کتب ادیان الهی سابق، بر سبیل نص بر آن حضرت و وصیت‌نمودن به‌او‌بوده‌است. ما بهازای احتجاج به وصیت بر پیامبریِ حضرت محمد(ص) و روش اثبات برای درستی ادعا‌کننده که همان هدف مورد‌نظر است، تکیه بر تاریخ است که شهادت می‌دهد به غیر از صاحب وصیت مدعی دیگری وجود‌ندارد. به‌علاوه می‌توانیم بُعد مهم دیگری به‌استدلال امام رضا(ع) اضافه‌کنیم؛ موردی که به روشنی از آن در‌می‌یابیم، زیرا می‌دانیم احتجاج امام رضا(ع) کامل و صحیح و به گونه‌ای است که نه از پیش‌روی و نه از پشت‌سر، باطل به آن راه ندارد؛ چرا که این احتجاج از آنِ مردی است که سخن از روی هوا نمی‌گوید و آن‌چه مىگويد جز وحی كه (از مبدأ اعلى) به او القاء‌مىشود، نيست.

 

إذا علمنا هذا، نتساءل الآن: ماذا لو أنّ الجاثليق ورأس الجالوت أجابا الإمام الرضا(ع) قائلين: نعم، لم يسبق لأحد أن ادعى أنه المعني بما ورد في كتبنا، ولكن هذا لا يمنع أن يأتي شخص في قابل الأيام ليدعي ذلك.

حال که این مطلب‌را دانستیم، این پرسش‌را مطرح‌می‌کنیم که: اگر جاثلیق و راس جالوت در پاسخ به امام رضا(ع) می‌گفتند: «آری»، سابقه‌ندارد کسی ادعا کرده‌باشد که او همان شخص ذکر‌شده در کتاب‌های ما باشد، ولی این مانع‌نمی‌شود که شخصی در روزگار بعدی بتواند آن‌را ادعا‌کند.

 

أقول: هل كان مثل هذا الجواب المفترض يسقط استدلال الرضا(ع)؟

من می‌گویم: آیا این پاسخ احتمالی، استدلال امام رضا(ع) را بی‌اثر و بی‌نتیجه می‌کرد؟

 

قلنا فيما تقدم أنّ احتجاج الإمام الرضا(ع) كامل وصحيح، ولا يشك بهذا إلا جاهل بحقيقة الإمام الرضا(ع)، وبحقيقة الإمامة.

پیشتر گفتیم که احتجاج امام رضا(ع) کامل و صحیح است و در این قضیه کسی شک روا‌نمی‌دارد مگر آن که به حقیقت امام رضا(ع) و به حقیقت امامت جاهل باشد.

 

ومن منطلق هذا الإيمان بصحة احتجاج الإمام(ع) يمكننا أن نتصور فهماً لاحتجاجه، هو أنه(ع) يريد أن يقرر حقيقة هي أنّ الوصية لا يمكن أن يدعيها غير صاحبها أبداً، وبهذا التصور نعلم أنّ الجواب المفترض لا يشكل نقضاً على استدلال الإمام الرضا(ع)، بل إنه لن يشكل في الحقيقة سوى استمرار لمنطق الشك الفارغ غير المستند على حجة حقيقية إيجابية.

از چنین دیدگاهی که اعتقاد تام به درستی احتجاج امام رضا(ع) دارد، می‌توانیم درکی از احتجاج آن حضرت به‌دست آوریم به این صورت که حضرت می‌خواسته‌است این حقیقت‌را بیان‌نماید که وصیت‌را فقط و فقط صاحب آن می‌تواند ادعا کند و نه کس دیگر؛ و بر اساس این انگاره، می‌دانیم که جواب احتمالی (فوق) استدلال امام رضا(ع) را نقض‌نمی‌کند بلکه در واقع چیزی نیست جز ادامه‌ی منطق تردید بی‌پایه و غیر‌مستند بر دلیل حقیقی ایجابی.

 

والحق أنّ العقول السليمة تدرك الضرورة المحتمة من حفظ وصايا الأنبياء، بل النص الإلهي عليهم من تلاعب المزورين ومدعي الباطل، إذ أنّ افتراض إمكانية أن ينتحل مزور وصايا الأنبياء والحجج أو النص الإلهي عليهم سيفتح الباب على مصراعيه لدخول الشك واستفحاله في العقول والقلوب، فلا يسع إنسان بعد تحقق افتراض الانتحال الباطل أن يطمئن أبداً لمن يدعي أنه نبي أو وصي، وستسقط الحجة الأولى والأقوى التي يحتجون بها، وهذا خلاف الفرض.

أبو محمد الأنصاري - ٥/ ٤/ ٢٠١٠ م

واقعیت آن است که عقل‌های سلیم ضرورت قطعی حفظ وصایای پیامبران‌را درک‌می‌کند، و حتی نص الهیِ وارد بر آن‌ها، باید از دست‌کاری جاعلان و مدعیان دروغین محفوظ بماند؛ زیرا فرض وجود‌داشتن این امکان که جاعل اوصیای انبیاء و حجت‌ها یا نص الهی بر آن‌ها بتواند خود‌را جا بزند، دروازه‌ی ورود شک و خطر آن در عقل‌ها و قلب‌ها‌را به‌طور کامل باز‌می‌کند و آن‌گاه _‌پس از تحقق فرض جعل هویت دروغین_ انسان هرگز نمی‌تواند به کسی که مدعی شده‌است من نبی یا وصی هستم اطمینان‌یابد و به این ترتیب آن حجت نخستین و مستحکم‌تر که به آن احتجاج می‌جویند ساقط‌می‌شود، و این خلاف فرض است.

 ابومحمد انصاری - ۵/۴/۲۰۱۰ م

* * * * * *

[196]- غيبة الطوسي: ص150.

[197]- غیبت طوسی: ص 150.

[198]- غيبة النعماني: ص262، بحار الأنوار: ج52 ص232، معجم أحاديث الإمام المهدي(ع): ج3 ص255.

[199]- غیبت نعمانی: ص 262؛ بحار الانوار: ج 52 ص 232؛ معجم احادیث الامام مهدیg: ج‌3‌ص‌255.

[200]- الكافي: ج1 ص376.

[201]- کافی: ج 1 ص 376.

[202]- الاحقاف: 30 – 31.

[203]- احقاف: 30 و 31.

[204]- بحار الأنوار: ج49 ص75.

[205]- بحار الانوار: ج 49 ص 75.


 


 


 


 

پرسش ۶۴۰: بنابرچه دلیلی شما یمانی هستید؟

سرفصل ها

همه